دورهی قاجار یکی از متناقض ترین و شگفت انگیزترین دوره های تاریخی ایران و محل برخورد بحران آفرین عناصر کهنه و نو، وقوع انقلاب های سیاسی و اجتماعی و آغاز تحولات جدی فرهنگی و هنری است. در اثر کوشش روشنفکران نسل های اخیر، تحولات اجتماعی-فرهنگی قرن سیزدهم، در بسیاری از شاخههای هنری به ویژه شعر و ادبیات، موسیقی و معماری مورد بررسی قرار گرفته است. در حالیکه در زمینهی نقاشی و هنرهای تجسمی دوران قاجار کار بسیار مانده است. لذا انجام مطالعاتی که از منظرگاه های گوناگون به شکلگیری تحولات نقاشی در این دوران بپردازد الزامی است. بررسی هنر این دوره تا حدود زیادی در گروی شناخت بسترهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و کل جریان قدرتمندی است که روح تاریخ را از حال شرقی خود به وجه غربی تغییر داد. پژوهش حاضر می کوشد تا با بهره بردن از روش تحلیل گفتمان به بررسی آثار نقاشی دورهی اول هنر قاجار بپردازد.
در این در این راستا پژوهش گر برای رسیدن به اهداف موردنظر خود در این پایان نامه مباحث را در پنج فصل دسته بندی نبوده است:
ـ فصل اول طرح تحقیق؛ انگیزه پژوهش، بیان سوالات، اهداف و اهمیت پژوهش و روش پژوهش پایان نامه در این فصل توضیح داده شده، روش تحقیق کیفی بوده و مانند دیگر تحقیقات کیفی با متن سر و کار دارد و نه با مقادیر کمی و عددی (شمار و فراوانی) متغیرها. در واقع در این نوع تحقیقات متن نه تنها داده های اصلی را که یافته ها بر آن متکی اند فراهم میکند بلکه اساس تفسیر این داده ها نیز هست و در عین حال وسیله و ابزار اصلی ارائه و انتقال یافته ها به شمار میآید.
ـ فصل دوم با تعاریف و چارچوب مرتبط با موضوع پژوهش در جهت گشایش به متن آغاز میشود و در بخش اول خود به تبارشناسی گفتمان پرداخته و سپس گفتمان را از منظر فوکو بررسی کرده و پس از آن تبار شناسی جنسیت و تفاوت دو واژهی جنس و جنسیت بیان
میشود و گفتمان جنسیت گرا مورد توجه قرار میگیرد؛ و در پایان با بحث نشانهشناسی و نشانهشناسی اجتماعی با معنای بصری این فصل به پایان میرسد.
ـ فصل سوم در حقیقت تاریخچه میباشد که در ابتدا به گفتمانها وشرایط اجتماعی موجود در دوران صفویه و بررسی رفتار جنسی در این دوران پرداخته، مردان، زنان و امردان را معرفی میکند و در بخش بعد شکلگیری دوران قاجار و گفتمان جنسیت در دورهی قاجار را مورد خوانش قرار داده. بعد از آن به بحث مدرنیته و ورود آن به ایران و سکسوالیته در دورهی مدرن پرداخته شده است.
ـ فصل چهارم، در این فصل 7 اثر نقاشی مربوط به دوران صفویه و 40 اثر مربوط به دوران قاجار مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
ـ فصل پنجم، به یافته های پژوهش و پاسخ به سوالات و نتیجه گیری میپردازد.
- بیان مسأله و انگیزۀ پژوهش
بنا به تعریف بوردیو هر اثر هنری درون فضایی تعریف میشود و این فضا به معنای نظامی همگون از اندیشه ها نیست بلکه نظامی از تفاوت ها و تنوع هاست که هر اثر هنری درون آن تعریف میشود. فضایی که وی در ارجاع به میشل فوکو آن را فضای مقدورات استراتژیک مینامد، یعنی فضایی که هر مولدی اعم از نویسنده و هنرمند، آفرینشگریِ خود را بر اساس استراتژی هایی در پیش میگیرد که مبتنی بر گزینش و ردِ پاره ای از خط سیرهای فرهنگی و موضع گیری های سبکی، تکنیکی و مضمونی است که فضای درون گفتمانی و برون گفتمانی را از هم تفکیک میکند. تحلیل گفتمان بر خلاف تحلیل سبک به دنبال ترسیم فضای یکپارچه ای از سیطره ی یک اندیشه در یک دوران تاریخی و آشکار سازی قواعد سبک و آفرینش گری در آن دوران نیست، در تحلیل گفتمان پا را فراتر گذاشته و به دنبال زمینه های تولید متن هستیم. باید تأکید کرد که هدف تحلیل گفتمان، تحلیل معنای متن نیست، بلکه تحلیل شرایطی است که این معنا در آن تولید میشود و از همین رو به تحلیل نهادهای مولد معنا و باز تولید کنندهی گفتمان تأکید میشود. روند حرکت از متن به نهادهای مولد گفتمان بیانگر خواست نهایی تحلیل گفتمان در آشکار ساختن رابطهی میان متن، قدرت و ایدئولوژی است.
