پیشبینی حوادث آینده، همواره از موضوعات مورد علاقه بشر بوده است. زیرا به او امکان تصمیم گیری مؤثرتر در قبال رویدادهای آتی را میدهد و کمک میکند تا کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشد. پیشبینی در دنیای مالی و اقتصادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و حائز اهمیت فراوان است. مسئله پیشبینی قیمت دارائیهای سرمایهای بخصوص اوراق بهادار، پیشبینی نرخ بهره، پیشبینی درماندگی مالی شرکتها و غیره از جمله موارد با اهمیت در این حوزه میباشند. در این راستا، در علوم مالی نظریههای فراوانی برای پیشبینی بازده دارائیهای سرمایهای مطرح شده است که برخی از آنها حتی پیشبینی پذیر بودن سریهای زمانی قیمت یا بازده را مورد تردید قرار دادهاند. بنابراین مطالعه پیشبینی پذیر بودن سری قیمت یا بازده در درجه اول از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیش بینی بازده سهام تلاشی سخت و جذاب با سابقه تاریخی طولانی است. از نقطه نظر دست اندرکاران علم مالی، تخصیص دارائی، به پیشبینی مناسب بازده سهام نیازمند است. در همین راستا، پیشبینیهای بهبود یافته بازده سهام، وعده بهبود و افزایش عملکرد سرمایهگذاری را دادهاند. بنابراین تعجب آور نیست که شاغلین حوزه مالی تعداد زیادی از متغیرهای اقتصادی و مالی را در تلاش برای پیشبینی بازده سهام به کار گرفتهاند. در این میان، جامعه آکادمیک مرتبط با موضوعات مالی هم مشتاقانه به پیشبینیهای بازده سهام علاقمندند چرا که، توانایی پیشبینی بازده سهام اشارات و دلالتهای مهمی برای آزمون کارایی بازار دارد. به طور عمومیتر، درک و فهم طبیعت پیشبینی پذیری بازده سهام به محقیقن امکان ارائه مدلهای واقع گرایانهتری از قیمت گذاری دارائی با قدرت توضیح دهندگی بالاتر دادهها را میدهد.
- طرح مسأله
در عین حال که پیشبینی بازده سهام تلاشی مجذوب کننده است، اما همچنین میتواند ناامید کننده هم باشد. ناامید کننده از این جهت که بازده سهام بطور ذاتی شامل اجزاء غیر قابل پیشبینی قابل ملاحظهای است بنابراین بهترین مدلهای پیشبینی هم، تنها توانایی توضیح بخش نسبتاً کوچکی از بازده سهام را دارند. علاوه بر این، رقابت بین معاملهگران بر این دلالت دارد که پس از کشف و معرفی یک مدل پیشبینی موفق، این مدل به سهولت و آزادانه توسط سایر معاملهگران بکار گرفته خواهد شد. بکارگیری و انتشار گسترده مدلهای موفق پیشبینی، نهایتاً منجر به حرکت قیمت سهام در جهت حذف توانایی پیشبینی مدلهای مذکور خواهد شد (لو، 2004؛ تیمرمن و گرنجر، 2004؛ تیمرمن 2008). با این حال، نظریه قیمت گذاری عقلائی ادعا میکند که پیشبینی پذیری بازده سهام میتواند نتیجه مواجهه و رویارویی (در معرض قرارگیری) با ریسک کل متغیر با زمان باشد و هر مدلی، بسته به آن حدی که پاداش ریسک کل متغیر با زمان را در بررسیهای خود لحاظ کند همچنان جزو مدلهای موفق باقی میماند.
از لحاظ نظری، بازده دارائی تابعی از متغیرهای حالت اقتصاد واقعی بوده، و اقتصاد واقعی هم نوسانات چرخه های تجاری را به تصویر میکشد. اگر مقدار و قیمت ریسک کل، با نوسانات اقتصادی در ارتباط باشند آنگاه میتوان بازده انتظاری متغیر با زمان و پیشبینی پذیری بازده را (حتی در بازار کارا) هم انتظار داشت. به عنوان نمونه، اگر عاملین اقتصادی در زمان کاهش سطح مصرف و درآمد، طی قراردادهای اقتصادی ریسک گریزتر شوند آنگاه آنها برای تحمل ریسک مرتبط با سهام نگهداری شده، به بازده انتظاری بالاتری روی سهام نگهداری شده
و مرتبط با حضیضهای چرخههای تجاری نیاز خواهند داشت. بنابراین از این رهگذر، متغیرهایی که وضعیت اقتصادی را اندازهگیری و یا پیشبینی می کنند بایستی به پیشبینی بازده کمک نمایند (فاما و فرنچ، 1989؛ کمبل و کوکران، 1999؛ و کوکران، 2007، 2011). از این رو، میتوان گفت که پیشبینی پذیری بازده سهام بطور نزدیکی با نوسانات چرخههای تجاری گره خورده است.
