با ورود به هزاره سوم میلادی، دانش تجربی نو و پیشرفتهای فن آوری این امكان را فراهم ساخته است كه بازنمایی ذهنی انسان از كره زمین به «دهكده جهانی» و بزرگراههای اطلاعاتی بهبودیافته و ضرورت چارهجویی در مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و در مجموع بهرهمندی از كیفیت بهزیستی
و باهم زیستی بیش از پیش احساس میگردد (احقر، 1383). از آنجایی كه آموزش و پرورش در شکلدهی سرمایه انسانی و اجتماعی نقش تعیینکنندهای داشته است بنابراین؛ انتظار می رود نسل امروز را برای زندگی در جامعه فردا آماده سـازد و با توجه به اهمیت علوم تجربی، آگـاه بودن از وضعیت و ماهیت دانش علمی، چگونگی خلق آن و وابستگی به آن، نه تنها برای دانشمندان بلكه برای همه ما بخش عمدهای از آموزش را تشکیل میدهد (به نقل ازبی. آر. هرگهنام،2001 ترجمه سیف، علیاکبر). اگر بپذیریم كه علوم در تعیین جایگاه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یك جامعه نقش مؤثری دارد آنگاه به اهمیت آموزش علوم و نیز لزوم همگانی كردن آن بیشتر پی میبریم.
آموزش علوم و فناوری یكی از پایههای اساسی آموزش و پرورش است كه تأثیر مستقیم آن در توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و افزایش سرمایههای مادی و معنوی یك جامعه به خوبی مشخص شده است. یکی از مشکلات مهم و اساسی در نظام آموزش و پرورش خصوصاً در کشور ما، به کار نگرفتن روشهای تدریس نوین در آموزش است به همین سبب کیفیت آموزشی از سطح مطلوب برخوردار نیست و دانشآموزان علاقه زیادی به تحصیل نشان نمیدهند. یکی از دلائل آن عدم آشنایی معلمان با روشهای نوین تدریس است. پیشرفت روزافزون علوم و تحقیقات گوناگون در حیطههای مختلف حاکی از آن است که اطلاعات بشر روزبهروز افزایش مییابد و مطالب جدیدی به دست میآید. امروزه هر فردی ناچار به استفاده یافتههای جدید است روش تدریس فعال و نوین که در آن مشارکت دانشآموز و معلم را میطلبد و به جای انتقال مطالب به دانشآموز، به افزایش توانایی یادگیرنده در فرایند یادگیری عنایت دارد. به دلایل متعدد از جمله تاکید بر اصولی از کلیات نظام آموزش و پرورش کشور و اهداف دورههای تحصیلی، نگرشهای جهانی، رشد روزافزون تحقیقات، سرعت فن آوری و تکنولوژی، ضرورت کار بست تدریس فعال را میطلبد (احمدی، 1386).
ادیان و رهبران مصلح اجتماعی نیز تأکید بر نوعی فعالسازی ذهن و جلوگیری از تقلید کورکورانه در اصول و روشهای زندگی دارند، لذا آموزش و تدریسهای متکی بر روشهای فعال گامی است در اشاعه و ترویج علم و پرورش انسانهای آزاد و آگاه که میتوانند در توسعه و فناوری مثمر ثمر باشند در روش تدریس فعال، سعی بر این است که فراگیران خود در کسب مفهوم سهیم باشند و از طرق مختلف به فعالیتهای ذهنی، علمی، فردی و گروهی برخوردار گردند (مشایخ، 1386).
از مهمترین دستاوردهای آموزش علوم در مدارس، تربیت افرادی است كه دارای معلومات و آگاهیهای لازم هستند تا بتوانند منطقی فكر كرده و آگاهانه تصمیم بگیرند (پرویزیان،1384). در چند دهه اخیر، نگرش جهانیان در مورد فرایندهای یاددهی- یادگیری به طور كامل تغییر کرده است. در سالهای نه چندان دور، بسیاری اعتقاد داشتند كه ذهن دانشآموزان همانند ظرفهای خالی است كه در انتظار پر شدن با دانش و معلومات است در دنیای کنونی پیشرفت و توسعه هر جامعه را بیش ازهر چیز درگرو تربیت نیروهای انسانی کارآمدی میدانند که بتوانند با اندیشه پویا و خلاق خود امکانات بالقوه موجود در آن جامعه را به امکانات بالفعل و قابلاستفاده تبدیل نمایند (میرشمشیری،1390). در پژوهشهای متعددی نشان دادهشده است که آموزش درس علوم تجربی، درسی عملی و آزمایشگاهی است اما در ایران بیشتر از روشهای سنتی استفاده میشود و رویکرد معلم محوری خاصی بر آن حاکم است. فعالیتهای تجربی در آموزش این درس در نظام آموزشی کشور جز در موارد اندک، در بیشتر موارد به شیوه سنتی است؛ لذا دانشآموزان ممکن است به هدفهای مورد نظر این درس نائل نشوند. در چنین وضعیتی آموزش درس علوم تجربی به شیوه سنتی و حافظه مدار و سخنرانی هرگز دانشآموزان را برای مواجهه با مسایل در هم تنیده دنیای امروز و فردا آماده نخواهد کرد. (یوسفی، قاسمی،1388).
