“
در تحقیقی متفاوت که در سال ۱۳۹۲ توسط مروتی، بهرامی، یعقوبی و غلامی انجام شده، به نقد و بررسی سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان در نظریه مازلو با توجه به آیات قرآن پرداخته شده است. همان طور که در متن این بخش بیان شد نظریه انگیزه های انسانی مازلو یکی از شناختهترین و تأثیرگذارترین نظریات روانشناسی از زمان پیدایش آن بوده است که نیازهای اساسی انسان را به ترتیب اهمیت در قالب یک هرم گنجانده است و بر اساس آن، نخست میبایست نیازهای اولیه همچون نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی برآورده شود تا بتوان به بالاترین سطح نیازها یعنی خودشکوفایی و تعالی رسید. این پژوهش، نظریه مازلو را از دیدگاه نگرش حیات بخش اسلام و براساس آیات قرآن کریم و با روش تحقیق کیفی تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی، نقد و بررسی کردهاست. نتایج نشان داده است که به منظور دستیابی به خودشکوفایی و تعالی موردنظر قرآن، تأمین مرحله به مرحله نیازها ضرورتی ندارد و حتی در برخی موارد لازم است که انسان با اختیار خود از برخی یا همه نیازها به یکباره چشم بپوشد. از جمله موارد نقض قرآن بر این اصل میتوان به روزهداری، پرهیز از ریا، شهادتطلبی و آزمایش الهی اشاره کرد. به نظر میرسد از آنجایی که انسان خود را به طور کامل نمیشناسد نمیتواند به طور کامل و عالی نیازهای خود را یافته و رفع کند اما خالق او این نیازها را در عالی ترین بُعد مطرح کرده تا انسان با رفع آن به مقام عالی انسانی برسد. این نیازها، همان نیازهای فطری هستند. در حالی که نظریات مازلو و روانشناسان انسانمدار نظریه هایی جامع و مبتنی بر تمام ابعاد وجودی انسان نمیتوانند باشند و نقص آن ها در مقابل معارف اسلامی نمایان میشود.
همان طور که گفته شد تحقیقات بسیاری در زمینه نیازهای اساسی روانشناختی انسان انجام شده است که در اینجا تعدادی از آن ها مطرح شد تا اهمیت توجه به نیازهای درونی انسان و نتایج مثبت و منفی در توجه یا عدم توجه به آن بیشتر مورد تأکید قرار گیرد. در بخش روانشناسی، در نظریات مختلف مانند نظریه خودتعیینگری(نیازهای بنیادی روانشناختی شامل ارتباط، شایستگی و خودمختاری) و سلسله مراتب نیازهای مازلو، نیازهای انسان مطرح شده و در این راستا به ابعادی از وجود انسان توجه کردهاند اما این عدم کلنگری، جای بررسی نیازهای درونی انسان در تمام ابعاد را باقی میگذارد. این تحقیق درصدد بررسی مجموعه نیازهای درونی انسان است که ارضای متعادل آن ها او را به هدف نهایی آفرینش آدمی میرساند.
پیش از اتمام بخش تحقیقات مرتبط، لازم به ذکر است که «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»، «مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» و«برنامه درسی ملی» موارد دیگری است که در پیشینه مطالعاتی این تحقیق قابل طرح است. هر چند این سندها در مراجع قانونی در دست بررسی است و به مرحله اجرا نرسیده است ولی به عنوان آثار فکری و علمی در حوزه برنامه درسی بر اساس انسانشناسی دینی و خصوصاًً فطرت انسانی، مطالب ویافتههایی دارند که امید است هر چه سریعتر به صورت کاربردی به نظام آموزش و پرورش وارد شده تا به اصلاح نواقص و اشکالات موجود بپردازد.
