تا اوایل قرن بیستم در اغلب کشورهای جهان بخش تولید، انتقال و توزیع برق به صورت یک بنگاه یکپارچه و انحصاری که تحت مالکیت بخش دولتی بود اداره میشد. با پیشرفت صنعتی جوامع، نقش صنعت برق در برنامههای توسعه اقتصادی کشورها افزایش پیدا نموده و تقاضا برای این کالا و نهاده استراتژیک، رشد چشمگیری یافت. این امر سبب شد تا محققان به عوامل موثر بر قیمت این نهاده و در نتیجه هزینههای تولید آن بیش از پیش توجه نموده و به دنبال راهکارهایی جهت افزایش کارایی فنی در تولید برق باشند. در این میان تأکید نظریههای اقتصاد صنعتی در زمینه تأثیر ساختار بازار بر عملکرد بنگاههای صنعتی موجب شد تا ساختار انحصاری صنعت برق مورد انتقادات شدید قرار گیرد. در پی این مباحث، موج گستردهای از تنظیم مقررات در صنعت برق کشورهای مختلف به وقوع پیوست. هدف سیاستهای تنظیم، نزدیک نمودن قیمت انحصاری به هزینه نهایی انحصارگر و افزایش کارایی اقتصادی در تولید برق بود. تحت این سیاستها نهاد تنظیم مقررات با استفاده از قوانینی مانند سقف قیمت یا درآمد، بنگاه انحصاری را به سمت تعیین قیمت منصفانه و عملکرد بهینه سوق میدهد. عدم موفقیت سیاستهای تنظیم مقررات در کنترل قیمت و بهبود کارایی صنعت برق باعث شد تا از سال 1982 دولتها اقدام به اصلاحات عمدهای در ساختار صنعت برق نمایند. این اصلاحات در برخی کشورها به شکل خصوصیسازی، در برخی به صورت تجدید ساختار بازار برق و در برخی به هر دو شکل صورت پذیرفت.
تجدید ساختار بازار برق عبارت است از فرایند جایگزینی سیستم انحصاری با ساختار بازاری که در آن چندین عرضه کننده رقابتی اقدام به فروش برق مینمایند و خرده خریداران حق انتخاب فروشنده را دارند. تجدید ساختار بازار به دلیل افزایش رقابت در بین فراهم کنندگان برق، باعث افزایش انگیزه برای کاهش هزینههای تولید شده و کارایی تولید را افزایش میدهد (شراباروف و همکاران، 2009). در چند سال اخیر مطالعات تجربی متعددی به دنبال بررسی اثر تجدید ساختار بازار بر عملکرد صنعت برق کشورهای مختلف بودهاند. نگاهی اجمالی به نتایج این مطالعات نشان میدهد که اگرچه در اغلب موارد، وقوع این اصلاحات همراه با بهبود عملکرد عرضهکنندگان برق بوده اما با این وجود برخی مشاهدات نیز نشان دهنده تأثیر معکوس یا غیر معنیدار این اصلاحات میباشد.
در ایران نیز در راستای اصلاح ساختار صنعت برق، بازار برق از اول آبان ماه سال 1382 رسماً راهاندازی گردید. این بازار مبتنی بر یک مکانیزم برگزاری حراج ساعت به ساعت میباشد که فروشندگان برق، پیشنهادات خود برای تولید برق و نرخ آن را به شرکت مدیریت شبکه منعکس مینمایند. شرکت مدیریت شبکه برق نیز پس از دریافت پیشنهادات، بر اساس نیاز خریداران و قیمت پیشنهادی آنها اقدام به تعیین نرخ و مقدار بارگذاری هر فروشنده مینماید.
