ساختار راهبری یک شرکت از ابعاد گوناگون قابل توجه است و در وهله اول بر حسب همسویی منافع نمایندگان و مالکان تعریف می شود. بر این اساس، چنانچه منافع مدیران و مالکان همسان و یا به هم نزدیک باشد؛ بسیاری از تعارضات نمایندگی حل شده و این امر بطور بالقوه بر جوانب مختلف شرکتهای سهامی و بازار سرمایه تاثیر می گذارد. از جمله مواردی که ممکن است، تحت تاثیر ساختار راهبری قرار بگیرد؛ محیط گزارشگری مالی است که این امر می تواند منافع سایر گروه ها را در شرکت تبیین نماید. از این جهت، تاثیر ساختارهای راهبری بر رفتارهای گزارشگری، یکی از موضوعاتی است که بطور فزاینده ای مورد توجه پژوهشگران قرار دارد و زمینه تحقیقات زیادی در سالهای اخیر بوده است. موضوع تحقیق حاضر، بررسی رابطه بین عدم تقارن اطلاعاتی، مدیریت سود و نظارت صندوق های سرمایه گذاری شرکتهای پذیرفته شده در بازار اوراق بهادار تهران می باشد. این فصل باعنوان کلیات تحقیق، نگاهی کلی به پژوهش می نماید و خواننده را با آنچه قرار است تجزیه و تحلیل گردد آشنا می سازد. در فصل حاضر، مساله اصلی و ضرورت انجام تحقیق بیان می شود. در ادامه، فرضیات موردنظر در راستای بررسی ارتباط بین متغیرها، مطرح می شوند و همچنین جامعه آماری موردمطالعه و قلمرو تحقیق، تبیین می گردد. در نهایت، کلمات کلیدی تحقیق، بلحاظ عملیاتی تعریف و ارائه می شوند.
1-2)بیان مسئله اصلی تحقیق
حسابداری به عنوان یک سیستم اطلاعاتی میتواند در جهت تصمیمگیریهای اقتصادی اطلاعات ارزشمندی را در اختیار سرمایهگذاران و سایر استفاده کنندگان اطلاعات مالی قرار میدهد.اما باید در نظر داشت که برخی ازاطلاعات حسابداری در قالب اقلام تعهدی منعکس می شوند؛ که به وسیله مدیران تهیه میشود و کیفیت آن ممکن است تحت تاثیر انگیزه های منفعت جویانه و فرصت طلبانه آنان قرار گیرد. اعمال نظر مدیر بر ارقام گزارش شده ناشی از اختیاری بودن برخی از رویه های گزارشگری مالی است. بدین ترتیب که مدیریت برخی اختیارات را در شناسایی اقلام تعهدی، دارد. این اختیارات ممکن است برای علامت دهی اطلاعات خصوصی استفاده شود و یا بطور فرصت طلبانه ای برای مدیریت سود بکار رود(دیچو و همکاران،2003).مدیریت سودفرصت طلبانه نشان دهنده کیفیت پایین اطلاعات حسابداری است. دراین حالت، بخشی ازمعامله گران مطلع دست به مبادله سهام میزنند، درحالیکه تمایل معامله گران بدون اطلاع به مبادله سهام شرکت، به شدت کاهش می یابد. ازآنجایی که شواهد نشان میدهد که مدیران در جهت منافع شخصی خود ، دست به مدیریت سود فرصت طلبانه میزنند ، معامله گران هزینه های انتخاب نادرست ناشی از مدیریت سود را تشخیص می دهند و به آن واکنش نشان می دهند (کسیا و لیو، 2005). از این جهت، وجود مکانیزم هایی برای کنترل انگیزه های مدیران در شرکتهای سهامی در راستای حفظ منافع مالکان، ضروری است.در این رابطه، برخی از تحقیقات به نقش سهامداران نهادی در کنترل انگیزه های منفعت طلبانه مدیران و انتقال اطلاعات پرداخته اند . براساس فرضیه نظارت کارآ، سهامداران نهادی وسهامداران عمده ای که خارج ازشرکت قراردارند در مقایسه باسهامداران خرد ، به دلیل برخورداری از امکانات ، تخصص وتجربه بالا و همچنین حق رای بیشترمی توانند با هزینه کمتری بر عملکرد مدیران نظارت داشته باشند. شواهد نشان می دهد که تصمیم گیری مجامع عمومی شرکتها ارتباط معناداری با مالکیت نهادی داشته است(بوشی و نو، 2000).
