آزادی یکی از عالی ترین وافتخارآمیزترین موهبت های الهی است که به انسان داده شده وبه عنوان یکی از
مهمترین مقوله های اندیشه و تفکر بشری است .
تاریخ گواه آن است که از آغاز ترویج آزادی در اصلاح طلبی اروپا ، این واژه به عنوان حربه فریب توده ها
به کار رفته است .
2-1- مفهوم معانی لغوی آزادی
در فرهنگ عمید ، آزادی را چنین معنی کرده اند:
آزاد بودن- رهایی- ضد بندگی- رها- یله- رسته وارسته- بیقید و بند – نقض بند ه
در فرهنگ جامع آزادی راچنین معنی کردند:
آزادی – آزاد مردی- زمین نرم و پررنگ ، یکی از معانی که توجه انسان رابه خودجلب می کند
زمین نرم وپررنگ یعنی زمینی که نرم باشدونتواند درمقابل فشار ریگهاایستادگی کند، یعنی ریگهابه
آن اندازه که سنگین هستندمی توانند درخاک فروروند.
2-2- مفهوم آزادی در اصطلاح:
اینکه انسان هر کاری را که ا نجام میدهد مانعی برای او وجود نداشته باشد. یا عدم مانع بر سر راه
اندیشهی صحیح و اعمال شایسته که طبیعی ترین حق آدمی است که همواره این حق با بیرحمانهترین وجه مورد تجاوز صاحبان زر و زور قرار داشته و در تمام اعصار افرادی بودند که از این حق حمایت جدی کردند.
2-3- ضرورت بحث آزادی :
واژهی آزادی از، زمانهای خیلی دور در فکر و اندیشهی بشر وجود داشته و در افق آرزوهایش میدرخشیده آزادی از یک اصل تکوینی و فطری به نام اراده که ودیعه الهی است که همین عامل باعث میشود و وادار میکند که انسان به تکاپو و عمل بیفتد سرچشمه گرفته است .
آزادی همزاد انسان است و انسان فطرتا آزاد است و خداوند او را آزاد آفریده است. آزادی یک ارزش انسانی است و از بزرگترین نعمات زندگی و از گرانبهاترین سرمایههای مادی و معنوی انسان محسوب میشود.
میل به آزادی با سرشت بشر آمیخته شده است، آزادی در انسان اصالت دارد و محدود کردن آن یک استثناء است که نیازمند دلیل و توجیه عقلانی و وحیانی است.
انسان اجتماعی است که در میان اجتماع زندگی میکند او اراده و آزادی خودش را در کنار ارادهی دیگران و اجتماع میبیند. به همین دلیل موظف است که در مقابل قانون سرتسلیم فرود آورد. آزادی حق طبیعی و فطری هر انسانی است.
گرچه این حق طبیعی همواره مورد بیرحمانه ترین حملات (زر و زور و تزویر) قرار داشته در عین حال در طول تاریخ حامیان و مدافعان زیادی نیز داشته که همواره با فداکاریها و از خودگذشتگیها و ایثار جان و مال از آن پاسداری و نگهداری کردند.
امام صادق(ع) در وصیت خود به عبداله بن جندب میفرمایند: هرکس صبح کند و اهتمام او به غیر از آزادی باشد امری بزرگ را کوچک شمرده و به بهره ای اندک از خداوند خویش بسنده کرده است.
تاریخ بشر آکنده از سرگذشت چنین آزادی خواهان واقعی است.سرور آزادگان امام حسین(ع) میفرمایند: بدانید که فرو مایه، پسر فرو مایه، مرا بین دوراهی شمشیر و ذلت قرار داده هیهات که زیر بار ذلت برویم زیرا خدا پیامبرش ومؤمنان، از اینکه زیر بارذلت برویم ابا دارند و دامنهای پاک مادران و انسانهای پاکدامن و با غیرت و نفوس با شرافت روا نمیدارند اطا عت افراد لئیم و پست را برقتلگاه انسانهای کریم مقدم بداریم.
. اولئک کل انعام بل هم اضل.
تمام ادیان آسمانی، عهدهدار حفظ آزادی انسان بودهاند و در بردگی کشاندن انسان قاطعانه ایستادگی کردهاند. بشریت وقتی خودش را گم کند و انسانیتش را لگدمال کند و راه پستی و ذلت را در پیش گیرد از حیوانات هم پستتر میشود .