دورین وکرب (2009). در تحقیق خود به این نتیجه رسیده در آموزش به شیوه سنتی دانشآموزان نتوانستهاند از علومی که یاد گرفتهاند در زندگی روزمره خود استفاده کنند. شمار کج فهمیهای دانشآموزان بسیار زیاد بوده است و بالغ بر90/. از فارغالتحصیلان سواد علمی را به دست نمیآورند و حتی از مهمترین هدفهای مفروض در آموزش نیز مهجور ماندهاند. وی معتقداست که برای داشتن نظام آموزشی سازنده، نظام سنتی باید متحول شود و به سوی آموزش خلاق هدایت گردد.
موالم (2010). در تحقیق خود بیان داشته است که دانشآموزان اغلب نمیتوانند از دانش خود برای توضیح و پیشبینی پدیدهها استفاده کنند و در حل مسایل جدید ناتوان هستند، این مشکل ناشی از این واقعیت است که آموزشهای دادهشده فاقد راهبردهای کیفی مورد نیاز برای استدلال آنها میباشد (امام قلی وند،1385).
سازه انگیزه تحصیلی در محیطهای آموزشی به رفتارهایی که به یادگیری و پیشرفت مربوط است اطلاق میشود (کاستلو،2008). انگیزه تحصیلی را تمایل یادگیرنده به مشغول و درگیر شدن در فعالیتهای یادگیری و تلاش مستمر در انجام دادن و پایان رساندن آن فعالیت میدانند (بریانت،2010).
پژوهشها نشان میدهد كه یادگیری مفاهیم، در شرایطی رخ میدهد كه دانشآموزان انگیزه پیداکرده و به طرف مطلب جدید جذب شوند. شیوههای نوین تدریس در آموزش و پرورش كمك میکند كه دانشآموزان به كارهای نو دست بزنند و باهر موضوعی خلاقانه برخورد كنند. در نظامهای آموزشی نیز تاكید عمده بر پرورش خلاقیّت دانشآموزان است. خلاقیّت برای بقای هر جامعهای لازم است و برای ایجاد و تداوم آن در افراد، بایستی عادت به تفكر را در آنها ایجاد كرد چرا كه خلاقیّت با تفكر به وجود میآید.
یكی از هدفهای مهم در محیط پرتلاطم و متغیر كنونی، آموختن شیوههای خلاقیّت و نوآوری است و یكی از الگوهای تدریس كه باعث پرورش ظرفیت مشکلگشایی دانشآموزان و هدایت آنها به بیان خلاق میشود الگوی بدیعهپردازی است. روش تدریس بدیعهپردازی ازجمله روشهای پرورش خلاقیت محسوب میشود که به وسیله ویلیام جی. جی. گوردون و همکارانش (1961). ابداع گردید.
گوردون مطالعه موردی بر روی افرادی را آغاز کرد که به طور همزمان در پروژه مربوط به خلاقیت و روانکاوی درگیر بودند. نتایج مصاحبهها، گویای علاقه فزاینده به تشابهات خلاق در علوم بود واین تشابهات رویکرد خلاقیت را برای هر دوی دانشمندان و هنرمندان آسان میکرد.
پرداختن به فعالیتهای استعاری در روش بدیعهپردازی ساختی را به وجود میآورد تا اشخاص به وسیله آن بتوانند خود را برای تخیل و ایجاد بصیرت در فعالیتهای روزانه رها سازند. گوردون به این شیوه «آشنایی سازی» میگوید، یعنی فرد تلاش میکند تا با دیدی تازه به چیزهای آشنا بنگرد. اساس تفکر بدیعهپردازی فعالیت استعاری و تمثیلی است که براساس شباهت امور و مقایسه آن با یک چیز یا یک فکر به جای یک چیز یا فکر دیگر ساخته میشود (حسینی و همکاران،1387).
اوجی نژاد (1386). آلان و ریچارد (2006). بیان داشتهاند، هنگامی که دانشآموزان برخی چیزها را در مورد توضیحات متوجه نمیشوند با این که بعضی از اطلاعات در توضیحات آنها و بعضی از معلومات فرضی وجود ندارد و همچنین در مواردی که مفهوم خارج از تجربه دانشآموزان باشد راه مناسب استفاده از یک قیاس با مدل است (شریفی، داوری،1387). تأثیر الگوی بدیعهپردازی را بر پیشرفت تحصیلی در درس انشا و علوم تجربی مورد تأیید قراردادهاند. روش بدیعهپردازی در پژوهش نوبی (2009). افزایش خلاقیت و حل مشکلات را به دنبال میآورد.
1-2. بیان مسئله:
در سالهای اخیر، خلاقیت یکی از محورهای مورد بحث در آموزش و پرورش بوده است و همچنین به این نکته توجه شده است که روند آموزش، باید برای دانشآموزان پویا باشد و دانشآموزان، خود در امر آموزش شرکت کنند، تفکر کنند، و ایدههای بکر ارایه نمایند. هدایت دانشآموزان در این مسیر پرتلاطم مسئولیتی خطیر است. بیتردید فردی که توان همگام شدن با تحولات زمان و مکان و سازگاری با آنها را ندارد محکوم به فناست. آموزش صحیح که در قلب آن یادگیری مطلوب و در پی آن یادداری باثبات قرار دارد از مباحث مهم و حساس میباشد که در این تحقیق به طور مبسوط به آن تأکید شده است. شایانذکر است معلم شکلدهنده جو کلاس است و مهمترین نقش را در پرورش خلاقیت دانشآموزان بر عهده دارد و میتواند این نقش را از طریق روشهای تدریس در کلاس به انجام رساند.