اگر چه اصلاحات بازار برق گام مهمی در حرکت کشور به سمت عملکرد کارای این بخش به شمار میرود، اما باید توجه داشت که آنچه بیش از اعمال یک سیاست اهمیت دارد، اثر بخشی آن میباشد. بدیهی است که ارزیابی هر سیاستی بر اساس موفقیت آن سیاست در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده صورت میپذیرد. مشاهده میزان حصول این اهداف، شناسایی انحراف از آنها و تشخیص اصلاحات مورد نیاز برای رفع این انحرافها نیازمند انجام مطالعات گسترده و دقیق میباشد. به این منظور این مطالعه به بررسی میزان اثرگذاری سیاست تجدید ساختار بازار برق بر کارایی فنی 35 نیروگاه حرارتی کشور میپردازد. در این مطالعه به بررسی اثر تجدید ساختار بازار برق بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران با استفاده از روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها (StoNED) و همچنین اطلاعات آماری سالهای 1378 تا 1390 پرداخته خواهد شد.
1-2- بیان مساله
توسعه جوامع همواره با افزایش تقاضا برای انرژی برق همراه بوده است. این موضوع باعث شده تا زمینهسازی برای سرمایهگذاری کافی و عملکرد کارا در تولید این انرژی از اهمیت ویژهای، بخصوص در کشورهای در حال توسعه برخوردار باشد. در چند دهه اخیر، بسیاری از کشورها برای دستیابی به سطح کارایی مناسب اقدام به اصلاح ساختار بازار برق و افزایش رقابت در این بازار نمودهاند. در ایران نیز با افتتاح بازار برق در سال 1382 اصلاحات عمدهای در ساختار بازار برق کشور به وقوع پیوست. اکنون، پس از گذشت حدود یک دهه از اعمال این اصلاحات در ساختار بازار برق کشور، این سوال مطرح است که اجرای این اصلاحات تا چه حد باعث بهبود عملکرد تولیدکنندگان برق کشور شده است.
کارایی فنی یکی از معیارهای اندازهگیری عملکرد در بنگاههای اقتصادی میباشد که یک نمای کلی از وضعیت عملکرد آن بنگاه در مقایسه با
سایر بنگاههای مشابه ارائه مینماید. همواره یکی از چالشهای موجود در زمینه محاسبه کارایی فنی، انتخاب روش مناسب برای محاسبه این شاخص بوده است. این امر باعث شده تا طیف وسیعی از مطالعات به مقایسه مزیتها و کاستیهای روشهای پارامتریک و ناپارامتریک با یکدیگر و ارایه دلایلی برای انتخاب هر یک از این روشها برای تحلیل شاخصهای کارایی بپردازند. در سالهای اخیر محققان تلاش نمودهاند تا با معرفی روشهای شبه پارامتریک، مزیتهای روشهای پارامتریک و ناپارامتریک را تجمیع و کاستیهای این روشها را جبران نمایند. یکی از روشهای شبه پارامتریک که در سالهای اخیر معرفی شده و مورد استقبال مطالعات تجربی قرار گرفته است روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها میباشد. این مطالعه با بکارگیری این روش در محاسبه کارایی فنی نیروگاههای حرارتی کشور به بررسی اثر تجدید ساختار بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی پرداخته و به صورت ضمنی به معرفی این روش و مزیتهای آن میپردازد.
1-3- اهمیت و ضرورت مطالعه
انرژی برق به عنوان یک نهاده اساسی در فرایند تولید و همچنین یک کالای مصرفی از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. با پیشرفت تکنولوژی، انرژی برق تبدیل به موتور محرک بخش صنعت، کشاورزی و حتی خدمات شده است. بنابراین، زمینهسازی برای عملکرد کارا در تولید این انرژی از طریق کاهش قیمت عرضه این محصول، موجب افزایش رفاه جامعه و همچنین بهبود رقابتپذیری سایر محصولات خواهد شد. در چند دهه اخیر کشورها با هدف افزایش کارایی تولیدکنندگان برق اقدام به تغییرات ساختاری در صنعت برق نموده و سعی داشتهاند تا با ورود رقابت به بازارهای برق و اصلاح انگیزه تولیدکنندگان برق، زمینه را برای بهبود عملکرد آنها فراهم نمایند. وقوع اصلاحات ساختاری در صنعت برق کشورهای مختلف باعث شده تا بررسی اثرات این تغییرات بر عملکرد تولیدکنندگان برق در اولویت مطالعات تجربی قرار گیرد. بررسی این موضوع در کشورهای در حال توسعه از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار میباشد. زیرا، در این کشورها به دلیل وجود ضعف نهادی جدی ممکن است اهداف و منافعی که سیاستهای تجدید ساختار به دنبال آن هستند حاصل نشود (پارکر، 2002).
