در خلال سالهای گذشته پیشرفتهای چشمگیر در حوزه تربیت بدنی و علوم ورزشی موجب افزایش روزافزون علاقهمندان به فعالیتهای ورزشی گشته است. بطوری که نمود این علاقه فزاینده و رو به رشد را هم در یادگیری و اکتساب مهارتهای حرکتی و هم در علاقه دانشمندان به طراحی پژوهشهایی در راستای ارتقاء و درک هر چه بهتر رفتارهای حرکتی میتوان مشاهده کرد. پژوهش در زمینه نظریهها و مدلهای یادگیری، سرعت قابل ملاحظهای یافتهاند، که اطلاعات مفید و کاربردی زیادی فراهم کرده است. توانایی یادگیری برای موجود زنده دارای اهمیت است و در زندگی همین بس است که نیاز به تطبیقپذیری و سازگاری با شرایط گوناگون محیطزیست، انسان را از بدو تولد در شرایط یادگیری دائم قرار داده است و به طور یقین یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر یادگیری، بازخورد است که نقش بسیار مهمی را در اکتساب و کنترل مهارت حرکتی ایفا میکند. مطالعات علمی نشان داده است که پس از تمرین، بازخورد مهمترین عاملی است که نحوه اجرای مهارتها و یادگیری را کنترل میکند (اشمیت و همکاران، 1989).
یادگیری عبارت است از اثراتی که محیط از طریق حواس (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و بساوایی) بر ذهن انسان میگذارد. این اثرات که به صورت تغییراتی کم و بیش دائمی در رفتار بالقوه یادگیرنده به وجود میآید، نتیجه عوامل موقعیتی و زودگذر مانند خستگی، دارو، عوامل انگیزشی و تغییرات ناشی از رشد یا بلوغ نیست. یادگیری فقط آن چیزی نیست که به صورت تغییرات رفتار تجلی میکند، بلکه آن چیزی است که جزئی از یادگیرنده میشود. برای اینکه یادگیری اتفاق بیفتد نیاز به استفاده از فرآیندی به نام آموزش است که عبارت است از فعالیتهای (رسمی یا غیررسمی) مربی برای ایجاد تغییراتی کم و بیش دائمی در رفتار بالقوه فرد، که به صورت کنش یا عمل متقابلی بین حداقل دو نفر (مربی و یادگیرنده) جریان دارد (شهرآرای، 1372). در واقع بازخورد افزوده از مهمترین متغیرهای درگیر در یادگیری حرکتی است (اشمیت و لی، 1991). بازخورد آگاهی از نتیجه (KR) بازخورد پایانی اجراست که پس از انجام تکلیف یا حرکت در مورد برونداد حرکتی خطا یا زمان در مورد هدف فراهم میشود (مگیل، 2011).
برای فردی که در حال یادگیری عملی است، دو نوع اطلاعات وجود دارد؛ اطلاعات ذاتی که به طور طبیعی در دسترس هستند یا نتایجی هستند که از حرکت حاصل میشوند و اطلاعات افزوده که به طور طبیعی در دسترس نیستند؛ اما میتوانند به محیط اجرا اضافه شوند (ریچاردسون و لی، 1999). یکی از اطلاعات افزوده که در اختیار یادگیرنده قرار میگیرد، بازخورد است (بازخورد بیرونی که گاهی به آن بازخورد افزوده نیز میگویند) که شامل اطلاعاتی است که در نتیجه اجرا حاصل میشود. این نوع بازخورد از طریق فرد یا ابزاری در محیط، ارائه و به بازخورد درونی تکلیف اضافه میشود (مگیل، 2011). تصور میشود که یادگیری حرکتی مؤثر در درجه اول بر پارامترهای عمل مانند شرایط بازخورد در طول یادگیری بستگی دارد (اشمیت و لی، 2011). به کلیه اطلاعاتی که فرد در مورد انجام مهارت خود در حین یا پس از خاتمه حرکت دریافت میکند، بازخورد گفته میشود (اشمیت و ریسبرگ، 2000). در سالهای اخیر تلاش برای روشن شدن نقش بازخورد افزوده و استفاده از مزایای بالقوه آن با هدف کاهش آثار منفی در مقیاس وسیع مورد مطالعه قرار گرفته است. اما وجود نتایج متفاوت در این زمینه، تعیین شیوهای مناسب برای ارائه بازخورد را مشکل ساخته است. در این میان نقش فراوانی نسبی بازخورد افزوده بر یادگیری مهارتهای حرکتی یکی از چالشهایی بوده که همواره ذهن اندیشمندان حوزه یادگیری حرکتی را به خود مشغول داشته است. به تازگی، محققان تلاشهای خود را در درک نقش خود مختاری فراگیر در کسب مهارتهای حرکتی متمرکز کردهاند (سانلی، پترسون، برای و لی، 2013)