در تحقیق حاضر، سعی می شود، نقش صندوق های سرمایه گذاری(به عنوان مهمترین گروه سهامداران نهادی در بازار سرمایه ایران)، در نظارت بر رفتارهای مدیران شرکتهای سرمایه پذیر، تبیین شود. همچنین، عدم تقارن اطلاعاتی بعنوان یک انگیزه مهم برای مدیریت سود، تلقی و مورد بررسی قرار می گیرد.در بندهای زیر، ارتباط بین متغیرهای اساسی تحقیق، مبتنی بر شواهد نظری و تجربی موجود، تبیین شده است.
1-3) ارتباط بین عدم تقارن اطلاعاتی با مدیریت سود
مطابق با هوتون و همکاران(2006) زمانیکه یکی از طرفین معامله نسبت به طرف دیگر ، دارای مزیت اطلاعاتی باشد ، میگویند سیستم اقتصادی ازدیدگاه اطلاعات ، نامتقارن است . در تئوری حسابداری ، مسئله نامتقارن بودن اطلاعات دارای اهمیت زیادی است زیرا بازارهای اوراق بهادار در معرض تهدید های ناشی از مسئله عدم تقارن اطلاعاتی قرار دارند و این به دلیل وجود اطلاعات درون سازمانی است . حتی اگر قیمت به طور کامل تمام اطلاعات موجود در بازار را به همگان منعکس کند ، باز هم این احتمال وجود دارد افراد درون سازمان ، نسبت به افراد خارج از سازمان ، دارای اطلاعات بیشتری باشند . در این زمان ، این افراد از مزیت داشتن اطلاعات استفاده می کنند و به منافع
بیشتری دست می یابند . زمانی که سرمایه گذاران خارجی از این موضوع آگاه شوند ، بدیهی است مبالغی را که آماده بودند درصورت وجود اطلاعات کامل ، برای اوراق بهادار پرداخت کنند ، نمی پردازند و بدین گونه در برابر زیانهای احتمالی ناشی از وجود اطلاعات محرمانه ، واکنش نشان می دهند (هوتون و همکاران، 2006). جو و کیم(2007) ارتباط بین کمیت و کیفیت افشای شرکتی با مدریت سود را بررسی نمودند. آنها دریافتند شرکتهای با سطح افشای گسترده تر، با احتمال کمتری دست به مدیریت سود می زنند و استدلال نمودند که افشای اطلاعات بیشتر، عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و مالکان را کاهش می دهد و فرصتهای مدیریت سود را محدود می سازد. زیراکه، استفاده کنندگان از اطلاعات مالی، اطلاعات بیشتری در اختیار دارند و با احتمال بیشتری انحراف در اطلاعات را تشخیص می دهند(جو و کیم، 2007). در همین راستا، کسیا و لیو(2005) ارتباط بین اعلامیه های پیش بینی سود را با سطح مدیریت سود بررسی کردند. نتایج آنها حاکی از یک ارتباط معکوس بین مدیریت سود با انتشار پیش بینی سود می باشد. آنها استدلال نمودند که مدیران برای کنترل سود، سعی می کنند که اطلاعات کمتری به استفاده کنندگان بدهند.در مجموع، شواهد نظری و تجربی موجود نشان می دهد که عدم تقارن اطلاعاتی، عاملی است که سطح مدیریت سود در شرکتها را افزایش می دهد. بنابراین، استدلال می شود که انگیزه های مدیران در راستای دستیابی به منافع شخصی از طریق مدیریت سود در شرکتهای با عدم تقارن اطلاعاتی بالا، بیشتر می باشد(دای و همکاران، 2013).
