تحولات قرن حاضر با شتاب فراوان تمامی رویکرد های سنتی به مفهوم سازمان به عنوان موضوع علم مدیریت را به کناری نهاده و با به هم ریختن قواعد کلاسیک مدیریت، مفاهیمی نوین را به تاریخ علم مدیریت تزریق می نماید . امروزه، منابع خلق ارزش با چرخشی آشکار ، از سرمایه های برون زا به سرمایه های درونی تغییر جهت داده است. سرمایه اجتماعی همچون ثروتی پنهان ( توسلی و همکاران ، 1382) ، به تولید دانش سازمانی منتهی می شوند و روش های قدیمی ایجاد ارزش همچون سرمایه های مادی و نیروی کار فیزیکی، جایگاه گذشته خود را از دست داده اند. یكی از اندیشمندان مدیریت به نام لیندا گراتون(2003) برای ترسیم این وضعیت جدید از استعاره انقلاب دموكراتیك در محیط های كاری استفاده می كند .به عقیده وی ، مفهوم دموكراسی سازمانی حول چند اصل اساسی بوجود می آید :ایجاد شرایطی كه در آن افراد بتوانند توانایی بالقوه و كیفیت های متمایز خود را بیان كنند ، حمایت از استفاده اختیاری از قدرت ، مداخله افراد در تعیین شرایط ارتباطشان با سازمان و نهایتا توسعه فرصت برای دسترسی به منابع ارزشمند.
در این میان ، کارآفرینیی به عنوان مفهومی جدید پا به عرصه مفاهیم علمی نوین می گذارد و با رشد روز افزون کاربرد کارآفرینیی در دنیای واقع ، توجه سیاست گذاران و کلان نگران را به خود جلب می نماید. از دیگر سو برای شناخت و تفسیر نحوه عملکرد ، کارآفرینیی به عنوان یک برنامه تحقیقات علمی جایگاه خود را در تئوری های مدیریت می گشاید و برای توجیه تاثیر آن بر روی توسعه جامع و همه جانبه ، به نظریه پردازی می پردازد .
برای پی بردن به اهمیت پرورش روحیه کارآفرینیی کافی است بدانیم که فقط بین سالهای 1999 تا 2000 در کشور آمریکا قریب به 8/10 میلیون شغل برخاسته از فعالیت های کارآفرینیانه به وجود آمده است که درمقایسه با حذف 3/8 میلیون شغل به واسطه سیاست های کوچک سازی و افزایش بهره وری ، اقدامات کارآفرینیانه به ایجاد 5/2 میلیون فرصت شغلی به طور خالص کمک کرده است و اثرات منفی بیکاری را برطرف ساخته است . (سلیمی فر و مرتضوی ، 1384 )
از دیگر سو همانگونه که مطرح شد، مدتی است که سرمایه سرمایه اجتماعی به عنوان منابع جدید سازمانی مورد توجه قرار گرفته است. بنابر مطالعه اشام و دیگران طی سال های دهه 1990 به این سو ، بیشترین ارجاعات در مجلات معتبر موجود در بانک اطلاعاتی « EonLit » مربوط به کلید واژه سرمایه اجتماعی بوده است . همین طور طبق مطالعات فاین بنا بر نظر سردبیر مجله «Quarterly Journal of Economics» از مجلات معتبر در حوزه اقتصاد رایج و غالب ، یک چهارم ارجاعات مجله در دهه 1990 مربوط به اثر 1993 پوتنام مربوط به تعریف سرمایه اجتماعی بوده است( دینی ترکمانی ، 1385).
بدین مناسبت با توجه به اهمیت موضوع ، لزوم پرداختن به مساله کارآفرینیی و بررسی تمامی جوانب و ابعاد آن در تحقیقات متعددی مدنظر قرار گرفته است . در این راستا پرداختن به سرمایه اجتماعی و نیز در تئوری های کارآفرینی ، مورد توجه قرار گرفته است و مطالعات گسترده ای از ارتباط بین این متغیرها ، ارائه شده است . مبانی نظری کارآفرینیی در سازمان ، اهمیت سرمایه اجتماعی را در درک این که چگونه سازمان ها شبکه ها را خلق و آنها را مدیریت می کنند ، روشن می سازد . در سطح فردی نیز ، مطالعات صورت گرفته نشان می دهند ، شبکه های شخصی کارآفرینی ، امکان دسترسی به منابعی را که خود فرد به تنهایی قادر به دست یابی به آنها نیست ، فراهم می کند. اگر فردی توانایی و تمایل به خطرپذیری برای اقدام به کاسبی یا کارهای کارآفرینیانه را داشته باشد ، برای راه اندازی کسب و کار و کارهای کارآفرینیانه شانس مضاعف خواهد داشت . اگر چنین افرادی در کسب و کاری وجود داشته باشند ، به احتمال زیاد موفق خواهند بود( الوانی و عبدالله پور ، 1387).
1-2) بیان مساله
این امر مسلمی است که پژوهش های کاربردی، مساله مدار هستند. بدین معنی که تمام فرآیند پژوهش، از اولین گام های مشاهده تا آخرین مراحل استنتاج، می باید حول یک یا چند مساله یا مشکل دور بزند. بنابر این، روشن کردن مشکل یا مساله در یک تحقیق علمی و کاربردی، یکی از ضروری ترین و اولین گام های پژوهش است. اگر مساله خوب روشن یا تبیین نشود، تمام مراحل بعدی فرایند تحقیق از قبیل: جمع آوری اطلاعات و استنتاجات یا نتیجه گیری، دچار مشکلات و نواقصی خواهد شد که ناشی از خود آن مراحل نیست، بلکه ناشی از روشن نبودن و بیان نادرست مساله است. بنابر این شاید اغراق نباشد که بعضی از محققان معتقدند که خوب و درست روشن کردن مساله، معادل نیمی از فعالیت های پژوهشی است.
نگاه به كارآفرینی در چارچوب ساختارهای احاطه شده اجتماعی راه را برای یك چشم انداز وسیعی در مورد كارآفرینی هموار می سازد، به طوری كه توجه را به سمت نكات مبهم و كم تر پرداخته شده یعنی جنبه اجتماعی پدیده اقتصادی-اجتماعی همچون كارآفرینی سازمانی جلب می كند. اخیراً سرمایه اجتماعی باعث ایجاد تئوری هایی شده است كه پایه ای برای سایر مطالعات مدیریت می باشد. این سرمایه از مفاهیم نوینی است كه نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیكی و انسانی در سازمان ها و جوامع ایفاء می كند و امروزه در جامعه شناسی و اقتصاد و بتازگی در مدیریت و سازمان به صورت گسترده ای مورد استفاده قرار گرفته كه به پیوند ها و ارتباطات میان اعضای یك شبكه به عنوان منابع با ارزش اشاره دارد و با خلق هنجاها و اعتماد متقابل موجب اهداف اعضاء می شود. در غیاب سرمایه اجتماعی سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست داده و پیمودن راه های توسعه و تكامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار می گردد (قلی پور و دیگران، 1378).
در حالی كه فعالیت های كارآفرینی نتیجه ساز و كارها و تعاملات اجتماعی می باشند در موضوع كارآفرینی بیش تر تحقیقات صرفاً به ویژگی های شخصیتی و ساختاری و موقعیت محیط پرداخته و سرمایه اجتماعی به عنوان مهم ترین عامل مورد توجه قرار نگرفته است (الوهی،2004).