در این بخش به مرور ادبیات نظری متغیرهای تحقیق پرداخته شده است. ابتدا متغیر معنویت در محیط کار، سپس متغیر کیفیت خدمات مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت چارچوب نظری و مدل مفهومی این پژوهش، ارائه میگردد.
معنویت در محیط کار
انسان ها وارد دوران جدید و بیسابقهای در زندگی خود شده اند. دورانی که در آن دنیا به شدت در حال تغییر و تحول است. طی چهار صد سال گذشته، غرب بین دنیای بیرونی و دنیایدرونی تفاوت قائل شده است و فعالیتهای دنیوی را از اموری مثل مذهب، معنویت و عرفان به کلی جدا کرده است. (نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳). این جدایی از یک سو سبب خرافات زدایی و نفی تسلط کلیسا بر انسان غربی، تحت تسلط درآوردن طبیعت و پیشرفت علوم و فن آوری های مختلف، افزایش فوقالعاده رفاه زندگی، ظهور دموکراسیها و حاکمیت قانون و … شده است؛ و به بیان سادهتر سبب حاکمیت پارادایم عقلایی و مدرنیته در اکثر نقاط جهان شده است (شایگان، ۱۳۸۱؛ نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳؛ بایبرمن و ویتی، ۱۹۹۷). با این وجود، این جدایی از سوی دیگر بشر را در جهات بسیاری از والاترین جنبههای وجود انسانیاش جدا کرده است. در حقیقت، در پارادایم مدرن، به سهم روح و نیازهای درونی انسان ها توجه نشده است (شایگان،۱۳۸۱؛ نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳؛ دهلر و ولش، ۱۹۹۴). پارادایم مدرن، صرفا به چارچوب حقوقی، سیاسی و اقتصادی انسان میپردازد و جنبههای درونی حیات را امور خصوصی تلقی میکند که هر کس باید مطابق سلیقه خود به آنها بپردازد. به دیگر سخن، پارادایمپ مدرن ـ که به کل عالم گسترش یافته و تأمین رفاه انسان را به عهده گرفته است ـ مناطق وسیعی از قلمرو حساسیت بشری را متروک گذاشته و زمینهای را فراهم کرده است تا انسانها و به خصوص انسان های غربی نوعی احساس نارضایتی و بیقراری داشته باشند. به همین دلیل است که آنها برای پر کردن خلأ معنوی خود گرایش زیادی به سمت معنویت، مذهب وآیینهای معنوی به ویژه آیینهای شرق آسیا نشان می دهند (شایگان، ۱۳۸۱).
از اواخر قرن گذشته، در دهه نود قرن بیستم نوعی یکپارچگی مجدد بین زندگی بیرونی و درونی در حال شکلگیری بوده است. یکی از حوزههای مهمی که این یکپارچگی در آن مطرح شده است، محیط کسب و کار سازمانها میباشد (نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳؛ نک و میلیمن، ۱۹۹۴؛ وانگرمارش و کونلی، ۱۹۹۹). بسیاری از امور که قبلا در حیطه قلمرو خصوصی طبقهبندی میشدند، اکنون در حال تحمیل خود به قلمرو عمومی میباشند (شایگان، ۱۳۸۱). ورود مفاهیمی همچون اخلاق، حقیقت، باور به خدا یا نیرویی برتر، درستکاری، وجدان، رادمردی و گذشت، اعتماد، بخشش، مهربانی، احساسات، ملاحظه، معناجویی در کار، همبستگی با همکاران، تشویق همکاران، احساس صلح و هماهنگی، نوعدوستی، و … به پژوهشها و اقدامات مدیریتی و کسب و کار همه حکایت از ظهور پارادایم جدیدی دارند. به عقیده بسیاری از محققان، این پارادایم جدید محیط کار، که برگرفته از فیزیک کوانتوم، علوم سایبرنتیک، نظریه آشوب، علوم شناختی، مذاهب و آیینهای شرقی و غربی میباشد، و در واقع عکسالعملی به پارادایم خشک و مکانیستی مدرن است، پارادایم معنویت میباشد. (بایبرمن و ویتی، ۱۹۹۷؛ بولمن و دیل، ۱۹۹۵). حتی وانگرمارش و کونلی (۱۹۹۹) با قطعیت پیشبینی کردهاند که این پارادایم جدید در ادامه موج سوم مطرح شده توسط آلوین تافلر، موج چهارم خواهد بود.