اقبال لاهوری میگوید: چنین انسانی از سگ پستتر است زیرا هیچ سگی در مقابل سگ دیگر کرنش
نمیکند.پس در مکتب اسلام، سر تسلیم فرود آوردن در پیشگاه الهی عین عزت است و در مقابل همنوع عین ذلت و خواری است. این واژه در اصلاح طلبی اروپا به عنوان حربهی فریب تودهها بکار رفته است.
ایدئولوژیهای بشری و غیر الهی آزادی را بهترین وسیلهی رهایی بشر از خداوند و غوطهوری را در امیال و شهوات میخواهند.
آزدی بهترین وسیلهی حیات انسانی برای زندگی با خلاقیت ذاتی است.
تقریبا همهی اقوام و ملل قداست خاصی برای آزادی قائلند زیرا انسان فطرتا میخواهد آزاد باشد و همواره در پی کسب آزادی است .آزادی در حدی مطلوب است که موجب تجاوز به حقوق دیگران نشود و آزادی، مطلق نیست. اسلام به عنوان آخرین دین آسمانی نه تنها از این قاعده خارج نیست، بلکه همیشه برآزادی انسان تأکید کرده و آن را تضمین نموده است. اسلام آزادی را والاترین جلوه حرمت مقام انسان و نقطه قوت و امتیاز او میشناسد، در اصول اندیشه اسلامی تکریم انسان پس از توحید، در صدر معارف دینی قرار دارد.
آزادی واقعی آن است که انسان قوا و غریزههای خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، آز، جاه طلبی و….نباشد. انسانی آزاد است که بتواند بر خواهشهای نفسانی خود مسلط باشد و اسیر بتهای درونی و بیرونی نباشد.
دین الهی و قرآن نیز همین را به انسان میگوید: که ای انسان بنده شیاطین، شهوات و هواهای نفسانی نباش، روح خود را از قید و بند مادیات و جاذبههای دنیایی و تمایلات نفسانی رها ساز، و اگر میخواهی بنده باشی از قید همه بندگیها خود را آزاد و بنده آن کس باش که شایستگی بندگی را دارد.
درعلوم امروزمفاهیم به دودسته تقسیم می شوند : مفاهیم عینی (انضمامی )ومفاهیم انتزاعی. مفاهیم عینی مثل آب ، برق ، چشم وماننداینها که تفاهم آنان چندان مشکل نیست ،زیرا همه می فهمند منظور ازاین الفاظ چیست.
مفاهیمی مثل روان شناسی ،جامعه شناسی ، حقوق ومانند اینها انتزاعی هستند زیرا تفاهم درباره آنان چندان آسان نیست. گاهی واژه ای دارای معانی متغیری است مثل آزادی ، که همین عامل موجب بروز مشکلات بسیاری درتفاهم می گردد.
2-4- مفهوم آزادی ازدیدگاه اندیشمندان اسلامی:
آزادی تنها رهایی از قید و بند (نفس اماره) قید شهوات و بیبند و باری نیست بلکه شامل آزادی اجتماعی نیز هست.
آزادی در قرآن:یعنی آزادی و رهایی از قید هر بندگی و عبودیت دنیویی است. ونبودن موانع در راه نمو، تکامل و تجلی شخصیت آدمی است.
اسلام آزادی انسان را که گفته از تغییر و دگرگونی در محتوای فرد و انسان مفید است به این معنا است که همواره بتواند شخصیت خودش را در مسیر زندگی حفظ کند و رهایی از بندگی و عبودیت شهوات نفسانی (نفس اماره) که آزادی ا نسان با آزادی حیوان بسیار متفاوت است.
امام خمینی (ره)معتقدند:دستگاه جبار برای هیچ یک از افراد ملت آزادی قائل نیست و سالهاست سلب آزادی از ملت را وسیلهی رسیدن به اهداف مقاصد خود قرار داده است فکر میکند با اسم آزادی بانوان میتواند ملت مسلمان را، اغفال کند تا مقاصد و اهداف شوم اسرائیل را عملی کند.
هیچ کس در ایران الزام به رأی دادن نکرده است و این تکلیف شرعی است. آزادی مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد.