نظریههای قدیمی تواتر بازخورد آدامز (1971) درباره چگونگی عملکرد بازخورد بدین صورت بود که: ارائه پی درپی، سریع و دقیق بازخورد، یادگیری مهارت حرکتی را افزایش میدهد؛ چرا که برای اجرا در مرحله فراگیری مؤثرتر بوده و تصویر ذهنی آزمودنی را با مربوط کردن هر پاسخ به هدف تقویت میکند. به منظور توضیح اثرات فراوانی بازخورد بر یادگیری مهارتهای حرکتی سالمونی و همکاران (1984) فرضیه هدایت را مطرح و اظهار داشتند که علاوه بر اثرات قوی و هدایتی که فراوانی بازخورد در طی تمرین دارد، با چندین آثار منفی نیز همراه است که عبارتند از: 1) جلوگیری از فرایندهای مهم پردازش اطلاعات مرتبط با، تشخیص و اصلاح خطا، 2) کاهش ثبات در حرکت و 3) وابستگی اجرا کننده به بازخورد. سالمونی و همکاران با طرح فرضیه هدایت بیان کردند، فراوانی کمتر بازخورد، فراگیرنده را به استفاده از فرایندهای مفید یادگیری تشویق میکند، به گونهای که در کوششهای بدون بازخورد، به طور فعال در فعالیتهای حل مسأله مشارکت میکند و چون به در دسترس بودن بازخورد افزوده وابسته نیست، حتی در غیاب آن، اجرای خوبی به نمایش میگذارد (سالمونی، اشمیت و والتر، 1984).
ولف و شی (2004) در یک جمعبندی چنین نتیجه گرفتند که اگرچه فرضیه هدایت در فهم بهتر چگونگی تأثیرگذاری بازخورد بر اجرا و یادگیری مهارتهای حرکتی سهیم است، اما نیاز است که چگونگی تعامل بازخورد با دیگر عوامل از قبیل پیچیدگی تکلیف، سطح مهارت، کانون توجه و ویژگیهای آزمودنی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین بحث از اینجا شروع میشود که اگر قبول کنیم ارائه بازخورد با تواتر پایین برای یادگیری مهارتهای حرکتی، سودمندتر میباشد، آنگاه کدام روش کاهش تواتر بازخورد، کدام شیوه بکارگیری آن به صورت آزمونگر کنترل ]بازخوردی که براساس نظر آزمونگر به یادگیرنده ارائه میشود (چیویاکفسکی و ولف، 2009)[ یا به صورت خودکنترل ]بازخوردی که بر حسب نیاز و درخواست یادگیرنده به یادگیرنده ارائه میشود چیویاکفسکی و ولف، 2009)[ مؤثرتر میباشد. محققان از روشهای تجربی گوناگون مانند بازخورد دامنهای، بازخورد خلاصه، بازخورد به کوششهای موفق، بازخورد خودکنترل، بازخورد میانگین، بازخورد حذفی و بازخورد هنجاری برای بررسی پیشبینی فرضیه هدایت استفاده کردهاند (پاشلر، کپدا، ویکستد و روهرار[15] 2005). این پژوهشها با ارائه بازخورد به روشهای گوناگون سعی در یافتن بهترین شیوه ارائه بازخورد داشتهاند تا در آموزش بتوان از آنها به طور مؤثرتر بهره برد.
1-2. بیان مسئله
رشد ادبیات در زمینه بازخورد بیانگر این است که از طریق درگیر شدن فعالانه فراگیر در فرآیند یادگیری، فراخوانی و یادآوری اطلاعات اساسی، به طور معناداری افزایش پیدا میکند. در این که بازخورد افزوده نقش مؤثری بر یادگیری دارد، شکی نیست، آنچه چالش برانگیز است، نحوه ارائه آن است. سؤال این جاست، آیا انواع متفاوت بازخورد اثرات متفاوتی بر یادگیری دارند؟ این سؤال، سؤال اختصاصیتری را مطرح میسازد که بهترین نوع بازخورد در آموزش مهارتها چیست؟ علیرغم تلاش زیاد محققان، نتایج ضد و نقیض پژوهشها باعث نامشخص ماندن پاسخ شده است.