از ابتدای سال ۱۹۹۲ حجم مقالات، کتب، کنفرانسها، و کارگاههای معنویت در محیط کار افزایشی فوقالعاده داشته است (نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳). برای مثال این موضوع به روی جلد مجلاتی همچون بیزینس ویک (کالین، ۱۹۹۹) و فورچن (گانتر، ۲۰۰۱) راه یافته است. یکی از محققان پیشبینی کرده است که معنویت در محیط کار از اصلیترین روندها در قرن بیست و یکم خواهد بود (شلنبرگر، ۲۰۰۰). علاوه بر این در سال ۱۹۹۹ نیز آکادمی مدیریت که یکی از معتبرترین مراجع مدیریت در دنیا میباشد، آخرین گروه تخصصی خود را تحت عنوان «مدیریت، معنویت، و دین»، تشکیل داد و با این کار در واقع مشروعیت و پشتیبانی لازم برای تحقیقات و تدریس در این زمینه جدید را فراهم کرد؛ و همزمان مجلات معتبری از جمله مجله علمی وزین «ژورنال مدیریت تغییر سازمانی» ویژهنامههایی را به این موضوع اختصاص دادند (نیل و بایبرمن،۲۰۰۳ و ۲۰۰۴).
پیش از ادامه کار توجه به نکات زیر ضروری است:
مفهوم معنویت در محیط کار در اینجا از نگاه ادبیات مدیریت در غرب و بویژه آمریکای شمالی مورد بحث قرار میگیرد.بدیهی است که این مفهوم از مدت ها قبل در فرهنگ ما وجود داشته است . ولی در اینجا تنها از منابع غربی استفاده شده است و هدف مقایسه این مفاهیم با مفاهیم دین و فرهنگ خودمان نبوده است. مسلماً در آینده لازم است این مقایسه و نیز نقد این مفهوم غربی با توجه به فرهنگ شرقی اسلامی صورت گیرد.
در مقالات مختلف واژههای معنویت در محیط کار، معنویت در کار، معنویت محیط کاری، روح در کار و… معمولاً معادل یکدیگر استفاده میشوند، و البته ممکن است اندکی تفاوت معنایی با یکدیگر داشته باشند. برای مثال عبارت معنویت در کار بیشتر به جنبههای فردی و عبارت معنویت در محیط کار بیشتر به جنبههای سازمانی اشاره دارد. در هر صورت ما در سرتاسر این متن از واژه معنویت در محیط کار استفاده میکنیم و فرض میکنیم که این واژه در برگیرنده همه ابعاد فردی و سازمانی معنویت در محیط کار میباشد.
نیازهای معنوی کارکنان و ظهورپارادایم معنویت در محیط کار
امروزه افراد زیادی در کارشان احساس نارضایتی، بیقراری و عدم امنیت دارند (مارکز و دیگران، ۲۰۰۵). موریس (۱۹۹۷) عقیده دارد رضایت شغلی، اعتماد، و اخلاق کاری در اکثر محیطهای کاری نایاب شده است. بسیاری از اقدامات سازمانها برای تغییر و بهبود در دو دهه اخیر از قبیل کوچکسازی، مهندسی مجدد، تعلیق، اخراج از کار و … موجب تضعیف روحیه و نوعی سردرگمی معنوی کارکنان شده است(کینجرسکی و اسکرپنیک، ۲۰۰4). در واقع این اقدامات که مبتنی بر پارادایم مکانیستی و عقلایی مدرن بودهاند، نتوانستهاند خواستههای کارکنان را برآورده سازند (لونددین و دیگران، ۲۰۰3). جهانی شدن، حرکت به سمت سازمانهای دانشی، رشد تقاضای کارکنان برای محیطهای کاری غنی و پرورشدهنده و نیز کار معنادار، این فشارها را بیشترکرده است. در حقیقت به نظر میرسد کارکنان در مشاغل خود به دنبال چیزی بیش از تنها پاداشهای اقتصادی هستند.
