متفکر بودن وجه تمایز انسان ازسایرموجودات است. چون فرایندهای عقلی درحدی حایز اهمیت است که اکثرروانشناسان شخصیت اثرات آن را بر رفتار انسان به نوعی مورد تایید قرار داده اند. جرجکلی روانشناسی برجسته بالینی از اولین شخصیت شناسانی بود که بر فرایندهای شناختی بعنوان ویژگی برجسته کنش شخصیت تاکید کرد (کریمی،1374).
براساس مکتب شخصیت شناختی که جورج کلی در تحول ان نقش اساسی داشته است، انسان جهان را از دریچه سازه های ذهنی خود میبیند. سازه عبارت است از مجموعه تفکراتی که براساس آنها، فرد دنیای تجربیات خود را تفسیر ،و از آنها نتیجه گیری میکند. سازه نشانگر سبک مداومی است که شخص براساس آن، شباهتها و تفاوت های بین پدیده ها را در جهان خود مشاهده میکند و از آنها مفاهیم قابل ادراکی دست می یابد (شاملو / 1370).
نظریه کلی وجه اشتراک زیادی با دیگر رویکردها ندارد. در نظریه او بسیاری از اصطلاحات و مفاهیمی را که در نظریه های شخصیت میشود یافت، نمی یابیم. مفاهیمی چون: ناخودآگاه، خود، نیاز، سابق، محرک، پاسخ، تقویت،خویشتن و حتی انگیزش و هیجان در بافت نظریه وی یافت نمی شوند. این سوال مطرح می شود چگونه می توان شخصیت انسان را بدون در نظر گرفتن انگیزش و هیجان درک کرد؟ عنوان سازههای شخصیت، قرینه هایی در مورد اینکه کلی چگونه قصد معرفی شخصیت را دارد، بدست می دهد. به گفته او همه مردم قادرند سازه های شناختی درباره محیط خود را بسازند و به آنها شکل دهند. افراد همه اشیای فیزیکی و اجتماعی را در جهان اطراف خود ، بگونهای تعبیر و تفسیر میکنند که از آن یک الگویی را به وجود آورند . بر مبنای این الگو، مردم درباره کلیه اشیا،افراد و رویدادهای زندگی دست به پیش بینی می زند و این گونه پیش بینی ها را برای هدایت خود در فعالیت های زندگی بکار می گیرند. بدین ترتیب، برای اینکه دیگران را درک کنیم، بایستی الگوهای آنها، یعنی شیوه ای را که آنها جهان خود را شخصاً می سازند، درک کنیم. بنابراین، این تعبیر و تفسیر فرد از رویدادهاست که حایز اهمیت است و نه خود رویدادها (کریمی، 1374).
رویکرد جورج کلی در شخصیت، مفهوم بی نظیری را در مورد ماهیت انسان ارائه داده است. او مفاهیم انگیزشی را در مورد ماهیت انسان مردود دانسته است. در حالی که فروید معتقد بود انسان به وسیله تکانه های ناهشیار مورد کنترل قرار میگیردو اسکینر نیز انسان را موجودی منفعل در برابر محرکات محیطی می دانست (دارابی، 1384). راجرز و مازلو بر آشکار کردن قابلیت های درونی فرد تکیه دارند (پروین، 1372). کلی در تفسیر رفتار از اصطلاحات شناختی استفاده میکند، یعنی بر راههای ادراک ما از رویدادها، نحو تفسیر آنها بر مبنای ساخت های موجود و نیز چگونگی رفتار ما با توجه به این تفسیرها تاکید دارد.
فرض کلی در مورد ماهیت انسان این است که هر فرد یک دانشمند است. هر دانشمند تلاش میکند تا پدیدهها را پیش بینی و کنترل کند. کلی بر این باور است که روانشناسان نیز همانند دانشمندان تلاش می کنند تا پدیده های جهان هستی را پیشبینی و کنترل
کنند.درک افراد از رویدادها صرفا در محدود مقوله هاییست که در اختیار آنها قرار دارد. وانسان آزاد است تا به هر گونه رویداد معنی خاص بخشد و نمی تواند خارج از سازه هایی که برای خود ساخته است، انتخابی داشته باشد (پروین، 1386).