مردم در ارئهی عقایدشان آزادند و فردی آنان را ملزم به انتخاب چیزهایی مثل شغل مسکن و مانند اینها نکرده است.
استقلال وجودی، اینکه بشر وجود مستقل و آزاد است که هیچگونه تکلیف و مسؤلیتی حتی نسبت به خدا متوجه او نیست.
– عدم تعلق فطری انسان به اشیاء و امور
– دل نسبتن به چیزها و کارها
– دل نبستن به موانع استکمال
– آزاد گذاشتن فردی که تحت تربیت است.
– استقلال در شخصیت حقوقی.
آزادی از اطاعت انسان دیگر یعنی هیچ انسانی حق ندارد که به انسان دیگری فرمان دهد و امر و نهی کند و قانون بگذارد مگر اینکه خودش با اختیار خودش چنین حقی را به دیگری بدهد و او را به فرماندهی و فرمانروایی بپذیرد.
– آزادی انسانها در وضع قوانین و نصب ا حکام.
– آزادی در زندگی فردی
– آزادی در چهار چوب قوانین اجتماعی
استادشهیدمطهری بیان می کند:آزادی یعنی نبودن مانع نبودن جبر نبودن هیچ قیدی در سر راه پیشرفت که تکامل بشر در گرو آزادی است.انسان باید آزادباشد تابه کمالات خودش برسد ، چون آزادی یعنی اختیاردرمیان موجودات تنهاموجودی است که خودبایدراه خودرا انتخاب کند.
علامه محمدتقی جعفری بیان می کند:اینکه هرچه بخواهیم انجام بدهیم و هرچه نخواهیم انجام ندهیم آزادی معمولی همان خودخواهی انسان است.پس علل گرایش انسان هابه آزادی چیست؟ایشان معتقدند: آزادی فینفسه مطلوب مطلق و هدف نیست بلکه آزادی در حقیقت برخورداری از نیروی خلاقیهی حیات است تا انسان بتواند به وسیله ی آن به حیات معقول دست یابد. اگر ما آزادی را بخواهیم در هر مورد ودرباره هرموضوع وعملی که باشدتجویز نماییم باید قوانین – کیفرها – تحسین ها و ملامتها را به کلی از زندگی بشر حذف کنیم. دکترسروش آزادی را به دو نوع مثبت و منفی تقسیم کرده است.
آزادی منفی: رهایی و نبودن قید و بند و رها بودن فرد فاعل از هرگونه محدودیتی.
آزادی مثبت: تصمیم گیر بودن طراح بودن و عمل خویش را در خود ریختن و تحت قهر و سلطهی فردی درمقام نظر و عمل نبودن است.
مصباح یزدی معتقد است:لفظ آزادی دارای دوازده معنای مختلف است که برخی فلسفی برخی اخلاقی و تعلیم و تربیت است و برخی علمی و حقوقی هستند.
2-5- مصادیق آزادی
2-5-1-آزادی فردی (شخصی):
امام علی(ع) میفرمایند: و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک ا… حرا.
خود را بردهی دیگران مساز که خدا تو را آزاد آفریده است.
از این آزادی دو نتیجه میتوان گرفت:
الف: منع تملک انسان و بردگی اعم از بردگی جسمی یا فکری
ب: تحریم کار اجباری
هر انسانی آزاد آفریده شده و این آزادی حق طبیعی اوست و کسی نمیتواند از او سلب کند. زیرا خداوند بشر را آزاد آفریده است. اسلام در عین اینکه به این حقیقت گوشزد میکند که همهی انسان ها آزاد آفریده شده اند، اما به این واقعیت نیز اعتراف میکند که اگر بشرا ز این موهبت الهی استفاده نکرد، بلکه بیلیاقتی به خرج داده و از حقوقش دفاع نکرده و ذلت و تو سری خوری را پذیرا شده است، طبعا این نعمت بزرگ را از دست داده است.
در قرآن از اهل کتابی که موجبا ت بردگی خود را فراهم آورند و آزادی را از خود سلب کنند و اختیار خود را به دست انسانهایی همانند خود بسپارند توبیخ به عمل آمده است.
انسان مالک و صاحب اراده و اختیار خودش است و هیچ کس حق تملک آن را ندارد.