بعضی از محققان عقیده دارندکه نوعی تنش اساسی بین اهداف عقلایی و تکامل معنوی در سرتاسر محیطهای کاری به وجود آمده است. (اسچراگ، ۲۰۰۰) گریگوری پیرس، مدیر یک انتشاراتی و مؤسس سازمان «رهبران کسب و کار برای کمال، اخلاق، و عدالت» بیان میکند: «ما اغلب زمان زیادی را برای کار کردن صرف میکنیم. شرمآور است اگر خدا را در آن جا نیابیم» (برادلی و کائونای، ۲۰۰۳). سازمانها اکنون به طور روز افزونی، بیارزشی کسب موفقیتهای مالی را در مقابل هزینه ارزشهای انسانی درک کردهاند؛ و در شروع هزاره جدید برای کمک به کارکنان در جهت متوازن ساختن زندگی کاری و خانوادگی آنها و نیز شکوفا ساختن قابلیتهای بالقوهشان در محیط کاری راههای جدیدی یافتهاند (مارکز و دیگران، ۲۰۰۵). پارادایم منعطف و خلاق معنویت نیز در پاسخ به همین نیازها و فشارها ظهور کرده است و محققان زیادی این امر را تأیید کردهاند (اشمس و دوچن، ۲۰۰۰؛ بایبرمن و ویتی، ۱۹۹۷؛ نیل و بایبرمن، ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴؛ فرشمن، ۱۹۹۹؛ گیبنز، 1999؛ میتروف و دنتون، ۱۹۹۹؛ نک و میلیمن، ۱۹۹۴؛ گانتر، ۲۰۰1؛ اسچراگ، ۲۰۰۰؛ الدنبرگ و بانسوچ، ۱۹۹۷).
جودی نیل از اولین و پرشورترین محققان در این زمینه، مؤسس وبسایت معنویت در کار و نیز سردبیر دو ویژهنامه معنویت در ژورنال مدیریت تغییر سازمانی در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ عقیده دارد در چند سال گذشته عواملی از قبیل حادثه ۱۱ سپتامبر، بحران های اقتصادی در جهان، روند جهانی شدن، فقدان یکپارچگی در سازمانها و… منجر به تمایل شدید مردم به ارتباطات انسانی بیشتر و همچنین نیاز شدید به یک حس عمیق معنا در کار شده است (استوارت، ۲۰۰۲). اشمس و دوچن (۲۰۰۰) علل رشد علاقه مردم به معنویت در محیط کار به خصوص در ایالات متحده را چنین بیان میکنند:
کوچکسازی، مهندسی مجدد، و تعلیق از کار وسیع در دو دهه گذشته که سبب شد محیط کار در آمریکا به محیطی نامناسب برای کارکردن تبدیل شود.
این حقیقت که محیط کاری به طور فزایندهای برای اکثر مردم به عنوان منبع اولیه همبستگی ادراک میشود. دلیل این امر کاهش روابط با خانواده، همسایه ها، مراکز مذهبی و گروههای مدنی میباشد.
دسترسی و کنجکاوی بیشتر نسبت به فلسفهها، فرهنگها، و آیینهای شرق آسیا مانند ذن بودیسم، کنفسیوسیسم، که مراقبه را تشویق میکنند و بر ارزشهایی از قبیل وفاداری گروهی، جستجوی معنویت در هر اقدام و… تأکید دارند.
افزایش جمعیت، مسن شدن جمعیت دنیا، احساس عدم اطمینان و نزدیکی بیشتر به مرگ، و در نتیجه تمایل به تعمق بیشتر درباره معنای زندگی.