از نظر کلی، حداقل سه مولفه در شکل دهی هر سازه لازم است: دو جزء از هر سازه باید ظاهرا شبیه یکدیگر باشند و سومین مولفه در قطب متضاد ان قرار داشته باشد. وقتی دو مولفه شبیه به یکدیگر معنی شود، قطب شباهت را به وجود میآورند و وقتی که با مولفه سوم در تقابل قرار گیرند، قطب تضاد بوجود می آید سازه ها براساس توانایی پیش بینی شان آزمون می شوند بنابراین به نظر کلی، هر فرد راهحلی را انتخاب می کند که نوید دهنده بیشترین رشد در نظام سازه ای وی باشد. اگر در نظام سازه ای او ناهمسانی وجود داشته باشد انتخاب ها با یکدیگر جمع نمی شوند بلکه یکدیگر را باطل می کنند. اگر نظام همسان باشد پیش بینی و آزمایش گذاشته میشود. در صورتی که رویداد پیش بینی شده اتفاق نیفتد، آن سازه حداقل برای مدتی بی اعتبار می شود. در این صورت، فرد باید سازه ای جدیدی به وجود آورد یا سازه ی قبلی را تغییر یا گسترش دهد، تا پیش بینی رویدادهایی را که اتفاق افتاده است در برگیرد. رفتار ناهنجار، شامل کوشش هایی است در جهت حفظ محتوی و ساخت نظام سازه ای، علیرغم پیش بینی های نادرست یا نامعتبر مکرر (پروین، 1386). بنابراین برای درمان و از بین بردن هر نوع ناراحتی روانی ناشی از ناهمخوانی بین سازه ها و تجربه های فرد، باید سعی شود که سازه های فرد تغییر و یا تعدیل شود. کلی برای انجام چنین تکلیفی ، روش نقش درمانی ثابت را معرفی کرده است .
این رویکرد درمانی با یک ارزیابی کامل و دقیق از سیستم سازه های درمانجو آغاز میشود و سپس درمانگر براساس این ارزیابی، برای درمانجو یک نقش یا طرح ثابت آماده میکند. چنین طرحی یک فرد خیالی را مطرح میکند که اگرچه شبیه درمانجوست، اما دارای سازه ها متفاوت است. بنابراین، درمانجو را وادار میکند رفتاری از خود نشان دهد که او در آن زمینه خاص دستخوش مشکل است (راس، 1372).
بیان مساله
اختلال وسواس از جمله اختلالات روانی بسیار پیچیده و بحث انگیزاست (مسعودی، 1381). اکثر مردم، اعم از بزرگسال یا کودک، در زندگی روزمره، شکل های خفیفی از نشانه های وسواس جبری را تجربه میکنند. بر اساس مطالعات همه گیرشناسی ناحیه زیر پوشش، حدود 50 درصد موارد است. وقتی نشانه ها خفیف هستند، فواصل دوره های اختلال طولانی تر است اما در صورت عدم درمان ، نشانه های اختلال وسواس فکری- عملی ممکن است یک عمر پایدار بماند. در یک سوم بیمارانی که حتی سالهای زیادی مبتلا به این اختلال بوده اند، شاهد بهبود موقتی هستیم ، و در 10 درصد این بیماران سیر اختلال، قهقرایی است (مهریار، 1382). در حوزه آسیب شناسی تعاریف متعددی از مفهوم وسواس ارائه شده است و تحقیقات متنوعی، در این زمینه انجام گرفته است.
اختلال وسواس فکری ـ عملی (OCD) یکی از پیچیده ترین اختلالات اضطرابی است، این اختلال یک اختلال فلنجکننده است که می تواند در طول عمر یک فرد ادامه یابد (فیروزبخت، 1378). در واژگان روان پزشکی، وسواس این گونه تعریف می شود: «عقاید، افکار، تکانهها، یا تصوراتی که تکرار شونده و بادواماند و می توان گفت که حداقل در ابتدا، تجربه ای مزاحم و احمقانه هستند، برای نمونه والدی که تکانه های تکرار شونده ای درباره کشتن فرزند محبوب خود را دارد» (محمدی و دهگانپور، 1383). وسواس در واقع فکر کلمه یا تصویریست که به رغم اراده انسان به هوشیاری راه می یابد و سازمان روانی را تحت سیطره خود قرار می دهد و اضطراب گسترده ای را در فرد بر می انگیزد. اختلال وسواس فکری- عملی یک نوع اختلال اضطرابی است که در آن فرد مبتلا از افکار و ترس های غیرمنطقی ای رنج می بردکه منجر به بکارگیری رفتارهای آئینی می شود. هرگونه تلاش در جهت نادیده گرفتن این وضعیت نا مطلوب اضطراب او را افزایش می دهد و نهایتاً فرد در روی آوردن به عمل وسواسی احساس فشار میکند تا بدین طریق اضطراب خود را کاهش دهد. نشانههای اختلال وسواس فکری ـ عملی اغلب با اضطراب و افسردگی مرتبط است (پولر، 2004).
وسواس ها را به علت جنبه تحمیلی آنها نمی توان با نگرانی های مفرط درباره مسائل واقعی یکسان دانست، چرا که تلاش فرد به منظور بی توجهی یا مقاومت نسبت به آنها به تشدید اضطراب وی می انجامد و زمانی نمی گذرد که افکار وسواسآمیز، به گونه ای شدیدتر از پیش، از نو بروز میکند (داستان، 1382).
