اسلام برای تهذیب نفس و تربیت افراد جامعه شیوه های مسالمت آمیز به کار گرفته است که هر گاه در پاکسازی مردم مؤثر نیفتاد، نوبت به اجرای کیفرهای اسلامی می رسد. این کیفرها دو دسته اند یا از نوع کیفرهایی که خداوند متعال برای شخص مجرم در نظر گرفته ( حد) یا از نوع کیفرهایی است که توسط حاکم شرع تعیین می شود ( تعزیر). این مجازات و کیفرهایی که اسلام برای برخی جرم ها پیش بینی کرده است کاملاً منطقی است و نمی توان نام آن را خشونت نام نهاد و اجرای آن ضامن حفظ و سلامت جامعه می باشد.
اما در مسئله حدود، خداوند متعال حال مجرم را در نظر گرفته و راهی را برای نجات او قرار داده تا از کرده خود پشیمان و اصلاح شود. این راه توبه نام دارد و در آیات و روایات نسبت به مهم بودن آن تأکید شده است. توبه از معارف مهم اسلامی است و به اقتضای اینکه توبه حضرت آدم(ع) سرآغاز حیات انسان بر روی زمین می باشد، عمری به درازای تاریخ حیات بشری دارد. توبه در قانون جزایی اسلام، یکی از اسباب اسقاط حد، به شمار می رود. بنابراین با توجه به اهمیت آن در آیات و روایات، به نظر می رسد که هدف اسلام از مجازات مجرم، هرگز انتقام جویی و یا زجر و شکنجه نیست، بلکه برای اصلاح و مصلحت جامعه است. در نتیجه اگر مجرم خود، اصلاح شود و از کار خود پشیمان گردد، با توجه به شرایط خاصی که در فقه اسلامی و قانونی مجازات، تعیین شده است، سقوط مجازات او نه تنها اشکالی ندارد، بلکه در برخی موارد، اجرای مجازات به مصلحت نخواهد بود.
در این پژوهش سعی بر آنیم، تا مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود، و نوع پذیرش و دیگر سؤالاتی که در آینده خواهد آمد، را مشخص نماییم.
1-1- بیان مسئله
در منابع نظام کیفری اسلام، مجازات هایی که خود شارع برای مجرمین در نظر گرفته است حد نامیده میشود. هدف از اجرای حدود، اصلاح مجرمین و حفظ مصالح عمومی جامعه در تحقق امنیت و عدالت اجتماعی میباشد. در نظام فقهی، بازگشت مجرم از گناهی که مرتکب شد، همراه با پشیمانی و تصمیم بر عدم عود به آن، توبه نام دارد. توبه از مسائل مهمی است که در آیات و روایات نسبت به ارزشی بودن آن سفارش شده است، بطوریکه هم اکنون وارد مسئله علم حقوق گردیده و در شرایط خاصی که فقه اسلامی و قانون مجازات تعیین کرده باعث اسقاط حدود می گردد. در این پژوهش سعی شده تا مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود مشخص کرد. مثلاً معلوم شود که مبنای پذیرش آیات قرآنی است یا روایات یا …. و به دنبال آن تلاش گردیده، تا زمان پذیرش توبه و تأثیر علم قاضی در رابطه با پذیرش توبه مرتکب و دیگر مسائلی که در آینده خواهد آمد، پاسخ داده شود.
1-2- ضرورت، اهداف و اهمیت موضوع
در پژوهش حاضر انگیزه انتخاب به عنوان «بررسی مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود» تبیین این نکته می باشد که، با توجه به اهمیت توبه و سفارشهای زیادی که نسبت به آن شده و در قانون مجازات به عنوان عامل اسقاط حدود می باشد. متهم می تواند از این راهکار( توبه) استفاده و خود را از مجازات نجات دهد، لذا جهت جلوگیری از سوء استفاده احتمالی در این مسئله نیاز به یک راهکار مناسب می باشد.