در ایران نیز در سال 1382 با ایجاد بازار برق و تدوین آییننامه خرید و فروش در آن گام مهمی به سمت ایجاد رقابت در صنعت برق کشور برداشته شد. مطالعه اثر این سیاست بر کارایی نیروگاههای برق کشور میتواند در ادامه مسیر صنعت برق کشور و همچنین اعمال اصلاحات مشابه در سایر صنایع شبکهای، راهگشا باشد. همچنین برای برنامهریزی اثر بخش در جهت ارتقای کارایی فنی در تولید انرژی برق، اندازهگیری و شناخت شرایط کنونی و سپس تعیین عوامل موثر بر کارایی فنی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. این مطالعه به دنبال محاسبه کارایی فنی و شناسایی نقش عوامل مختلف در تفاوت کارایی فنی در میان نیروگاههای حرارتی کشور و بررسی اثر تجدید ساختار صنعت برق بر آن طی سالهای 1378 تا 1390 میباشد. علت انتخاب نیروگاههای حرارتی، سهم بالای این نیروگاهها در تولید و تأمین برق مصرفی کشور میباشد. بر اساس آمارهای ارایه شده از سوی وزارت نیرو (1390) این نیروگاهها در سال 1390 نزدیک به 94 درصد تولید برق کشور را بر عهده داشتند.
1-4- اهداف
- محاسبه کارایی فنی در نیروگاههای حرارتی به روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها طی سالهای 1378 تا 1390.
- بررسی عوامل موثر بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی طی سالهای 1378 تا 1390.
- بررسی تأثیر تجدید ساختار بازار برق در سال 1382 بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی کشور
1-5- فرضیهها
- عمر نیروگاه اثر منفی بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران طی سالهای 1378 تا 1390 داشته است.
- اندازه نیروگاه اثر مثبت بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران طی سالهای 1378 تا 1390 داشته است.
- نوع سوخت نیروگاه بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران طی سالهای 1378 تا 1390 اثر داشته است.
- نرخ بهرهبرداری از ظرفیت نیروگاه اثر مثبت بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران طی سالهای 1378 تا 1390 داشته است.
- ایجاد بازار برق در سال 1382 اثر مثبت بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی ایران داشته است.
1-6- روش تحقیق
این مطالعه یک تحقیق کاربردی است که با بکارگیری دادههای کتابخانهای و روشهای آمار توصیفی و استنباطی به محاسبه و تحلیل کارایی فنی نیروگاههای حرارتی کشور و بررسی عوامل موثر بر آن از جمله ایجاد بازار برق میپردازد. منبع آماری مطالعه گزارشهای تفصیلی صنعت برق میباشد که به صورت سالیانه از سوی وزارت نیرو منتشر میشود.
برای محاسبه کارایی فنی دو گروه کلی روشهای ناپارامتریک و پارامتریک موجود میباشد. در روشهای پارمتریک مانند روش مرز تصادفی (SFA) یک رابطه تبعی بین نهادهها و محصول در نظر گرفته میشود و برای تخمین پارامترهای تابع از تکنیکهای آماری استفاده میشود. این روش دارای جزء خطای دو بخشی است که با یکدیگر ناهمبسته میباشند. بخش اول جزء اخلال تصادفی نوفه سفید (ناهمبسته با توزیع یکسان) میباشد و بیانگر عواملی است که تحت کنترل مدیر بنگاه نمیباشند. بخش دوم یک متغیر تصادفی غیر منفی میباشد که بیانگر ناکارایی فنی است. یکی از ایرادات روش پارامتریک، داشتن نیاز به فروض اولیه در مورد شکل تبعی تابع تولید میباشد، این در حالی است که در روشهای ناپارامتریک مانند تحلیل پوششی دادهها (DEA)، هیچ گونه فرض اولیهای در مورد شکل تبعی رابطه بین تولید و نهادهها در نظر گرفته نمیشود. با این وجود در این روش نیز که از برنامهریزی خطی برای یافتن مرز حداکثر تولید استفاده میشود، امکان انجام آزمونهای آماری به خاطر ماهیت ناپارامتریک آن وجود ندارد.