طبق نظریه روانکاوی، یعنی خاطرات، امیال و آرزوها، و تعارضات شخصی از ضمیر خودآگاه واپس رانده و طرد می شوند، زیرا موجب برانگیختن اضطراب اند. عوامل واپسرانده بعدها م یتوانند بعد ها خود را به صورت علایم و نشانه های بیماری عصبی یا روانرنجوری ظاهر می سازند. اختلال وسواس براساس این نظریه، اختصاص به دوره ای مرسوم به «دوره مخرجی ـ دگرآزاری»دارد که طی آن آموزش توالت رفتن، نقش اصلی در تربیت کودکان ایفا میکند. طبق نظریه یادگیری، اختلالات عصبی و هرگونه اختلال رفتاری اکتسابی است.برخی نظریه های زیست شناختی عامل اصلی اختلال وسواس را ناکافی بودن میزان سروتونین در مغز می داند. از منظرشناختی ـ رفتاری، کسانی دچار اختلال وسواس ـ بیاختیاری می شوند که خود را به خاطر چنین افکار وحشتناکی مسئول و قابل سرزنش می دانند، و می ترسند این افکار به اعمال یا پیامدهای زیان بخشی منجر شود. آنها می کوشند تا با استفاده از شیوه هایی چون جستجوی ایمنی نزد دیگران، القای ارادی افکار خوب به خویشتن، شستن دست ها و یا وارسی منابع احتمالی خطر، به «خنثیسازی» این افکار بپردازند (شاپوریان، 1385).
با توجه به اینکه نظریه سازه های شخصیتی جورج کلی در ایران کمتر از سایر نظریه های شخصیت شناخته شده است و تا کنون تحقیقات محدودی در چهارچوب این نظریه انجام شده است، پژوهش حاضر ضمن بررسی اختلال وسواس، سعی در پرداختن و معرفی هرچه بیشتر این نظریه دارد.
در طی فرایند تلاش در جهت درک دنیای پیرامون، فرضیه ها و ایده هایی را درباره آن تشکیل می دهیم. بکارگیری ایده ها را مشخص میکنیم و بر همین سیاق، سازه هایی را تشکیل می دهیم. با توجه به این که افراد دارای تجربه های گوناگونی هستند، پس سازه های آنها نیز با هم متفاوت خواهد بود. این سازه ها مولفه های اصلی شخصیت فرد را شکل می دهند (راس، 1373). با توجه به این مورد، پژوهشگر در پی آن است که به بررسی تغییر و یا تعدیل سازه های شخصیتی افراد وسواسی بر مبنای نظر کلی بپردازد و برای این منظور به سوالات زیر پاسخ دهد:
- آیا نقش درمانی ثابت در کاهش رفتار وسواسی موثر است؟
- آیا نقش درمانی ثابت تعداد سازه های شخصیتی افراد وسواسی را تغییر میدهد؟
- آیا نقش درمانی ثابت پیچیدگی شناختی سازه های شخصیتی افراد وسواسی را تغییر میدهد؟
اهمیت و ضرورت موضوع
اختلال وسواس فکری- عملی یک اختلال بسیار شایع و به نوعی فلج کننده است که می تواند در تمام عمر تداوم داشته باشد. افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی اسیر یک رشته افکار و اعمال تکرار شونده ی بی معنا و ازار دهنده هستند که کنترل کردن یا بیرون راندن انها از ذهن بسیار دشوار است. این اختلال طیفی از خفیف تا شدید را در بر می گیرد و در صورت درمان نشدن می تواند صدمات شدیدی به زندگی شغلی، تحصیلی یا خانوادگی فرد زده و این جنبه های مهم زندگی فرد را مختل کند.
صاحب نظران زیادی متوجه کارکرد تفکر نا معقول و ارتباط ان با اختلال وسواس فکری- عملی شده اند. بر اساس نظریه جورج کلی که عمدتا یک نظریه شناختی است،در طی فرایند تلاش در جهت درک دنیای پیرامون ،انسان ها فرضیه ها و ایده هایی را درباره ی رویدادهای زندگی به وجود می اورندکه به کمک انها رویدادهای زندگی را پیش بینی می کنند که وی آنها را سازه های شخصی نامیده است. با توجه به اینکه افراد دارای تجربه های گوناگونی هستند سازه های آنها ضمن داشتن وجوه اشتراک، تفاوت های چشمگیری را نشان می دهند. این سازه ها مولفه های اصلی شخصیت فرد را تشکیل می دهد(راس،1373).
از انجا که سازه های شخصی فرد است که او را به افکار وسواسی هدایت می کند و بهبود آنان مستلزم تغییر در ماهیت سازه هاست،کلی روش نقش درمانی ثابت را بدین منظور معرفی کرده است. در این پژوهش سعی بر انست که با استفاده از این روش درمانی سازه های افراد مبتلا به وسواس فکری- عملی را تغییر دهیم تا با مشخص شدن سودمندی این روش درمانی راه استفاده هر چه بیشتر از این درمان شناختی هموار شود.
اهداف تحقیق
هدف کلی: تعیین اثربخشی درمان نقش ثابت در درمان اختلال وسواس ـ فکر ـ عملی در زنان شهر تهران در سال88
اهداف جزیی
تعیین اثربخشی نقش درمانی ثابت در پیچیدگی شناختی افراد وسواسی
تعیین اثربخشی نقش درمانی ثابت در ارزیابی شناختی افراد وسواسی
معرفی بیشتر نظریه جورج کلی
بررسی سودمندی های آزمون REP
– Kelly, G