افزایش فشار رقابت جهانی که سبب شده است رهبران سازمانی درک کنند که خلاقیت کارکنان باید پرورش یابد.
سایر دلایل عبارتند از:
ورود به هزاره جدید، افزایش جستجو برای معناخواهی در کار، جستجوی ثبات در دنیای بیثبات امروزی، حرکت به سمت زندگی کلگرا، مشارکت بیشتر زنان در محیطهای کاری، حرکت کشورهای توسعه یافته از نیازهای جسمی به نیازهای فکری و… . (مارکز و دیگران، 2005)
تعاریف و دیدگاههای معنویت و معنویت در محیط کار
با در نظر گرفتن افزایش قابل ملاحظه توجهات به معنویت در محیط کار، پرسش اصلی این است که معنویت در محیط کار چه معنایی دارد؟ معنویت برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد و بنابراین تعاریف زیادی در ادبیات این موضوع وجود دارد که ناشی از وجود دیدگاههای متفاوت میباشد.میتروف، پروفسور مدیریت، معنویت را تمایل به جستجوی هدف نهایی در زندگی و زیستن بر اساس این هدف تعریف میکند (میتروف و دنتون، ۱۹۹۹). سایرین معنویت را نوعی نوعی معنا و نوعی آگاهی در زندگی و… تعریف میکنند. بعضی دیگر مصرانه بر مفاهیم مذاهب و آیینهای شرقی همچون تائوئیسم، بودیسم، ذن، و نیز اسلام تأکید دارند. چنین محققانی به درستی ادعا میکنند که این جوامع غیرغربی بسیار بهتر میان زندگی شخصی، کار، تفریح، عبادت، و دیگر جنبههای زندگی یکپارچگی ایجاد نمودهاند (کاوانگاه، ۱۹۹۹). بروس (۲۰۰۰) با بررسی یک سری از تحقیقات در این زمینه بیان میکند:« برای یک خداشناس کاتولیک، معنویت راهی است که توسط آن به سمت الوهیت حرکت میکند؛ برای یک پزشک در مدرسه پزشکی هاروارد، معنویت چیزی است که به زندگی معنا می بخشد؛ برای یک جامعهشناس، جستجویی انفرادی برای درک مقصود و ارزشهایی است که ممکن است مفهوم خدا یا وجود متعالی را دربر داشته باشد یا نداشته باشد. برای دیگران معنوی بودن به معنای دانستن و زیستن بر اساس این آگاهی است که زندگی بیش از آن چیزی است که ما میبینیم. معنوی بودن، فراتر از دانستن و زیستن، مبنایی برای تحول شخصی، بین شخصی، اجتماعی، و حتی جهانی براساس این معرفت است که خدا همواره در وجود ما حاضر است.»
بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده نمیتوان تعریف واحدی از معنویت و در نتیجه از معنویت در محیط کار ذکر کرد. برخی از محققان به جای ارائه تعریفی دقیق از معنویت به رویکردهای مختلف آن توجه کردهاند. یک دستهبندی متداول از رویکردهای مختلف معنویت در محیط کارکه توسط چند گروه از محققان ارائه شده است، عبارت است از:
رویکرد درونگرا / متافیزیکی
رویکرد دینی
رویکرد اگزیستانسیالیستی / سکولار (کریشناکومار و نک،۲۰۰۲؛ توئیگ و دیگران، ۲۰۰۱؛ گیبنز، ۲۰۰۰)؛
اگر بخواهیم آراء افراد مخالف دین و معنویت را نیز در نظر بگیریم باید رویکرد زیر را نیز اضافه کنیم:
رویکرد مخالفان معنویت (بوژ، ۲۰۰۰)
در ادامه به طور خلاصه به بیان هر یک از این رویکردها میپردازیم.