تدریس، تنها فعالیت معلم در کلاس درس نیست بلـــکه فعالیتی دو جانبه از طرف معلم و دانشآموزان میباشد که در جریان آن، بین دانشآموزان با یکدیگر و معلم تعامل وجود دارد. (اکبرزاده،1383).
روش تدریس را میتوان به دو گروه عمده تقسیم کرد: روشهای تدریس فعال و روشهای تدریس غیرفعال در روش تدریس غیرفعال، فقط معلم نقش فعالی را در جریان تدریس به عهده دارد و مطالبی را که از قبل تعیین شده است به طور شفاهی در کلاس بیان میکند و دانشآموزان در این میان واکنش چندانی از خود نشان نمیدهند. بنابراین خلاقیت فقط جاى اندكى در آموزش سنتى دارد، زیرا در آموزش سنتی کسب مهارت خواندن و نوشتن مهم است و ارائه مفاهیم به صورت شفاهی از طرف معلم و تكرار و حفظ كردن و پس دادن مطالب توسط شاگردان انجام میشود. بدین ترتیب ذهن شاگردان با جزئیات شتابزده و نامربوط انباشته میشود و آنها از یادگیری مطالب مهم درسی و قابلفهم محروم میگردند و تلاشی برای پاسخهای چالش انگیز وجود ندارد. شیوههای آموزش سنتی دانشآموزان را با روشهای شناختی که مرتبط با دنیای فردا است همراه نمیکند و چنین تدریس نامناسبـــی همراه با عدم طرح موضوعات بحثبرانگیز، محیط آموزشی ملالتآوری را ایجاد میکند. در نتیجه باعث عدم کنجکاوی وسئوال و مشارکت از جانب کودک میشود (بنی عقیل،1387).
تاکنون متخصصان روشهای مختلفی را برای پرورش تفکر خلاق پیشنهاد کردهاند که روش آموزش بدیعه پردازی یکی از آنهاست و هدف اصلی ما در این تحقیق قرارگرفته است. بدیعه پردازی یکی از روشهای فعال یادگیری است که خلاقیت دانشآموزان را افزایش میدهد.
درس علومتجربی با تمرکز بر پرورش و توسعه مهارتهای یادگیری مادامالعمر بر آن است تا شاگردان خلاقتری تحویل جامعه دهد و آنان را برای جهان همواره در حال تغییر آماده کند و با مهیا شدن زمینههای بروز ایدههای نو و بدیع، توانایی خلاقیت و آفرینندگی را در خویش بارور کنند؛ و در دوران تحصیل و زندگی بهکارگیرند (احقر،1383). با توجه به روند کنونی آموزش وپرورش که با بهرهگیری از روش تعلیم و تربیت سنتی تأکیدفراوان بر فراگیرندگان مطالب درسی، کسب نمرات عالی بدون هر گونه دخل وتصرف و عدل از مواد و محدوده تعیینشده دارد به همین دلیل پژوهشگران سعی مینمایند با انجام تحقیقات به بررسی تأثیر بهکارگیری الگوی تدریس بدیعه پردازی به عنوان یکی از روشهای فعال تدریس بر پرورش خلاقیت دانشآموزان بپردازند. (سلسبیلی،1386). با توجه به موارد فوقالذکر هدف از طراحی و اجرای تحقیق حاضر مقایسه میزان اثربخشی روش تدریس بدیعه پردازی و روش رایج، بر یادگیری- یاد داری و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزاندختر پایه ششم در درس علومتجربی شهرستان دالاهو میباشد و برای رسیدن به هدف مورد نظر فرضیههای مورد نظر در این تحقیق باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
اکنون پرسش اصلی این پژوهش آن است که تا چه حد تدریس به شیوه بدیعهپردازی که امروزه به عنوان یکی از روشهای فعال معرفیشده است در مقایسه با روش آموزش رایج (سنتی)، باعث افزایش انگیزه پیشرفت تحصیلی در دانشآموزان پایه ششم مدارس شهرستان دالاهو میشود؟
1-3. ضرورت و اهمیت تحقیق:
با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تغییرات مداومی که به وجود میآید باید شرایط تغییر در هر جامعهای ایجاد شود. شرط اولیه هر تغییری شناخت و آگاهی است که به دنبال آن باید کار با برنامهریزی برای دستیابی به اهداف مطلوب صورت گیرد.
