آموزش و یادگیری زباندوم همواره مورد توجه بوده است اما گسترش روابط کشورها و نیاز به برقراری ارتباط بیش از پیش این حوزه را مورد توجه پژوهشگران قرار داده است. متخصصان امر آموزش زبان در تمام کشورها به دنبال یافتن شیوههای جدید برای آموزش زبان و بهکارگیری مواد آموزشی کاربردیتر هستند. یکی از شیوههای بسیار کارآمد برای جمعآوری اطلاعات در این زمینه تحلیل خطاست. تحلیل خطا به عنوان ابزاری ارزشمند برای شناسایی نقاط ضعف و قوت زبان آموزان همواره مورد توجه معلمان و محققان حوزة آموزش زبان بوده است. خطاها میتوانند نشاندهندۀ روند یادگیری زبان توسط زبانآموزان باشند، در واقع اگر خطایی نباشد یادگیری زبانی رخ نداده است (شانلینگ،1124:2012). با استفاده از تحلیل این خطاها میتوان کاستیهای موجود در کتابهای آموزش زبان و شیوههای آموزش را شناسایی و بر طرف کرد و مواد آموزشی کارآمدتری را گردآوری نمود. در سالهای اخیر به دلیل گسترش روابط تجاری و فرهنگی ایران و چین، یادگیری زبان فارسی از سوی این افراد بسیار مورد توجه قرار گرفته است، و زبانآموزان زیادی از این کشور، به منظور یادگیری زبان فارسی به مراکز آموزش زبان فارسی در ایران وارد شدهاند. اما از آنجایی که زبان فارسی و چینی از دو خانواده زبانی مجزا هستند یادگیری زبان فارسی برای این زبانآموزان بسیار دشوار است. در واقع زبان فارسی از خانواده زبانهای هندواروپایی و زبان چینی متعلق به شاخهای از خانوادههای زبان چینی-تبتی و یک زبان نواختی است (حسینی،2109:1393). تحلیل و بررسی خطاهایی که این زبانآموزان هنگام یادگیری زبان فارسی مرتکب میشوند میتواند به ما در شناسایی نقاط ضعف این گروه از زبانآموزان و تهیه و تدوین کتابهای آموزشی متناسب با نیازهای آنها کمک کند. برای این منظور در پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی خطاهای نوشتاری فارسیآموزان چینیزبان پرداخته
میشود.
1-2 بیان مسئله
یادگیری زبان دوم یک فرآیند پیچیده است که هیچگاه خالی از اشکال و خطا نیست. در واقع زبانآموزان در جریان یادگیری و تولید زبان دوم در هر مرحله نسبت به دانشی که از زبان مقصد پیدا کردهاند، درباره آن زبان فرضیهپردازی میکنند. این فرضیهها در ابتدا نادرست هستند زیرا زبانآموزان دانش کافی نسبت به زبان مقصد ندارند و از قاعدهها و محدودیتهای آن آگاه نیستند. اما نکتة حائز اهمیت این است که این خطاها نشاندهنده نظام زبانی رو به رشد و در حال تکامل زبانآموز است. این نظام هم ویژگیهای زبان مبداء و هم ویژگیهای زبان مقصد را در خود دارد. دانشمندان مختلف از اسامی مختلفی برای نامیدن این نظام استفاده کردهاند که کموبیش به هم شباهت دارند. به عنوان مثال سلینکر[1](1972) آن را زبان بینابینی میخواند در حالی که کوردر[2](1971) آن را گویش فردی، و نمسر[3](1979) آن را نظام تقریبی مینامد. اما نکتهای که هر سه به آن اشاره دارند این است که نظام زبانی زبانآموز، نظام زبانی مستقلی است که دارای ویژگیهایی هم از زبان مبداء و هم از زبان مقصد است؛ همین مسئله موجب بروز خطا، هنگام برقراری ارتباط به زبان مقصد میشود. در خلال دهة 1950 و با روی کار آمدن شیوة شنیداری-زبانی[4] در تدریس زبان خارجی، زبان به منزلۀ مجموعهای از عادتها در نظر گرفته شد که باید از طریق تکرار و تقلید آموخته شود. در این شیوه مدرس زبان باید الگوهای صحیح زبان مقصد را در اختیار زبانآموز قرار دهد تا وی با تکرار و تمرین زیاد شکل صحیح آن الگوها را بیاموزد. در این شیوه خطاها به عنوان عادتهای بد زبانی در نظر گرفته میشوند که باید به هر قیمتی از بروز آنها جلوگیری کرد. اما با ظهور شیوة