رویکرد درونگرا / متافیزیکی
در این نگاه معنویت نوعی آگاهی درونی است که از درون هر فرد برمیخیزد و فراتر از ارزشها و باورهای برنامهریزی شده است. در حقیقت در این رویکرد معنویت فراتر از قوانین و ادیان ملاحظه میشود (کریشناکومار و نک، ۲۰۰۲؛ گایلوری، ۲۰۰۰). برای مثال گرابر (۲۰۰۰) بیان میکند که معنویت از امور رسمی و تشریفاتی اجتناب میکند و امری غیرحرفهای، بدون سلسله مراتب، و جدا از روحانیون و مراکز مذهبی است. همچنین در این رویکرد معنویت شامل احساس همبستگی و ارتباط میان خود و دیگران میباشد (از قبیل اشمس و دوچن، ۲۰۰۰؛ نک و میلیمن، ۱۹۹۴).
رویکرد دینی
این رویکرد معنویت را جزئی از یک دین و مذهب بخصوص میداند (کریشناکومار و نک، ۲۰۰۲). برای مثال مسیحیان باور دارند که معنویت نوعی «دعوت به کار» میباشد؛آنها کار را مشارکت در خلاقیت خداوند و وظیفهای الهی میدانند. به ویژه پروتستانها که پیرو عقاید مارتین لوتر هستند، عقیده دارند که خداوند به طور مداوم در حال خلق است و کار کردن مشارکت با خداوند است (نایلور و دیگران، ۱۹۹6).هندوها عقیده دارند باید تلاش کرد و نتیجه را به خداوند میسپارند (منتن، ۱۹۹۷). بوداییها کار سخت را ابزاری میدانند که سبب بهبود در زندگی فرد به عنوان یک کل میشود و نهایتا موجب غنیسازی تمام و کمال زندگی و کار میشود (جاکوبسن، ۱۹۸۳). این دیدگاه در اسلام معمولا در قالب اخلاق کار اسلامی مطرح میشود. اخلاق کار اسلامی مسلمانان را به تعهد بیشتر به سازمان، همکاری، مشارکت، مشورت، بخشش، گذشت و … تشویق میکند (یوسف، ۲۰۰۰).طرفداران آیین تائو و کنفوسیوس برای همکاری و کار تیمی ارزش زیادی قائل هستند (کریشناکومار و نک، ۲۰۰۲). در مقایسه با سایر رویکردها، رویکرد دینی بحثبرانگیزترین رویکرد است. برای مثال گانتر (۲۰۰۱) ادعا میکند اغلب آمریکاییها به خداوند باور دارند و اغلب آنها همچنین به آزادی مذهبی نیز معتقدند.
رویکرد اگزیستانسیالیستی / سکولار
در این رویکرد هدف اصلی یافتن معنا در کار و محیط کاری میباشد (کریشناکومار و نک، ۲۰۰۲؛ نایلور و دیگران، ۱۹۹۶؛ نک و میلیمن، ۱۹۹۴).برخی از پرسشهای اگزیستانسیالیستی که در این رویکرد مطرح میشود عبارت است از:
چرا من کاری را انجام میدهم؟
معنا و مفهوم کار من چیست؟
این کار من را به کجا خواهد برد؟
دلیل وجود من در سازمان چیست؟
این پرسشها در محیط کار برای افراد مطرح میشوند و پاسخ دادن به آنها بسیار مهم است. افرادی که پاسخ این پرسشها را بیابند، احساس معنای بیشتری خواهند داشت، رضایت و در نتیجه آن بهرهوری و عملکرد آنها نیز افزایش مییابد؛ ولی افرادی که در کار روزمره خود احساس معنا نکنند دچار «ضعف وجودی» خواهند شد، از خود بیگانه میشوند و این امر میتواند بهرهوری و عملکرد آنان را به شدت کاهش دهد و موجب احساس ناکامی گردد.
رویکرد مخالفان معنویت
در این رویکرد نسبت به معنویت و به ویژه دین نگاهی کاملا منفی وجود دارد و گفته میشود که معنویت و دین هر دو ابزاری در دست مدیران و رهبران هستند تا از طریق آن پیروان یا زیردستان خود را استثمار نمایند (برادلی و کائونای، ۲۰۰۳).
