پیـدایش گفتـمان مدرنیته در غرب، باعث به وجود آمدن نحلههای فکری مختـلف و نیز گروهها و نهضتهای سیاسی و اجتماعی بیشماری شد. در این میان جنبشهای زنان از بزرگترین و تأثیرگذراترین این جنبشها به شمار میآید. در طی حدود دو قرن که از نضج گرفتن جریانات فمنیستی در اروپا و امریکا میگذرد، این گرایشات نیز به مانند بسیاری از دیگر جنبشها و نظریههای اجتماعی شاهد تطورات پر فراز و نشیبی در درون و مواجهه با چالشها و مشکلاتی در راستای دست یابی به اهداف خود در تعامل با تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است. از این رو در پاسخ به ریشه حقیقی معضلات جامعه زنان و نیز راهکارهای عملیاتی مقابله با آنها و نیز ماهیت خواستههای جنبشهای مؤنث محور، شاهد پیدایش گرایشات متفاوت فمنیستی هستیم. فمنیسم رادیکال یکی از این گروهها است که در دل موج دوم فمنیسم ظهور و بسط یافته است.
موضوع زن و جنسیت از جمله موضوعاتی است که قدمتی دیرینه دارد. در این میان قدیمیترین مکتوباتی که درباره زن و جایگاه وی در حیات انسانی چه به صورت توصیفی و چه به صورت هنجاری بحث کرده، میتوان به آثار افلاطون و ارسطو اشاره داشت. این دو هر چند نه به گونهای مستقل در خلال مباحثی که در خصوص مسائل مختلف داشتهاند، به مقام و جایگاه زن در زندگی فردی و اجتماعی گریزهایی زدهاند. به عنوان نمونه ارسطو در کتاب سیاست آنجا که در خصوص دانش تدبیر منزل سخن میگوید، درباره ویژگیهای زن ونحوه تعامل مطلوب مرد با وی مطالبی را بیان میدارد. همچنین افلاطون در کتاب جمهور و قوانین درباره زنان و ویژگیهای ایشان به تفصیل سخن گفته است.
در تمدن های غربی و به ویژه یونان باستان و روم همواره با نوعی نگاه تفریط گونه و حداقلی به زن و خصائص وی مواجه میشویم. در این دیدگاه، زن، موجودی دسته دوم و فرع بر آفرینش جنس مذکر و نهایتاً همسنگ اموال و مستغلات قلمداد شده و با بسط این تفکر به حیات اجتماعی، زنان در زمره بردگان قرار گرفته و بیرون از دایره شهروندان تصور میشدند.
با گذار از قرون گذشته و با ورود به دوره موسوم به قرون وسطی علیرغم تأکید آیینهای الهی همچون یهودیت و مسیحیت بر جایگاه و نقش برجسته جنس مؤنث در منظومه حیات بشر زنان اروپایی شاهد فجیعترین نوع تضییع حقوق بانوان بودند. به عنوان مثال جدای از تحقیرهای روانی موجود نسبت به طبیعت و جنس زن که از نحوه نگریستن به زن در عهد جدید و قدیم برآمده بود تا اواخر قرن نوزده با تأسی از شریعت یهود، زنان نه تنها از حق مالکیت برخوردار نبودند که حتی اموالشان نیز پس از ازدواج به ملکیت همسرانشان در میآمد. همچنین مبارزات جنبشهای زنان برای دستیابی به حق رأی، نهایتا در دهههای اول قرن بیستم به نتیجه رسید.
در حقیقت جنس مؤنث در حوزه اندیشه و حیات عملی غربیان، پیوسته تحت ظلم وستمی تحقیرآمیز قرار داشتند. در این میان اما وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و نیاز مبرم کارخانهها به نیروی کار ارزان، طرفداران نظام سرمایهداری را به فکر بهرهگیری از توان و انرژی جامعه زنان واداشت. برای اولین بار با ورود زنان به محیط کاری خارج از سقف خانه، ایشان به دارایی دست مییافتند که خود برای آن تقلا کرده بودند و شوهرانشان هیچ نقشی در آن نداشته بودند.