میتوان ادعا کرد که موضوع گفتمان هنری بهطور تنگاتنگ با موضوع بینا رشته ای نیز مرتبط است؛ زیرا هنر بر خلاف ادبیات از نظامهای گوناگون نشانهای بهره می برد و در برخی موارد این نظامهای گوناگون را در هم می آمیزد و متن ها و گفتمانهای چند نظامی را خلق میکند.
حال اگر بپذیریم که چگونگی تغییر نظامهای هنری در هر دورهی تاریخی بر بستری از تحولات اساسی در گفتمان کلان آن دوره ظهور مییابد و هم چنین بپذیریم که گفتمان فقط منحصر به کلمات و عبارات نبوده و علائم و نشانههای غیرکلامی نیز در شکل دادن به آنها نقش دارند، سعی بر این است تا با نگاهی بینا رشته ای نشانههایی درون سنت تصویری عصر قاجار که در آن توجه به پیکره ی زن نسبت به دوران قبل افزایش یافته و چهره سازی از زنان سرشناس درباری، زنان حرمسرای شاهی، رقصندگان و نوازندگان توجه نقاشان و همچنین دستگاه سلطنتی را به خود جلب کرده، بیابیم که در تعامل و یا در چالش با یکدیگر فرایندی را بوجود آورند که متأثر از گفتمان جنسیت و درون آن شکل گرفته است.
اهمیت درک جنسیت زمانی آشکار میشود که ما این فرض را بپذیریم که سکسوالیته در واقع فراهم کنندهی کلیدی برای فهم ما از ماست. نه به دلیل آنچه که ما اکنون هستیم، بلکه به دلیل جای داشتن جنسیت و چه بسا محوریت داشتن آن در طیفی از استراتژی هایی که دانشی از سوژه و مجموعهای از هنجارها را بوجود میآورد. دانش و هنجارهایی که به وسیله ی آنها رفتار سوژه قاعده مند میشوند. جایگاه مهمجنسیت در یک چنین گفتمان هنجارمند سازی، اهمیت درک آن و ساز و کارهای دخالت آن در دانش و هنجارها را به وضوح نشان میدهد؛ و همچنین ضرورت شناخت جنسیت بهعنوان پدیدهای فراگیر و برساخته ای تاریخی در زندگی انسان.
ازآنجا که تحلیل گفتمان رویکردی است که بیشتر برای هنرهای کلامی مورد استفاده قرار گرفته است و کمتر پژوهشی در ایران به مطالعهی شکلگیری و بروز نظامهای غیرکلامی به ویژه هنرهای دیداری درون یک گفتمان اختصاص یافته، سعی بر این است که نشان دهیم چگونه علاوه بر گزاره های زبانی گزاره های غیرزبانی چون نشانههای تصویری تحت نظارت و کنترل گفتمان این عصر بروز مییابند و خود باعث شکلگیری گفتمانی جدید در بطن یک جامعه میشوند.
- سؤالات پژوهش
1) مؤلفه های برسازنده ی گفتمان جنسیت در دورهی قاجار چه هستند؟
2) گفتمان جنسیت در این دوره چگونه در آثار نقاشی عینیت متنی پیدا میکند؟
- فرضیههای پژوهش
این تحقیق مانند سایر تحقیقات کیفی با متن سر و کار دارد و نه با مقادیر کمی و عددی (شمار و فراوانی) متغیرها. در واقع در این نوع تحقیقات متن نه تنها داده های اصلی را که یافته ها بر آن متکی اند فراهم میکند بلکه اساس تفسیر این داده ها نیز هست و در عین حال وسیله و ابزار اصلی ارائه و انتقال یافته ها به شمار میآید.
تحقیق کیفی مانند تحقیق کمی نیست که فرضیه ها را از ادبیات موجود استخراج کنیم و سپس آنها را در بوته ی آزمون قرار دهیم. در اینجا ما از اطلاعات و بینش های موجود در ادبیات موضوع بهعنوان دانش زمینه ای استفاده میکنیم تا در بستر این ادبیات به مشاهدات و گزاره های تحقیق نظر بیافکنیم.
- اهداف و ضرورت انجام پژوهش
این پژوهش می کوشد تا با اتخاذ رویکرد تحلیل گفتمان به مقولهی جنسیت در ایران دوره قاجار پرداخته و از تصاویر نقاشی بهعنوان سندی برای این مدعا استفاده بنماید. اگرچه این موضوع از ابعاد توصیفی- تاریخی مورد توجه قرار گرفته اما از منظر تحلیل گفتمان مورد بررسی قرار نگرفته است. همچنین با توجه به کمبود نگاه تحلیلی با بنیادهای تئوریک بینارشته ای که متأسفانه در فضای آکادمیک هنرهای تجسمی در ایران وجود دارد، پیوند دو حوزه گفتمانی-زبانی و تصویری و تحلیل مناسبات میان این دو، راهی را خواهد گشود که بر کلیشههای رایج در نوع نگاه مرسوم به سنت تصویری در این دوران بی تأثیر نخواهد بود.