با ورود به اقتصاد دانشی، دانش در مقایسه با سایر عوامل تولید مانند زمین و سرمایه و ماشین آلات و… . از ارجحیت بیشتری برخوردار شده است به طوری كه در این اقتصاد، دانش به عنوان مهمترین عامل تولید محسوب می شود و از آن به عنوان مهمترین مزیت رقابتی سازمانها یاد برده می شود (Seetharaman et al.,2002). یكی از ویژگیهای این دانش این است كه نامشهود است یعنی غیر قابل لمس و غیر قابل محسوس است و ارزشگذاری و اندازه گیری آن خیلی سخت و مشكل است در صورتی كه در گذشته سازمانها با استفاده از روشهای حسابداری قادر بودند تا ارزش و اندازه عوامل تولید خود را بطور كامل محاسبه كنند. امروزه این روشهای حسابداری دیگر دارای كارایی لازم نیستند (Sullivan et al.,2000). دانش به عنوان یكی از مهمترین اجزای داراییهای نامشهود محسوب می شود. اگر در گذشته بیشتر داراییهای سازمانها مشهود بوده اند ولی امروزه قسمت اعظم داراییهای سازمانها نامشهود هستند (Sullivan et al.,2000). در این اقتصاد دانشی، موفقیت سازمانها به توانایی مدیریت این داراییهای نامشهود بستگی دارد و برای اینكه بتوانیم این داراییها را مدیریت كنیم ابتدا می بایستی آنها را شناسایی واندازه گیری كرده و در نهایت می توانیم آنها را مدیریت كنیم (San`chez et al.,2000).
با ورود به اقتصاد دانشی ، ما به مدل جدیدی از داراییهای سازمانی نیاز داریم. بطور كلی داراییهای سازمانی را می توان به 2 دسته كلی تقسیم كرد :
1-داراییهای مشهود: این داراییها شامل داراییهای فیزیكی و مالی هستند كه بطور تقریبا كامل در تراز نامه شركتها منعكس می شود. این داراییها تحت اصول اقتصاد كمیابی عمل می كنند یعنی با استفاده بیشتر از آنها، از ارزش آنها كاسته می شود.
2-داراییهای نامشهود: این داراییها هم به دو دسته كلی تقسیم می شوند :
2-1: داراییهای نامشهودی كه به وسیله قانون حمایت شده اند و به آنها عنوان مالكیت معنوی را داده اند و شامل حق امتیازها وكپی رایتها و فرانشیز وعلایم وماركها تجاری است. برخی از موارد آن در ترازنامه منعكس می شوند.
2-2: سایر داراییهای نامشهود كه شامل سرمایه های فکری است كه تحت اصول اقتصاد فراوانی عمل می كنند یعنی با استفاده بیشتر از
آنها، از ارزش آنها كاسته نمی شود و معمولا در ترازنامه منعكس نمی شوند (Tayles et al .,2002).
در این فصل ازتحقیق، محقق به طور خلاصه و با توجه به موضوع تحقیق، به بیان مساله اصلی پژوهش و تشریح و بیان موضوع، ضرورت انجام تحقیق، فرضیه های تحقیق، اهداف اساسی از انجام تحقیق، روش تحقیق، روش های گردآوری اطلاعات، نمونه و جامعه آماری، روش نمونه گیری و روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته، و در پایان اصطلاحات و واژه های تخصصی مطرح می گردند.
- مسأله اصلی تحقیق
این امر مسلمی است که پژوهش های کاربردی، مساله مدار هستند. بدین معنی که تمام فرآیند پژوهش، از اولین گام های مشاهده تا آخرین مراحل استنتاج، می باید حول یک یا چند مساله یا مشکل دور بزند. بنابر این، روشن کردن مشکل یا مساله در یک تحقیق علمی و کاربردی، یکی از ضروری ترین و اولین گام های پژوهش است. اگر مساله خوب روشن یا تبیین نشود، تمام مراحل بعدی فرایند تحقیق از قبیل: جمع آوری اطلاعات و استنتاجات یا نتیجه گیری، دچار مشکلات و نواقصی خواهد شد که ناشی از خود آن مراحل نیست، بلکه ناشی از روشن نبودن و بیان نادرست مساله است. بنابر این شاید اغراق نباشد که بعضی از محققان معتقدند که خوب و درست روشن کردن مساله، معادل نیمی از فعالیت های پژوهشی است.
ابتدا لازم است تا مدل مفهومی تحقیق نمایش داده شود، تا سئوالات تحقیق از روی مسیر مربوطه مشخص گردند.
شکل 1-1) مدل مفهومی تحقیق
در این تحقیق با توجه به مدل مفهومی تحقیق سوالات زیر مطرح می گردند:
- آیا میان اجزای سرمایه های معنوی، ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد ؟
- آیا بین سرمایه انسانی و سرمایه مشتری ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد ؟
- آیا بین سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد ؟
- آیا بین سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد ؟
- 2. آیا اجزای سرمایه های فکری موجب بهبودعملكرد سازمانی میشود؟
- آیا سرمایه مشتری موجب بهبود عملكرد سازمانی می شود ؟
- آیا سرمایه ساختاری موجب بهبود عملكرد سازمانی می شود؟
آیا سرمایه انسانی موجب بهبود عملكرد سازمانی می شود؟
- تشریح و بیان موضوع
با در یك تعریف ساده، سرمایه فکری، عبارتست از تفاوت بین ارزش بازاری و ارزش دفتری داراییهای یك شركت(Seetharaman et al.,2002). در تعریف دیگر، از سرمایه فکری به عنوان همه فرآیندها و داراییهایی نام برده می شود كه معمولا در تراز نامه منعكس نمی شوند (Bontis et al.,2000). متاسفانه هیچ تعریف جهانشمولی از سرمایه های فکری وجود ندارد. خود این سرمایه های فکری هم دارای یكسری اجزایی هستند كه در یك طبقه بندی ساده شامل سه نوع سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری می باشد (Bontis et al.,2000).
سرمایه انسانی: شامل ذخیره دانش اعضای یك سازمان است كه شامل شایستگها و طرزفكرهای كاركنان است.
سرمایه ساختاری: شامل همه مخازن دانش غیر انسانی در یك سازمان است كه شامل پایگاه داده ها ، چارتهای سازمانی و فرآیندها و استراتژیها و … .است كه به سازمان ارزشی فراتر از مواد آن می دهد.
سرمایه مشتری: عبارتست از دانش گرفته شده در كانالهای بازاریابی و روابط مشتری یك سازمان است (Bontis et al.,2000).
طبقه بندیهای مختلفی از سرمایه های فکری ارایه شده است.(Seetharaman et al.,2002and Petty et al.,2000 and Chen et al.,2004).
بطور كلی باید گفت كه مهمترین جز اصلی و اساسی سرمایه فکری، سرمایه انسانی است و دو سرمایه دیگر تابعی از سرمایه انسانی است (Chen et al., 2004).
متاسفانه سازمانها به این سرمایه های فکری توجهی ندارند و از نقش آنها در تحقق اهداف خود، غافل هستند زیرا این سرمایه های فكری را نمی شناسند و قادر به انداره گیری آنها نیستند.
تحقیق حاضر در پی آن است كه ببیند:
1- آیا سرمایه های فکری موجب بهبود عملکرد سازمانی می شود یا نه؟
2- آیا این اجزا سرمایه های فکری با همدیگر ارتباطی دارند یا نه؟