اما تا دستیابی به این مهم هنوز راه دشواری باقی مانده بود. از انقلاب صنعتی چند دهه گذشت تا زنان به حق مالکیت مستقل دست یافتند. همچنین بیش از یکصد سال از انقلاب کبیر فرانسه سپری شد تا سیاستمداران غربی به اعطای حق رأی به زنان تن دادند. اما مهمتر از نفس موفقیتهای این جریانات زن محورانه، نفس شکلگیری این گروهها و به دست آوردن روحیه اعتماد به نفس و غیر وابسته به سلطه مردانه بود. در واقع در طی این دو سده، جهان غرب شاهد خیزش جنبشی بود که برای نخستین بار هسته مرکزی آن را جنس مؤنث و مطالبات آنان تشکیل میداد. این جریانها که به مرور به جریانهای فمنیستی شهرت یافته بودند هر چند در بسیاری از امور با یکدیگر موافقت نداشتند اما نکته جوهری اندیشه های ایشان «جنسیت» و محور تمامی خواستهها و فعالیتهایشان، نفی تبعیض علیه زنان و لزوم برقراری جامعه ای عاری از ستم یک جانبه علیه زنان و نظامی برابر و مساوی میان جنس مذکر و مؤنث بود. در یک نگاه کلی اندیشه ورزان، تفکرات فمنیستی را به سه موج و در دل آنها به گرایشهای مختلفی تقسیم میکنند. از آنجا که در باب مطالعات زنان با مکاتب و جریانهای فکری متکثری مواجه هستیم لذا برای درک صواب از نظریههای فمنیسم رادیکال که تنها یکی از جریانهای فمنیستی است میبایست، لااقل مروری اجمالی به ادوار این نظریات داشت و سپس به بررسی و نقد آن پرداخت.
1-2- بیان مسأله
گرایش فمنیستی در روابط بین الملل مبتنی بر کار اندیشمندانی چون آن تیکنر، سارا رودیک، جین بتکه الشتین، یودیت شاپیرور و دیگران میباشد. سؤال مشترک همه این است که چگونه روابط بین الملل مبتنی بر جنسیت شده است؛ یعنی توسط مردان اداره میشود و در خدمت منافع آنان قرار دارد و آگاهانه و ناآگاهانه بر طبق دیدگاههای مردانه از سوی دیگر مردان تفسیر میگردد. فمنیستها خواهان تحدید مردان در تمامی جنبههای روابط بین الملل و مشارکت بیشتر زنان در آن جنبهها میباشند. آنان معتقدند: زنان باید در تمامی جنبههای روابط بین الملل، از نهادهای اجرایی و وزارت خارجه گرفته تا ارتش و دانشگاه، حضور جدّی، مؤثر و فعالانه داشته باشند. اگرچه فمنیستها در مسأله مذکور اتفاق نظر دارند، اما آنان در نحوه رسیدن به هدف، اختلاف نظرهایی دارند. برخی از آنان معتقدند: زنان باید سنّتهای دیرین مردانه همانند خشونت، تهاجم، جاه طلبی و استفاده از زور را از خود بروز دهند تا در سیاست موفق باشند، در حالی که برخی دیگر معتقدند: باید تمایلات مردانه از قبیل سلطه جویی و برتری طلبی را اصولاً از برنامههای سیاسی حذف کرد. فمنیسم به عنوان جنبش اجتماعی و فکری در وسیعترین معنای آن به ارتقاء موقعیت اجتماعی زنان به عنوان یک گروه در جامعه میاندیشد. از فمنیسم همچون هر جنبش اجتماعی و فکری انتظار میرود موقعیت فرودست گروه پایه خود یعنی زنان را تبیین کند وعلل وعوامل مؤثر برآن را توضیح دهد، تصویری از جامعه مطلوبی که در آن زنان از موقعیت مساعد و مناسبی بر خود دارند ارائه کند، مجموعه مطالباتی را برای رسیدن به این هدف در دستور کار خود قرار دهند. سرانجام با تعیین راهبرد عملیاتی خود به سازماندهی و بسیج منافع بپردازد و روشهای مشروع یا مؤثر مورد نظر خود را برای نیل به اهداف مشخص سازد. فمنیسم از این نقطه آغاز میکند که زنان سرکوب میشوند و این سرکوبی مسأله مهمی است. اقتدار مردان آزادی عمل زنان را محدود میکند چون مردان امکانات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتری را دراختیار خود دارند. سنگ بنای فمنیسم دفاع از حقوق زنان است. تمامی صور فمنیسم این را تصدیق میکنند که زنان انسان هستند نه عروسک، برده، شیء و یا حیوان. به عقیده فمنیسمها اولا همه امور شخصی سیاسی است. یعنی عاملانی مرتکب ستم کاری میشوند که اختیار این کار به ایشان تفویض شده است و ثانیاً باید برای تجربیات عینی زنان از این ستم، که در برخوردهای روزمره شخصی ویا در روابط اجتماعی به دست آمدهاند اعتبار قائل شد. مرد وزن ستمگر وتحت ستم در زندگی هر روزه خود با یکدیگر تعامل دارند ونقش آفرینانی در حال اجرای سناریویی از پیش آماده شده نیستند. این بازیگران نمایش ممکن است در زمینه اجتماعی خاص با یکدیگر مخالفت داشته باشد و در عمل هم دارند. در این گونه موارد مردان زور خود را به کار میگیرند و زنان دچار رنج وتحقیر میشوند. البته اقتدار مردان فردی نیست، فرضیات جنس پرستانه جامعه به سود مردان است. ایدئولوژیهای مردسالار از اقتدار مردان بر زنان حمایت میکنند وآن را مقدس جلوه میدهند. بنابراین تکلیفی که جامعه شناسان فمنیست برعهده دارند بررسی رابطه فرد با ساختار اجتماعی، ارتباط تجربیات زندگی روزمره زنان با ساختار جامعهای که در آن به سر میبرند و ارتباط اقتدار مردان در مناسبات شخصی با شیوه نهادینه
شدن این اقتدار در جامعه است.
