قرن جدید عصر بلوغ و شکفتگی دانش سازمانیافته، فراشناخت و فرانظریه است. تحولات قرن حاضر بر نیازهای مخاطبان درونی و برونی آموزشوپرورش تأثیر گذاشته و در این میان مدارس خرده نظامهایی بودهاند که کیفیت اثربخشی آنها چگونگی پاسخدهی به انتظارات ذینفعان آموزشوپرورش را نشان داده است. بدیهی است که تحقق اهداف، راهبردها و برنامههای آموزشی و درسی و پاسخگویی صحیح به انتظارات مخاطبان آموزشوپرورش بدون وجود مدیران و رهبران مجرب و آفریننده امکانپذیر نیست (قورچیان، و محمودی، 1383).
امروزه موفقیت سازمانها و نهادها نیازمند مدیریتی اثربخش و کارا است و در اقصی نقاط جهان بسیاری از دانشگاهها تدریس انواع رشته مدیریت مانند: مدیریت دولتی، بازرگانی، صنعتی، نظامی، بیمارستانی، عمومی و مدیریت آموزشی و… را برعهدهگرفتهاند؛ که دراینبین، مدیریت آموزشی در مقایسه با دیگر انواع مدیریت جایگاه خاصی داشته، و از اهمیت به سزایی برخوردار است، زیرا این مدیریت آموزشی است که عهدهدار پرورش منابع انسانی متخصص و مجرب است. هیچ کشوری بدون آنکه در مراکز و نظام آموزشی خود توسعه و رشدی به وجود آورد و نیروی انسانی و مدیرانی آموزشی مجرب و تحصیلکرده اداره آن را بر عهده گیرد، نتوانسته مراحل توسعه و پیشرفت را بپیماید (خنیفر، 1383).
اگر مدیران آموزشی دانش و مهارت کافی داشته باشند، بدون تردید، نظام آموزشی نیز از اثربخشی، کارایی و اعتبار برخوردار خواهد بود. مدیر باید دارای ویژگیها، تواناییها و مهارتهای خاصی باشد تا بتوان باکمال اطمینان کودکان و نوجوانان را به دستان آنان سپرد (میر کمالی، 1386).
در این میاندوره دوم متوسطه بهواسطه ویژگیهای شناختی، عاطفی، روانی و اجتماعی دانشآموزان در دوره بلوغ و نوجوانی، ضرورت انتخاب رشته تحصیلی و مشخص شدن آینده تحصیلی ایشان و لزوم ایجاد زمینه مناسب جهت ورود به دانشگاه، جایگاه مهمی را در فرایند آموزش عمومی کشور ایفا میکند. در اینجا این سؤال مطرح است که مدیران آموزشی دوره دوم متوسطه چه استاندارد و شاخصهایی باید داشته باشند تا از عهده انجام وظایف مدیریتی خویش بهطور اثربخش برآیند؟
1-2 بیان مسئله و ضرورت پژوهش
در فرهنگ لغات بینالمللی تعلیم و تربیت، مدیریت آموزشی را به کار بردن عنوان و روشهای اداره سازمانهای تربیتی با در نظر گرفتن هدفها و سیاستهای کلی تعلیم و تربیت تعریف میکنند. کیمبل وایز در کتاب مدیریت و رهبری آموزشی مینویسد: «رهبری آموزشی عبارت است از یاری به بهبود کار آموزشی و عملی که معلم را یک قدم پیشتر ببرد» (وایلز، 1369).
در تمامی حرفههای مبتنی بر مدیریت، آمادهسازی مدیران برای ایفای نقش خود و بهبود اثربخشی وی در محیط یادگیری، بر مبنای استانداردهایی در این رابطه ضروری است (مؤسسه استرالیایی تدریس و رهبری مدرسه، 2012).
بنابراین سرمایهگذاری در خصوص کیفی سازی نیروهای آموزشوپرورش و بهخصوص مدیران آموزشی، از طریق استانداردسازی تأثیر به سزایی در وضعیت کیفی و کارایی نظام آموزشوپرورش کشور خواهد داشت (خنیفر، جندقی، و عبدالحسینی، 1386).
استاندارد سطحی از کیفیت است که از سوی عموم قابلقبول دانسته شده است (فرهنگ لغت آکسفورد، 2012). استاندارد مدرکی است دربرگیرنده قواعد، راهنماییها یا ویژگیهایی برای فعالیتها یا نتایج آنها بهمنظور استفاده عمومی و مکرر که از طریق همرأیی فراهم و بهوسیله سازمان شناختهشدهای تصویبشده باشد و هدف از آن دستیابی به میزان مطلوبی از نظم (و بهبود کیفیت) در یک زمینه خاص است (جابری مقدم و خنیفر، 1386).
