رابطهی حماسه و اسطوره:
حماسه از بطن اسطوره پدید میآید و منبع الهام حماسهها از اسطوره میباشد و آبشخور اصلی هر حماسهای را میتوان در اسطورههای آن قوم، جستجو کرد. «حماسه زاییده اسطوره است و اسطوره به مامی پرورنده میماند که حماسه را میزاید و آن را در دامان خویش میپروراند و میبالاند. حماسه راستین و بنیادین جزء از دل اسطوره بر نمیتواند آمد. حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید میآید که دارای تاریخ کهن و اسطورهای دیرینهاند» (امیر آذر، 1384: 16).
به عنوان مثال اسطوره زروان خدایی و جنگ این خیر و شر در حماسهها نیز به صورت یک قوم اهورایی و نبردش با قومی اهریمنی به تصویر کشیده شده است. سرتا سر شاهنامه در بخش حماسی نبرد خیر و شر، اگر خمیر مایههای اسطوره را از حماسه برداریم، حماسه والاییاش را از دست میدهد. مثلاً اگر در داستان رستم و اسفندیار، اسطوره سیمرغ و اسطوره رویین تنی اسفندیار را برداریم؛ داستان گیرایی محسوسی نخواهد داشت و به واقعهای رزمی- تاریخی تبدیل میشود.
شالودهی ادبیات هر ملتی اساطیری است که بسیاری از آن ها از گزند فراموشی رهایی یافته است. در ملل اساطیری وجود دارد که در اساس آن با هم مشترکند. امور حقیقی را در حیات ملل میتوان یافت که از امید، آرزو، غم، درد، شادی و ترس مشترک سرچشمه گرفته است، که میتواند عرصهی گستردهای را برای شناخت چهره ملل مختلف باز کند.
در طول تاریخ، ملتها قهرمان خواستهاند و با این قهرمانها اسطوره سازی کردهاند، ولی معلوم نیست این قهرمانیها طبق میل توده مردم آنجام گرفته باشد. اسطورهای را مردم میپذیرند که فرضیهاش را هم پذیرفته باشند مانند اسطوره رویین تنی اسفندیار که فرضیهاش رویین تن بودن انسان خاکی است. فردوسی از رستم قهرمانی میسازد که در سالهای بعد به اسطوره تبدیل میشود. اسطورهها موجب رشد تمدن و فرهنگ ملی میشود، نه موجب شکست و رکود آن. مازرولف خاورشناس آلمانی میگوید: «شاهنامه در تاریخ اسطورهای ایران کوشیده است و نقش بنیادی را در اتحاد ملی ایرانیان ایفا کرده است» (مازرلوف،1380: 30).
اسطورهها گاهی رنگ تاریخی به خود میگیرند و برای توصیف اهمیت کار شخص اسطورهای بکار میرود، و گاهی بصورت منظومههای حماسی و زمانی برای بیان مراسم مذهبی پدید میآید. در ایران نیز اساطیر و افسانههایی در دست است که به وسیلهی آن ها به شخصیت ملت پی برده میشود. منزلت اسطوره در زمان و مکانی که میزیسته مشخص میشود. انسان هماهنگ و متناسب با زمان خود اسطوره سازی میکند. «تاریخهای ملی عنصری از اسطوره دارند، به طوری که تحولات را به روش خود تفسیر میکنند و به برخی از تحولات شاخ و برگ میدهند و از اهمیت برخی میکاهند» (میلر، 1383: 44).
اسطورهها در هر اقلیتی که باشند ریشه در وجود افراد آن سرزمین دارد که به حیات خود ادامه دادهاند. بخشی از اسطورههای ملی را اسطورههای حماسی تشکیل میدهند که مهمترین جنبهی این اسطورهها طرح انسان آرمانی است که در آن از ویژگیهایی مانند خرق عادات و قهرمانی بودن بهره میگیرند. انسانهای اسطورهای حماسی، هیچ گاه در چارچوب قواعد منطقی ذهنی قرار نمیگیرند و ماورایی محسوب میشوند. از این رو میان حماسه و اسطوره ارتباط تنگاتنگی وجود دارد، ارتباطی که موجب میشود تا حماسه از یک رویداد جنگی و درگیری فیزیکی انسانها با یکدیگر یا با طبیعت به موضوعی ماورایی تبدیل شود و قابلیت تاویل و تفسیر یابد. «از دیدگاه ادبیات، اسطوره عبارت است از داستانهایی که با پوشش «نمادها» و «استعارهها» پس از هزاران سال به ما رسیده است بدون آنکه زمان رویداد یا آفرینندگان آن ها را بشناسیم»
(لک، 1384: 69).
شاعران بوسیله اسطوره واقعیتها را باز آفرینی میکنند و انسان را به سرچشمهی هستی هدایت میکنند. با بهره گرفتن از اسطوره میتوان قدرت مقاومت در برابر سلطه بیگانه را افزایش داد. قهرمان اسطوره انسانی آرمان طلب است که برای حفظ استقلال ملی نبرد میکند. ارنست کایرر مورخ و فیلسوف، 1942 درباره اسطوره و کاربرد آن میگوید: «کار اساطیر معمولاً آفرینش انسان یا جهان، زایش و مرگ و نظایر آنهاست. در اندیشه و تخیل اسطورهای با اعترافات فردی روبرو نمیشویم. اسطوره عینی شدن تجربهی اجتماعی بشر است نه تجربهی فردی او. اسطوره آرزوی شخص است که تشخص یافته است. از میان بردن اسطوره در توان فلسفه نیست. اسطوره آسیب پذیر است. استدلالهای عقلی راهی بدان ندارند و نمیتوان آن را با قیاس منطقی رد کرد» (کاسیرر، 1362: 352).
کهنترین افسانههای ایرانی، افسانههای اسطورهای است که با اندیشه قدرت اهورا و اهریمن رابطه عمیق دارد، تفکرات حماسی نیز بر مبنای این اندیشه پدید آمده است. در آن ملتی (اهوراییان) تمجید شده و ملتی دیگر (اهریمنییان) نکوهش شده است. در اساطیر نیروهای طبیعی و ماوراء طبیعی، جادو و… نقش آفرین بودهاند. موارد موجود در اشعار شاعران میتوانسته در آن زمان اسطوره باشد، یا بعد از عصر آن ها در صف اسطورهها ثبت شود. به نظر نگارنده هر امر قهرمانی و حماسی میتواند به شکل اسطوره بروز کند. اسطورهها زمانی محبوب و سرنوشت ساز میشوند که طی سالیان طولانی مردم از آن الگوبرداری کنند و درس بگیرند.