در سالهای اخیر برای رفع همزمان ایرادات روشهای SFA و DEA روش جدیدی تحت عنوان روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها (StoNED) معرفی شده است (کازمنن، 2006). این روش ویژگیهای روش پارامتریک مرز تصادفی و روش ناپارامتریک تحلیل پوششی دادهها را در شکل واحدی از تحلیل مرز تولید ترکیب نموده و نشان میدهد که مرز ناپارامتریک و جزء خطای ترکیبی تصادفی میتوانند به طور هم زمان به دست آیند.
مزیت این روش آن است که نیازی به فرض وجود فرم تبعی خاص برای تابع تولید در آن وجود نداشته و به جای آن، فرم تبعی انعطاف پذیر با ویژگیهای تقعر، یکنواختی و همگنی معرفی میگردد. همچنین در این روش برخلاف روش تحلیل پوششی دادهها همه بنگاهها بر روی شکل مرز تولید تأثیرگذار میباشند و امکان انجام آزمونهای آماری نیز وجود دارد (کازمنن، 2006). در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها، تکنیک رگرسیون ناپارامتریک جایگزین رگرسیون حداقل مربعات معمولی میشود که به عنوان حداقل مربعات ناپارامتریک مقعر (CLNS) شناخته میشود (کازمنن، 2006).
تفاوت روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها با روش تحلیل پوششی دادهها آن است که در روش تحلیل پوششی دادهها کارایی هر یک از واحدها به طور مجزا به دست میآید، اما در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها جزء خطاها برای تمامی واحدهای تولیدی به طور همزمان محاسبه میشود. همچنین در روش تحلیل پوششی دادهها، تمامی انحرافها از مرز تولید به عنوان جزء ناکارایی در نظر گرفته میشود و از وجود جزء تصادفی صرف نظر میشود ولی در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها از جزء خطای ترکیبی استفاده میشود. در این مطالعه نیز برای محاسبه کارایی فنی عرضهکنندگان برق در ایران از روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها استفاده شده است.
برای بررسی عوامل موثر بر کارایی فنی از رهیافت دادههای تلفیقی یا همان پنل دیتا استفاده میشود. با توجه به این که مقدار شاخص کارایی فنی در بازه صفر تا یک قرار دارد، متغیر وابسته در روش پنل دیتا یک متغیر محدود شده بوده و برای تخمین آن از مدلهای سانسور شده مانند توبیت استفاده میشود. دوره مورد مطالعه در این تحقیق سالهای 1378 تا 1390 است و تحلیلهای آماری این مطالعه با استفاده از دو نرمافزار استاتا و گمس انجام میگیرد. انتخاب نیروگاهها بر اساس امکان دسترسی به اطلاعات آماری آنها بوده و اسامی این نیروگاهها در جدول (1-1) ارائه شده است.
1-7-1- کارایی: کارایی در مفاهیم متفاوتی مانند کارایی اقتصادی، کارایی فنی و کارایی در تخصیص در مطالعات مختلف به کار گرفته شده است. در این بخش به صورت خلاصه این مفاهیم و تفاوت بین آنها را ارائه مینماییم. کارایی اقتصادی عبارت است از استفاده از منابع اقتصادی به نحوی که بیشترین محصول به دست آید. این متغیر به وسیله نسبت ارزش نهادهها به ارزش ستانده اندازهگیری میشود. این نوع کارایی متشکل از دو نوع کارایی فنی و کارایی تخصیص میباشد (کوئلی و همکاران، 2003).