در حالی که مدل قیمت گذاری عقلائی دارائی با پیشبینی بازده سازگار است. نظریههای اقتصادی مرتبط، حدهای مشخصی روی حداکثر درجه پیشبینی پذیری بازده سازگار با مدلهای قیمت گذاری دارائی، تحمیل کردهاند. تا اندازهای پیشی گرفتن پیشبینی پذیری بازده از این حد و مرزها میتواند به عنوان شاهدی برای قیمت گذاری نادرست یا ناکارائیهای بازار تفسیر شود. قیمت گذاری نادرست یا ناکارائی بازار، نشأت گرفته از عواملی از قبیل محدودیتهای پردازش اطلاعاتی و یا گونههایی از تأثیرات روانشناسانه مورد تأکید علم مالی رفتاری است. از آنجا که محدودیتهای پردازش اطلاعات و تأثیرات روانی به احتمال زیاد طی شرایط تغییرات سریع اقتصادی تشدید میشوند. بنابراین، پیشبینی پذیری بازده نشأت گرفته از ناکارائیهای بازار نیز به احتمال زیاد با نوسانات چرخههای تجاری در ارتباط است.
سرانجام باید عنوان شود که، درجه پیشبینی پذیری بازده سهام، یک موضوع و مسئله تجربی است. شواهد فراوان درون نمونه ای وجود دارد مبنی بر اینکه بازده بازار سهام با استفاده از متغیرهای گوناگون اقتصادی قابل پیشبینی است. در حالی که چالشهای پیچیده و دشوار اقتصاد سنجی از قبیل تورش معروف استامباخ (1986، 1999)، استنتاج آماری را پیچیده میکنند. اما یک توافق و اجماع عمومی بین اقتصاددانان مالی دیده میشود مبنی بر اینکه، بر اساس آزمونهای درون نمونهای، بازده سهام، شامل اجزاء قابل پیشبینی معنیداری است (کمبل، 2000). با این حال، بوسائرتز و هیلیون (1999) و گویال و ولچ (2003، 2008) دریافتند که توانایی پیشبینی انواع گوناگون متغیرهای رایج اقتصادی برای پیشبینیهای برون نمونه ای صادق نیست. این یافته، بر اساس این دیدگاه گسترده که مدلهای پیشبینی نیازمند اعتبار سنجی برون نمونهای میباشند قابلیت اطمینان پیشبینی پذیری بازده سهام را با شک و تردید مواجه ساخته است.
با این حال، عدم اعتبار پیشبینی پذیری بازده میتواند نتیجه روشهای اقتصاد سنجی باشد. همچنانکه توسط لامورو و ژوو (1996)، گزارش شده است بسیاری از مطالعات پیشبینی پذیری بازده، بطور ضمنی از یک پیشبینی قوی قبلی استفاده میکنند. علاوه بر این، در تلاش برای تأکید روی اهمیت آزمونهای برون نمونهای برای تحلیل پیشبینی پذیری بازده سهام، پسران و تیمرمن (1995)، اهمیت و ارتباط دو مسئله عدم اطمینان و بی ثباتی پارامترها را برای پیشبینی بازده سهام، خاطر نشان کردهاند. مسئله عدم اطمینان مدل بیان میکند که فرد پیشبینی کننده، بهترین تصریح مدل و همچنین ارزش پارامترهای مرتبط با این مدل را بدرستی نمیداند. علاوه بر این، به علت بیثباتی پارامترها، حتی بهترین مدلها هم میتوانند در طی زمان دستخوش تغییر شوند. در این ارتباط باید گفت، با توجه به پیوند بین نوسانات چرخه های تجاری و پیشبینی پذیری بازده سهام، تعجب آور نیست که عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها بطور قوی با پیشبینی بازده سهام مرتبط باشند، چر ا که این عوامل، با پیشبینی اقتصاد کلان نیز مرتبط و درگیر هستند.
دو مسئله عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها پیرامون فرآیند تولید دادههای بازده سهام، چالشهایی جهت کشف و واکاوی پیشبینی پذیری برون نمونهای بازده سهام را ارائه کردهاند. خوشبختانه در این راستا مطالعات اخیر، استراتژیهای نوینی جهت پیشبینی ارائه کردهاند که دستاوردهای برون نمونهای اقتصادی و آماری معنیداری را دربر داشتهاند.