فمنیسم مانند هر جنبش اجتماعی دیگر فراز و نشیبهای بسیار و شاخههای متفاوتی را در طول تاریخ خود داشته است. مهمترین دسته بندی این جنبش با نام موج جریان که در مباحث و فصول آینده به آن خواهیم پرداخت. جنبش فمنیسم جنبشی غربی است که پیش از این به جنبش آزادی سازی زن شهرت یافته بود و سپس با تهاجم نظامی و فرهنگی به جوامع عربی و اسلامی وارد شد و از چندین دهه پیش، امت اسلام را گرفتار کرد و هنوز نیز این افکار پیاپی و با توجه به تحولات فکری آن در سرزمین اصلی خود وارد جوامع ما میشود.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
فمنیستها خواهان تحدید مردان در تمامی جنبههای روابط بین الملل و مشارکت بیشتر زنان در آن جنبهها میباشند. آنان معتقدند: زنان باید در تمامی جنبههای روابط بین الملل، از نهادهای اجرایی و وزارت خارجه گرفته تا ارتش و دانشگاه، حضور جدّی، مؤثر و فعالانه داشته باشند. اگرچه فمنیستها در مسأله مذکور اتفاق نظر دارند، اما آنان در نحوه رسیدن به هدف، اختلاف نظرهایی دارند. برخی از آنان معتقدند: زنان باید سنّتهای دیرین مردانه همانند خشونت، تهاجم، جاهطلبی و استفاده از زور را از خود بروز دهند تا در سیاست موفق باشند، در حالی که برخی دیگر معتقدند: باید تمایلات مردانه از قبیل سلطهجویی و برتری طلبی را اصولاً از برنامههای سیاسی حذف کرد.
تعدد گرایشها در فمنیسم نشانگر ناسازگاری، اختلافات، عدم تحمّل و نقد درونی حامیان آن در این مکتب است. در میان گرایشهای فمنیستی، «فمنیسم رادیکالی (افراطی)» مخرّب ترین و عقب افتاده ترین جنبش دهه 60 است. اگرچه دیگر گرایشها همگی نیازمند نقد هستند، اما آنچه امروزه نقد آن از اهمیت لازم برخوردار است، «فمنیسم رادیکالی» است. نقد این جنبش نیازمند کاوشی عمیق در برخی حوزههای معرفتی همچون هستی شناسی، شناخت شناسی و انسان شناسی است. اما دیگر گرایشهای فمنیستی عموما نیازمند نقدی سطحی و رویین در مسأله فمنیسم هستند؛ چراکه اساساً نقدهایی که در حوزه معرفتی و اندیشه ای بر مکاتب لیبرالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم و پسانوگرا وارد میشوند به گونه ای طبیعی مسأله فمنیسم را نیز در برخواهند گرفت، اما وضعیت فمنیسم رادیکال بدین گونه نیست. «فمنیسم رادیکال» مکتب یا به عبارت بهتر، جنبشی است که اصولاً در باب زنان و رهایی آنان شکل گرفته است. از این نظر، شاید بتوان حق را به کسانی داد که معتقدند: فمنیسم واقعی همان «فمنیسم رادیکال» است. به نظر فمنیستها، ارتش نهادی برای ایجاد اصلاحات وسیع در جامعه است. فمنیستها نگاه مردان را به ارتش، مبنی بر نهادی که وظیفه اش حفظ و حراست مرزها و دفاع از کشور است، به باد انتقاد گرفته، معتقدند: اساسا ارتش همانند دیگر نهادهای سیاسی و فرهنگی، نهادی است که میتواند اصلاحات وسیع را در جامعه ایجاد کند. به عبارت دیگر، در نگاه فمنیستها، ارتش تنها نهادی برای برطرف سازی موانع نیست، بلکه این نهاد میتواند با ایجاد و اعمال سازوکارهایی، زمینههای بروز جنگ و خشونت را از بین برده، جامعه را به سمت صلح و آرامش دایمی فراخواند. این دیدگاه از آن جا ناشی میشود که در نگاه فمنیستها اساساً جنگ، خون ریزی و خشونت از مشخصههای جوامع مردسالارانه است، در حالی که در جامعه زن سالار تنها صلح و آرامش برقرار بوده، نقش ارتش در چنین جامعهای نیز باید براساس مشخصه و ویژگی آن تعیین و تعریف گردد.