2-5-1-1-برخی از موجبات سلب این آزادی
2-5-1-1-1- ترس از مرگ:
بدین معنا که برخی از انسانها به جهت ترس از کشته شدن هر نوع قید و بندی را پذیرا میشوند و در مقابل ظلم و تجاوز تنها به جملهی خدا جزایش دهد، بسنده کرده و هیچ اعتراضی نمیکنند و زبان را در کام خود حبس کرده، قلمها را شکسته و زانو در بغل میگیرند، حتی از شنیدن حق نیز سرباز میزنند و حاضر نیستند از، زبان دیگری نیز علیه آن تجاوز سخنی به میان آید که مبادا عواقبی را به دنبال داشته باشد. در حالی که انسانهای مؤمن از مرگ نمیهراسند.
امام حسین(ع) میفرمایند: در شأن من نیست که از مرگ بترسم، در راه رسیدن به عزت و احیای حق چقدر تحمل مرگ آسان است مرگ در راه عزت جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت نیز جز مرگ بدون حیات نیست.
2-5-1-1-2- مسؤلیت فوق توان:
امام صادق(ع) فرمودند: شایسته مؤمن نیست که خود را ذلیل کند یعنی مسؤلیتی را قبول کند که در توانش نمیباشد.گاهی انگیزهی پذیرش ذلت و خواری از آنجا ناشی میشود که فردی مسؤلیت را میپذیرد اما از انجام آن عاجز است به اصطلاح لقمه از دهانش بزرگتر است در نتیجه کاربر او سوار میشود در آن صورت یا انسان آزادهای است که کار، را رها کرده و به اهلش میسپارد، و یا چون نمیتواند از تمایلات نفسانی خود جدا شود در نتیجه برای حفظ آن موقعیت از هیچ خلافی روگردان نیست.
2-5-1-1-3- علاقهی وافر به زندگی دنیا :
امام صادق(ع) فرمودند: هر کس دل به زندگی ببندد ذلیل خواهد شد.
امام علی(ع) فرمودند: مبدأ همه خطاها حب دنیا و علاقه به آن است.
حب دنیا فینفسه مذموم نیست، بلکه لازمهی زندگی و ادامهی حیات در دنیا چنین حبی است، اما تا جایی که بتوان از آن به عنوان نردبان ترقی استفاده کرد و آن را کشتزاری برای آخرت، وسیلهای برای تکامل انسانیت بدانیم لذا در گفتار معصوم(ع) آمده که دنیا پل است، بدون تردید برای عبور وجود پل ضروری است منتهی پل گذرگاه است نه استراحتگاه وسیله است نه هدف. برخی از انسانها دنیا را با این دید مینگرند. اما با کمال تأسف بعضی دنیا را هدف قراردادهاند و همه چیز را برای دنیا میخواهند و در آن غرق میگردند و در نتیجه جان خود و شخصیت انسانی خود را فدای آن میکنند.
چنانچه یکی ازاهداف آمریکا و اسرائیل، از تأسیس شبکه های ماهوارهای و اینترنت، همین ترویج مصرف
گرایی و غرق کردن انسان در مادیات و مدگرایی و اشاعه فحشا، فساد و بیبندوباری است.
2-5-1-1-4- حرص و طمع:
آزمندی موجب سلب آزادی است. امام علی(ع) فرمود: مبادا طمع تو را بندهی خویش سازد که خداوند تو را آزاد آفریده است.امام باقر(ع) فرمود: هیچ ذلتی به ذلت ناشی از طمع نمیرسد.
چون حریص به دنبال انباشته کردن سرمایه و… میباشد و عطش او ایستائی ندارد و مرضی است که درمان پذیر نیست اما او درمان خود را در جمع کردن و انباشتن میداند لذا شرف، فضیلت و انسانیت را قربانی آن خواهد کرد و بندهی حرص و طمع خود خواهد شد.
2-5-1-1-5- احتیاج:
انسان گرسنه به دنبال هر لاشهی متعفنی خواهد رفت، فطرت و اصالت خود را فراموش خواهد کرد.