اهمیت و ثمر بخشی روشهای تدریس و یادگیری بهتر، همواره مورد نظر دانشمندان و محققین علوم تربیتی بوده است. از آغاز قرن بیستم توسط مومان و لای و سپس کلاپارد، ماریا منتسوری، جان دیویی، هربارت ثورندایک و همکارانش وهیلدا تاباو راجرز و …. در بسیاری از کشورها مطالعات زیادی به مدت چهل سال در مورد ثمر بخشی میزان روشهای آموزش در کلیه دروس انجام گرفت تاریخچه مطالعات نشان میدهد روشهای تدریس چه در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و چه در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت، رشد خلاقیت آنان موثر است (سلسبیلی،1386).
وظیفه معلمان در فرآیند تدریس تنها انتقال واقعیتهای علمی به دانشآموزان نیست بلکه باید موقعیت و شرایط مطلوب یادگیری را فراهم نمایند و چگونه اندیشیدن و چگونه آموختن را به شاگردان بیاموزند؛ یعنی کار معلم نه تنها انتقال دانش، بلکه پرورش توان تفکر منطقی و پرورش شخصیت سالم است (احقر،1383).
معلم در ایجاد موقعیت مناسب یادگیری، قادر به تغییر و کنترل بسیاری از عوامل نیست اما تا حدی میتواند با تعیین هدفهای صریح اجرایی و اتخاذ الگو و روشهای مناسب تدریس و تهیه و بهکارگیری تجهیزات لازم و ایجاد نوعی ارتباط سالم با شاگردانش، کیفیت تدریس خود را دستخوش تغییر و تحول و پیشرفت کند (سیف،1387). با توجه به دیدگاههای مختلفی که در ارتباط با ضرورت تدریس علوم تجربی به ویژه در دوره ابتدایی وجود دارد، اهمیت پرداختن به بحث و پژوهش درباره روشهای تدریس علوم تجربی در دوره ابتدایی و نقش آن در پرورش شناخت علمی کودکان آشکارمیشود (تجری،1386). اهمیت ثمربخشی روشهای تدریس و یادگیری بهتر همواره مورد نظر دانشمندان و محققین علوم تربیتی بوده است. تاریخچه مطالعات نشان میدهد روشهای تدریس چه در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و چه در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت و رشد خلاقیت آنان و موثراست. روشهای تدریس به منزله روشناییهای متفاوتی هستند که هر کدام بردشان تا شعاع خاص را دربرمیگیرند. البته باید اذعان نمود که هر یک از روشها در ارتباط با موقعیتهای مختلف از کار آیی ویژهای برخوردار هستند، به عبارت دیگرهریک درجای خویش مثمر ثمر هستند. (قورچیان،1377). امروزه شیوههای نوین و فعال تدریس توجه مسئولان و دبیران را به خود جلب کرده است. در این شیوهها فراگیر و علایق و توانمندیهای او در مرکز توجه قرار دارد ومعلم تلاش میکند تا تواناییهای فراگیران را در مهارتهای گوش دادن گفتن، خواندن، نوشتن، استدلال، مقایسه، تطبیق، تجزیه و تحلیل، سازندگی و خلاقیت تقویت کند و با توجه به این موضوع محتوای درسی را در کلاسهای درسی ارائه میدهد (شریفی و همکاران،1387).
در بسیاری مواقع شاید این دور از واقعیت نباشد که نه معلم میداند محتوایی را چرا باید درس بدهد و نه دانشآموز چرایی را انتخاب محتوا را میداند نه معلم میداند محتوا را به چه روش صحیح و سودمندی تدریس نماید و نه دانشآموز چگونه یادگرفتن را میداند، معلم صرفاً درس میدهد و فراگیران نیز به طور موقتی حفظ میکنند، ما فقط یاد گرفتهایم درس بدهیم و دانشآموزان نیز آموختهاند که تنها حفظ نمایند و چون و چرا مطالب را از ما بپذیرند (سبحانی نژاد و همکاران،1385). آیا معلم به طور معمول، پیش از تدریس ارزیابی میکند که هدف از تدریس این مطالب چیست؟ و آیا از خود میپرسد این محتوا چگونه باید تدریس شود؟ یا فقط به طور یکنواخت به روش حفظی به یادگیری طوطیوار میپردازد. متن آموزشی که در اختیار همه قرار دارد، اما چگونگی تدریس مهم است. موفقیت معلم در استفاده از شیوههای فعال تدریس است. به اعتقاد محقق، شیوه فرآیند یاددهی – یادگیری از خود موضوع درسی مهمتر است.
کارائی روشهایی نظیر سخنرانی، انتقال اطلاعات از معلم به دانشآموز و به یادسپاری و تأکید بر محفوظات که شالوده روشهای سنتی تدریس است مدتهاست مورد ایراد و پرسش قرار گرفته است (حیدری و همکاران،1388). از نتایج پژوهش حاضر میتوان در دورههای ضمن خدمت آموزش معلمان، در تدریس درس روش و فنون تدریس در دانشگاهها و مراکزتربیت معلم استفاده نمود. بهکارگیری این روشها حتی به صورت کارگاهی در آموزش معلمان منجر به بهبود کیفیت تدریس میشود؛ بنابراین، این تحقیق ضمن مشخص کردن میزان اثربخشی روش تدریس بدیعه پردازی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و مقایسه آن با روشهای رایج یادگیری و یادداری تدریس یا همان روشهای سنتی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان کوشش مینمایند تا شرایط فیزیکی و روانی انجام چنین روشهایی را تبیین کند تا معلمین بتوانند با استفاده مناسب از انواع روش تدریس فعال موجب رشد قوه تفکر، خلاقیت، اعتمادبهنفس، روحیه کاوشگری ذهن دانشآموز شوند و با تأکید بر رویکردهای مبتنی بر آموزش مناسب در راستای تحقق اهداف کلیدی این درس، گامهای موثرتری بردارند.