با مشخص شدن پذیرش توبه، زمان توبه، همچنین رابطه علم قاضی با آن و مبنای پذیرش آن در اسقاط حدود می توان، تا حدود زیادی به تمام سؤالاتی که در آینده مطرح خواهد شد، پاسخ مناسبی داد. قانونگذار در برخی جرائم عواملی را که موجب تخفیف یا سقوط مجازات می شود، را ذکر نموده است. در حقوق جزای اسلامی، از جمله عواملی که منجر به سقوط مجازات می شود، تحقق توبه مجرم در شرایط خاص مد نظر قانونگذار می باشد.
به نظر می رسد که مبنای پذیرش توبه آیات قرآنی و روایات می باشد. با توجه به پذیرش توبه در اسقاط حدود، می توان گفت که در زمان خاصی توبه کردن می تواند باعث اسقاط حدود شود، مثل آنکه اگر توبه قبل از قیام بینه انجام گیرد، توبه باعث اسقاط حدود می شود. همچنین در مسئله توبه و علم قاضی، علم قاضی نقش مؤثری را بر عهده دارد.
با توجه به اینکه این امر مهم (توبه) یک مسئله فقهی، اخلاقی و…..است، وارد مسئله حقوق گردیده و تحت شرایط خاص، باعث اسقاط مجازات حدود می گردد.
در این پژوهش ضرورتی که به نظر می رسید تا به این موضوع (مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود )پرداخته شود، این بود که:
1- مبنای پذیرش توبه دراسقاط حدود مشخص گردد، مثلاً معلوم گردد که مبنای پذیرش آیات قرآنی است یا روایات یا دیگر موارد.
2- با توجه به ارزش و اهمیت توبه در اسلام اکثر فقها توبه بعد از قیام بینه را کار ساز نمی دانند و نسبت به اثر گذاری آن قبل از قیام بینه معتقدند.
3- در بحث پذیرش توبه توسط قاضی در محکمه و نیز چگونگی احراز آن و عدم توجه کافی در قانون مجازات اسلامی کنونی، لذا به عنوان یک چالش در این پژوهش به آن پرداخته شده است.
1-3- پرسش های تحقیق
پرسش های بنیادینی که زیر بنای این اثر را تشکیل می دهد، عبارتند از:
سؤال اصلی: مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود چیست ؟
سؤالات فرعی
1- آیا در اسقاط حدود، مرور زمان می تواند اماره ای بر توبه باشد؟
2-آیا توبه کردن پس از قیام بنیه باعث اسقاط حدود می شود؟
3-آیا قاضی می تواند در پذیرش توبه متهم ، به علم خود استناد کند؟
1-4- فرضیه
1- مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود آیات قرآنی و روایات می باشد.
2- مرور زمان نمی تواند اماره ای بر توبه باشد.
3- توبه کردن پس از قیام بینه باعث اسقاط حدود نمی شود.
4- در رابطه علم قاضی و توبه، علم قاضی نقش مؤثری را بر عهده دارد.
1-5- روش تحقیق
روش تحقیق در این پایان نامه، به شکل تفصیلی – تحلیلی می باشد.
روش جمع آوری اطلاعات در این نوشتار بصورت کتابخانه ای است و بعد از مراحل مطالعه و فیش برداری، کار تدوین آغاز شده است. روش نگارش پایان نامه نیز به این صورت است که در هر مبحث، نگارنده ابتدا به طرح موضوع و تعریف آن پرداخته، سپس اهمیت و ارزش موضوع، آراء و نظرات فقها و حقوقدانان را درباره آن موضوع بیان نموده است، و بعد از آن قوانینی که در رابطه با آن موضوع است را، بیان میکند.