1-4- صندوق های سرمایه گذاری و نقش نظارتی آنها در مدیریت سود
چانگ و فرت و کیم(2002) به این نتیجه رسیدند که در موسسات با مالکیت بیشتر سرمایه گذاران نهادی، مدیریت سود کمتری وجود خواهد داشت. چون نهادها یا به شرکتها فشار وارد می آورند که روشهای حسابداری محافظه کارانه ای را به کار ببرند و یا قادرند مدیران فرصت طلب را از سمتشان برکنار کنند.از نظر برخی از محققان درگیری سهامداران نهادی در فعالیتهای نظارتی و کنترلی توانایی محدود کردن مشکلات نمایندگی را دارد. این نویسندگان استدلال می کنند که از آنجایی که همه سهامداران بدون تحمل هزینه، از فعالیتهای سهامدار نظارت کننده بهره مند می شوند، فقط سهامداران نهادی انگیزه کافی برای نظارت دارند. نقش بالقوه دیگر برای سرمایه گذاران نهادی ایجاد سازوکارهای معتبر برای انتقال اطلاعات به بازارهای مالی، یعنی دیگر سهامداران است(هانگ، 2009).هانگ (2009) عقیده دارد ، سرمایه گذاران نهادی می توانند اطلاعات محرمانه حاصل از مدیریت را به دیگر سهامداران انتقال دهند. اما برای اینکه چنین نظارتی معتبر باشد، سهامداران نهادی باید سرمایه گذاری را برای یک دوره زمانی ادامه دهند که به اندازه کافی طولانی باشد و علاوه بر این، سهام کافی برای کاهش مشکل سواری مجانی نگهداری کنند (دای و همکاران، 2013).
لیو و پنگ(2006) صندوق های سرمایه گذاری را به سه طبقه، گروه بندی کردند و دریافتند که دقت اقلام تعهدی با سرمایه گذاران کوتاه مدت، ارتباط معکوس دارد، در حالیکه سرمایه گذاران بلندمدت دقت اقلام تعهدی را افزایش می دهند. کوه(2007) نشان داد که سرمایه گذاران نهادی می توانند کاهش دهند مدیریت سود فرصت طلبانه را، در حالیکه مالکیت نهادی زودگذر، باعث افزایش مدیریت سود در شرکتهایی که سعی در رسیدن به سود هدف دارند؛ می شوند(دای و همکاران، 2013). بنابراین، بنظر می رسد چنانچه سهام شرکت در مالکیت صندوقهای سرمایه گذاری بلندمدت باشد؛ در مقایسه با شرایطی که سهام در مالکیت صندوقهای سرمایه گذاری کوتاه مدت باشد؛ مدیریت سود کمتری را داشته باشد.
1-5- نقش عدم تقارن اطلاعاتی در سطح نظارت صندوق های سرمایه گذاری بر مدیریت سود
رامالینگودا و یو(2012) نشان دادند که در شرکتهای با سطح عدم تقارن اطلاعاتی بالا، مالکیت نهادی با محافظه کاری حسابداری ارتباط مثبت دارد و هرچه عدم تقارن اطلاعاتی بیشتر می شود؛ تقاضا برای محافظه کاری بالاتر می رود. آنها استدلال نمودند که عدم تقارن اطلاعاتی، ریسک سرمایه گذاری را افزایش داده و سهامداران نهادی را وادار به افزایش سطح نظارت می کند. در این خصوص، کوفی(1991) ادعا نمود چنانچه عدم تقارن اطلاعاتی پایین باشد، هزینه های نظارت صندوق های سرمایه گذاری کم است و آنها انگیزه دارند که سهام خود را برای مدت بیشتری نگهداری نمایند(دای و همکاران، 2013).بر این اساس، بنظر می رسد که سطح عدم تقارن اطلاعاتی، رویه های نظارتی صندوق های سرمایه گذاری بر مدیریت سود شرکتهای سرمایه پذیر را تحت تاثیر قرار دهد.