اگر به قول امامان معصوم احتیاج و فقر زمینه ساز کفر بوده و بستر کفر، را میگستراند، چگونه چنین انسانی به آزادی خود پشت پانزده و از خود سلب آزادی نکند؟
مولا امیرمؤمنان علی(ع) در پیشگاه الهی این گونه به راز و نیاز میایستاد: خدایا آبرویم را با توانگری نگاهدار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو در خواست کنم و از اشخاص پست، خواستار عطوفت و بخشش باشم به ستودن کسی که کمکم میکند مبتلا گردم و به بدگویی کسی که امساک می کند و نمیبخشد آزمایش شوم.
پیامبر اکرم(ص) به خداوند عرض میکند: خدایا بین ما و نان جدایی مینداز، زیرا اگر نان نباشد نه نماز گزاریم و نه روزه داریم و نه واجبات الهی را ادا میکنیم. حاصل اینکه انسان نیازمند نه تنها آزادی خود را فراموش میکند که انسانیت خود را لگدمال کرده دست به حرکت تهوع آوری خواهد زد و خوردن هر مرداری را نیز برخود روا داشته و برای سیر کردن شکم همه چیز را فدا میکند.
2-5-2-آزادی عقیده و فکر
اسلام تمام عقاید را محترم میشمارد.
قرآن میفرماید: «و لقد کرًمنا بنی آدم» ما بنی آدم را محترم و مورد کرامت خودمان قرار دادهایم. انسان فکر و اندیشه دارد، استعداد علمی دارد و این در حیوانات، نبادات و جمادات نیست. به همین دلیل انسان نسبت به یک حیوان یا گیاه محترم است.
«و علًم آدم الأسماء کلًها» خداوند همهی اسماء خودش را به آدم آموخت، انسان یک سلسله استعدادهای اخلاقی و معنوی دارد.
شریفترین استعدادهایی که در انسان است بالا رفتن به سوی خداست. بنابراین ملاک شرافت و احترام انسان این است که انسان در مسیر انسانیت باشد.
0قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر بگو حق از ناحیهی پروردگارتان است هرکه میخواهد ایمان بیاورد و هر که میخواهد کافر شود.
0لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ هیچ اکراه و اجباری در دین نیست.اعتقادات و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبا ر در آن راه ندارد.عقیده را نمیتوان زائل کرد ولی میتوان با تشکیک و وسوسه آن را تضعیف نمود.
کسی که پس از ایمان به خدا ا ظهار کفر کند مرتد و کافر است مگر آن که قلب او اطمینان به ایمان داشته و با اکراه و زور اظهار ارتداد کرده باشد که در این صورت ایمان او از بین نمیرود.
امام علی(ع) به امام حسن(ع) فرمودند:
0 لا عباده کالتفکًر فی صنعه الله عًزوجلً .
هیچ عبادتی مانند اندیشیدن به مخلوقات خدای عزوجل نیست.امام علی(ع) هدایت اندیشهها را از مهمترین وظایف خود میداند و در مواردی اندیشههای پاک را از خطر انحراف و تباهی برحذر میداشت و از تفکردر حوزههایی که از دسترس فهم انسانهای عادی بیرون است، نهی میکرد.
امام صادق(ع) فرمودند: بالاترین عبادت، اندیشیدن پیاپی در کارهای خدا، نیرومندی و توانایی اوست.
علامه طباطبایی این آزادی رابردوقسم تقسیم نموده است:
آزادی تکوینی یعنی انسان به حسب فطرتش نسبت به انجام یا ترک کارها آزاد است.
آزادی تشریعی یعنی هر راهی را در زندگی برای خودش انتخاب کند و هرکاری که میخواهد انجام دهد. بنابراین هیچ فردی حق ندارد بر اراده و اختیار دیگری مسلط شود و آزادی را از او سلب کند.
استاد شهید مطهری معتقداست:آزادی عقیدتی و دینی در مغرب زمین معلول دو عامل اجتماعی و فکری است.
الف: عامل اجتماعی عملکرد و روش عملی غلط کلیسا در قرون وسطی و ایجاد محکمه تفتیش عقاید و مجازات های سخت بر افرادی که فکر و عقیدهای مخالف با کلیسا داشتند.
