برخی دیگر از حقوقدانان[۷۸]، مقررات مربوط به صلاحیت محلی را جزء قواعد آمره میدانند و بدین گونه استدلال میکنند که طبق ماده ۳۵۲ قانون آیین دادرسی مدنی در باب تجدیدنظرخواهی، هرگاه دادگاه تجدیدنظر، دادگاه بدوی را فاقد صلاحیت ذاتی یا محلی بداند، رأی را نقض و پرونده را به مرجع صالح ارسال می کند. در این ماده اشارهای به ایراد اصحاب دعوا به صلاحیت محلی نشده است و اگر دادگاه بدوی صلاحیت نداشته باشد، حتّی اگر اصحاب دعوا ایراد نکنند، دادگاه تجدیدنظر، رأی صادره را نقض می کند. باید گفت این نظر مغایر با اصول و قواعد حقوقی است. در مقابلِ این نظر گفته شده است که: «ماده ۳۵۲، با فلسفهی قواعد مربوط به صلاحیت محلی و اصول دادرسی عادلانه و همچنین صرفهجویی در امکانات عمومی سازگار نیست؛ زیرا رأی دادگاه اصولاً زمانی باید قابل نقض باشد که بیم تضییع حق برود. درحالیکه نقض رأی صادره که از نظر ماهیّتی فاقد ایراد است ، در هر مرحله ای از تجدیدنظر نمیتواند جبران مافات داشته باشد و اعادهی رسیدگی، منجر به صدور حکمی متفاوت از حکم پیشین نخواهد شد؛ لذا بهتر میبود که قانونگذار، مانند مرحله فرجام، در فرض مذکور نیز رأی صادره را غیر قابل نقض در مرحله تجدیدنظر میدانست»[۷۹].
به نظر میرسد که قواعد مربوط به صلاحیت محلی، برخلاف مقررات مربوط به صلاحیت ذاتی، جنبه آمره نداشته و طرفین بتوانند برخلاف آن توافق کنند؛ زیرا صلاحیت محلی برای نظم عمومی وضع نشده و فقط مصالح خصوصی را که بیشتر در جهت حفظ حقوقِ خوانده میباشد، در نظر گرفته است. اگر ایراد به صلاحیت محلی را یک حق در نظر بگیریم، حق قابل اسقاط است و طرفین می توانند با توافق، حق ایراد به صلاحیت دادگاه را از خوانده ساقط کنند. در خصوص مغایرت ماده ۳۵۲ قانون آیین دادرسی مدنی با بند ۱ ماده ۳۷۱ ، باید اینگونه نتیجه گرفت که ماده ۳۵۲، فقط در خصوص صلاحیت ذاتی مصداق دارد و در خصوص صلاحیت محلی، نقض رأی، با رعایت ماده ۸۷ همین قانون و ایراد خوانده به صلاحیت دادگاه تا پایان اولین جلسه دادرسی امکان پذیر است. افزون بر این، بهجز بند ۱ ماده ۳۷۱ قانون آیین دادرسی مدنی که در مورد فرجامخواهی، رأی صادره از دادگاه فاقد صلاحیت محلی را، در صورت ایراد به صلاحیت، قابل نقض میداند و در صورت عدم ایراد، قابل نقض نمیداند، ماده ۲۴۹ قانون آیین دادرسی کیفری، در حکمی مشابه مقرر میدارد: «چنانچه رأی توسط دادگاهی که صلاحیت ذاتی نداشته باشد، صادر شده باشد، مرجع تجدیدنظر آن را نقض و به مرجع صالح ارسال می نماید و درصورتیکه از دادگاهی که صلاحیت محلی نداشته، صادر شود و هر یک از طرفین دعوا، در تجدیدنظرخواهی خود، به این موضوع ایراد ننمایند، مرجع تجدیدنظر آن را نقض و به دادگاه صالح ارجاع می نماید». ماده ۴۶۲ قانون آیین دادرسی مدنی نیز مقرر میدارد: «درصورتیکه طرفین نسبت به دادگاه معیّنی برای انتخاب داور تراضی نکرده باشند، دادگاه صلاحیتدار برای تعیین داور، دادگاهی خواهد بود که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد». این مواد، به نحوی، تکمیلی بودن مقررات صلاحیت محلی را تأیید میکنند.