سالمونی و همکاران (1984) برای به دست آوردن نتیجهای منسجمتر، تعداد زیادی از پژوهشها را مرور کردند، که تلاش آنها منجر به پیدایش فرضیه هدایت شد. براساس این فرضیه، فراوانی کمتر بازخورد فراگیرنده را به استفاده از فرایندهای مفید یادگیری تشویق میکند و نقش بازخورد افزوده، هدایت فرد برای اجرای صحیح مهارت در طول تمرین است. به عبارت دیگر بازخورد به کوششهای ناموفق و خطاهای بزرگتر، یعنی زمانی که فراگیر به حرکات صحیح هدایت میشود، مؤثرتر از بازخورد به کوششهای موفق و خطاهای کوچکتر است. شواهد پژوهشی دیگر نشان داده بودند که، بازخورد پس از کوششهای ضعیف (استفاده از نقش اطلاعاتی بازخورد)، برای پیشرفت اجرا مؤثرتر است و تجربهای که فرد در اصلاح خطا به دست میآورد، اهمیت ویژهای برای کسب مهارت دارد (مگیل، 2004). یافتههای رایت (1997) بر مؤثر بودن بازخورد به کوششهای ضعیف نسبت به کوششهای خوب دلالت داشت و نتیجه پژوهش بارنی و لی (2007) بیانگر برتری بازخورد به کوششهای ضعیف نسبت به بازخورد به کوششهای قوی بود.
اما دیگر پژوهشها، نظری متفاوت را بیان داشته و اظهار میدارند، ارائه بازخورد پس از کوششهای خوب (استفاده از نقش انگیزشی بازخورد) تأثیر بیشتری بر یادگیری مهارتهای حرکتی دارد. آلیس و جاج (2005) طی پژوهشی اظهار داشتند، آزمودنیها به دنبال دریافت بازخورد مثبت اهداف سطح بالاتری را انتخاب میکنند و بدین ترتیب یادگیری آنان افزایش مییابد.
نتایج پژوهشها چیویاکفسکی و ولف (2005) این فرضیه را به چالش کشید. آنها وقتی اثر بازخورد خودکنترل (بازخوردی که بر حسب نیاز و درخواست یادگیرنده ارائه میشود) و آزمونگر کنترل (بازخورد براساس تشخیص مربی مبنی بر نیاز شاگرد ارائه میشود) را بر یادگیری مقایسه کردند، دریافتند گروه خودکنترل که بعد از انجام تکلیف تصمیم به دریافت بازخورد میگرفتند نسبت به گروه دیگر در وقت اجرا برتر بودند و بنابراین ایجاد فرصت برای یادگیرنده به منظور اینکه بعد از اجرا تصمیم به دریافت بازخورد بگیرد نسبت به شرایطی که این فرصت داده نشود، منتهی به یادگیری بهتری میشود.