1-4. اهداف تحقیق
1-4-1. هدف اصلی:
تعیین میزان اثربخشی روش تدریس بدیعه پردازی و روش رایج، بر یادگیری و یادداری و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر پایه ششم در درس علوم تجربی شهرستان دالاهو.
1-4-2. اهداف جزیی:
1- مقایسه تأثیرالگوی بدیعه پردازی با روش سنتی بر میزان یادگیریهای دانشآموزان در درس علوم تجربی.
2- مقایسه تاثیرالگوی بدیعه پردازی با روش سنتی بر میزان یاد داریهای دانشآموزان در درس علوم تجربی.
3- مقایسه تاثیرالگوی بدیعه پردازی با روش سنتی بر میزان انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در درس علوم تجربی.
1-5- فرضیات تحقیق:
1- بین دانشآموزان دو گروه (آموزشدیده بدیعه پردازی باسایرالگوهای سنتی) از نظر میزان یادگیری تفاوت معنادار وجود دارد.
2- بین دانشآموزان دو گروه (آموزشدیده بدیعه پردازی باسایرالگوهای سنتی) از نظر میزان یادداری تفاوت معنادار وجود دارد.
3- بین دانشآموزان دو گروه (آموزشدیده بدیعه پردازی باسایرالگوهای سنتی) از نظر میزان انگیزش پیشرفت تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد.
1-6. تعاریف مفهومی و عملیاتی:
1-6-1. تعاریف مفهومی:
– یادگیری:
یادگیری، نتیجه و برآیند آموزشهای برنامهریزیشده یا تجربی که بر اثر تمرین یا برخورد مستمر در فرد نهادینهشده و نمود بیرونی در رفتار دارد. چنین یادگیری با استفاده از ابزارهای مناسب قابل سنجش و اندازهگیری است (مشایخ،1386).
یادگیری از تمرین یا کوشش تقویتشده به دست میآید. به دیگر سخن، تنها رفتار تقویتشده آموخته میشود. در کل یادگیری را میتوان از یک سو به تغییر رفتار نمایان و از سوی دیگر به استعداد یا توانمندی در پاسخ دادن تعریف نمود. (سیف،1388).
– یادداری:
منظور از یادداری، توانایی به یادآوری اطلاعات از حافظه درازمدت میباشد. بدین معنی که یادگیری دانشآموزان تا چه حد معنیدار بوده است که آنها بتوانند بعد از گذشت چند مدت برای پرسشهایی که ازمتن مورد تدریس از آنها میشود جواب صحیح داشته باشند (مالکی،1389).
– انگیزش پیشرفت تحصیلی:
انگیزش، به نیروی ایجادکننده، نگهدارنده و هدایتکننده رفتار گفته میشود (یوسفی،1388). منظور از انگیزش پیشرفت یا انگیزش موفقیت، میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیتهایی است که موفقیت در آنها به کوشش و توانایی شخص بستگی دارد (سیف،1388). با این انگیزه افراد تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیتآمیز یک تکلیف، رسیدن به هدف یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود دنبال میکنند تا بالأخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب نمایند.
– روش بدیعه پردازی:
روش تدریس بدیعه پردازی، روشی است که یادگیرندگان را برمیانگیزاند تا ایدهها یا افکار نو و خلاق را بپرورانندوارائه دهند. این روش به فرد فرصت ابتکارمیدهدتا امکانات مورد نیاز برای ابراز خویشتن را بررسی کندو در رویارویی با مسائل از راهحلهای نوین بهره گیرد (قوشلی،1384). در تعریف دیگری روش تدریس بدیعه پردازی روشی است که خلاقیت افرادراطوری پرورش دهد که بتوانندبایکدیگر همیاری داشته باشند و به حل مسائل بپردازندوبه طراحی محصولات اهتمام ورزند (آنجفی،1387). بدیعه پردازی، شامل رویههایی برای توسعه و گسترش رفتارکارگروهی است. این روش برای تمام دانشآموزان فرصتی را فراهم میسازد تا در فرایند حل مسئله به طور کامل تری مشارکت داشته باشند. (به نقل ازهاپکینز دیوید، ترجمه مهر محمدی وعابدی،1385).
– روش تدریس رایج (متداول):
این روش که سابقهای طولانی در نظامهای آموزشی دارد به ارائه مفاهیم به طور شفاهی از طرف معلم و یادگیری آنها از طریق گوش کردن و یادداشت برداشتن از طرف شاگرد میپردازد. (به نقل از فونتانا دیوید، ترجمه مهشید فروغان، 1389). در این روش یک نوع یادگیری و رابطه ذهنی بین معلم و شاگرد ایجاد میشود در تعریفی دیگر روشهای سنتی به روشهایی گفته میشود که اکثر مدارس دنیا، در طول تاریخ آموزش و پرورش از آن استفاده کردهاند و امروزه نیز یکی از متداولترین روشهای حاکم بر مدارس هستند. مهمترین این روشها، روش حفظ و تکرار، سخنرانی، پرسش و پاسخ میباشد.
