امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأكید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی اجتماعی آشكارتر میگردد. به طوری كه سال 2010 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی «بهداشت روانی» اعلام گردید. سازمان مذكور در این سال شعار «غفلت بس است، مراقبت كنیم» را جهت آشكارتر ساختن موضوع مطرح نمود (سازمان بهداشت جهانی، 2010). سلامت چه فردی و چه جمعی بی تردید از مهم ترین ابعاد مسائل حیات انسان است و شرطی ضروری برای ایفای صحیح نقش های اجتماعی است. همة انسانها در صورتی می توانند فعالیت كامل داشته باشند كه هم خود را سالم احساس كنند و هم جامعه آنها را سالم بداند (هاشمی و همکاران، 1391).
در ادامه میتوان گفت یکی از مباحث اصلی و بنیادی علم روان شناسی ویژگی های شخصیتی میباشد. از آنجایی که این ویژگی ها زیر بنای نظام رفتاری را تشکیل میدهند پرداختن به این مقوله میتواند جنبه های خاصی از عملکرد افراد را در زمینه های مختلف روشن سازد. از مصادیق بارز این موضوع، تاثیر ویژگی های شخصیتی افراد بر سلامت روان کارکنان میباشد (کریمی،1375). افراد شاغل در صورتی که بتوانند با توجه به ویژگی های شخصیتی خویش شغلی را انتخاب کنند، میتوانند با استقامت و برد باری و بدون تحمل فشار روانی زیاد به کار بپردازند و مثمر ثمر باشند. نیروی انسانی در صورتی میتواند کار مفید و وموثر داشته باشد که دارای انگیزه مناسب،روحیه ی مناسب و رضایت و تعهد بالایی باشد.سلامت روان کارکنان جایگاه ویژه ایی را در مطالعات مدیریت منابع انسانی دارد زیرا این ساختار میتواند در جهت پیشرفت و بقای سازمان در آینده نظیر ترک شغلی، تاخیر، کم کاری، غیبت و… موثر باشد و در نهایت بر بهره وری نیروی انسانی تاثیر بسزایی داشته باشد باتوجه به اینکه اولین ومهم ترین جز سیستم سازمان افراد انسانی با شخصیت مختلف خود میباشند لذا انگیزه ها، توانایی ها، تمایلات، عقاید و افکار که در واقع اجزا مهم تشکیل دهندهی شخصیت انسان میباشد حدود انتظارات و توقعات افراد را نسبت
به یکدیگر و هم چنین نسبت به سازمان تعین میکند
بیان مسئله
اهمیت حفظ سلامت روان خوب برای افراد سازمان و برای پیشرفت آن مورد توجه است. سلامت روانی خوب می تواند زندگی فرد را ارتقا دهد، در حالی که سلامت روانی بد می تواند از داشتن زندگی نرمال برای فرد ممانعت نماید. بر اساس ریچاردز، کمپانیا و میوسبرک[1]: «شواهد فزایندهای هستند که نشان میدهند که توانایی های عاطفی در ارتباط با رفتارهای اجتماعی مطلوب[2] مثل مدیریت استرس و سلامت فیزیکی هستند». آنها این گونه از تحقیق خود نتیجه گیری کردند که افرادی که فاقد جلوه هیجانی[3] هستند رفتارهای نامناسبی را بروز می دهند. این رفتارها یک بازتاب مستقیمی از سلامت روانی آنها می باشد. عمل های خودتخریب گر[4] ممکن است برای متوقف کردن احساسات رخ دهند. برخی از این عمل ها شامل سوء مصرف الکل و مواد مخدر، جنگ های فیزیکی و بزهکاری می باشد(لورا و اورسا، 2012). سلامت روان همچنین دربرگیرنده توانایی یک فرد برای لذت بردن از یک زندگی، برای حفظ توازن بین فعالیت های زندگی و تلاش ها برای رسیدن به انعطاف پذیری روان شناختی می باشد (آیکین[5]، 2010).بر اساس لغت نامه پزشکی مدیلکسیکن[6]، سلامت روان به بلوغ یا حالت نرمال عاطفی، رفتاری و اجتماعی، و عدم حضور اختلال ذهنی یا رفتاری اطلاق می شود و همچنین به عنوان حالت سلامت روانشناختی در نظر گرفته می شود که در آن، فرد به یک تمامیت رضایت بخش محرک های غریزی مورد پذیرش برای خود و محیط اجتماعی خود می رسد(آیکین،2010). سلامت روانی یک حالت سلامت است که در آن، فرد توانایی های خود را می شناسد، می تواند با اضطراب های زندگی روزمره مواجه شود، می تواند به صورت کارآمد و پربازده کار کند و میتواند برای جامعه خود مفید فایده واقع شود. (ریچموند[7]،2011). به نظر می رسد خصوصیات شخصیتی عامل مهمی است که بر سلامت روان فرد تاثیر می گذارد، تحقیقات نشان می دهد بین سلامت روان و خصوصیات شخصیتی رابطه وجود دارد، در تحقیق جعفر نژاد و همکاران (1383) رابطه پنج عال بزرگ شخصیت با سبک مقابله و سلامت روان سنجیده شد نتایج نشان داد بین عاملهای روان رنجورخویی ، پذیرش و برونگرایی با سلامت روانی رابطه معنی داری وجود دارد، در تحقیق دیگری که توسط طهرانی و همکاران (1391) بر روی پرستاران صورت گرفت نشان داده شد بین تیپ های سخصیتی و سلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد، در رابطه با تیپهای شخصیتی می توان گفت، تیپ شخصیتی مدلی است که بدان وسیله میتوانیم شخص واقعی را ارزیابی کنیم.