:
آموزش یک سرمایه گذاری پربازده در فرآیند توسعه، به ویژه توسعه ی انسانی در بخش کشاورزی و روستایی می باشد. ولی این امر زمانی تحقق می یابد که آموزش متناسب با نیازهای واقعی کشاورزان و منطبق با شرایط خاص، همراه با بازدهی و کارایی معقول باشد. برای طراحی یک برنامه ریزی آموزشی اثربخش و کارآمد اعتقاد بر این است که این آموزش باید از جنبه های گوناگون پاسخگوی نیازهای فراگیران باشد تا آنها انگیزه لازم برای شرکت فعال در آموزش را داشته باشند (عمانی و چیذری، 1381). نیاز و توجه به آموزش به عنوان یکی از اصول اساسی در کلیه نظام های آموزشی، به ویژه ترویج و آموزش کشاورزی که شالوده اساسی آن مبتنی بر تغییرات برنامه ریزی شده برای تغییر رفتار مطلوب فراگیران از طریق برنامه های آموزشی است، می باشد. یکی از دلایلی که ضرورت تعیین نیازهای آموزشی را توجیه می کند آن است که تا سرحد امکان اطمینان حاصل شود که هم محتوی و هم روش های آموزشی و هم سطحی که برای تدریس موضوع انتخاب شده است، مناسب ترین باشد (سوانسون[1] و همکاران، 1997).
عباس زادگان و ترک زاده (1388) اعتقاد دارند که به منظور کارایی و اثربخشی، همه برنامه های آموزشی باید با نیازسنجی آموزشی آغاز شوند. قبل از اینکه آموزش واقعی اتفاق بیفتد، آموزشگر باید این موضوع را مشخص نماید که چه کسی، چه چیزی، چه جایی، چه وقتی، چرا و چگونه باید آموزش دهد (به نقل از صبوری و عمانی، 1389، ص 46). نیازسنجی آموزشی در طرح هایی که به منظور آموزش مهارت های حرفه ای صورت می گیرد به دلیل بالا بودن هزینه های آموزشی، از اهمیتی دو چندان برخوردار است.
بخش عظیمی از افراد ساکن در روستاها را زنان تشکیل می دهند که علاوه بر انجام وظایف مادری، در اقتصاد خانواده نیز سهیم اند. زنان روستایی با چالش ترکیب نقش های خانوادگی و غیر خانوادگی مواجه اند، آنها به طور همزمان هم وظایف خانه داری را انجام می دهند و هم به کارهای اقتصادی مشغولند. لذا در طول قرن گذشته نقش زنان در بازار کار تغییر یافته است. زنان در کشورهای در حال توسعه بخش بزرگی از کل نیروی کار را به خصوص در بخش کشاورزی تشکیل می دهند و از آنجا که این نقش مهم است، آنان یک منبع اقتصادی مهم را تشکیل می دهند (جایاواردهانا[2]، 1992، ص 243). و با وجود این واقعیت که وظایف خانگی آنها در همه ی جوامع حیاتی است، آنها به طور فزاینده ای درگیر فعالیت و کارهای اقتصادی گردیده اند (هانداراگاما[3] و همکاران، 2013، ص 2).
توجه به این تغییر عملکرد، اهمیت توجه به شکل دهی صحیح فعالیت های اقتصادی آنان را دوچندان می کند. شکل دهی به فعالیت های اقتصادی نیازمند آموزش فعالیت های اقتصادی است و آموزش صحیح در وهله ی اول، مستلزم شناسایی نیازهای آموزشی است. بنابراین به منظور آموزش مهارت های خوداشتغالی به این قشر عظیم، در ابتدا لازم است تا نیازهای آموزشی آنان به طور مشخص در تمام فعالیت هایی که امکان اجرای آنها در روستاها فراهم است تعیین گردد. بر این اساس مطالعه ی حاضر در پی بررسی نیازهای آموزشی زنان روستایی در راستای مهارت های خوداشتغالی با هدف کارآفرینی است.
