در عصر حاضر علیرغم تمامی پیشرفتهای علمی بواسطهی این که جامعهی امروزی بشر دستخوش تحولات سریع و همه جانبه بویژه از لحاظ فرهنگی و سبک زندگیست، بسیاری از افراد در مواجه با مشکلات و حتی در کنار آمدن با مسائل روتین زندگی خود، فاقد تواناییهای لازم بوده و در برابر فشارهای روانی آسیبپذیر نموده، لذا نه تنها در معرض ابتلا به انواع اختلالات جسمی و روانی قرار دارند به علاوه مؤلفههایی همچون بهزیستی[1]، رضایت از زندگی، امید،شادمانی،خوشبینی و سایر ویژگی های مثبت از این دست را که به عنوان سازههای مهم و شاخص های سلامت روان[2] در روانشناسی مثبتگرا[3] مطرحاند را کمتر تجربه میکنند. اغلب تحقیقات نیز به جای آنکه سلامت روان را بوسیلهی اثرات مثبت آن بررسی کنند، از طریق آسیب شناسی روانی، آن را ارزیابی میکنند (اینگرسول و همکاران[4]، 2001).این در حالیست که در روانشناسی علاوه بر اهمیتی که برای پیشگیری قائل میشویم به دنبال دستیابی به ویژگیها و کیفیاتی هستیم که سالم، سازگار و در یک کلام مطلوب به شمار میآیند- مواردی که نمیتوان صرفاً از طریق توجه محض به پیشگیری به آنها دست یافت- کما این که این طرز تلقی با تعریف کامل بهداشت روانی نیز مطابقت بیشتری دارد (اندرو اِ ساپینگتون[5]، 1986، ترجمه حمیدرضا برواتی، 1392). مفهوم بهزیستی روانشناختی[6] به عنوان رویکردی که روانشناسی مثبتنگر به سلامت روان در سالهای اخیر مطرح کرده بر ویژگی های مثبت و رشد توانایی های فردی تأکید داشته و در واقع بر سلامت ذهنی مثبت دلالت دارد(ریف و سینگر[7]،1998). ریف[8](1989) اظهار داشت که سلامت روانشناختی شامل آن چیزی است که فرد به لحاظ روانشناختی نیازمند فاکتورهای مختلف آن است تا با احراز آن بتواند سالم باشد.این خصایص با شخصیت سالم اریکسون موازی میباشد(ولیورا و بوسما[9]،2004(.بهزیستی روانشناختی در نتیجه ی ترکیب تنظیم هیجانی،ویژگی های شخصیتی،هویت و تجارب زندگی به وجود می آید و شناسایی مؤلفههای مؤثر در پیشبینی بهزیستی روانشناختی میتواند به فهم جنبههای مثبت و رفتارهای سازگارانه ی افراد مختلف جامعه کمک کند.(دستجردی و همکاران،1390). در این بین دانشجویان به عنوان قشر جوان جامعه جزء مهمترین سرمایههای انسانی هر کشور هستند که بخشی از بهترین سالهای عمر خود یعنی سنین جوانی را صرف دوران تحصیل میکنند.بسیاری از افراد وقتی که به مسیر زندگی خود فکر میکنندسالهای تحصیل در دانشگاه را به صورت سالهایی سازنده و با نفوذتر از هر دورهی دیگر بزرگسالی میدانند، این تعجبآور نیست چرا که سالهای تحصیل در دانشگاه دوره توجه کردن کامل به کاوش ارزشها، نقشها و رفتارهای دیگر است (لورابرک، 2007، ترجمه یحیی سید محمدی، 1387).با توجه به اینکه دانشگاه و تجربههای استرسزای مرتبط با آن ممکن است در افزایش مشکلات روانی و رفتاری دانشجویان نقش داشته باشد و نهایتاً مانع از بهزیستی روانشناختی آنها و رشد و پیشرفتشان شود لذا پژوهشهای بیشتری در خصوص شناخت عاملهای مثبت و منفی مرتبط با سلامت روانشناختی دانشجویان مورد نیاز است تا بتوان مداخلههای مؤثری برای افزایش بهزیستی آنها فراهم نمود. شناخت خصوصیاتی که ممکن است باعث تجربههای استرس زا در دانشجویان شود میتواند گام مهم در جهت توسعهی این مداخلهها میباشد (بوریس، برچیتنگ، سالسمن و چارلسون[10]، 2009). از جمله مؤلفههای مهم در پیش بینی بهزیستی روانشناختی میتوان شخصیت را نام برد چرا که ویژگیهای شخصیتی افراد میتواند الگوهایی برای پیشبینی رفتار و حالتهای روانی آنها فراهم آورد و تفاوتهای فردی افراد عامل مهمی است که نشان میدهد