1-6- مروری بر تحقیقات گذشته
علیرغم جایگاه والای توبه در سیستم حقوقی جزای اسلامی و ابعاد کاربردی وسیع این امر مهم، در مقام بحث و تبیین نظری، تاکنون هیچ اثر فقهی و حقوقی بطور مستقل موضوع را مورد بررسی قرار نداده است. و بعضی فرضیه های این حقیر به صورت بسیار مختصر در پایان نامه ها و مقالات آمده است که در ذیل به آنها اشاره خواهم نمود:
1- پایان نامه ای با موضوع نقش توبه در سقوط مجازات اثر مصطفی اسماعیلی سال 1386 مدرسه عالی شهید مطهری در تهران. فرضیه نامبرده این بود که، قاضی می تواند در احراز توبه به علم خود استناد کند. در نتیجه در موردی که قاضی علم داشته باشد می تواند به علم خود عمل کند، و علم برایش حجیت دارد و اما در موردی که قاضی علم ندارد، محل اجرای قاعده اصاله الصحه و قاعده تدرء الحدود بالشبهات است.
2- مقاله ای با موضوع نقش توبه در سقوط مجازات از دیدگاه قرآن کریم، اثر حسنعلی مؤذن زادگان سال 1389. فرضیه نامبرده این است که، پذیرش توبه بواسطه علم قاضی باعث اسقاط مجازات حدود می شود. نتیجه: در صورتی که قاضی بتواند اصلاح و تربیت مجرم را با تعریف فرآیند مشخص احراز کند، مجازات حدود ساقط خواهد شد.
با توجه به اینکه موضوع پایان نامه این حقیر، مبنای پذیرش توبه در اسقاط حدود می باشد، لذا می توان گفت، پایان نامهها و مقالاتی که در این مورد وجود دارد فقط به طور مختصر و کوتاه نسبت به بعضی از فرضیه ها پرداخته اند ولی تحقیقی کامل تاکنون نسبت به تمام ابعاد این موضوع بعمل نیامده است.
2-1- معناشناسی توبه
2-1-1- معناشناسی لغوی توبه
توبه از«تابَ» به معنای«بازگشت» یا از«توب» به معنای «بازگشتن» است. ابن فارس در معجم مقائیس الغه می گوید: « توب، التاء والواو و الباءُ کلمه واحده تدّل الی رجوع، یقال تاب من ذنبه ای رجع عنه، یتوب الی الله توبه، و متاباً» (ابن فارس، بی تا ، ج 1، ص 357).
در«مجمع البحرین» آمده است: «هاء» در«توبه» هم برای تأنیث مصدر گفته شد، و هم برای وحدت، مثل «ضربهً» یعنی «یکبار زدن» (الطریحی، 1983، ص15)، اما «جوهری» در«صحاح»، «تاء» در توبه را «تاء وحدت» دانسته و به نقل از « اخفش» آورده است: «التوب» جمع «توبه» مثل«عوم و عومه» (الجوهری، 1990،ص91). مشتقات توبه، هم به تنهایی کاربرد دارند و هم با حرف جرّ استعمال می شوند؛ هرگاه با حرف جر«الی» همراه شوند، همانند آیه «وَ إِن تَتوبا إِلیَ اللهِ فَقَد صَغَت قُلُوبَکُما»؛ «اگر شما از کار خود توبه کنید به نفع شماست، زیرا دلهایتان از حق منحرف گشته است» (تحریم/4)، معنای آن، حال عبد پشیمانی است که به سوی خدای خویش باز میگردد. در این حالت، صیغه «تواب» به معنای «بسیار توبه کننده» است (خرمشاهی، 1377،ج 1،ص814).
اما اگر تاب و مشتقات آن، با حرف جرّ«علی» استعمال شوند، به معنای «دادن توفیق توبه و بخشش و پذیرش آن از سوی خداوند است » ( الجوهری، 1990، ص 92) .
همانطورکه در سوره «نساء» آمده است: « إِنَّمَا التّوبهَ عَلی اللهِ لِلَّذینَ یعملونَ السّوءَ بجهالهٍ ثُمّ یتوبون مِن قریبٍ فَاوُلئکَ یَتُوبُ اللهُ عَلَیهِم وَ کانَ اللهُ عَلیماً حَکیماً»؛ « محققاً خداوند توبه آنهایی را می پذیرد که عمل ناشایسته را از روی نادانی مرتکب شوند پس از آنکه زشتی آن عمل دانستند به زودی توبه کنند پس خدا آنها را می بخشد و خداوند (به امور عالم ) دانا و به مصالح خلق داناست.» ( نساء/17) در این صورت، «توّاب» به معنای توبه پذیر و بخشنده می باشد ( خرمشاهی، 1377،ص 814): « إِنَّهُ هُوَ اَلتََّوابُ اَلرَّحیم»؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است ( بقره / 37).
