:
امروزه مطالعه زبانها و گویشها از دیدگاههای مختلف حائز اهمیت بسیار است. زبان مازندرانی که در بعضی از نوشتهها تحت عنوان زبان تبری و حتی گاهی اوقات با نام زبان گیلکی آورده شده است،از لحاظ جغرافیایی پراکندگی گسترده و پیچیدهای دارد. اگرچه استفادهکنندگان عمده این زبان در استان مازندران سکونت دارند اما شمار زیادی از آنها در استانهای گلستان، تهران و سمنان نیز به چشم میخورند. این گستردگی جغرافیایی مسلماً بروز گونههای مختلفی را در پی خواهد داشت که ممکن است در بعضی موارد « فهمپذیری متقابل » بین افراد این « زبان منطقهای » را با مشکل مواجه سازد. نکته مهم در اینجا کاهش میزان تنوع گونههای این زبان در اثر بروز فرایند شدید همگرایی به زبان معیار میباشد که خود عمدتاً از سوادآموزی منشاء گرفته است. از لحاظ تاریخی، زبان مازندرانی جزو زبانهای شمال غربی ایران و احتمالاً ادامهی مستقیم زبان پارتی است که خانلری آن را ” پهلوانیک” می خواند و دربارهی آن چنین میگوید :
«پهلوانیک یکی از زبانهای ایرانی میانه است که در دورهی فرمانروایی این سلسله ( اشکانیان ) یعنی از اواسط قرن سوم پیش از میلاد تا ربع اول قرن سوم بعد از میلاد مسیح زبان دولتی و اداری ایران بوده است. نکتهی جالب این است که بررسی این زبان حتی میتواند برای مطالعات زبانشناسی تاریخی مفید واقع شود» (عموزاده، 1381).
1-2- بیان مسئله :
زبان نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین انسانها دارد. زبان باعث میشود افکار و تجربیات یک ملت و یک قوم را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند. در روی کرهی زمین مردم با زبانهای مختلف صحبت میکنند. زبانهای ایرانی، شاخهی غربی گروه زبانهای هند و ایرانی را تشکیل میدهند. زبانهای هند و ایرانی آغازین خود شاخهای از زبانهای « هند و اروپایی آغازین » به شمار میآیند. زبان هند و ایرانی شاخهای است شرقی در خانوادهی زبانهای هند و اروپایی. کهنترین آثار به جا مانده از زبانهای ایرانی کتیبههای فارسی باستان، یعنی
سنگنوشتههای خط میخی مربوط به پادشاهان و رویدادهای سیاسی امپراتوری هخامنشی ( قرن ششم تا چهارم پیش از میلاد ) و متون اوستایی، یا زبان اوستایی، زبان مقدس زرتشتی یعنی زبان کتاب اوستا است.
گستردگی جغرافیایی ایران زمین و پراکندگی اقوام مختلف در آن سبب رواج و رشد زبانها و گویشهای متنوع و فراوانی در پهنهی این اقلیم رنگارنگ گردیده است به طوری که می توان ایران را ذخیرهای عظیم از میراث فرهنگی کهن دانست. لهجهها و گویشهای گوناگون و پرشمار ایرانی نمونهای بسیار شگرف از پیشینه و اصالت فرهنگ زبانی این سرزمین است. تمامی این لهجهها بسیار زیبا و دلچسب هستند و برای دیگر تیرههای ایرانی جذاب و دوست داشتنیاند. ولی متاسفانه همواره اهتمام لازم برای حفظ و حراست آنها وجود نداشته است تا جایی که به جرات میتوان گفت که بسیاری از ذخایر فرهنگی ایران هنوز بر ما پوشیده مانده است.
همانطور که بشر برای بقای فیزیکی به تنوعات زیستی وابسته است، برای بقای فرهنگی نیز به تنوعات زبانی نیازمند است. زبان ابزاری برای بیان خواستهها، نیازها و عواطف انسانی در بافت اجتماعی است. با گسترش ارتباطات، رشد و شهرنشینی، درگیری در زندگی ماشینی و مهاجرتهای گسترده، گویشها اکنون بیش از هر زمان دیگر در معرض انحطاط و نابودی قرار دارند ( محمود بختیاری 1389: 85- 103 ).
گویشهای ایرانی با چنان سرعتی به سوی نابودی گام برمی دارند که مرگ آنها بر بسیاری از عقاید و رسوم و باورها تاثیر میگذارد. از بین رفتن تنوعات زبانی به منزلهی کاسته شدن از تنوعات فکری در میان جوامع بشری است، زیرا هر زبان ، ابزاری منحصر به فرد برای اندیشیدن و تجزیه و تحلیل جهان پیرامون محسوب میشود. نابودی یک زبان به منزلهی نابودی یک هویت ریشهدار است. طبعاً حذف زبان به همراه حذف فرهنگ میتواند موجب کاهش اعتماد به نفس، کاهش تواناییهای بالقوه افراد و نیز پیچیدهتر ساختن همکاری ها و روابط بین انسان ها برای حل مشکلات مختلف گردد. اکنون وظیفه ماست که این گرانبهاترین میراث نیاکانمان را پاس بداریم، یا دستکم با ثبت و بررسی آنها نامشان را جاودانه سازیم. پاسداری از گویشهای ایرانی، نگهبانی از فرهنگ درخشان ایرانی و پاسداری از چشمههای زلالی است که میتوانند درخت تنومند و پربار زبان فارسی را سیراب سازند.