استاندارد و استانداردسازی پدیدههای جدیدی نیستند و ریشه در تاریخ زندگی بشر دارند. نگاهی به تاریخ علم در جهان نشان میدهد که مصریان، فینیقیها، آشوریان، ایرانیان، یونانیان، رومیها و سایر اقوام وسایلی ساخته بودند و برای ساخت آنها و استفاده از آنها معیارهای خاصی داشتند (لیندبرگ، 1376). درحالیکه هنوز گروهی در مورد امکان تدوین استاندارد برای منابع انسانی تردید دارند و معتقدند استانداردسازی سدی در مقابل پیشرفت جامعهی انسانی و از بین برندهی خلاقیت و نوآوری در فرد و سازمان است، در کشورهایی چون آمریکا، استرالیا، اندونزی و روسیه بهمنظور استاندارد نمودن نیروی انسانی و ازجمله مدیران آموزشی کمیتههای ویژهای تشکیلشده است (خنیفر، جندقی، و عبدالحسینی، 1386).
یکی از عناصر مهم و اساسی در آموزشوپرورش مدیران مدارس هستند. بهطوریکه بهجرئت میتوان گفت تمام اعمال و رفتار، گفتار و کردار و حتی ویژگیهای شخصی و انفرادی، اخلاقی، علمی و اعتقادی آنها در کارکرد آموزشوپرورش تأثیر بسزایی دارد. توصیف و بررسی چگونگی مدیریت مدارس و تأثیراتی که بهجا میگذارند، بهویژه در مقطع متوسطه که رو به تحول است، امری اساسی محسوب میشود، چراکه «دوره متوسطه یک دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه عمومی و غیرتخصصی است.» (غلامی، 1387).
اهمیت و جایگاه مدیران آموزشی در جامعه و حساسیت مردم نسبت به فعالیتها و عملکرد آنان، ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان کرده است، زیرا آموزشوپرورش مقولهای پیچیده، گسترده و همراه با پویایی مداوم و سریع است. لذا مجموعه این ویژگیها به امر آموزشوپرورش ظرافت خاصی بخشیده است. ازآنجاییکه مدیران مدارس پایهایترین مدیران آموزشوپرورش هستند، شناخت صلاحیتهای لازم برای مدیران این حوزه و کسانی که مستعد مدیریت آموزشوپرورش هستند از اهمیت خاصی برخوردار است. از سوی دیگر این شناخت میتواند ابزار مفید و پایهای در ارزیابی و توسعه مدیران فعلی کشور باشد (علاقبند، 1389).
از طرفی، عملکرد مدیران در ابعاد گسترده وابسته به وضعیت و کیفیت شخص مدیر است. واقعیتها نشان میدهند که مقررات موجود و بهنوعی ضوابط عملکرد هم پاسخگوی نیازهای نظام آموزشوپرورش نیست و به هر صورت در هنگام اجرا تحت تأثیر سلیقههای شخصی قرار میگیرد. مدیریت آموزشی در آموزشوپرورش ایران که از سال 1302 با نخستین مقررات استخدامی حالتی نیمهرسمی یافت و در سال 1345 با تدوین طبقهبندی مشاغل، حالتی رسمی به خود گرفت؛ و پس از سال 1352 تغییر چندانی در هیچکدام از شغلهای دولتی نیز صورت نگرفته است. مدیریت آموزشی در آموزشوپرورش با تلاطمها و چالشهایی روبهرو بوده اما تابهحال محتوی مشاغل آن عملاً بهصورت متمرکز و کشور شمول وجود خارجی نداشته است (خنیفر، 1383).
بررسیها نشان میدهد که مدارس در ایران به شکل سنتی و به دست افرادی اداره میشوند که سابقه معلمی دارند و فاقد تخصصی در مدیریت آموزشی یا مدیریتاند و در کنار آن واقعیتها نشان میدهد که مقررات و ضوابط عملکرد مدیران آموزشی کلی و مبهم است و پاسخگوی نظام آموزشوپرورش نیست و در اجرا نیز تحت تأثیر اعمال سلیقهها قرار میگیرد. نارساییها و مشکلات مربوط به مدیران مدارس در ایران ناشی از این است که بهرغم وجود شرح وظایف تصویبشده برای مدیران آموزشی و وجود نظام ارزشیابی عملکرد مدیران مدارس «استانداردهای سنجش عملکرد» یا «شایستگیهای عملکرد» شفافی برای ارزشیابی عملکرد مدیران آموزشی در کشور وجود ندارد و مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشوپرورش فاقد الگوی مناسب برای استانداردسازی عملکرد مدیران آموزشی است تا بر اساس آن الگو استانداردهای عملکرد یا متناسب با انتظارات، اهداف و نیازهای ذینفعان درونی و بیرونی سازمانهای آموزشی با توجه به تحولات عصر جدید تعیین و متناسب با الگوی اجرای راهبری و بهسازی شود (قورچیان، و محمودی، 1383).
در این میان کشورهای پیشرو در عرصه تعلیم و تربیت اقدام به استانداردسازی مدیران مدارس خود نمودهاند:
ایالاتمتحده امریکا در دهه 90 اقدام به تعریف استانداردهای آموزشی بهصورت ملی نمود؛ و در ادامه استانداردهای ایالتی خود را برای مدیران مدارس معرفی نمود.