کارایی فنی (TE) عبارت است از توانایی بنگاه برای استفاده از حداقل نهاده برای تولید سطح معین تولید یا حداکثر سازی تولید با توجه به سطح معینی از نهاده و تکنولوژی تولید. کارایی تخصیص (AE) نیز عبارت است از توانایی بنگاه در استفاده از نسبت بهینه نهادههای تولید با توجه به قیمت نسبی نهادهها و تکنولوژی تولید. این نوع کارایی بیشتر مربوط میشود به انتخاب ترکیب فنی کارای نهادهها برای تولید حداکثر تولید قابل دسترس (همان). علاوه بر مفاهیم فوق، مفهوم دیگری که در ادبیات کارایی کاربرد فراوان دارد، کارایی مقیاس (SE) است برای دستیابی به این نوع کارایی بایستی در هر زمان مقیاس تولید بهینه باشد (کوئلی و همکاران، 2005). برای نشان دادن کارایی فنی روشهای مختلفی وجود دارد. این بخش به توضیح مفاهیم کارایی فنی در حالت بازدهی ثابت به مقیاس (TRCRS)، کارایی فنی با بازدهی متغیر به مقیاس (TEVRS) و کارایی مقیاس با استفاده از نموداری که دربردارنده بخش معقول تابع تولید (که با استفاده از روش تحلیل پوششی دادهها (DEA) به دست آمده) میباشد، اختصاص داده شده است. در مورد بازدهی به مقیاس میتوان دو فرض در نظر گرفت: وجود بازدهی ثابت به مقیاس (CRS) و وجود بازدهی متغیر به مقیاس (VRS). فرض CRS زمانی مناسب است که تمام بنگاهها در مقیاس بهینه عمل مینمایند. این معیارهای کارایی در نمودار (1-1) نشان داده شده است. فرض کنیم یک نهاده X و یک محصول Y وجود دارد و بنگاهها در نقاط C، E، F، G و K عمل مینمایند. مرز بازدهی ثابت به مقیاس به وسیله خط OJ نشان داده شده است. بنگاهها میتوانند روی یا زیر این مرز قرار گیرند. خط DEFGH مرز بازدهی متغیر به مقیاس را نشان میدهد. کارایی فنی یک بنگاه معین میتواند به وسیله رابطه بین سطح مشاهده شده و بالقوه تولید تعریف شود (گرین، 1993). بنابراین، یک برنامه تولید، زمانی دارای کارایی فنی است که با سطح نهاده آن برنامه نتوان به سطح تولیدی بیشتر از مقدار تولید تحقق یافته در برنامه دست یافت، یا برای دستیابی به سطح معین شده تولید در برنامه، ترکیب نهادهای که کمتر از نهاده برنامه باشد، وجود نداشته باشد. کارایی فنی نهادهگرا، با ثابت در نظر گرفتن سطح تولید به حداقل سازی هزینه میپردازد در حالی که کارایی تولید گرا، نهادهها را ثابت در نظر گرفته و سطح تولید را حداکثر مینماید. کارایی فنی بنگاه بین عدد صفر و یک بوده و هرچه امتیاز کارایی به یک نزدیکتر باشد به این مفهوم است که واحد تولیدی دارای کارایی فنی بیشتری است. با این اوصاف، در نمودار (1-1) نسبت AB به AC نشان دهنده معیار کارایی فنی نهادهگرا با بازدهی ثابت به مقیاس برای بنگاه تولیدی C میباشد. کارایی مقیاس مربوط میشود به این که آیا بنگاه در بهرهورترین مقیاس تولید مینماید یا نه. برای بنگاه C کارایی فنی با بازدهی متغیر برابر نسبت AE به AC میباشد. مقیاس کارایی مقیاس را میتوان از نسبت کارایی فنی با بازدهی ثابت به کارایی فنی با بازدهی متغیر محاسبه نمود. بنابراین، نسبت AB به AE نشان دهنده کارایی مقیاس میباشد. اگر این مقدار کمتر از یک باشد نشان دهنده عدم کارایی در مقیاس تولید است.
Regulation