- بیان مسأله:
روستاییان بنیادی ترین افراد اقتصادی-اجتماعی یک کشور به شمار می روند، به گونه ای که توسعه ی آنها نقشی اساسی در فرآیند توسعه ی ملی دارد. بنابراین توسعه روستایی و کشاورزی با توسعه کشور در همه ی ابعاد همراه است (پاپلی یزدی، 1382، ص 56). از آن جا که در
اکثر مناطق جهان، روستاها از جمله نواحی فرسایش محسوب می شوند، اندیشمندان و سیاست گزاران تمامی کشورهای دنیا توجه خاصی به امر توسعه ی روستایی و رفع مشکلات و معضلات آن ها دارند. مشکلات و معضلات روستاها در تمامی جهان ناشی از دو مسأله ی اساسی است: یکی کمبود امکانات اجتماعی (ضعف زیرساخت ها) و دیگری کمبود درآمد (ضعف اقتصادی) (قمبرعلی و زرافشانی، 1387، ص 132).
بررسی آمارها نیز نشان دهنده ی آمار بالای نرخ بیکاری در روستاهاست. به گونه ای که بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، نرخ بیکاری مناطق روستایی برابر 74/14 درصد و نرخ مشارکت نیروی کار بر ابر 85/40 درصد بوده است. این موضوع در ارتباط با بیکاری زنان اوضاع اسف بارتری را نشان می دهد به گونه ای که بر اساس آمارهای نسبتاً جدید مرکز آماری ایران، زنان بیکار دارای تحصیلات عالیه و متوسطه روستایی، سهمی برابر 4/59 درصد را دارند. ضمن اینکه تحولات خود اشتغالی در دوره 1375-1335 نشان می دهد که خود اشتغالی در نقاط روستایی ایران از 61 درصد در سال 1335 به 21 درصد در سال 1375 کاهش یافته است (پوررجب میاندوآب، 1388، ص 30).
آمارهای فوق نشان دهنده ی ضعف وضعیت اقتصاد و اشتغال زنان روستایی در داخل کشور است. اما در بعد جهانی نیز به لحاظ اهمیت زنان روستایی در جهان امروز، هر ساله پانزدهم اکتبر، روز جهانی زنان روستایی است[4]. هدف نامگذاری این روز، یادآوری این نکته به مردم و دولت ها است که زنان روستایی، که اکثر آنها کارآفرینان مزرعه هستند، نه فقط در بطن فعالیت های کشاورزی خوب، مؤثر و مفید هستند، بلکه عنصری ضروری برای کمک به توسعه اقتصادی و اجتماعی خانواده های خود در مقیاس کوچک تر و کشور در سطح گسترده تر هستند. این روز همچنین تذکری به جوامع مدنی، جامعه ی بین المللی، اشخاص و از همه مهم تر دولت ها، برای به رسمیت شناختن نقش مهم زنان روستایی در زمینه های اقتصادی گسترده تر است. این شناخت شامل پذیرش و عمل به نگرانی های زنان روستایی به منظور رفع همه ی موانعی است که سبب عدم تحقق حقوق اجتماعی و اقتصادی آنان است و شامل به رسمیت شناختن اهمیت مشارکت زنان روستایی در توسعه اقتصادی و طراحی و پیاده سازی سیاست ها و برنامه های توسعه ی روستایی است (ماریوو[5]، 2008، ص 13).
زنان در حال حاضر، بخش عظیمی از نیروی کار کشاورزی را در کشورهای در حال توسعه تشکیل می دهند، اما شواهد نشان می دهد که بهره وری آنها به شکلی وسیع به دلیل فقدان آموزش مهارت های مناسب، پایین است و این موضوع سبب آسیب پذیری آنها گردیده است (کولت و گال[6]، 2009، ص 7). واقعیت این است که بخش عظیمی از ضعف درآمد در روستاها با وجود منابع خدادادی به بحث آموزش و عدم آگاهی کافی روستائیان در چگونگی بهره گیری از منابع موجود برای تولید و درآمد زایی بر می گردد. اما، پیش نیاز آموزش در این گروه نیازمند شناسایی نیازهای آموزشی آنان است. این موضوع در مطالعات دایسون و همکاران (2002) نیز به عنوان بخشی از عوامل اصلی برای حیات بخشی به روح کارآفرینی در مناطق روستایی نیز ذکر گردیده است. وی این عوامل را شامل: ایجاد فعالیت متناسب با نیازهای شناسایی شده جامعه محلی- تولیدات کافی متناسب مقیاس، منابع و مهارت های محلی، تمرکز بر کارآفرینی، و یادگیری مداوم از طریق آموزه های قبلی، می داند (به نقل از خسروی پور و کیخواه، 1392، ص 3).