در ایران علاوه بر زبان فارسی، زبانهای مختلف مانند ترکی، کردی، لری، گیلکی، تالشی، مازندرانی (تبری) و غیره نیز وجود دارند که مردم به آن تکلم میکنند. زبان مازندرانی ( مازنی یا مازرونی یا تبری ) نام یکی از زبانهای ایرانی است که در زیر شاخهی زبانهای کنارهی دریای خزر، از شاخهی زبانهای شمال غربی قرار دارد. این زیر شاخه شامل زبانهای تالشی، مرزندی، گورانی، گیلکی، مازندرانی، برخی زبانهای تاتی و سمنانی است که از دیدگاه تاریخی به زبان پهلوی اشکانی وابستهاند. این زبان مانند زبانهای غربی کشور و گیلان فرهنگ مشترکی دارند و ساختار و گویشهای آنها برگرفته از شاخههای فارسی و زبان آریایی است.
هر بُعد از زبان مازندرانی را می توان به سه دسته یعنی گویش ( غربی) ، گویش ( مرکزی ) و گویش (شرقی) تقسیم کرد. زبان مازندرانی در تمام سطوح ساختاری سه گانه آوایی، واژگانی و نحوی ویژگیهایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار امروزی متمایز میسازد و آن را به عنوان یک « زبان » و نه « گویش » مطرح میسازد. پژوهشهای ارزشمندی در رابطه با این زبان صورت گرفته است که هر یک به کشف ابعاد و ظرفیتهای گوناگون این زبان اشاره داشتهاند. در این حوزه، آن چه تاکنون به صورت تحقیقی جامع مورد بررسی قرار نگرفته است، جایگاه « واژه بست » در زبان مازندرانی میباشد. واژهبستها تک واژهای دستوری هستند که کاربرد مستقل ندارند و همانند وندها به کلمه بعد از خود میچسبند اما برخلاف وندها جزء ساخت این کلمهها محسوب نمیشوند و با پیوستن به واژهی پایهی خود دارای نقش میشوند. واژهبستها و بخصوص واژهبستهای ضمیری از عناصری هستند که در اکثر زبانهای ایرانی و از جمله زبان مازندرانی یافت میشوند و از ویژگیهای واجی، صرفی و نحوی برخوردارند. واژهبستها در زبان مازندرانی اغلب پس از فعل و پس از اسم ظاهر میشوند.
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش :
زبان مازندرانی نیز به عنوان یکی از اصیلترین زبانهای ایرانی توسط بسیاری از افراد شمال کشور به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. لذا بررسی دقیق ابعاد مختلف این زبان حائز اهمیت و ضرورت فراوان است. با اینکه پژوهشهای زیادی در زمینهی واژهبستها در زبان فارسی و سایر زبانها انجام شده است، اما تاکنون چنین پژوهشی در زبان مازندرانی صورت نگرفته است از این رو در این تحقیق میتوان با نگاهی تازه به نقش و جایگاه واژهبستها در زبان مازندرانی، شناخت بهتری از آنها در زبان مازندرانی به دست آورد.
1-4- هدف و انگیزه
گویشها به عنوان یکی از ذخایر فرهنگی و ملی ایران در حال زوال و نابودی هستند که میتوان دلایلی چون گسترش آموزش همگانی، گسترش رسانههای گروهی و در نتیجه با سواد شدن و افزایش سطح دانش مردم بر شمرد که زبان رسمی ( فارسی ) به تدریج جایگزین گویشهای محلی میشود. زمانی فرا خواهد رسید که زبانهای محلی و گویشها از بین خواهد رفت و به اصطلاح تخصصی “مرگ زبانی” روی خواهد داد. بنابراین جمعآوری و بررسی گویشهای محلی در ایران از دیدگاههای مختلف حائز اهمیت بسیار است. تنوع زبانی، اکولوژی زبانی، زبانشناسی قومنگاری، تماس زبانی، اقلیت زبانی، حقوق زبانی و ردهشناسی زبانی همگی جزو حوزههایی هستند که با توجه به آنها میتوان گویش را مورد بررسی قرار داد. تهیه اطلسهای زبانشناسی و نمایش وضع زبان و انواع گویشهای آن در یک محیط وسیع جغرافیایی مثل ناحیهی شمال ایران و نشان دادن ارتباطهای مختلف این گویش که به طور کلی بر سخنگویان زبان ملی و صاحبان دیگر گویشها نامعلوم بوده است، میتواند بسیار کارآمد باشد. گویشها بسیاری از واژههایی را که در نوشتههای پیشین یا فرهنگ یاد شده ولی اکنون به کار نمیروند را در بردارند. بسیاری از این واژهها از خود گویش به زبان فارسی راه یافتهاند. بنابراین با جمعآوری واژهها و اصطلاحات گویشها میتوان منبعی مدون و بسیار غنی و آماده بهرهوری را در اختیار پژوهشگران قرار داد تا در هنگام نیاز به کمک آنها بشتابند و در نتیجه از نفوذ زبانهای بیگانه جلوگیری کنند.
1-5- سؤالات پژوهش
از آنجائیکه پژوهش پیش رو بر آن است تا به بررسی واژهبست در زبان مازندرانی بپردازد، پژوهشگر در نظر دارد تا با بررسی این فرایند به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
1- توزیع واژهبستها در زبان مازندرانی چگونه است؟
2- کدام یک از پیشبستها و پیبستها از بسامد بیشتری برخوردارند؟
3- واژهبستها در زبان مازندرانی چه کارکردهایی دارند؟
1-6- فرضیههای پژوهش :
برای پرسشهای مطرح شده می توان 3 فرضیهی زیر را در نظر گرفت :
1- واژهبستها در زبان مازندرانی دو سطح عمدهی توزیع دارند که عبارتند از: الف- پس از فعل ب- پس از اسم
2- پیبستها از بسامد بیشتری برخوردارند.
3- واژهبستها کارکردهایی مثل نقش نمای اضافه، وصفی، مفعولی، عطفی و ندایی دارند.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)