چرا برخی از افراد بهتر از دیگران با شرایط و متغیرهای محیطیکنار میآیند و از سطوح مختلف انگیزش، رضایت و سلامت روان برخوردارند (رولینسون و همکاران، 1988، به نقل از تقوا و عبدالهی، 1392). از طرفی نتایج عمدهی پژوهش ها بیانگر آن است که،مردمی که احساس میکنند می توانند بر روی وقایعی که در زندگیشان رخ میدهد مؤثر باشند یعنی با منبع کنترل[11]درونیاند نسبت به افرادی که چنین باوری ندارند و معتقدند که کوششهای آنها در دنیای بیرونی تأثیری ندارد بهره بیشتری از سلامتی می برند (ریچاردسون و همکاران، 1996 به نقل از کراس و شاو[12]، 2000). همچنین (کرالد و همکاران، 2002، نقل از توماس و استیتز[13]، 2003) نشان دادند منبع کنترل بیرونی برای سلامت روان شناختی فرد مضر است. از دیگر مؤلفههای پیشبین برای بهزیستی روانشناختی میتوان به هوش هیجانی[14] اشاره کرد. در سالهای اخیر به طور نظری مفهوم هوش هیجانی شدیداً مورد توجه واقع شده است و تلاشهای زیادی صورت گرفته تا مشخص شود آیا این مفهوم میتواند تغییرهای رفتاری در حوزهی تعاملهای انسانی را که هوش و شخصیت نتوانستهاند تبیین نمایند، به طور درست توصیف کند. به طور مثال ماورولی، پترایدز، ریف و باکر[15] (2007) در تحقیقات خود نشان دادند که بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی ارتباط مثبت وجود دارد.
1-1- بیان مسئله
برای سالهای زیادی موضوع بهزیستی و شادکامی[16] مورد غفلت واقع شده و روی جنبههای ناشاد انسانی مثل افسردگی، اضطراب و اختلالهای هیجانی تأکید می شد. اما اخیراً این عدم تعادل،یعنی رویکرد آسیب شناختی صرف به سلامتی انسان،که سلامتی را تنها به عنوان نداشتن بیماری تعریف می کند مورد انتقاد قرار گرفته و با رویکردهای جدید که نشأت گرفته از جنبش روانشناسی مثبت[17] هستند و بر “خوب بودن[18]” به جای “بد یا بیمار بودن[19]”تأکید دارند، تعدیل شده است(ریف،سینگر،و لوو[20]،2004). در واقع در حال حاضر یک زمینهی کلی تحت عنوان روانشناسی مثبت برای درک فرایند شادکامی انسان بوجود آمده است (فارنهایم و کریستوفارو[21]،2007)که در این نوع روانشناسی به جای تأکید بر شناسایی و مطالعه کمبودهای روانی وکاستیهای رفتاری و ترمیم یا درمان آنها به شناخت و ارتقای وجوه مثبت ونقاط قوت انسان تأکید میشود (روبینز[22]، 2008). بدنبال این رویکرد جدید گروهی از روانشناسان الگوی بهزیستی روانشناختی را ارائه کردند. آن ها به جای اصطلاح سلامت روان این مفهوم را به این جهت که، بیشتر، ابعاد مثبت را به ذهن متبادر میکند مطرح نمودند و آن را تلاش برای کمال در جهت تحقق استعدادهای بالقوهی واقعی فرد میدانند (ریف و سینگر،1998). ریف و همکارانش تلاش کردند بر اساس مبانی فلسفی (کسانی مثل ارسطو و راسل) ملاک های زندگی مطلوب یا اصطلاحاَ “زندگی خوب[23]” را تعیین و دسته بندی کنند ،بر این اساس پژوهشهای آنها منجر به پیدایش مفهوم جدید عینی از بهزیستی روانشناختیشد که دارای شش عامل پذیرش خود[24]،هدفمندیدرزندگی[25]،رشد شخصی[26]،داشتن ارتباط مثبت با دیگران[27]، تسلط بر محیط[28]، و خود مختاری[29] است (ریف، 1989). شناسایی مؤلفههایی که به پیشبینی بهزیستی روانشناختی میانجامد با تکیه بر اصل پیشگیری مثبت، مبنی برکشف توانمندیهای انسان و اینکه یک سری صفات متضاد با آسیب شناسی روانی به نام خصیصههای مثبت انسانی وجود دارد که شناختن، وسعت دادن و تمرکز کردن بر این توانمندیها به ویژه در افرادی که دارای ریسک بالا برای آسببشناسی روانی هستند، میتواند موجب ارتقاء سلامت روان و افزایش بهزیستی افراد شود (شلی و