«همچنین، طبق قسمت اخیر ماده ۱۴ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ زوجین ایرانی مقیم خارج باید دعوای خود را در دادگاه عمومی تهران اقامه کنند مگر آنکه زوجین برای اقامه دعوا در محل دیگری، توافق کنند. این مقررات نشان دهنده آن است که مقررات صلاحیت محلی جنبه تکمیلی دارد و طرفین می توانند برخلاف آن تراضی کنند.» [۸۰]
علاوه بر موارد فوق در تأیید این نظر همچنین میتوان به ماده ۱۰۱۰ قانون مدنی نیز استناد کرد. طبق این ماده « اگر ضمن معامله یا قراردادی طرفین معامله یا یکی از آن ها برای احرای تعهدات حاصله از آن معامله محلی غیر از اقامتگاه حقیقی خود انتخاب کرده باشد، نسبت به دعاوی راجع به آن معامله همان محلی که انتخاب شده است اقامتگاه او محسوب خواهد شد و هم چنین است در صورتی که برای ابلاغ اوراق دعوا و احضار و اخطار محلی را غیر از اقامتگاه حقیقی خود انتخاب کند.»
در خصوص اینکه آیا میتوان برخلاف صلاحیت دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول توافق کرد یا خیر، میان حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد. در زیر به بررسی نظرات ایشان میپردازیم:
دیدگاه اول – گروهی از حقوقدانان[۸۱] بر آنند که طرفین می توانند با تراضی یکدیگر، دعوای غیرمنقول را در دادگاهی غیر از دادگاه محل وقوع مال غیر منقول، مطرح کنند. این عده در توجیه این نظر، اینگونه استدلال کرده اند که ازآنجاکه صلاحیت دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول، نوعی صلاحیت محلی به شمار میرود، پس همان دیدگاهی که در مورد صلاحیت محلی وجود دارد، در صلاحیت دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول نیز مصداق مییابد؛ به عبارت دیگر، چنانچه صلاحیت محلی را جزء قواعد تکمیلی قلمداد کنیم و تراضی برخلاف آن را مجاز بدانیم، علیالاصول باید تراضی برخلاف صلاحیت دادگاهِ محلِ وقوعِ مالِ غیرمنقول نیز مجاز باشد در واقع همچنان که گفتیم، قواعد صلاحیت محلی، برای حمایت از حقوق خوانده وضع شده است و خوانده با عدم اعتراض در فرجهی قانونی، به طور غیرمستقیم اعلام نموده است که با صلاحیت دادگاه مخالفتی ندارد و یا حق خود را از این بابت سلب نموده است؛ بنابرین صدور حکم از دادگاه غیر صالح، با فرض رسیدگی، موجب می شود که رسیدگی مجدد به این دعوا را کاری بیهوده بدانیم؛ زیرا رأیی که صادر شده، از تمام جهات موافق قانون و محتویات پرونده بوده و تنها اشکال آن نداشتن صلاحیت محلی است. پس رسیدگی مجدد به آن تنها موجب می شود که وقت دادگاه دیگری، صرف رسیدگی دوباره به ماهیّت امری شود که قبلاً به آن رسیدگی شایسته شده است؛ بنابرین نقض رأیی که از نظر ماهوی فاقد ایراد است، نمیتواند جبران مافات کند و رسیدگی دوباره، منجر به صدور حکمی متفاوت از حکم پیشین نخواهد شد. بر این اساس، دعوائی که باید در دادگاه محل وقوع مال غیرمنقول مطرح گردد، ممکن است با تراضی طرفین، در محلی غیر از محل وقوع مال غیر منقول مطرح شود.
“