1-6-2. تعاریف عملیاتی:
– یادگیری:
در این تحقیق، منظورازیادگیری تغییر در رفتار است، به عبارت دیگر نتایج یادگیری همواره در رفتار فراگیر قابلمشاهده میباشد یعنی یادگیرنده قادر به انجام کاری خواهد بود که پیش از یادگیری نمیتوانست آن را انجام دهد.
– یادداری:
منظور از یادداری در این تحقیق، دادن فهرستی از نامها، ارقام، اشكال و تصاویر، موضوعها و مانند آنها به دانشآموزان است که آن را حفظ کنند و پس از گذشت مدت مشخصی، آنها را به یادآورند تعداد مطالب به یاد مانده میتواند درجه حافظه را نشان دهد.
– انگیزش پیشرفت تحصیلی:
در این تحقیق، گرایش همهجانبه به ارزیابی عملکرد خود با توجه به عالیترین معیارها و تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد توأم است.
– روش تدریس بدیعه پردازی:
در این تحقیق، منظور از روش بدیعهپردازی، روشی است که در آن فراگیران در جریان آموزش برانگیختهشده و در امر یادگیری میکوشند. در واقع معلم، نقش راهنما و هدایتکننده را ایفاء میکند و دانشآموز نقش فعالی در کلاس دارد ویک ارتباط متقابل بین معلم و فراگیر وجود دارد.
– روش تدریس رایج (متداول):
منظور از تدریس به روش سنتی همان آموزش رودرروی كلاسی است که در تعامل بین معلم و دانشآموز شكل میگیرد و به اجرا در میآید در این روش برنامههای کلاس درس توسط معلم طراحی و فعالیتهای کلاسی معلم عمدتاً به کمك سخنرانی توسط معلم انجام میپذیرد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
2-1. پیش درآمد
دانش بشری ناشی از ساخت اجتماع است، سیستم اجتماعی تغییر میکند و همزمان کهنه میشود. برای حل مسایل نو که ممکن است هر لحظه در زندگی با آن برخورد کنیم، افرادی توانا لازم است، افرادی که از اندیشههای آزاد و خلاق و مهارت حل مسئله برخوردار باشند. با درنظرگرفتن این شرایط هدف نظام آموزشی باید تربیت کردن دانشآموزانی توانمند، شهروندانی مفید برای جامعه در حال تغییرباشد. افزون براین برنامههای مدارس باید بر روشهایی متمرکز گردند که دانشآموزان به جای آموختن و به خاطر سپردن قابلیتهای چگونه آموختن را از طریق تفکر و برخورد منظم با مسایل ومشکلات یاد بگیرند، زیرا در چنین حالتی است که دانش رشد میکند و یادگیرنده احساس مفید بودن میکند (اکبرزاده،1383).
به نظر میرسد در نظام برنامهریزی درسی ایران سازوکارهای لحاظ شده برای اشاعه تفکر خلاق، به دلیل عدم آشنایی با الگویی برای افزایش خلاقیت و بهکارگیری الگوهای منفعل سنتی برای تدریس، کافی نباشد. با این توصیف، پرداختن به دغدغههایی (از قبیل تا چه اندازه کاربرد الگوی آموزشی بدیعه پردازی برای پرورش خلاقیت مناسب است؟) ومعلمان باچه راهکارهایی میتوانند شرایط را برای بروزخلاقیت محیا (نمایند؟) اجتنابناپذیر است. از طرف دیگر اهداف آموزش وپرورش رسیدن یادگیرنده به یادگیری است. به رغم اهمیت حیاتی یادگیری در آموزش وپرورش، مسئله تبیین نحوه وقوع یادگیری و یادداری و تحلیل عوامل تأثیرگذاربر آن حوزهای است که کم وبیش آشفته باقی مانده است یادگیری فعالیتی بینهایت پیچیده است هر یک از ما جریان پیوسته و متنوعی از تجربه را در سراسر لحظههای بیداری خود دریافت میکند که هر کدام از آنها بالقوه میتوانند به یادگیری منجر شوند، اما بخش اعظم آنها بدون آنکه ردی باقی بگذارند از حیات هشیار ما خارج میشوند. چه چیز برخی از آنها را به یاد سپردنی میکند و برخی را نه؟ بررسی جنبههای عملی فرایند یادگیری ما را به مسئله روشها و فنون آموزش میکشاند. به همین دلیل امروزه شیوههای یادگیری با تفکر و خلاق مورد توجه بسیار قرارگرفته است، تاکید این شیوهها به جای ذخیرهسازی انبوهی از مطالب غیر مرتبط در ذهن دانشآموز بر درگیر کردن دانشآموزان با مسایلی است که بازندگی واقعی آنان مرتبط است بهکارگیری این شیوههای بدیعه پردازی سبب میشود دانشآموزان به تفکر عمیق بپردازند، چگونه فکر کردن، چگونه خلق کردن، چگونه یادگرفتن را بیاموزند و به یادگیرندگانی مادامالعمر تبدیل شوند (فونتانا،1995، ترجمه فروغان،1389).