ب: عامل فکری به نظر فلاسفهی اروپا مذهب و دین مربوط به دین مربوط به وجدان اشخاص و افراد است یعنی هر فردی در وجدان خودش به یک سرگرمی به نام مذهب نیاز دارد که خوب بد، راست و دروغ ندارد و مذهب حق و باطل ندارد.
فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده، آزادی تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشراست که میتواند در مسایل بیندیشد. این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد. پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است و اما آزادی عقیده خصوصیت دیگری دارد. میدانید که هرعقیده ای ناشی از تفکرصحیح و درست نیست. منشا بسیاری از عقاید، یک سلسله عادتها و تقلیدها و تعصبهاست. عقیده به این معنا نه تنها راه گشانیست، که به عکس نوعی انعقاد اندیشه به حساب میآید. یعنی فکر انسان در چنین حالتی به عوض اینکه بازو فعال باشد، بسته و منعقد شده است و در این جاست که آن قوه مقدس تفکر به دلیل این انعقاد و وابستگی در درون انسان اسیر و زندانی میشود. آزادی در معنای اخیر نه تنها مفید نیست بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.
مقدسترین نوع آزادی، آزادی معنوی است که هدف مهم انبیاء همین آزادی است. آزادی انسان از قید اسارت خودش است. بزرگترین برنامهی انبیاء آزادی معنوی است تا انسان از بند همه ی اسارتهای نفسانی آزاد گردد.
یکی از سادهترین و نیز حساسترین وجوه آزادی این است که شخص در انتخاب و پذیرش هرنوع اندیشه و فکری اعم ازاجتماعی– فلسفی– سیاسی– مذهبی و…. آزاد بوده و بدون هیچ گونه احساس نگرانی، بیم و هراس، هر آنچه از حقیقت جان و اندیشهاش میجوشد برگزیده و اظهار نماید. قرآن مجید بشر را مقید به نظریهی علمی خاصی نکرده است که تجاوز از آن مستوجب باز خواست گردد.
اسلام به تأمل و تفکر در مورد جهان توصیه نموده و مسلمانان را آزاد گذاشته است تا مسائل را آزادانه درک کنند و دربارهی آن تصمیم بگیرند.آزادی عقیده و اندیشه از مهمترین حقوق همه شهروندان است .یعنی هر انسانی حق داشته باشد هر نوع عقیده و مذهبی را که به نظر او صحیح است انتخاب کند و به انسان این اجازه میدهد تا باورهای دینیاش را برگزیند. اسلام بر این آزادی، حرمت نهاده، در سخن، رفتار و اندیشه آن را پاس داشته است. هیچ شخصی حق ندارد به زور و اجبار عقیدهای را بر کسی تحمیل کند. پیروان ادیان آسمانی کشورهای اسلامی با آزادی کامل زندگی میکنند و تحت حمایت حکومت و قوانین اسلامی هستند و نمیتوان آنان را بر ترک مراسم مذهبی مجبورکرد. میتوان از راه گفتگو با روش حکیمانه و مجادله ای نیکو، دیگران را به دین حق دعوت کرد. بنابراین، انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است و کسی نمیتواند دیگری را به انتخاب دینی خاص مجبورکند. هر فردی میتواند در باطن خودش هر نوع اعتقادی نسبت به اخلاق، مذهب و امورد یگر داشته باشد. اسلام راه اندیشه را باز گذاشته و از آن جا که این امراختیاری به دو گونه تحقق میپذیرد. یکی تفکر صحیح و بجا که باعث ترقی و تکامل انسان میشود. دیگری تفکر باطل که باعث تنزل وسقوط انسان میشود. به همین دلیل اسلام اندیشه صحیح را تعریف و تمجید و تفکر باطل را مذموم و مردود نموده است. اسلام خدا را انگیزه و هدف هرنوع ا ندیشهای قرار داده است اما ا ندیشهی غیراسلامی، مادیات و دنیا را هدف اصلی قرار داده است. اسلام به یک اندیشمند و مبتکر و ….. توصیه میکند که در تمام کارهایش خدا را در نظر بگیرد و در مسیر او حرکت کند تا هم در دنیا و هم در آخرت سر بلند باشد. اما در غرب تمام توجه به مادیات است. هر چه پیش میروند ظلم و ستمشان افزون میگردد و به ملتهای محروم و ضعیف هر نوع ظلمی را روا میدارند.