دراین تحقیق مبنای کار ما تعریف معنویت محیط کاری توسط اشمس و دوچن می باشد که عبارت است از:
“درک و شناسایی اینکه بعدی از زندگی کارکنان درونی و باطنی است که این بعد قابل پرورش است و به واسطه انجام کارهای با معنا در زندگی افزایش می یابد. ” (Ashmos and Duchon, 2000)
مباحثی درباره روش تحقیق در زمینه معنویت در محیط کار
بسیاری از محققان عقیده دارند در زمینه معنویت و دین در محیط کار هنوز مدلها و روشهای کاملاً صحیح و قابل قبولی وجود ندارد (لونددین و دیگران، ۲۰۰۳). آنها استدلال میکنند که متدولوژیهای پوزیتیویستی و تجربی برای تحقیقات در این زمینه کافی نیست و حتی ممکن است با سنجش و تحلیل نادرست متغیرهای اساسی حوزه معنویت و دین در محیط کار از قبیل معنویت، روح، وفاداری، خدا و جهان به این رشته آسیب برسانند (ویلبر، ۱۹۹۸؛ گیبنز، ۲۰۰۰؛ فورناسیاری و لونددین، ۲۰۰۱). بنابراین تحقیقات در زمینه معنویت در محیط کار در نقطه عجیبی قراردارد. از یک سو نیاز به تحقیقات تجربی اساسی، مفهومسازی و نظریهپردازی دارد و از سوی دیگر روشهای مورد قبول علوم اجتماعی حاکی از فقدان ابزارهای مناسب برای مطالعات قابل قبول در این زمینه میباشد (لونددین و دیگران، ۲۰۰۳). ریشه این مسأله امری معرفتشناسانه است؛این موضوع که روشهای پوزیتیویستی نامناسب هستند و به طور بالقوه حتی میتوانند خطرناک باشند، یک ادعای معرفتشناسانه است و باید در این زمینه بیشتر کار شود.
در هر صورت به عقیده لونددین و همکارانش (۲۰۰۳) تحقیقات در زمینه معنویت و دین در یک دوره گذار قرار دارد که روشها و مدلهای مناسب آن در حال توسعه میباشند. به هر حال آنان تأکید میکنند که اصول روش تحقیقی وجود دارد که به طور بالقوه مدلهای مناسبی هستند و بهتر از پوزیتیویسم با معرفتشناسی مذهب و معنویت در محیط کار همسو میشوند. ترکیب این متدولوژیهای جدید با مدلهای تجربی و انواع جدید دادهها منجر به کار تحقیقی معتبرتری میشود.
هیتن و همکارانش (۲۰۰۴) عقیده دارند که تحقیقات در این زمینه تحت عنوان دو رویکرد وجود دارد: رویکرد ذهنی و رویکرد عینی. روشهای ذهنی شامل تحقیقاتی با ارجاع شخصی به آگاهی خودمان میباشد؛ در حالی که ما شخصا به عنوان ابزار تغییرات تحولآفرین در سازمان مشارکت داریم. روشهای عینی شامل انواع تحقیقات در زمینه معنویت در سازمانها میباشد. این تحقیقات میتوانند کیفی یا کمی باشند.
جدول زیر انواع روشهای ذهنی و عینی بر اساس نوع معنویت یعنی معنویت خالص، معنویت کاربردی و توسعه معنوی را نشان میدهد. منظور از معنویت خالص نوعی آگاهی خالص و متعالی میباشد. معنویت کاربردی دامنهای از تجارب ذهنی از قبیل بصیرت، شهود و خرد، ابعاد احساسی از قبیل عشق، احترام و انسانیت، چارچوبهای اخلاقی، مکانیسمهای حسی مثل درک زیبایی و نهایتا امور عینی مثل رفتارهای عینی را دربرمیگیرد. نفوذ و بکارگیری آگاهی و معنویت خالص سبب تغییرات مثبت و قابل سنجش در شخصیت، عملکرد ذهنی، و رفتار انسانی میشود که از آنها به عنوان توسعه معنوی یاد میکنیم (هیتن و دیگران، ۲۰۰۴).