نکته مهمی که باید توجه کافی را به آن داشت آنست که مهمترین عامل مدنظر سرمایهگذاران، بازده سهام است. بازده سهام، دربردارنده کلیه عواید حاصل از نگهداری سهام به علاوه سود سرمایهای است. از این رو، سرمایهگذاران در بازار سرمایه سعی دارند پس اندازهای خود را در سرمایهگذاری هایی صرف کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. سرمایهگذاران برای دستیابی به این هدف نیاز به اطلاعاتی دارند که بر اساس آن، بازده یک سرمایهگذاری را پیشبینی کنند. نکته مهم در این میان آنست که محیط اقتصادی و شرایط بازار دربرگیرنده بسیاری از عوامل خرد و کلانی است که روی پیشبینی بازده سهام تأثیر میگذارند. اوضاع و شرایط بازار مفهومی چندبعدی است که مطالعات گوناگون هر کدام به تناسب ماهیت مسئله و موضوع مورد مطالعه روی جنبه هایی از این مفهوم تمرکز کردهاند. در همین راستا، ادبیات اقتصادی سطح جریان اطلاعات موجود در بازار را به عنوان نماینده و جایگزینی کلیدی جهت شرایط و تغییرات شرایط بازار عنوان کرده است. این معیار میتواند دربرگیرنده هرگونه اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران موجود در بازار، استراتژیهای معاملاتی بازار و هرگونه اطلاعات مرتبط با شرکتهای سهامی، قیمتها و سایر متغیرهای خرد و کلان مرتبط با بازده و ریسک سهام باشد. بدیهی است که بقای سرمایهگذاران در بازار و استراتژیهای معاملاتی که روی قیمتهای گذشته استوارند به سطح جریان اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با قیمتها وابسته است. در همین راستا، ادبیات اقتصادی عنوان میکند هنگامیکه اطلاعات جدید در بازار زیاد است نوسانات قیمتی معمولاً قدرتمند بوده و الگوهای تاریخی قیمت سهام را در هم میشکند. در این حالت استراتژیهای مبتنی بر مومنتوم و تحلیلهای تکنیکی از عملکرد ضعیفی جهت تحلیل بازار و پیشبینی صحیح بازده سهام، برخوردارند. از این رو، میتوان گفت مطالعه شرایط بازار و سطح جریان اطلاعات، جهت کاربردهای تجربی پیشبینی و پیشبینی پذیری بازده سهام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در نهایت باید خاطر نشان شود که از بررسی ادبیات موجود در ارتباط با پیشبینی پذیری و پیشبینی بازده سهام، معلوم میشود که این رابطه و تحلیل آن برای کشورهای توسعه یافته از ابعاد گوناگون مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. در حالی که مطالعات برای بورسهای نوظهور محدود و درحال انجام است. در همین ارتباط، تحقیقات صورت گرفته برای بورس اوراق بهادار تهران اندک است و نکته حائز اهمیت آنکه مطالعات قبلی فاقد بررسی و تحلیل نقش شرایط و تغییر شرایط بازار و به تبع آن سطح جریان اطلاعات در پیشبینی پذیری بازده سهام در بورس مذکور هستند. بنابراین بررسی و تحلیل پیشبینی پذیری بازده و نقش جریان اطلاعات در پیشبینی پذیری بازده سهام برای بورس اوراق بهادار تهران مسئله ویژهای است که باید توجه کافی را به آن مبذول داشت.
- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
از ویژگیهای یک حرکت متداول به سوی توسعه اقتصادی پایدار، بدست آوردن منابع لازم برای مجموعه فعالیتهای اقتصادی با تجهیز منابع پس انداز موجود در اقتصاد ملی است. در دهههای اخیر نقش بازار سرمایه و گسترش بازارهای مالی، ارتباط نسبتاً بالایی با رشد اقتصادی کشورها داشته است. کشورهایی همچون آمریکا، ژاپن، انگلیس، کره جنوبی، سنگاپور و … از این بازارهای مالی و مشخصاً بورس اوراق بهادار در جهت توسعه و رشد اقتصادی استفاده های فراوان بردهاند (بن ناکور و قازوانی، 2007). از مهمترین عوامل مؤثر در افزایش سرمایه گذاری و رشد و توسعه اقتصادی، داشتن بازارهای مالی قوی و کارآمد همراه با سازمان های مالی مناسب و فعال در این بازارها است.