2-1-2- معناشناسی اصطلاحی توبه
برای شناخت بهتر معنای اصطلاحی توبه، نظرات فقها و حقوق دانان را به طور مجزا بیان می نماییم:
2-1-2- 1- معناشناسی فقهی توبه
2-1-2-1-1- معناشناسی توبه از نظر فقه امامیه
گروهی از فقهای امامیه توبه را، صرف پشیمانی و بازگشت به سوی خداوند تعریف نموده اند مثلاً«شیخ بهائی» در تعریف توبه می گوید: «توبه در اصطلاح پشیمانی از گناه به خاطر گناه بودن آن است» ( الجبعی العاملی، 1381، ص 485).
در شرح کشف المراد آمده است:
«توبه عبارت است از ندامت و پشیمانی بر اعمال زشت که در گذشته انجام داده و نیز اجتناب کردن از کارهای قبیح در زمان حاضر، و نیز مصمّم بودن بر عدم اعاده اعمال قبیحه در آینده…اگر تصمیم بر ترک گناه در مستقبل گذشته باشد کاشف از این است که او پشیمان نیست …»(محمدی، 1370، ص 570).
همچنین «خواجه نصیرالدین طوسی» در این زمینه می نویسد: توبه به معنای «بازگشت از معصیت است و اول باید دانست گناه چه باشد» ( طوسی، 1376، ص 122).
اما در مقابل گروهی دیگر در آثار خود، توبه را «بازگشت به خدا و پشیمان بودن از گناه و عزم بر عدم عود به معصیت» معنا نموده اند ( موسوی بجنوردی، 1376، ص 109).
بیان مرحوم «میرزای بجنوردی» ایشان را در زمره گروهی اخیر قرار می دهد: «توبه عبارت است از پشیمانی نسبت به گناهانی که فرد در گذشته مرتکب شده، همراه با عزم بر ترک آن در آینده » (البجنوردی، 1377، ج 7، ص326).
2-1-2-1- 1-2- فقه اهل سنت
«ابوحامد امام محمد غزالی» در تعریف توبه می نویسد: «توبه پشیمانی از گناه، با عزم بر ترک می باشد» (الغزالی، 1419، ص326) همچنین «سهل تستری» می گوید: « توبه، تبدیل حرکات مذموم به حرکات ممدوح است (الغزالی، بی تا، ج 4، ص4)، و یا در تعریف دیگری آمده است: «توبه بازگشت از مذمومات شرعی و حرکت به سوی ممدوحات شرعی است» (الشیبانی، 1419، ص 41).
2-1-2- 2- معناشناسی حقوقی توبه
از آنجا که توبه از مفاهیمی است که در فقه اسلامی به علم حقوق وارد گشته، لذا حقوق دانان، صرفاً به تطبیق این امر مهم با سیستم حقوق جزای وضعی پرداخته و در تعریف و آثار، متأثر از کلام فقها می باشند.
در «ترمینولوژی حقوق» توبه «ندامت از گناه» معنا گردیده است (جعفری لنگرودی، 1381، ج 2، ص1451). همچنین در «بابسته های حقوق جزای عمومی» آمده است: «توبه، بازگشت از گناه و پشیمان شدن از نافرمانی خداست» ( گلدوزیان، 1385، ص149). «عبدالقادر عوده» نیز، توبه را «پشیمانی و عزم بر ترک افعال گذشته» معنا نموده است (عوده،1373، ج 2، صص 99-98).