برای سمتوسو دادن مدارس به سوی بهرهگیری از الگوهای جدید، باید استفاده از آن الگوها در فضای مدارس حاکم شود وتفکر و بازسازی و تجربهآموزی جانشین شیوههای سنتی گردد. البته این امر نیازمند انجام دادن تحقیقات و مطالعات متعدد و بررسی همهجانبه مزایا و محدودیتهای الگوهای سنتی و مقایسه آن با روشهای تدریس بدیعه پردازی است تا معلمان با آسودگی خاطر به گزینش و اجرای الگوی مناسب اهداف و درس مورد نظر اقدام کنند (عارف نیا،1385).
در توضیح روشهای تدریس سنتی باید بیان کرد که منظور از تدریس سنتی، کلیه فعالیتهای آموزشی است که در کلاس انجام میشود و معمولاً معلم محور است و اگر قرار باشد آزمایشی اجرا شود این معلم است که درگیر آزمایش میشود و دانشآموزان فقط مشاهدهگر هستند یا معلم درسی را توضیح میدهد و دانشآموزان شنونده هستند و به بیان دیگر یادگیرندگان در فرایند آموزش و تدریس نقشی منفعل دارند. در حالی که الگوی بدیعه پردازی بدان منظور طراحی شده است كه هم خلاقیّت فرد وهم خلاقیّت گروه را ارتقاء بخشد. مشاركت در تجربه بدیعه پردازی میتواند موجب پیدایش نوعی حس جمعی در بین شاگردان گردد. شاگردان به هنگام ملاحظه نحوه واكنش همكلاسان خود به یك مطلب یا مسئله، مطالبی را درباره آنان یاد میگیرند. روشهای بدیعه پردازی به خلق جامعهای از افراد برابر که در آن صرف داشتن یك اندیشه، تنها پایهی منزلت اجتماعی است، كمك میکند و اندیشهها به خاطر سهم بالقوه ای كه در فرآیندهای گروهی ایفا میکنند، ارزشمند تلقی میشوند این هنجار ونیز حالت بازی گونه آن شرایط لازم مشاركت گروهی را حتی برای خجولترین شرکتکنندگان فراهم میکند (میرشمشیری،1390). حال در چنین فضایی كه آموزش وپرورش به سمتوسوی روشهای فعال تدریس در حركت است، چگونه یک شخص تحصیلکرده نیازمند اطلاعات، میتواند اطلاعات جدید را به موقع كسب كرده و دانش خود را روزآمد نگاه دارد؟ افراد جامعه چگونه میتوانند یادگیری مادامالعمر را در چرخه یادگیری خویش جای دهند؟ برای پاسخ به این سئوال ها و دیگر سئوال های مشابه ابتدا باید به این سئوال پاسخ داد كه روش تدریس بدیعه پردازی چیست؟ با به دست آوردن شناخت از تعاریف و نظریههای مربوط به تدریس، انواع روش تدریس، الگوی تدریس بدیعه پردازی و روشهای سنتی و مقایسه این دو روش میتوان تمامی مسائل مطرحشده را بهتر درك نمود و فهمید كه چرا دانشآموزان باید در یادگیری مطالب و مباحث علمی خودمحور باشند. ما در این فصل ابتدا به بررسی مفهوم و کاربردهای روش تدریس بدیعه پردازی و روشهای رایج خواهیم پرداخت، در نهایت در پرتو این تعاریف و ضرورتها رابطه و همپوشانی بین این دو واژه را به نمایش خواهیم کشید.
2-2. تعریف روش تدریس
برای روش تدریس تعاریف گوناگونی ارائهشده که به برخی از آنها اشاره میکنیم: روش در مقابل واژهلاتینی «متد» بهکاررفته است و واژه متد در فرهنگ فارسی معین و فرهنگانگلیسی به فارسی آرایان پور به روش، شیوه، راه، طریقه، طرز و اسلوب معنی شده است.
روش عبارت است از فرایند عقلانی یا غیرعقلانی ذهن برای دستیابی به شناخت ویا توصیف واقعیت. در معنای کلی تر روش هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به هدف میباشد روش ممکن است به مجموعه راههایی که انسان را به کشف مجهولات هدایت میکند و مجموعه قواعدی که هنگام بررسی و پژوهش به کار میروند و مجموعه ابزاروفنونی که آدمی را از مجهولات به معلومات راهبری میکند اطلاق میشود (مهرمحمدی، عابدی،1389).