بررسی مبانی تجربی در زمینه ی شناسایی نیازهای آموزشی زنان روستایی در زمینه ی مهارت های خوداشتغالی، دارای پیشینه ای بسیار ضعیف است و در میان مطالعات در دسترس، مطالعات اندکی به این موضوع پرداخته اند. آل آقا (1384) با بررسی سه استان شمالی کشور، نشان داد که آموزش های خوداشتغالی در میان زنان روستایی این مناطق بسیار ضعیف بوده و بسیاری از زنان، مشاغل درآمدزای خود را به شکل سنتی فرا گرفته اند. آقاجانی و همکاران (1392) نشان داد که دوره های آموزش کارآفرینی زنان در وضعیت مطلوبی نیست. زرافشانی و همکاران (1390) در نیازسنجی آموزشی زنان روستایی شهرستان سنقر، نتیجه گرفتند که 12 نیاز آموزشی دارای بالاترین اولویت می باشند که 3 اولویت اول به ترتیب شامل اقتصاد خانه داری، آموزش تغذیه ی کودکان و مهارت های طبخ غذا بود.
بررسی نیازهای آموزشی زنان روستایی به منظور آموزش مهارت های خوداشتغالی دارای اهمیت ویژه ای است چرا که زن بودن در دنیای امروز به خودی خود احتمال بودن در دایره فقر را افزایش می دهد (چانت[7]، 2003، ص 1). زندگی زنان در فقر، اغلب آنها را با شرایط سخت اقتصادی و اجتماعی مواجه می سازد و سلامتی آنان را به خطر می اندازد (مید[8] و همکاران، 2001، ص 160). از سویی، زنان امروزه در بسیاری از روستاها عهده دار فعالیت های اقتصادی ای هستند که منجر به کسب درآمد ملموس نمی شود و همین امر سبب می گردد که علاوه بر هدر رفت انرژی و پتانسیل آنان در بخش های تولیدی، عملاً دسترسی و مالکیت شان بر منابع محدود گردد (کایور[9]، 2005، به نقل از سروش مهر و همکاران، 1389، ص 144). بر این اساس نیاز هست که بحث آموزش مهارت های خود اشتغالی زنان در محیط های روستایی مورد توجه ویژه قرار گیرد.
از جمله ی راه های موجود برای تعیین نیازهای آموزشی زنان روستایی، استفاده از شیوه های نیازسنجی آموزشی است. اگر چه مدل ها و شیوه های متعددی برای نیازسنجش آموزشی وجود دارد، از جمله مدل کافمن و هرمن (1996)، کریگ (1987)، گلدستاین (1992)، سینجر (1990)، استوت (1993)، سورینا (1997)، اندرسون (1993 و 1994)، انرسون (1993)، الگوی شورای همکاری (1997)، گریفث و ویلیامز (1998)، ادگار شاین (1980)، ترولو (1997) و وودال و وینستنتلی (1998)؛ در مطالعه ی حاضر از مدل مماس بومی شده توسط مجتهد و همکاران (1382) استفاده گردیده است. بر اساس این مدل به منظور تعیین نیازهای آموزشی ابتدا با تجزیه و تحلیل شغل های ممکن در روستا، فهرستی از ویژگی های مختلف و توانایی های مورد نیاز آن مشاغل از قبیل دانش و معلومات، توانایی های ذهنی، مهارت های بدنی، وضعیت مالی، و سایر خصوصیات مربوط تهیه و مسئول تعیین نیاز با در دست داشتن این شرایط و ضوابط از طریق مصاحبه و پرسشنامه میزان نیاز افراد به هر شغل را تعیین می نماید.