زایشی-گشتاری[5] در آموزش زبان رویکردها نسبت به خطاهای زبانآموزان کاملا تغییر کرد. دیگر خطاها نه تنها آفت زبان در نظر گرفته نمیشدند، بلکه نشانههایی بودند از نظام زبانی جدیدی که در ذهن زبانآموز نسبت به زبان مقصد در حال شکلگیری بود. در حقیقت با این رویکرد جدید به زبان، خطاها همچون ابزاری هستند که میتوانند کاستیهای شیوة تدریس و موارد و زمینههای مشکلزا برای زبانآموز را به خوبی نشان دهند. به همین دلیل خطاها برای معلمین و آموزشدهندهگان همیشه جالب توجه بودهاند، زیرا نشاندهندة موثر بودن یا نبودن شیوههای آموزشی آنهاست. بعلاوه این خطاها میتوانند مبنای طراحی سرفصلهای آموزشی قرارگیرند به این صورت که مطالب سختتر بعد از مطالبی قرارگیرند که برای زبانآموز آسانترند. از این خطاها حتی میتوان در آزمونسازی نیز بهره برد. این خطاها میتوانند به عنوان گزینههای نادرست در سؤالات چهارگزینهای مورد استفاده قرارگیرند. اما نکتهای که نباید فراموش کرد این مطلب است که خطاها در صورت عدم تصحیح همچون مانعی بر سر جریان یادگیری عمل میکنند و میتوانند فرآیند یادگیری را کند کنند. بنابراین شناسایی و تلاش در جهت رفع خطاها بسیار ضروری به نظر میرسد. از این روی در این پژوهش سعی شده است که با بررسی چندین انشای نوشتهشده توسط فارسیآموزان چینیزبان خطاهای نوشتاری آنها شناسایی، طبقهبندی و خطاهای پربسامد مشخص گردند. این زبانآموزان در مراکز آموزش زبان فارسی در ایران و در مقطع پایه و پیشرفته مشغول به تحصیل هستند.
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
تحلیل خطا نه تنها برای کسانی که در زمینه آموزش زبان فعالیت میکنند حائز اهمیت است، بلکه برای خود زبانآموزان نیز بسیار مهم است، زیرا با شناسایی و کمک به از بین بردن این خطاها میتوان هم شیوههای تدریس و هم شیوههای یادگیری زبان دوم را بهبود بخشید. کوردر(1967) تحلیل خطا را برای سه دسته از افراد مهم میداند: برای محققان و یا زبانشناسان، برای معلمان و همچنین برای خود زبانآموزان. او (همان:25) درباره اهمیت تحلیل خطاها مینویسد:
“… تحلیل خطاها از سه جنبه دارای اهمیت است. نخست برای معلمان اهمیت دارد، زیرا اگر به روش نظاممندی آنها را بررسی کنند درمییابند که زبانآموزان تا چه حد به هدف مورد نظر نزدیک شدهاند و در نتیجه چه بخشهایی هنوز برای یادگیری باقی مانده است. دوم، آنها شواهدی از چگونگی یادگیری زبان را در اختیار محققان قرار میدهند و اینکه زبانآموز در جریان یادگیری زبان دوم از چه شیوههایی استفاده میکند. و سوم از این جهت مهماند که خطاها ابزاری هستند که زبانآموزان برای یادگیری زبان از آن استفاده میکنند.” در زمینه آموزش زبان، برنامهریزی سرفصلهای آموزشی اهمیت زیادی دارد، به این ترتیب که مطالب سختتر باید پس از مطالب آسانتر آموزش دادهشوند. با تحلیل خطاها میتوان حوزههای مشکلزا برای زبانآموزان را پیدا کرد و با برنامهریزی مناسب و تاکید بیشتر بر آنها، این مشکلات را برطرف نمود. علاوهبراین پس از آموزش مطالب در کلاسهای آموزش زبان آنچه که اهمیت فراوانی دارد ارزیابی مطالب آموزش داده شده است. این ارزیابی باید به وسیله یک آزمون مناسب انجام شود. اما تهیه و تدوین یک آزمون مناسب کار آسانی نیست به ویژه اگر این آزمون به شیوه آزمونهای چندگزینهای باشد. اما تحلیل خطاها در این مورد نیز میتواند بسیار کارآمد باشد زیرا میتوان از همان خطاهایی که زبان آموزان در آزمونهای قبلی مرتکب شدهاند به عنوان گزینههای نادرست در یک سوال چهارگزینهای استفاده کرد.
[1]L.Selinker
[2] P.Corder
[3]W.Nemser
[4]audio-lingual
[5]generative-transformational