همانگونه که در تعاریف فوق مشهود است، استفاده از عباراتی نظیر «گناه» و «نافرمانی خدا» نشان دهنده تأثیرپذیری حقوق وضعی از فقه اسلامی، در تعریف توبه می باشد. در صورتی که شاید چنین عباراتی در علم حقوق، وجهی نداشته باشد؛ لذا گروهی از حقوق دانان، به اشکال فوق توجه کرده و در صدد ارائه تعریفی حقوقی از توبه برآمده است: «توبه پشیمانی و بازگشت از جرم و گناه و خودداری مجرم از تکرار آن می باشد» ( ولیدی، 1382، ج 4، ص 29).
با تأمل در آیات و روایات که در باب توبه وارد شده است استنباط می شود که:
«توبه عبارت از یک ندامت و پشیمانی است که اعتراف و اعتذار را در پی دارد و مانع از بازگشت به اعمال مجرمانه و گناه می شود». لذا سه عنصر ندامت و پشیمانی، اعتراف و اعتذار و عدم عود بر گناهان در مفهوم توبه نهفته است(مرعشی، 1379).
2-2- حقیقت توبه
انسان گناهکار وقتی از قبح گناه و معاصی آگاه می گردد و متوجه می شود که چه فاصله ای بین او و محبوب و خالقش افتاده است پشیمانی و ناراحتی سراسر وجودش را می گیرد و یک دگرگونی در درون او رخ می دهد و تمامی این آثار شوم، ریشه های گناه، پرده ها و حجاب ها را می سوزاند و خاکستر می کند، و کم کم انسان رو به ایمان می آورد، اینجاست که خداوند توبه پذیر می فرماید:
«اِلّا مَن تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَاُولئِکَ یُبَدِلُ اللهُ سَیئاتِهِم حَسَناتٍ وَکانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً»؛(فرقان /70) معاصی همچون غل و زنجیری هستند که گوهر جان آدمی را بسته و زندانی نموده و مرتکب باید در اولین قدم علیه این معاصی به پا خیزد، یعنی تحول عظیم در درونش ایجاد کند همراه با ندامت.
بنابراین حقیقت توبه، حسب آیات و روایات مختلف، ندامت و پشیمانی از ارتکاب گناه را توبه دانسته،که این پشیمانی و ندامت حقیقی مانع از بازگشت تائب به سوی اعمال مجرمانه و گناه گردد، مؤیّد این مطلب: فرمایشات اهل بیت عصمت و طهارت ( ع) می باشد.که دلالت بر این دارد که حقیقت توبه، همان آتش ندامتی است که صیقل زنگار و جلای جان است.
رسول اکرم(ص) می فرمایند:
« الندم علی الذّنب توبه» ( القزوینی، بی تا، ج 1، ص1420).
همچنین در روایاتی از حضرت علی(ع) آمده است:
« الندم علی الخطیئه استغفار» ( النوری، 1988 م، ج 12، ص 118).
در این مجال به ذکر اقوال فقها و علمای اخلاق می پردازیم که همگی شرح و تفسیر روایات مذکور می باشد. مرحوم«میرزای بجنوردی» در بیان حقیقت توبه معتقد است: «حقیقت توبه، پشیمانی از گناهانی است که، انسان در گذشته مرتکب گردیده است» (الموسوی البجنوردی، 1376، ص 326).
«علامه طباطبائی» نیز، با دیدگاه مرحوم «میرزای بجنورودی» هم عقیده است و می فرماید: «حقیقت توبه بنده، ندامت و پشیمانی از گناه و رویگردانی از معصیت می باشد» (طباطبائی، 1372، ج 4، ص 253).
«ابوحامد امام محمد غزالی» در کتاب «الاربعین» حقیقت توبه را اینگونه بیان مینماید: «حقیقت توبه این است که، انسان از راه دور شدن از خدا برگردد و به راه نزدیک شدن به او روی آورد. آغاز توبه ایمان است؛ یعنی نور معرفت بر قلب انسان می تابد و به وسیله آن معلوم می شود که گناهان زهرهای مهلکی می باشند و این نور، آتش ترس از خدا و پشیمانی از گناه را در قلب مؤمن روشن می کند و سبب می شود که از گناه پرهیز کند و نافرمانیهای گذشته را جبران نماید و کمال توبه وقتی حاصل می شود که انسان در حال حاضر از گناه بپرهیزد و در آینده هیچ وقت مرتکب معصیت نگردد. حتی المقدور، درصدد تلافی گذشته برآید» (غزالی، 1368، ص 184).