بورس اوراق بهادار، یکی از اجزاء مهم تشکیل دهنده بازار مالی بوده و به عنوان بخشی از مجموعه اقتصاد، تابع آن است. چنانچه این بازار رابطه منطقی با سایر بخشها نداشته باشد، معضلات و کاستیهایی در عملکرد آن پیش خواهد آمد. رکود و رونق بازارهای بورس نه تنها اقتصاد ملی، بلکه اقتصاد جهانی را نیز می تواند تحت تأثیر قرار دهد. نگاه اجمالی به عملکرد بورس اوراق بهادار تهران، بیانگر آن است که در برخی از دورههای زمانی، عملکرد این بورس از رشد قابل ملاحظهای برخوردار بوده است. استمرار روندهای صعودی، در عین مطلوبیت میتواند نگران کننده نیز باشد. این روند از این نظر که بورس اوراق بهادار تهران به عنوان سمبل بازار سرمایه ایران در مسیر یافتن جایگاه واقعی خود در اقتصاد کشور است، مطلوب است و نگران کننده از این جهت، که رونقها معمولاً دوام نداشته و بلکه با رکود تدریجی یا ناگهانی مواجه میشوند. با این اوصاف، شناسایی عوامل رونق و رکود بورس، چگونگی تداوم بخشیدن به آن و جلوگیری از سقوط نابهنگام بازار سهام، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طرفی معمولاً بازار سهام به عنوان شاخص پیشرو اقتصاد مطرح است. در همین راستا، از کاهش (افزایش) قیمت سهام و کاهش (افزایش) شاخص بورسها میتوان رکود (رونق) اقتصادی را در آیندهای نزدیک پیشبینی کرد.
بررسی بازار سرمایه کشور نشان میدهد بورس اوراق بهادار در ایران مانند بسیاری دیگر از بخشهای اقتصادی کشور ساختاری در حال توسعه دارد. مفهوم این واقعیت در توسعه یافتگی پایین شاخصهای بازار، وجود ریسک بالای سرمایهگذاری، کمبود شرکتهای مشاوره و تحلیلگری مالی، ضعف نظام پاسخگوئی، همبستگی ضعیف بین بازار سرمایه و بدنه کلان اقتصاد، نمود مییابد. در ادامه در جداول و نمودارهای زیر شاخصهای اندازه، عمق و میزان فعالیت بورس اوراق بهادار تهران و تعدادی از کشورهای خارجی ارائه و مقایسه شده است.
نسبت ارزش جاری بازار سهام به تولید ناخالص داخلی اقتصاد به عنوان شاخص اندازه بازار سهام به کار میرود. شاخص مذکور برای ایران در سال 2007، حدود 14درصد بوده که در سال 2011 به 24 درصد افزایش یافته است. همچنین مقایسه اندازه بازار سهام ایران با سایر کشورهای دنیا و منطقه نشان میدهد عمدتاً کشورهایی که از نظر GDP در سطوح بالاتری هستند دارای بازار سرمایه بزرگتری نیز هستند و مطالعات تجربی موجود نشان میدهند رابطه مثبتی میان توسعه مالی و رشد اقتصادی در بلندمدت وجود دارد. بطوریکه این نسبت برای اقتصادهای بزرگی مثل آمریکا، ژاپن و انگلستان برای اکثر سالها (به غیر از سال 2008 به عنوان سال بحران مالی) بالای 80 درصد است. این نسبت برای اقتصادی همانند ترکیه که اندازه تولید ناخالص داخلی آن در سال 2010 حدود 730 میلیارد دلار است، حدود 42 درصد است. لازم به ذکر است که ارزش بازار سرمایه ایران حدود 6/0 درصد ارزش بازار سرمایه نیویورک بوده و تقریبا نصف بازار سرمایه ترکیه، ارزش دارد.
نسبت ارزش سهام مبادله شده به تولید ناخالص داخلی، توانایی خرید و فروش آسان اوراق بهادار را نشان میدهد و بیان دیگری از عمق بازار مالی مبتنی بر اوراق بهادار است. هر قدر این نسبت بزرگتر باشد، به همان نسبت مبادله اوراق بهادار آسانتر انجام میگیرد. نسبت مذکور برای ایران از حدود 2.7 درصد در سال 2007 به حدود 3 درصد در سال 2011 افزایش یافته است. درحالی که این نسبت در کشور ترکیه در سال 2011، 48.8 درصد بوده و در بورس سئول در همان سال 148.5درصد تولید ناخالص داخلی بوده است که نشان از عمق و نقش با اهمیت بازار سهام در اقتصاد این کشورها دارد.