استرالیا، کانادا، ایرلند شمالی، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی اقدام به تعریف بهترین استانداردها برای مدیران مدارس خود نمودهاند تا شاخصی برای ارزیابی مدیران خود داشته باشند.
توجه به نقش و کارکردهای استانداردسازی عملکرد مدیران مدارس اهمیت و ضرورت تدوین استانداردهای شغلی مدیران آموزشی دوره
متوسطه را نشان میدهد (قورچیان، و محمودی، 1383):
- استانداردها میزان و اندازه شایستگیهای فردی و حرفهای کارکنان را تعیین میکند،
- چهارچوبی برای ارزیابی کیفیت عملکرد آنان محسوب میشود،
- استانداردها میزانی برای بهکارگیری افراد جدیدند،
- استانداردها بنیادی برای رشد حرفهای و شخصی فردند، و
- استانداردها نقش مؤثری در اجرای برنامههای راهبردی نظام جامع (نظام کلان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) و نظام مرجع (نظام آموزشوپرورش) دارند.
با توجه به ناکافی بودن پژوهشهای پیشین و اهمیت ویژه موضوع، ضروری است، تدوین استانداردها و شاخصهایی برای مدیران مدارس بهمنظور ارتقا سطح کیفی مدیران مدارس و ارزیابی درست ایشان.
از این رو این پژوهش به شناسایی و تدوین استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه پرداخته است.
1-3 اهداف پژوهش
1-3-1 هدف کلی پژوهش
شناسایی استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه
1-3-2 اهداف جزئی پژوهش
- شناسایی مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه
- شناسایی روابط بین مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه
1-4 سؤالات پژوهش
- مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه چیست؟
- چه روابطی بین مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه برقرار است؟
1-5 تعاریف اصطلاحات پژوهش
1-5-1 استاندارد
واژه استاندارد در فرهنگ باطنی(1375) مترادف معیار، ملاک، میزان، سطح، حد مطلوب، ستون، پرچم و نشان آمده است. در زبان فرانسوی باستان نیز واژه اسـتاندارد بـه معنی پرچم و از ترکیب ریشه لاتـینی اسـتند (STAND) یعنی گستردن و برافراشتن و ارد (ARD) به معنی پرچم است.
استاندارد را معیار، مقدار و کیفیت اجرای یک کار که بهوسیله عادت، توافق یا مرکز ذیصلاح تعیینشده است و در یکزمان معین مبنای مقایسه قرار میگیرد تعریف نمودهاند (زاهدی، 1381).
استانداردها، معیار، ملاک یا هنجار یا نرمی است که بهمنظور مقایسه و محک زدن چیزی، فعالیتی یا امری بهکاربرده میشود (حسینی نسب، و علی اقدم، 1375).
استاندارد به این سؤال پاسخ میدهد که چقدر از ملاک موردنظر کافی است تا بتوان وضعیت آن را مطلوب قلمداد کرد (بازرگان، 1380).
استاندارد کردن فرآیند تعیین و تصریح مجموعهای از قواعد، مقررات و رویهها برای هر کار یا وظیفه؛ یعنی استاندارد محدوده فعالیتهای فرد را مشخص ساخته و به آن جهت میدهد (چلادورای، 2006).
1-5-2 استاندارد شغلی
مشخصات شایستگیها و توانمندیهای موردنیاز برای عملكرد مؤثر در محیط كار را استاندارد شغل میگویند. این مجموعه وظایف در فرآیند نیازسنجی حاصلشده و بسندگی و كفایت آن را خبرگان حرفهای تعیین میکنند (خنیفر، مسلمی، و بهمنیار، 1389).
1-5-3 شایستگی
اصطلاح شایستگی برای توصیف مجموعهای از رفتارها که ترکیب واحدی از دانش، مهارت، تواناییها و انگیزهها را منعکس میکند و با عملکرد در یک نقش سازمانی مرتبط است، بکار میرود. بهعنوانمثال شایستگی گوش دادن که معمولاً در مدلهای شایستگی وجود دارد. شامل رفتارهایی از قبیل تماس چشمی، تکان دادن سر، تصدیق شفاهی، تعبیر صحیح و… است. اینکه یک فرد چطور شایستگی گوش دادن را بهطور مناسب به کار ببرد، به داشتن دانش درباره گوش دادن، مهارت درباره رفتارهای گوش دادن و انگیزه برای گوش دادن وابسته است (کرمی، 1386).
1-5-4 شایستگی مدیران
شایستگیهای مدیران عبارت است از: خصوصیات و رفتارهایی که منجر به اثربخشی آنان در محیط شغلی شود (خنیفر، 1383).
1-5-5 شایستگی شغلی
یک الگوی شایستگی شغلی، ترکیب خاص شایستگیها (دانش، مهارتها و ویژگیها) را که برای انجام یک نقش در یک سازمان بهصورت مؤثر لازم است، مشخص میکند (لوسیا، و لپسینگر، 1999).
Australian Institute for Teaching and School Leadership (AITSL)
Oxford dictionary
Lindberg
Chelladurai
Lucia, A.
R. Lepsinger