همکاران[30]، 2005). این امر بویژه در مورد دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاهها از اهمیت بالایی برخوردار است. چرا که وجود استرس های خاص دوران تحصیل از قبیل ورود به محیط علمی و آموزشی جدید که توأم با یادگیری حجم بالایی از مطالب علمی است، فشردگی دروس ارائه شده، در خیلی موارد دوری از خانواده، عدم علاقه به رشتهی تحصیلی، شکلگیری روابط جدید و حتی گاهاً همزمانی ازدواج و تحصیل، نگرانی از مسائل اقتصادی، آیندهی شغلی و … به ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی همگی میتوانند اثرات منفی بر سلامت روانی دانشجویان داشته باشند.درمطالعه( دیربای[31]،2005؛به نقل از حسینی،1392) اشاره شده است که شیوع مشکلات روانپزشکی در بین دانشجویان قبل از ورود به دانشگاه با جمعیت هم سن و سال مشابه، اما بعد از ورود به دانشگاه به دلیل استرسهای متنوع افزایش مییابد. این در حالیست که در برخی دیگر از تحقیقات از جمله مطالعه ی کییس و همکاران [32](2002) نشان داده شده که افرادی با تحصیلات دانشگاهی وسطوح بالااز نظر نیمرخ بهزیستی روانشناختی در سطح مطلوبتری نسبت به افرادی با تحصیلات پایین تر قرار دارند.صرف نظرازتناقض های تحقیقاتی موجود بحث جلوگیری از وقوع اختلالات روانی به دلیل ماهیت جدی آنها و مشکلات آتی که احتمالاً در پی خواهند داشت امریست ضروری و نیازمند توجه که میتواند با ارتقای بهزیستی روانشناختی از طریق بررسی پارامترهای روانشناختی مختلف محقق شود. پژوهش ها نشان می دهند که تلاش های به عمل آمده به منظور تبیین مفهوم بهزیستی روانشناختی،بر نقش شاخص های بهزیستی در دو سطح برون و درون فردی متمرکز است.پیکرن و همکاران[33](2002) صفات شخصیت را یکی از منابع درون فردی اثر گذار بر بهزیستی و تجارب تحصیلی معرفی میکنند.صفات شخصیت از طریق اثر گذاری بر تفسیر فرد از رویدادهای محیطی،فرایند انطباق و سلامت روانشناختی و جسمی را تخریب و یا تسهیل می کند از این رو صفات شخصیت یکی از مهمترین پیش بینی کننده های سلامت و موفقیت هر
فرد می باشد(گرانت و همکاران[34]،2009).اگرچه صفات شخصیتی زیادی وجود دارند اما از جمله مهمترین و با نفوذترین مدلها در بررسی صفات شخصیت در سالهای اخیر مدل پنج عاملی بوده است که بیش از همه پژوهش در حوزهی شخصیت را به خود اختصاص داده است (نگ[35]، 2003). این پنج عامل اصلی شخصیت عبارتند از: روان رنجور خویی(رواننژندی[36])، برونگرایی[37]، انعطافپذیری (پذیرش[38])، دلپذیری(سازگاری[39] )و وظیفهشناسی(مسئولیت پذیری[40])، که مک کری و کاستا[41] (1987) اساساً این پنج عامل را به عنوان تمایلاتی که زمینهی زیستی دارند معرفی کردهاند و بیان میکنند که صفات شخصیت مثل خلق و خو، آمادگیهای درونی در مسیر رشد بوده و اساساً از تأثیرات محیطی مستقلاند (پروین، 1385). با این حال شخصیت مفهوم وسیعی است که تحت تأثیر صفات موروثی، ویژگیهای محیطی و یادگیری است (لیوکس[42]، 2008). همچنین منبع کنترل[43] یکی دیگر از مؤلفههایی است که احتمالاً با بهزیستی روانشناختی مرتبط است. این مفهوم در چارچوب نظریه راتر[44] (1959) ارئه شده است. راتر در بیان مفهوم منبع کنترل به دو بعد فرضی درونی و بیرونی اشاره دارد. گروهی که موفقیتها و شکست های خود را عموماً به شخص خود (کوشش یا توانایی شخصی) نسبت میدهند دارای منبع کنترل درونیاند و گروه دوم که موفقیتها و شکستهای خود را معمولاً به عوامل بیرونی از خود (بخت و اقبال یا دشواری تکلیف) نسبت میدهند افراد دارای منبع کنترل بیرونی نام گرفتهاند (یوسفی و همکاران، 1387).