در یک نگاه کلی راه انجام هر کاری را روش گویند. اصطلاح تدریس اگر چه در متون علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر میرسد، اكثر معلمان و مجریان برنامههای درسی با معنی و ماهیت درست آن آشنایی دارند. برداشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس میتواند در نگرش آنان نسبت به دانشآموزان و نحوهی كار كردن با آنها تأثیرمثبت یا منفی بر جای گذارد. روش تدریس نیز عبارت از راه منظم، باقاعده و منطقی برای ارائه درس میباشد. در تعریف دیگری آمده که: از مراحل مهم طراحی آموزشی، انتخاب روش تدریس است. معلم بعد از انتخاب محتوا و قبل از تعیین وسیله، باید خط مشی و روش مناسب تدریس خود را انتخاب کند. به مجموعه تدابیر منظمی که برای رسیدن به هدف، با توجه به شرایط و امکانات اتخاذ میشود “روش تدریس” گویند تدریس یک فعالیت است اما نه هر نوع فعالیتی، بلکه فعالیتی که آگاهانه و براساس هدف خاصی انجام میگیرد عمل تدریس یک سلسله فعالیتهایی مرتب، منظم، هدفدار و از پیش طراحی شده است (پارسا،1383).
در تعریف دیگری تدریس عبارت است از تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد بر اساس طراحی منظم و هدفدار برای ایجاد تغییر در رفتار شاگرد (سیف،1387). هر فعالیتی که از جانب یک فرد به منظور تسهیل یادگیری فرد دیگر صورت پذیرد را تدریس گویند تدریس عبارت است از تعامل یارفتارمتقابل معلم و شاگرد، براساس طراحی منظم مفاهیم مختلف مانند گرایشها، نگرشها، باورها، عادتها و شیوههای رفتار و به طور کلی انواع تغییراتی که میخواهیم در شاگردان ایجاد کنیم در برمیگیرد (سیدمحمدی،1388).
درگذشته تدریس را درس دادن یا انتقال معلومات و تجارب معین از ذهن معلم به ذهن دانشآموزان تعریف میکردند. براساس این تعریف، وقتی معلم وارد کلاس میشد به فعالیت و سخن گفتن
میپرداخت و فراگیران جز گوش دادن و اجرای دستورها و یا انجام تکالیف تحمیلی او، وظیفه و نقشی نداشتند.لیکن امروزه تدریس را تحریک، راهنمایی، سازمان دادن یا درگیری فراگیران تعریف میکنند از این رو معلم درس را با سئوال شروع میکند مهمترین فرق این تعریف با تعریف قبلی، این است که در تعریف اخیرمعلم فقط نقش محرک و راهنما و سازمان دهنده دارد و فراگیر است که باید فعالیت کند؛ زیرا یادگیری وقتی درست انجام میگیرد که با فعالیت یادگیرنده همراه باشد و یادگیری مطمئن و مؤثر، تنها هنگامی امکانپذیر است که یادگیرنده شخصاً فعالیت کند. (پرویزیان،1384)؛ زیرا یادگیری وقتی درست انجام میگیرد که با فعالیت یادگیرنده همراه باشد و یادگیری مطمئن و مؤثر تنها هنگامی
امکانپذیر است که یادگیرنده شخصاً فعالیت کند. از طرف دیگر در تدریس به این معنا، معلم نقش ضبطصوت متحرک را ایفا نمیکند بلکه وظیفة سنگین تر راهنمایی و سازماندهی را به عهده دارد (بهرنگی،1387).
تدریس اثربخش، یادگیری معنادار را نتیجه میدهد؛ یعنی یادگیری، وقتی اتفاق میافتد که برای فراگیران کاملاً معنادار باشد و یادگیری در صورتی معنادار خواهد بود که فراگیران علاوه بر شناخت مفاهیم و ارزش آن شخصاً در امر یادگیری سهیم بوده و نسبت به آن موضوع احساس نیاز نمایند (مشایخ،1386).
بنا بر آنچه ذکر شد روش تدریس عبارت است از: راه منظم، قاعدهمند و منطقی برای ارائه درس؛ به عبارت دیگر، روش تدریس مجموعه فعالیتهای برنامهریزیشدهای است که در نهایت نه برای ارائه تدریس بهتر، بلکه برای یادگیری بهتر به کار میرود؛ بنابراین هر الگوی تدریس در واقع یک الگوی یادگیری است که به توسعة سبکهای برخورد فراگیران با مسایل، کمک میکند.
برداشت چندگانه از مفهوم تدریس میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ از مهمترین آنها ضعف دانش پایه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از دیدگاههای مختلف تربیتی است. گاهی آشفتگی و اغتشاش در درك مفاهیم تربیتی به حدی است كه بسیاری از كارشناسان، معلمان و دانشجویان این رشته مفاهیمی چون پرورش، آموزش، تدریس و حرفهآموزی را یكی تصور میکنند و به جای هم به كار میبرند. این مفاهیم اگر چه ممكن است در برخی جهات وجوه مشترك و در هم تنیده داشته باشند، اصولاً مفاهیم مستقلی هستند و معنای خاص خود را دارند (جعفری،1390). پرورش یا تربیت «جریانی است منظم و مستمر كه هدف آن هدایت رشد جسمانی شناختی، اخلاقی و اجتماعی یا به طور كلی رشد همهجانبه شخصیت دانشآموزان در جهت كسب و درك معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز كمك به شكوفا شدن استعداد آنان است» (سیف،1387).
بر اساس چنین تعاریفی، پرورش یك نظام است، نظامی كه كاركرد اساسیاش شكوفا كردن استعداد و تربیت شهروندانی است كه هنجارهای مورد پذیرش جامعه را کسب كنند و متعهد به ارزشهای آن باشند.