حضرت آیت الله بجنوردی (حَفَظَه الله تَعالی) در بیان حقیقت توبه، بیان جامعی دارند که در برگیرنده نظریات دیگر فقها نیز، می باشد. ایشان میفرماید: «بر طبق فرمایش امام سجاد – عَلیهِ السَلام – در صحیفه سجادیه: «اللهُمَ ان یَکُن الندم توبه اِلیک فَانا اندم النادمین»
حقیقت توبه در مقام نفسانی، ندم و پشیمانی فاعل از معصیت صادره از جانب اوست. گرچه نفس توبه یک امر باطنی و قلبی است و در مقابل ثبوت نیاز به لفظ نمی باشد، اما رسیدن به این معنی، مستلزم اعتراف به لسان و انشاء کلام استغفار در مرحله اثبات می باشد. بنابراین جهت جمع بین روایات این باب، آن دسته از روایاتی که مفادشان، ندم و پشیمانی و عزم برعدم عود عدم به معصیت، به عنوان حقیقت توبه میباشد، حمل بر مقام ثبوت کرده و روایاتی که توبه را به عبارت از استغفار، به عنوان مرتبه بلوغ آن می دانند، ناظر به مقام اثبات می دانیم» (موسوی بجنوردی، 1376، ج1، صص 48-47).
حسین مظاهری در کتاب جهاد با نفس میگوید:
اگر برای کسی از گناه یک سال، دو سال و ده سال او تلاطمی درونی پیدا شده باشد گرچه گناهانش بسیار بزرگ هم باشد، اما چون ناراحت و پشیمان است، قطعاً پروردگار عالم او را می آمرزد و توبه هم همین تلاطم درونی است و استغفار و راز و نیاز، زینتهای توبه هستند» (مظاهری، 1365، ص 153).
وقتی دل بر اثر کثرت گناهان بمیرد و هیچ نقطه نورانی در آن یافت نگردد و جولانگاه شیاطین گردد، برای اصلاح و احیاء آن، هیچ راهی جزء، توبه نیست، آن هم توبه حقیقی؛ توبه ای که آثار سازنده آن در اعمال و نیّات انسان ظاهر گردد و او را از منجلاب گناه، نجات و به سوی رب الارباب، سوق دهد (حسنی، 1377، ص 58).
امام سجاد –علیه السلام –می فرمایند:
«و امات قلبی عظیم جنایتی فاحیه بتوبه منک»
«معصیت بزرگم باعث مرگ قلبم شده است، پس با قبول توبه ام، آن را زنده گردان» (مفاتیح الجنان، ص161مناجات تائبین).
در شرح نهج البلاغه صبحی صالح، آمده است:
«قال ذوالنون: حقیقهالتوبه ان تضیق علیک الارض بما رحبت حتی لا یکون لک فراراً ثم تضیق علیک نفسک…»
«ذو النون گفت: حقیقت توبه این است که زمین با تمام فراخی اش بر تو تنگ گردد، تا جایی که آرامش خاطر از تو سلب شده و سپس دلتنگ شوی…» (ابراهیم ، 1379، ج 11، ص184).
آیت الله دستغیب –رحمه الله علیه-حقیقت توبه را پشیمانی از گناه دانسته و می گوید:
«بنابراین حقیقت توبه همان پشیمانی از گناه است از جهت زشتی آن نزد خداوند و اینکه خلاف رضای اوست. مانند غلامی که کاری را بر خلاف رضای مولایش انجام دهد و غافل باشد که مولا او را می بیند، چون فهمیده که او را می دیده، البته سخت از کردار خویش پشیمان می شود» (دستغیب، بی تا، ج 2، ص 433).