راتر برای اینکه تفاوت های شخصیت موجود در عقاید ما، نسبت به منبع تقویتمان را تبیین کند مفهوم منبع کنترل را معرفی کرد (شولتز و شولتز[45]، 2006).کری کالدی[46] و همکاران (2002) بیان داشتند که افراد با منبع کنترل درونی رضایتمندی بیشتری از زندگی خود گزارش میکنند.استپتو و واردل[47](2001) معتقدند که منبع کنترل درونی بالا با افزایش احتمال رفتارهای سالم ارتباط مثبت دارد.اشبی[48](2002) بیان می کند کسانی که منبع کنترل درونی دارند خود را دارای کنترل بیشتری در زندگی می دانند و مسئولیت بیشتری در جهت دادن به زندگی خود احساس می کند. از طرفی از آنجا که در محیط دانشگاه دانشجویان در روابط میان فردی خود با سایرین نیازمند برقراری تعاملهای اجتماعی مناسب هستند، از جمله سازههایی که احتمالاً با بهزیستی روانشناختی آنها مرتبط است تواناییهای هوش هیجانی[49] است.گلمن[50] (1998) هوش هیجانی را توانایی دریافت سریع، ارزیابی و ابراز هیجانات، فهمیدن و اداره کردن آن و به کار بردن اطلاعات هیجانی برایهدایت افکارو اعمال میدانست.نتایج بسیاری از تحقیقات از جمله آستین و همكاران[51](2004)، ماورولی و همكاران[52] (2007)، تسائوسیسونیکولا[53](2005)،پیکوراس[54](2006)،گالاگروولابرودریک[55](2008)بیانگر ارتباط مثبت بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی اند.هوش هیجانی درک افراد را نسبت به خود و دیگران بالا برده و با مدیریت هیجانات خود و دیگران باعث میشود که افراد بتوانند گام برداشتن به سمت بهتر شدن را بیشتر درک نموده و با افزایش خودآگاهی و خودشکوفایی به ارتقاء بهزیستی و رضایت از زندگی در آنها بیانجامد (پیکوراس، 2006). با توجه به نتایج ناکافی و متناقض برخی تحقیقات پیشین و نیز به دلیل عدم وجود تحقیقی جامع که به طور منظم و منسجم نقش هر سه متغیرپنج عامل بزرگ شخصیت، منبع کنترل و هوش هیجانی را در پیشبینی بهزیستی روانشناختی آن هم در جامعهی دانشجویان مورد بررسی قرار داده باشد لذا این سؤال بیپاسخ گذاشته شده که آیا سه متغیر مذکور میتوانند در پیشبینی بهزیستی روانشناختی نقش داشته باشند؟ بر همین اساس پژوهش حاضر به بررسی نقش پنج عامل بزرگ شخصیت، منبع کنترل و هوش هیجانی در پیشبینی بهزیستی روانشناختی دانشجویان پرداخته است.
[1]Well-being
[2]Mental Health
[3]Positive psycology
[4] Ingersoll & Eth
[5] -Soppingtom Andrew.A
[6] Psychological Well-being(PWB)
[7]Ryff & singer
[8]Ryff
[9]Vleioras & Bosma
[10] Burris, Berchting, Salsman & Carlson
[11]Locusof control
[12]Krous & Show
[13]Thomas &Stetz
[14] Emotional intelligence
[15]Mavroveli, Petrides, Rieffe & Bakker
[16]happiness
[17]Positive psychology
[18]Wellness
[19] Illness
[20]Ryff,Singer & love
[21] Furnham & shristoforou
[22]Robbins
[23] Good life
[24] Self-Acceptance(SA)
[25] Purpose in life(PL)
[26] Personal Growth(PG)
[27] Positive Relations with others (PR)
[28] Environmental mastery(EM)
[29] Autonomy(AU)
[30] Shelly & Eth
[31]Derbye
[32] Keyes & eth
[33] Pekrun & eth
[34] Grant ð
[35]Neg
[36]neuroticism
[37]extraversion
[38]openness
[39]agreeableness
[40]conscientioousness
[41]Mccrae & Costa
[42]Luowx
[43]Locus of control
[44]Rotter
[45]D, Schultz, S, Schultz
[46]Kirkealdy
[47] Steptoe & wardle
[48] Ashby
[49]Intelligence emotional
[50] Golman
[51] Austin
[52] .Mavroveli & eth
[53] Tsaousis & nikolaou
[54] Piqueras
[55] Gallagher & vella-Brodrick