هر تیپ محصول تعامل خاص بین چند نیروی فرهنگی و شخصی مانند گروه همسالان ,عوامل ارثی و ژنتیکی ,والدین طبقه ی اجتماعی ,فرهنگ و محیط فیزیکی است.از آن جا که تیپ های مختلف دارای علایق صلاحیت ها و حالات مزاجی متفاوتی هستند مایل اند که خود را با افراد و موضوعات مخصوصی احاطه کنند و در جستجوی مسائلی هستند که با علایق, صلاحیت ها و طرز فکرشان نسبت به جهان متجانس باشد (حسینیان و یزدی,1376). یکی از متداول ترین طبقه بندی هایی که روان شناسان برای شخصیت به کار میبرند تیپ شخصیتی Aوتیپ شخصیتیBمی باشد.تیپ شخصیتی Bدر مقایسه با تیپ شخصیتی Aخود دار ترند و از بروز احساسات خود بیشتر جلوگیری میکنند.همین طور شواهد نشان می دهد که تیپ شخصیتی Bدر یادگیری بیشتر تحت تاثیر تنبیه قرار میگیرنددر حالی که تیپ شخصیتی Aبیشتر از پاداش تاثیر می پذیرند (پروین،1376). افراد دارای تیپ شخصیتی Bبه این علت که سریع تر و بیش از حد شرطی میشوند افرادی هستند همرنگ جماعت و پایبند به مقررات در حالی که تیپ شخصیتیAبه استقبال خطر میروند و به پیامدهای آن بی اعتنا هستند (حسینیان ویزدی،1376). این ها ویژگی های افراد تیپ شخصیتی Aو تیپ شخصیتی B می باشد مدبران در سازمان نیز جدا از این دسته بندی نیستند و بنابراین ما در این پژوهش سعی داریم با توجه به خلاء پژوهش کافی در این زمینه به خصوص در میان کارمندان صدا و سیما، لذا پژوهش حاضر به دنبال این مسئله می باشد که آیا مدیران با تیپ شخصیتی A و B می توانند در سلامت روان کارکنان صدا و سیما اثربخش باشند؟
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
نظر به اینكه سلامت روان به عنوان یكی از اركان سلامتی و لازمه یك زندگی مفید، موثر و رضایت بخش فردی است، ارتقاء سلامت روان افراد یك جامعه خصوصاً اقشار موثر و سازنده آن لازمه پویایی، بالندگی و اعتلای آن جامعه است. توجه به سلامت روانی در تمام عرصه های زندگی از جمله زندگی فردی، اجتماعی و شغلی حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد. یكی از زمینههایی كه سلامت روان در آن حائز اهمیت می باشد شغل و حرفه است(طهرانی و همکاران، 1391).
یک مدیر با روحیه بالا و دارای شخصیت سالم زمانی که یک محیط ادارای را اداره میکند کارکنان می توانند در سلامت کامل باشند.به طور قاطع از کار خود راضی می باشند و در نتیحه کارایی آن ها بالا میرود. یعنی زمانی افراد کارایی مطلوب و مو ثر خواهند داشت که بین انتظارات و میزان توانمندی ها و قابلیت های آنان ارتباط مناسبی باشد و تحت فشار قرار نگیرند.مسلما سلامت روان در رفتار علمی کارمندان اثر بسزایی دارد و به نحو موثر اثر خود را در شغل فعلی, کارا بودن ,اثر بخش بودن و آمادگی جهت ارتقای شغلی نشان می دهد.همچنین باعث کاهش افت سازمان ونیز از آن جهت که سلامتی افراد به سبب هزینه های بیمه و بیمارستان به نفع سازمان می باشد باعث افزایش بازدهی خواهد شد.بنابراین می توان با توجه به نحوه ی بهبود پذیرش مسولیت های اجتماعی و مقدار پولی که در سایهی وجود رضایت شغلی به نفع جامعه خواهد شد از این عامل دفاع کرد. اهمیت نیروی انسانی در سرنوشت و توفیق ملت ها به حدی است که اگر سایر منابع هم در دسترس باشد و یا حداقل وجود داشته باشد آن جامعه می تواند با قدرت ایمان و اراده در انک مدتی وسایل ترقی و رفاه خود را فراهم سازد به همین صورت باید تمهیداتی به کار برد تا انسان را فعالانه به خدمت در آورد. نکته ی آخری که به آن اشاره می کنیم این است که فرد با توجه به تیپ شخصیتیش شغلش را انتخاب کند.بدین معنی که شغلش با شخصیتش متناسب باشد و همچنین این افراد دارای سلامت روان بالایی باشند به طوری که احتیاجات ,نیازهای اساسی ,و آسایش جسمی و روحی او را تامین کند بدیهی است که او فردی وظیفه شناس ,متکی به اصول اخلاقی و کاری خواهد بود و در نهایت صحت و کمال مطلوب وظیفهاش را انجام خواهد داد.
با توجه به خلاء تحقیق موجود در کارکنان صدا و سیما و اینکه رفتار کارکنان صدا و سیما مورد توجه بینندگان فراوانی است لذا بررسی رابطه تیپ های شخصیتی A و B با سلامت روان از اهمیت ویژهای برخوردار است همچنین با توجه به تنش فکری و کاهش سلامت عمومی در کارکنان و به ویژه در شهر خرم آباد اهمیت این پژوهش را بیش از پیش مورد توجه قرار داده است.