با توجه به مباحث فوق، سوال اساسی تحقیق حاضر به صورت ذیل مطرح می شود.
نقش صندوق های سرمایه گذاری بلندمدت نسب به صندوق های سرمایه گذاری کوتاه مدت، در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی، در نظارت بر مدیریت سود شرکتها، چیست؟
1-6-ضرورت انجام تحقیق
شرکتهای سهامی نقش عمده ای در اقتصاد بازی می کنند. میلیونها نفر بصورت مستقیم و غیر مستقیم در این شرکتها سرمایه گذاری می کنند و موفقیت این شرکتها به میل سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان به سرمایه گذاری در این شرکتها بستگی دارد. یکی از مهمترین عوامل موثر در موفیقت واحدهای انتفاعی، راهبردهای اتخاذ شده توسط آنها در بازارهای رقابتی می باشد. از این رو، تبیین نقش صندوق های سرمایه گذاری در بازار سرمایه و تمرکز بر اندازه گیری این راهبردها، یکی از ضروریات تحقیق حاضر است. زیراکه یافته های تحقیق در این حوزه می تواند به طور بالقوه توسط مدیران و سرمایه گذاران مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، توجه به عوامل موثر بر کیفیت گزارشگری مالی شرکتها، یکی دیگر از ضروریات تحقیق است. زیراکه صورتهای مالی مهمترین منابع اطلاعاتی شرکتها می باشند و از اهمیت و جایگاه خاصی در تصمیمات سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان برخودار می باشند و تبیین عوامل موثر بر آن می تواند به استفاده کنندگان از اطلاعات مالی در جهت ارزیابی صحیح این اطلاعات، کمک کند.
1-7-اهداف تحقیق
هدف آرمانی:ارائه راهکارهای بهینه جهت کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در فرآیند گزارشگری
هدف کلی:بررسی روش های افزایش تقارن اطلاعاتی و کاهش مدیریت سود
اهداف جزئی:
تبیین نقش صندوق های سرمایه گذاری در نظارت بر شرکتهای پذیرفته شده در بورس در شرایط عدم تقارن اطلاعاتی
تفکیک سرمایه گذاران نهادی به دو گروه بلندمدت و کوتاه مدت و تبیین ارتباط آنها با سطح مدیریت سود شرکتهای سرمایه پذیر
توجه به صندوق های سرمایه گذاری بعنوان مهمترین گروه از سرمایه گذاران نهادی و نقش آنها در حفاظت از منافع مالکان شرکتهای سهامی
1-8) فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: بین عدم تقارن اطلاعاتی با مدیریت سود ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین صندوق های سرمایه گذاری بلندمدت و صندوق های سرمایه گذاری کوتاه مدت، در کاهش سطح مدیریت سود، ارتباط معنادار وجود دارد.
فرضیه سوم: بین عدم تقارن اطلاعاتی و صندوق های سرمایه گذاری در کاهش سطح مدیریت سود ارتباط معنادار وجود دارد.
1-9)روش تحقیق
این پژوهش یک تحقیق تحلیلی از نوع تجربی می باشد و جزء تحقیقات اثباتی حسابداری طبقه بندی می گردد. همچنین تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی است و از نوع همبستگی محسوب می گردد. آزمون همبستگی موردنظر این تحقیق معادلات رگرسیونی می باشد.