با همه توضیحات مطرح شده در این بخش، به نظر میرسد رویکرد مناسب و سازگار با تعلیم و تربیت صحیح، رویکرد فطرتگرا باشد. این رویکرد، برخاسته از دیدگاه اسلام نسبت به انسان و انسانشناسی دینی است. در این دیدگاه، فطرت نقش محوری دارد و به گفته مطهری، امالمعارف محسوب میشود. با پرورش فطرت، معنویت اسلامی، زندگی فردی و جمعی انسان را فرا میگیرد و جهت حرکت را الهی میسازد. در وضع کنونی که انواع معنویتهای کاذب پدید آمده و کودکان و نوجوانان را تهدید مینمایند، تدوین برنامه های درسی بر اساس فطرت انسانی، اهمیت و ضرورت فوق العاده دارد. همان طور که در بخش تحقیقات ملاحظه شد، تحقیقی که به طور خاص به این مسئله پرداخته باشد یافت نشد، تحقیق پیشرو در راستای این هدف، به بررسی محتواهای درسی مقطع متوسطه بر اساس فطرت میپردازد، امید است که مؤثر واقع شود.
بخش دوم : سبک زندگی
موضوع سبک زندگی در جامعه ما، از جمله موضوعات جدید به شمار میرود که چند سالی از عمر ورود آن به مباحث بومی نگذشته و هنوز به گفتمانی شاکلهدار، مستحکم و تا حدودی اجماعی(به لحاظ مفهوم سازی) تبدیل نشده است. به طوری که درحالحاضر، محققان زیادی در حال قلمزدن در مورد آن و مباحث مربوط بدان هستند. هدف از پرداختن به این بخش با عنوان سبک زندگی نیز، به منظور آشنایی مختصر با این عنوان است تا در مورد متغیر مستقل این تحقیق که دروس مرتبط با سبک زندگی است آشنایی لازم حاصل شود.
۱-۲-۲ پیشینه تاریخی
پیشینه سبک زندگی به آغازین روزهای زندگی بشر برمیگردد. چرا که هر فرد و گروه انسانها در هر قسمت از کرهزمین که زندگی میکردهاند به نوعی سبک زندگی خاص خود را داشتهاند، اما پیشینه سبک زندگی از لحاظ مفهومی به زمانی برگشت دارد که تعدادی از صاحبان نظریه در زمینههای مختلف، این مقوله را برای مرتبه اول صورتبندی کرده و به صورت علمی به کنکاش آن پرداختند.
صفارهرندی(۱۳۸۹) در پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، به مواردی از استخدام آن در متون جامعهشناختی پیش از سه دهه اخیر، اشاره میکند و در فرایند به وجود آمدن مفهوم سبک زندگی، ریشههای ابتدایی مفهومبندیهای ارائه شده از آن را، در آثار کسانی چون تورشتاین وبلن[۲۸]، ماکس وبر[۲۹] و گئورگ زیمل[۳۰] میداند.
اینکه واژه سبک زندگی مشخصاً از چه زمانی وارد ادبیات و حوزه علوم انسانی شد دقیقاً مشخص نیست. فاضلی(۱۳۸۲) اعتقاد دارد وبلن در کتاب نظریه طبقه تنآسا، در بررسی پدیده مصرف در آمریکا، از مفهوم سبک زندگی استفاده نکرده و تعریفی از آن نیز ارائه نداده است، بلکه صرفاً از لابلای بحثهایش میتوان دریافت که آن را شیوه زندگی متمایز طبقه تنآسا و نمودی از جایگاه طبقاتی آنان میدانسته است.
اما نخستین بار در سال ۱۹۲۹ روانشناسی به نام آلفرد آدلر[۳۱] واژه سبک زندگی را برای اشاره به شخصیت اصلی فرد که در دوران کودکی شکل گرفته و اینک نیز واکنش و رفتار فرد را کنترل میکند به کار برد. سپس پیروان آدلر همچون کرت آدلر[۳۲]، لیدا سیچر[۳۳]، الکساندر مولر[۳۴]، سوفیا دوریس[۳۵]، آنتونی بروک[۳۶]، اروین وکسبرگ[۳۷]، الکساندر نور[۳۸]، سوفیا لازار فلد[۳۹]، آیدا لوی[۴۰]، فریناند برن بام[۴۱] و دیگران به تفصیل به بررسی سبک زندگی پرداختهاند(کجباف، سجادیان، کاویانی و انوری،۱۳۹۰).
“