بازخورد خودکنترل، بازخوردی است که طی آن امکان مشارکت فعالانه آزمودنی در تعیین ویژگیهای تمرین میسر میگردد (مگیل، 2004). معمولاً پژوهشها انجام شده به صورت خودکنترل به این منوال انجام میشود که گروه خودکنترل را به یک گروه دیگر که به صورت جفتشده با آنها هستند، مقایسه میکنند. گروه دریافتکننده بازخورد خودکنترل دارای مزیتهای یادگیری بیشتری نسبت به گروه بازخورد جفتشده آنها بودند. به این دلیل که گروه جفتشده دقیقاً در همان کوششهای قرینهای بازخورد دریافت میکردند که گروه خودکنترل درخواست داده بودند، لذا هیچگونه اختیاری نسبت به دریافت بازخورد نداشتند. چیویاکفسکی و ولف (2005) نیز به صورت غیرمنتظره متوجه شدند که آزمودنیها بعد از کوششهای موفق درخواست بازخورد میکنند. براساس این یافته، آنها مطالعات دیگری برای مقایسه اثر بازخورد به کوششهای موفق و ناموفق بر یادگیری حرکتی انجام دادند، به طوری که یک گروه روی بهترین کوششها و گروه دیگر روی ضعیفترین کوششها بازخورد دریافت کردند. سپس مشاهده کردند که اجرای هر دو گروه در مرحله اکتساب تفاوت معناداری نداشت، ولی در آزمون یادداری گروه بازخورد به کوششهای موفق به مراتب بهتر از گروه بازخورد پس از کوششهای ضعیف بود و این تفاوت معنادار بود. ضمن اینکه حمایتطلب (2014) نیز در پژوهشی اثرات بازخورد خودکنترل و بازخورد آزمونگر کنترل بر یادگیری حرکتی در افراد مبتلا به فلج مغزی را مورد بررسی قرار داد، مشخص شد که بازخورد خودکنترل مؤثرتر از بازخورد آزمونگر کنترل بر یادگیری حرکتی در افراد مبتلا به فلج مغزی میباشد. چیویاکفسکی و ولف (2007) نشان دادند ارائه بازخورد به آزمودنیها پس از کوششهای خوب در مقابل ارائه بازخورد پس از کوششهای ضعیف، یادگیری بیشتری را ایجاد میکند. این یافتهها با این دیدگاه که بازخورد پس از خطاهای بزرگ دارای اهمیت است، مغایرت داشت. آنها در توجیه نتایج خود اظهار داشتند، برای یادگیرنده دریافت بازخورد مثبت نسبت به بازخورد منفی انگیزانندهتر است و موجب یادگیری مؤثرتری میشود.
بدنبال پژوهشها چیویاکفسکی و ولف (2002 و 2007)، نتیجه پژوهش چیویاکفسکی، ولف، والی و برگز (2009) و پترسون و کارتر، (2010) نشان داد که آزمودنیها اغلب تمایل دارند پس از کوششهای خوب خود تقاضای بازخورد نمایند. این بدین معنی است که افراد در تعیین نسبی تلاشهای خوب و بد خود کارآ هستند و میتوانند کوششهای خوب خود را از کوششهای ضعیف خود تشخیص دهند و این یافتهها پیشنهاد میکنند که ممکن است یکی از دلایل اثربخشی بازخورد خودکنترل این باشد که این روش پتانسیل افزایش احساس شایستگی یادگیرنده را دارد. اما در این میان باقرلی و همکاران (1385) نیز در پژوهش خود تفاوتی بین دو گروه بازخورد پس از کوششهای موفق وکوششهای ناموفق مشاهده نکردند. همچنین برخی پژوهشها دیگر نیز به نتایج متفاوتی دست یافتند. به عنوان مثال درنکیده و همکاران (1384) به بررسی تأثیر سه نوع بازخورد حذفی، حذفی معکوس و خودکنترل بر اجرا و یادگیری شنای کرال پرداخت. در گروههای حذفی و حذفی معکوس به ترتیب فروانی نسبی بازخوردها در طول مرحله اکتساب کاهش و افزایش یافت و گروه باخورد خودکنترل در کوششهایی که خودشان درخواست میکردند، بازخورد دریافت نمودند. نتایج اختلاف معناداری را بین انتقال بلافاصه و تأخیری سه نوع بازخورد نشان نداد.