ملا احمد نراقی حقیقت توبه را در سه چیز محقق می داند:
اول: به قوت ایمان و نور یقین؛ زیرا هر گاه بنده ای را ایمان به خدا و اعتقاد به پیغمبر او باشد و به فرموده ایشان اعتماد داشته باشد و بداند گناهی که از او صادر شده، حجابی است میان او و آنچه خدا وعده فرموده است از سعادت دنیویّه و اخرویّه و مراتب عالیه و درجات متعالیه، البته آتش ندامت و پشیمانی در دل او افروخته می شود و از یاد معاصی گذشته متألم می گردد. اگر ایمان او سست و اعتقاد او نادرست باشد، پشیمانی که یکی از اجزای توبه است، از برای او حاصل نمی گردد.
دوم: به پشیمانی و ندامت از کرده خود؛ به این معنا که دل به یاد آنچه از او صادر شده از گناهان، متألم و محزون شود و آرزو کند که ای کاش آن عمل از او صادر نشده بود و به سبب آن قرین تأسف و تألم باشد، و این نتیجه یقین سابق است. زیرا، مادامی که یقین به اینکه بواسطه معصیت به درجه هلاکت می رسی، نداشته باشی، پشیمانی از برای تو حاصل نمی گردد.
سوم: ترک آنچه مرتکب شده از معصیت در حال و عزم بر ترک آن در تتمه عمر خود و قصد تلافی تقصیری که از او صادر شده؛ این نتیجه پشیمانی مذکور است. پس مادامی که این امر متحقق نشود، توبه حاصل نمی گردد» ( نراقی، 1371، ج 2، ص326 ).
امام خمینی –رحمه الله علیه –می فرمایند:
«حقیقت توبه، رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت. چنانچه حقیقت انابه که رجوع از فطرت و روحانیت است به سوی خدا و سفر کردن و مهاجرت نمودن از بیت نفس است به سوی سر منزل مقصود، پس منزل توبه مقدم بر انابه است» (خمینی، 1368، ص45).
حقیقت توبه همان رجوع است و جایگاه آن بازگشت دل است و از آن می توان به انقلاب درونی یا ندامت تعبیر کرد(حسنی ، 1377، ص64).
استاد مطهری در خصوص حقیقت توبه می فرمایند:
«توبه عبارت است از یک انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود علیه انسان. این از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر می دهد ولی خودش قیام نمی کند، نمی تواند قیام کند، این استعداد را ندارد. توبه، یعنی آن قیام درونی، اینکه مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود دارد که آنها زمام امور این کشور را در دست گرفته اند، یک مرتبه انقلاب می کنند، همه اینها را می گیرند، به زندان می اندازند و خودشان با قواد و جنود و لشکریان خود، زمام امور را در دست می گیرند..» (مطهری، 1374، صص112-110).
آیت الله سید عبدالعلی سبزواری می گوید:
«به دلیل اجماع و نص حقیقت توبه همان پشیمانی است.» (الموسوی السبزواری، بی تا، ص 359).
در اوائل المقالات آمده است:
«می گویم؛ حقیقت توبه عبارت است از پشیمانی بر آنچه از دست رفته است. به گونه ای که این پشیمانی و ندامت باعث شود، انسان به سوی خداوند برگردد و شرط توبه آن است که اراده کند، بار دیگر، در طول زندگی، به گناهانی که از آنها توبه کرده است، پس، کسی که در توبه اش آنچه را که گفتیم (ندامت و عزم بر عدم بازگشت به گناهان) را جمع نکند، اصلا ًتائب نیست (هر چند عزم بر ترک گناهان جزء حقیقت توبه نیست)» (شیخ مفید، 1371، ص100).
در آخر کلام می گوییم: حقیقت توبه، همان بازگشت قلبی و به تعبیری دیگر همان ندامت است. عزم بر ترک و جبران مافات از جمله شرایط تحقق توبه و از لوازم و ثمره توبه واقعی بوده، و قابل انفکاک و انفصال از توبه حقیقی نیست.