1-10)جامعه و نمونه آماری
در پژوهش حاضر به منظور آزمون فرضیه های تحقیق از داده های مالی طبقه بندی شده و حسابرسی شده شرکتهای فعال پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران استفاده می شود. جامعه آماری فوق با توجه به شرایط و ملاحظات ذیل محدود شده و نمونه آماری از آن استخراج می شود.
1) پایان سال مالی شرکت ها منتهی به پایان اسفند ماه باشد.
2)شرکت هادر طول سالهای 1386 تا 1391 در بورس حضور داشته باشند.
3)شرکت ها در دوره مورد مطالعه تغییر سال مالی نداشته باشد.
4)نماد معاملاتی شرکت فعال و بیش از6 ماه در سال توقف نماد معاملاتی نداشته باشد.
5)اطلاعات مالی شرکت در دوره مورد مطالعه در دسترس باشد.
بنابراین، روش نمونه گیری در این تحقیق، غربالگری است که متناسب با شرایط ذکر شده تعدادی از شرکتهای نمونه آماری انتخاب و داده های آنها در آزمون فرضیه های تحقیق بکار می رود. دوره تحقیق 6 ساله و شامل سال های 1386 تا 1391 است.
1-11)روش گرد آوری اطلاعات
جهت گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش کتابخانه ای استفاده می شود.در این روش از کتابخانه های فیزیکی و دیجیتالی برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز استفاده خواهد شد. به منظور گردآوری اطلاعات از بانک های اطلاعاتی آماده، نظیر نرم افزار ره آورد نوین و سایت های رسمی بورس نظیر کدال ، rdis و irbouse استفاده خواهد شد.
1-12)قلمرو تحقیق
1-12-1)قلمرو موضوع تحقیق
موضوع تحقیق حاضر در راستای پژوهشهای حسابداری مبتنی بر اطلاعات تاریخی شرکتها می باشد و مبنای آن براساس تئوری نمایندگی است. در این تحقیق نقش صندوق های سرمایه گذاری به لحاظ مکانیسم حاکمیتی در تبیین کیفیت گزارشگری مالی، موردنظر قرار گرفته است.
1-12-2)قلمرو زمانی تحقیق
محدوده زمانی تحقیق شامل 6 سال متوالی از سال 1386 تا 1391 می باشد که بررسی فرضیات تحقیق با استفاده از داده های واقعی این سالها انجام می پذیرد. براساس هدف تحقیق اطلاعات مربوط به دوره فوق بررسی و شرکتهایی که در این دوره در بازار اوراق بهادار حضور داشته اند؛ در آزمون فرضیات وارد می شوند.
1-12-3)قلمرو مکانی تحقیق
تمامی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که شرایط مذکور در بند جامعه آماری را داشته باشند .
1-13)تعریف واژه گان تحقیق
تمرکز مالکیت: این ساختار مالکیت به حالتی اطلاق می شود که بخش عمده ای از سهام شرکت در اختیار سهامدار خاصی باشد که باعث تمرکز مالکیت و به تبع آن تمرکز حاکمیت شرکتی می شود. در تحیقق حاضر این متغیر از طریق نسبت تعداد سهام بزرگترین سهامدار هر شرکت به کل سهام منتشره آن محاسبه شده است.
عدم تقارن اطلاعاتی: اگر در یک معامله بالقوه یک طرف اطلاعات بیشتری نسبت به طرف دیگر داشته باشد، عدم تقارن اطلاعات وجود دارد. در این تحقیق، عدم تقارن اطلاعاتی از طریق تفاوت بین قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش در بازار سهام بدست می آید.
مدیریت سود: عبارت است از کم نمایی یا بیش نمایی سودخالص توسط واحد انتفاعی که از طریق انعطاف پذیری مجاز در بکارگیری اصول پذیرفته شده حسابداری و فرصتهایی دستکاری سود اعمال می شود. در این تحقیق، مدیریت سود از طریق مدل تعدیل شده جونز و تخمین اقلام تعهدی اختیاری محاسبه می شود.
Efficient Monitoring Hypothesis