مطالعهای توسط موراتیدیس و همکاران در سال (2008) انجام گرفت، که به بررسی نقش انگیزشی بازخورد مثبت در ورزش و تربیتبدنی پرداختند. نتایج نشان میدهد که ارتباط مثبتی بین بازخورد مثبت و عملکرد وجود دارد، در حالی که بازخورد بدون انگیزش ارتباط منفی با عملکرد را دارا میباشد. به نظر میرسد مزایای روش خودکنترل پدیدهای نسبتاً پایدار باشد، هرچند هنوز دلایل زیربنایی وجود مزایای یادگیری در روش خودکنترل به خوبی روشن نشده است. تاکنون پژوهشی انجام نشده است تا بصورت مستقیم اثر دو وضعیت خودکنترل و آزمونگر کنترل را بر نیازهای روانشناختی یادگیرنده مورد بررسی قرار دهد. تشریحات ارائه شده تاکنون نسبتاً مبهم بوده و غالباً از مفاهیم مرتبط با حیطه یادگیری شناختی مانند درگیری فعال یادگیرنده و یادگیری عمیقتر، برگرفته شده است. از این دیدگاه آزمونهای تجربی مرتبط با مباحث روانشناسی ارائه بازخورد با کمبود مواجه است و هنوز این سؤال بدون جواب باقی است که نوع برتر بازخورد در آموزش تکالیف و مهارتهای پیچیدهای مانند سرویس کوتاه بدمینتون چیست؟ به طور کلی سؤالی که محقق قصد ارائه پاسخی منطقی و علمی به آن دارد این است که آیا بازخورد خودکنترل و آزمونگر کنترل بر میزان انگیزش و سپس یادگیری ورزشکاران اثرگذار است یا خیر؟
1-3. ضرورت و اهمیت پژوهش
در اکثر پژوهشها قبلی گروه خودکنترل با گروه جفتشده مقایسه میشد، گروهی که بدون توجه به عملکردشان و براساس گروه خودکنترل به آنها بازخورد داده میشد، برای مثال آزمودنی گروه جفتشده در همان کوششی بازخورد دریافت خواهد کرد که همتای او در گروه خودکنترل بازخورد درخواست کرده باشد هدف از رویکرد جفت کردن، کنترل مقدار و زمانبندی بازخورد (یا عواملی که توسط یادگیرنده کنترل میشود) است. به دلیل اینکه تعداد میانگین و زمان دریافت بازخورد در گروه خودکنترل و جفتشده یکسان است، بروز هر تفاوتی در آزمون یادداری یا انتقال گروهها میتواند به این واقعیت نسبت داده شود که یک گروه، کنترل بیش از یک متغیر خاص را بر عهده داشته است، در حالی که گروه دیگر (جفتشده) نسبت به این متغیرها آزادی عمل نداشت. مزایایی از برنامه بازخورد خودکنترل در تکالیف حرکتی مختلف دیده شده است. برای مثال برخی پژوهشها از تکالیف پرتابی استفاده کردهاند که در آن بازخورد درباره شکل
حرکت (جانل، باربا، فرلیک، تینانت و کاراف، 1995) یا دقت پرتاب (چیویاکفسکی، ولف، لاراگ، کفر و تانی، 2008) ارائه شده است. همچنین نشان داده شده است که بازخورد همزمان خودکنترل یادگیری ویژگیهای ادراکی (مانند تنظیم سرعت راه رفتن در حین راه رفتن از بین درهایی که بصورت مجازی باز و بسته میشوند: هات، کاماچون، فرناندز، جکوبز و منتاگنه، 2009) و یادگیری فرود هواپیمای مجازی (هات، جاکوبس، کاماچون، گالن و منتاگنه، 2009) را افزایش میدهد. محققین دیگری مزایایی از بازخورد خودکنترل در یادگیری تکالیف زمانبندی گزارش کردهاند (چن، هندریک و لیدور، 2002؛ چیویاکفسکی و ولف، 2002؛ پیترسون و کارتر، 2010). پس طبیعی به نظر میرسد که گروه خودکنترل نسبت به گروه جفتشده دارای برتری باشد. این یافتهها نشان میدهند که نیاز یادگیرنده به استقلال نقش مهمی در این موقعیتها ایفا میکند. یافتههای ارائه شده اهمیت اثرات انگیزشی بر یادگیری حرکتی را نشان داده و پیشنهاد میکند ممکن است حداقل بخشی از اثرات برخی از متغیرها که نقش اطلاعاتی برای آنها فرض شده است، بصورت بالقوه به ویژگی انگیزشی آنها مربوط شود. نیازهای روانشناختی پایه مرتبط با احساس «شایستگی» و «استقلال» ممکن است بسیاری از این اثرات انگیزشی را تحت تأثیر قرار دهد. ویژگی انگیزش و بازخورد از عوامل مهم و تأثیر گذار بر عملکرد ورزشکاران میباشد.
ما در پژوهش حاضر ضمن کنترل تواتر بازخورد که موضوعی مهم در این زمینه میباشد، اثرات بازخورد را در شرایط خودکنترل و آزمونگر کنترل و همچنین بازخورد جفتشده با خودکنترل و بدون بازخورد بر انگیزش و یادگیری مهارت سرویس کوتاه بدمینتون را در جوانان مورد مقایسه قرار دادهایم. به نظر میرسد، مطالعۀ میزان انگیزش که به وسیلۀ بازخورد ایجاد میشود، واجد ارزش پژوهشی قابل ملاحظهای باشد. تا از این رهگذر اطلاعاتی را در خصوص اثرگذاری انواع بازخورد به خصوص بازخورد خودکنترل بر انگیزش و یادگیری مهارتهای حرکتی در اختیار مربیان قرار دهیم. بدیهی است کاربرد مناسب بازخورد در امر تسریع یادگیری، موجب صرفه جویی در هزینه و زمان میشود.