در این مطالعه برای ساخت و تهیه ی ابزار لازم برای جمع آوری داده های مربوط به نیازهای آموزشی زنان مورد مطالعه با استفاده از روش دلفی بر اساس نظر کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان کرمانشاه، پرسشنامه ای در چند مرحله طراحی و تهیه گردید. به منظور تکمیل پرسشنامه ها نیز از روش مصاحبه ی حضوری و تکمیل پرسشنامه به روش پرسش و پاسخ بهره گرفته شد. بر این اساس، آنچه مسأله و سؤال اصلی این مطالعه می باشد این است که نیازهای آموزشی زنان روستایی در راستای مهارت های خوداشتغالی کارآفرینانه کدامند؟
- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش:
توسعه ی روستاها در مقایسه با گذشته پیوند گسترده تری با کارآفرینی دارد. بسیاری از مؤسسات و اشخاص مؤثر در توسعه ی روستایی، امروزه ایجاد کارآفرینی را به عنوان یک شیوه مداخله جویانه توسعه، که می تواند روند توسعه روستا را تسریع ببخشد، تلقی می کنند. کشاورزان آن را به مانند ابزاری برای بهبود درآمدهای کشاورزی در نظر می گیرند و زنان آن را به عنوان امکان استخدام شدن در مجاورت منزلشان تلقی کرده که باعث ایجاد استقلال، عدم وابستگی و کاهش نیاز شدید آنان به حمایت های جامعه می شود (پاسبان، 1385، ص 4). لذا با توجه به اینکه امروزه زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهری و روستایی در هر جامعه ای، کسانی هستند که در سرنوشت جامعه نقش ویژه ای بر عهده دارند، لازم است جهت دستیابی به توسعه ی پایدار، به توانمندسازی آنان توجه خاص مبذول شود (قلی پور و رحیمیان، 1388، ص 33). بخش عمده ای از توانمندسازی زنان، آموزش مهارت های خوداشتغالی به آنان به منظور دخیل بودن در فعالیت های اقتصادی خانوار و بر عهده گرفتن مالکیت عواید فعالیت های کاری خود است.
وضعیت زنان در هر جامعه ای نشانگر میزان پیشرفت آن جامعه است، و این واقعیتی است که روز به روز تعداد بیشتری آن را در می یابند. پایین بودن میزان مشارکتت زنان در فعالیت های اقتصادی ایران تابع عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بوده و تبعات گوناگونی داشته است. از نظر اقتصادی این میزان نسبت وابستگی و بار اقتصادی را افزایش می دهد. در نتیجه، کمیت و کیفیت نیروی انسانی تحت تأثیر قرار می گیرد و فشار مضاعف بر نیروی انسانی فعال از میزان بازدهی آن خواهد کاست (محمودیان، 1382، ص 190).
پیش شرط استفاده ی صحیح از نیرو و توان کارکردی زنان در بخش اشتغال و اقتصاد در روستاها، شناسایی نیازهای آموزشی آنان در راستای فعالیت های خوداشتغالی و آنجام صحیح آموزش ها در این راستا است. لذا به منظور ارائه ی آموزش های ضروری و متناسب با نیازهای آموزشی واقعی هر گروه از این افراد، لازم است که متناسب با هر جامعه ای، مطالعاتی خاص، نیازهای آموزشی زنان را در بخش مهارت های خوداشتغالی با توجه به پتانسیل های موجود در روستا، مورد بررسی قرار دهد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که امروزه با وجودی که زنان به شکل فزاینده ای در فعالیت های اقتصادی در محیط های روستایی فعال اند، اما پتانسیل آنان در مشارکت های اجتماعی، اقتصادی و کارآفرینی تا حد زیادی به رسمیت شناخته نشده و دست نخورده باقی مانده است (پاروین[10]، 2014، ص 15). بر این اساس اهمیت و ضرورت انجام مطالعاتی از این دست، بیشتر قابل تبیین و دفاع است.
نتایج این مطالعه می تواند در سازمان های متولی امور بانوان در روستاها نظیر سازمان های جهاد کشاورزی که وظیفه ی آموزش و ساماندهی اشتغال زنان را در روستا بر عهده دارد مورد استفاده قرار گیرد. از این رو اگر آموزش های خوداشتغالی با توجه به ظرفیت ها روستاها و نیاز واقعی آموزشی زنان بر اساس مطالعات علمی نظیر مطالعه ی حاضر صورت گیرد، می توان به نتایج مثبت و مثمرثمر آن امیدوار بود.
- اهداف پژوهش:
(1-4-1) هدف کلی:
بررسی نیازهای آموزشی زنان روستایی در راستای مهارت های خوداشتغالی کارآفرینانه
(1-4-2) اهداف فرعی:
- تعیین نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی تولیدات خانگی
- تعیین نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی تولید محصولات زراعی / باغی
تعیین نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی پرورش دام و تولید فرآورده های دامی
- سؤالات پژوهش:
- نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی تولیدات خانگی کدامند؟
- نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی تولید محصولات زراعی / باغی کدامند؟
- نیازهای آموزشی زنان روستایی در رابطه با مهارت های خوداشتغالی در حوزه ی پرورش دام و تولید فرآورده های دامی کدامند؟
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
***
و همچنین به ایمیل شما نیز ارسال می شود.
پشتیبانی سایت : serderehi@gmail.com
—-
پشتیبانی سایت :