روح حاکم بر جنبش فمنیستی همان روح دیکتاتوری است. فمنیسم به فرد اجازه نمیدهد تا برای خود تصمیمگیری نماید و بیندیشد؛ حتی در تفکر خصوصی اشخاص هم مداخله میکند. به فرد اجازه ابراز وجود نمیدهد و کوچک ترین فعالیتهای افراد را تحت نظر دارد؛ چرا که اساساً این جنبش مدعی مهار تمام بخشهای زندگی بشر است. فمنیستها در آن واحد، ضد بورژوا، ضد کاپیتالیست، ضد خانواده، ضد دین و ضد روشن فکراند. لحن و زبان این جنبش نیز روحیه فاشیستی آن را نشان میدهد، کلمات زشت و وحشتناک و سخنرانیهای فاجعه آمیز فمنیستهای افراطی نشان دهنده اشتیاق آنها برای لطمه زدن به دیگران است. یکی از مجلاتی که منعکس کننده طرز تفکر فمنیستهای افراطی است به نام «سازمان ملی زنان»، روی جلد یکی از شماره هایش این چنین اعلام میدارد.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف كلی تحقیق:
بررسی جنبش فمنیسم از منظر اسناد بین المللی
1-4-2- اهداف فرعی:
بررسی و تبیین اصالت دادن به انسانیت افراد بدون توجه به جنسیت آنها از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین مبارزه با عقیده ناقص بودن زنان در زمینههای مختلف از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین برابری زن و مرد از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین نفی تفکیک جنسیتی از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین جلوگیری از خشونتهای جنسی علیه زنان از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین ملحق بودن زنان در برخورداری از هویتی مستقل از هویت پدر و شوهر از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین ایجاد جهانی دو جنسی و حذف صفات زنانه از منظر اسناد بین المللی.
بررسی و تبیین دفاع از حقوق کودکان نامشروع و برابر دانستن حقوق آنان با کودکان مشروع از منظر اسناد بین المللی.
1-5- سؤالات تحقیق:
1-5-1- سؤال اصلی:
آیا جنبش فمنیسم از منظر اسناد بین المللی چگونه قابل بررسی است؟
1-5-2- سؤالات فرعی:
مبارزه با عقیده ناقص بودن زنان در زمینههای مختلف از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
برابری زن و مرد از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
نفی تفکیک جنسیتی از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
جلوگیری از خشونتهای جنسی علیه زنان از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
ملحق بودن زنان در برخورداری از هویتی مستقل از هویت پدر و شوهراز منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
ایجاد جهانی دو جنسی و حذف صفات زنانه از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
دفاع از حقوق کودکان نامشروع و برابر دانستن حقوق آنان با کودکان مشروع از منظر اسناد بین المللی چگونه است؟
1-6- فرضیههای تحقیق:
1-6-1- فرضیه اصلی
اصل برابری حقوق زنان و مردان در اسناد بین المللی مورد شناسایی و تایید قرار گرفته است.
1-6-2- فرضیه فرعی
در اسناد بین المللی اصل برابر کلیه حقوق زنان و مردان به رسمیت شناخته شده است.
– آشوری، 1386: دانشنامه سیاسی، ناشر: انتشارات مروارید نوبت چاپ: نوزدهم ص 219
– محسنی تبریزی، علیرضا، تبیین تغییرات اجتماعی، سیاسی – فرهنگی نگرشی زنان – مطالعه موردی: استان لرستان – نشریه: مطالعات امنیت اجتماعی » زمستان 1384 – شماره 24 (علمی-پژوهشی) (24 صفحه – از 13 تا 36)، 1385: 204
– کدیور، پروین روان شناسی زنان اندیشه فمینیستی، 1384: 77
– گنجی، حسن رویکرد موتلفه اسلامی نسبت دیدگاههای فمنیسم1386: 215
– فرهادی محمد، کاوشی در روششناسی تاریخ اندیشههای سیاسی، 1386: 58
– فرانسیس فوکویاما. پایان تاریخ و انسان واپسین. چاپ اول، 1386: 588
– توحیدی، سید رضا گفتارهای سیاسی جهان فرهنگی جدید ایران، 1388: 128
– توحیدی، سید رضا گفتارهای سیاسی جهان فرهنگی جدید ایران، 1388: 129
حسنیفر، ندا(1387) بد اندیشی جنبش های فمنیستی ص 12
– توحیدی، سید رضا گفتارهای سیاسی جهان فرهنگی جدید ایران، 1388: 132
– Now
– ریتزر، جورج(۱۳۸۴) نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: علمی.