1-4. اهداف پژوهش
1-4-1. هدف کلی
هدف از اجرای پژوهش حاضر مقایسه اثرات بازخورد خودکنترل و آزمونگر کنترل بر انگیزش، اجرا و یادگیری سرویس بدمینتون در دانشجویان پسر دانشگاه سمنان میباشد.
1-4-2. اهداف جزئی
- تعیین اثر بازخورد خودکنترل بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون
- تعیین اثر بازخورد جفتشده بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون
- تعیین اثر بازخورد آزمونگر کنترل بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون
- تعیین اثرتمرین بدون استفاده از بازخورد بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون
- مقایسه اثر انواع بازخورد بر اجرای مرحله اکتساب مهارت سرویس بدمینتون
- مقایسه اثر انواع بازخورد بر آزمون انتقال مهارت سرویس بدمینتون
- مقایسه میزان علاقه/لذت گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد
- مقایسه میزان شایستگی ادراک شده گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد
- مقایسه میزان تلاش/اهمیت گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد
- مقایسه میزان انگیزش درونی گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد
1-5. فرضیههای پژوهش
- اثر بازخورد خودکنترل بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- اثر بازخورد جفتشده بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- اثر بازخورد آزمونگر کنترل بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- اثر تمرین بدون استفاده از بازخورد بر اکتساب و انتقال مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- تفاوت بین میانگین اجرای انواع گروههای بازخورد در مرحله اکتساب مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- تفاوت بین میانگین اجرای انواع گروههای بازخورد در آزمون انتقال مهارت سرویس بدمینتون معنادار است.
- تفاوت بین میزان علاقه/لذت گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد معنادار است.
- تفاوت بین میزان شایستگی ادراک شده گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد معنادار است.
- تفاوت بین میزان تلاش/اهمیت گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد معنادار است.
- تفاوت بین میزان انگیزش درونی گروههای پژوهش بعد از اعمال بازخورد معنادار است.
1-6. قلمرو پژوهش
- همه شرکتکنندهها راست دست بودند
- همه شرکتکنندهها پسر بودند.
- سن شرکتکنندهها بین 19 تا 28 سال بود.
- شرکتکنندهها از نظر سطح مهارت مبتدی بودند.
- عوامل محیطی (مکان، نور، صدا و دما) برای همه یکسان بود.
- برای سنجش اجرای کلیه شرکتکنندهها از آزمون سرویس کوتاه بدمینتون استفاده شد.
1-7. محدودیتهای پژوهش
- پژوهش بر نوع و شدت فعالیت شرکت کنندهها قبل از انجام آزمونها کنترل نداشت.
- محقق بر شرایط استراحت و خواب شرکتکنندهها کنترل نداشت.
- محقق از شرایط روانی شرکتکنندهها در مرحله اکتساب، یادداری و انتقال آگاهی نداشت.
- محقق از توجه کافی شرکتکنندهها بر اجرای حرکات و میزان مشغولیت ذهنی آنها به موارد نامربوط در حین اجرای تکلیف آگاهی نداشت.
.Feedback
.Schmidt
.le
.Knowledge of result
.Magill
.Richardson & le
.Augmented Feedback
.Schmidt & risberg
.Sanli, Patterson, Bray, & Lee
.Adams
.salmoni
.Ghidance Hypothesis
[13].Salmoni , Schmidt & Walter
[14].Wulf & Shea
[15].Pashler, Cepeda, Wixted & Rohrer
.Wright
.Barney and Lee
.Ilies & Judg
.Positive feed
.Chiviacowsky&Wulf
.Self-controled feedback
.Feedback after good trial
.Feedback after poor trial
.Chiviacowsky, wulf, wally & Borges
.Patterson & cater
.Mouratadis et al
.Yoked group
.Janelle, Barba, Frehlich, Tennant & Caraugh
.Chiviacowsky, Wulf, LA Roque, Kaefer & Tani
.Huet, Camachon, Fernandez, Jacobs & Montage
.Huet, Jacobs, Camachon, Fernandez, & Montagne
.Chen, Hendrick & Lidor