خلاقیت نقش مهمی را در افزایش مزیت رقابتی سازمانها ایفا میکند. با توجه به اهمیت خلاقیت، محققان متعددی ماهیت خلاقیت و ابزاری برای افزایش خلاقیت کارکنان را مورد بررسی قرار داده اند. این مطالعات خلاقیت را به عنوان یک توانایی فردی به منظور داشتن ایده هایی در نظر میگیرند که نه تنها جدید نیستند، بلکه، مرتبط و برای سازمان مفید هستند. در نتیجه، تحقیقات اخیر عوامل اجتماعی و محتوایی را تسهیل کننده خلاقیت و پیامدهای اجتماعی ارزشمند در سازمانها معرفی کردهاند که برای افراد خلاق مورد نیاز هستند(فایست، 2013). در میان عوامل اجتماعی، مطالعات قبلی انجام شده در مورد خلاقیت و نوآوری ها توجه زیادی را به رهبر حمایتی و کیفیت مبادله رهبر – عضو معطوف کرده است. استدلال اصلی محققان این است که ایدههای خلاقانه ممکن است به نوآوری هایی منجر شوند که خواهان تغییراتی برای وضع موجود در سازمانهاست که نشان میدهد ایده های خلاقانه، ممکن است خطر درگیری با همکاران و سرپرستانی را ایجاد کند که مخالف تغییرات هستند. در نتیجه، رهبر حمایتی برای بهبود خلاقیت کارکنان ضروری است. اخیرا، محققان استدلال کردهاند که مدیران احساس میکنند هوش هیجانیشان منبع اصلی رهبر حمایتی برای بیداری خلاقیت کارکنان است(رسولی و همکاران، 1391). افراد با مهارتهای هوش هیجانی بالا به سرعت و به سادگی ذهن خود را آرام و شفاف میسازند و به این ترتیب راه را برای دسترسی به بینش درونی و ایدههای خلاق به روی خود میگشایند. کارکنانی که از هوش هیجانی قویتر برخوردارند، از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزندهاند و هیچ نگرانی ندارند، احساسات خود را به طور مستقیم بیان میکنند و در امور تحصیلی خلاق و نوآور هستند (هاشمی، 1392). بررسی های انجام گرفته تا کنون نشان میدهد که نقش زیرمجموعهها ی هوش هیجانی و درک مبادله رهبر – عضو در خارج از حوزه تحقیق مطالعات خلاقیت است(لیدن و ماسلین، 2010).
1-2) بیان مسأله
همه سازمانها برای بقا نیازمند اندیشه های نو و نظرات بدیع و تازه اند. افکار و نظریات جدید همچون روحی در کالبد سازمان دمیده میشود و آن را از نیستی و فنا نجات میدهد. در عصر ما برای بقا و پیشرفت و حتی حفظ وضع موجود، جریان نوجویی و خلاقیت را در سازمان تداوم بخشید تا از رکود و نابودی آن جلوگیری شود. برای آنکه بتوان در دنیای متلاطم و متغیر به حیات ادامه داد باید به خلاقیت روی آورد(مارتینز، 2013).ضعف خلاقیت در سازمانهای خدماتی میتواند منجربه کاهش کیفیت خدمات، کاهش بازده مفید، ایجاد رقابت غیرمنصفانه، عدم دستیابی به مزیت رقابتی، ناکافی بودن مهارتهای مدیریتی، کاهش ارتباطات افقی و مواردی از این دست شود
(گلستان هاشمی؛1392). نظر به اینکه خلاقیت در سازمانها هنوز نهادینه نشده و برای آن نیز تقاضاى مؤثری وجود ندارد و از طرفی تغییرات و تحولات فزاینده محیطی، برای ادامه حیات سازمانها راهی به جزء خلاقیت باقی نگذاشته است لذا شناخت و به کارگیری صحیح خلاقیت از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و برای ارتقاء سطح آگاهی افراد از خلاقیت، سنجش و اندازه گیری آن موجب توسعه و بهبود استفاده از خلاقیت خواهد گردید. اغلب سازمانها و مدیران آنها نادانسته، به جای ایجاد زمینه ظهور و بروز و ارتقاء، خلاقیت کارکنان خود را سرکوب میکنند این امر از این لحاظ اهمیت دارد که اگر خلاقیت سرکوب شود، راه ایده های تازه بسته و در نتیجه سازمانها از دستیابی به توسعه باز خواهند ماند. هم چنین در بعضی مواقع بیشتر افراد نمیدانند چگونه میتوانند خلاقیت خود را افزایش دهند(صادقی مال امیری و رئیسی، 1389). خلاقیت ایجاد ترکیبی از راهحلها توسط افراد یا گروهها در یک روش جدید تعریف میشود. در واقع خلاقی شیوههایی از تفکر است که باعث تولید ایدههای جدید میشود(اولدهام.و کامینگ، 2013). در این تحقیق چهار بُعد برای سنجش خلاقیت در نظر گرفته شده است که عبارتند از: سیالی یا روانی، اصالت یا ابتکار، انعطاف پذیری و بسط (رشیدی و شهرآرای، 1392).
متغیرهای زیادی میتوانند در ایجاد و پرورش خلاقیت سازمانی نقش داشته باشند. یکی از این متغیرهای تاثیر گذار و مهم در ایجاد خلاقیت در سازمانها هوش هیجانی است(لی و همکاران، 2014). در واقع محققان استدلال کردهاند که هوش هیجانی میتواند عملکرد سازمانی را با توجه به خلاقیت کارکنان بهبود بخشد(سلیمان – الشیخ، 2007). هوش هیجانی شكلی از هوش اجتماعی است كه شامل توانایی در كنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فكر و عمل فرد تعریف میشود(چرنیس، 2014). به عقیده لی و همکاران(2014) تبادل رهبر- پیرو یکی از متغیرهایی است که میتواند ارتباط بین هوش هیجانی و خلاقیت را تعدیل کند(لی و همکاران، 2014).
به عبارتی تئوری رابطه رهبر- عضو که در ابتدا توسط گراین، دنزرو و هاگا(1975) مطرح شد میگوید که یک رهبر الگوی رابطهای یا مبادلهای یگانه و منحصر به فردی را با هر یک از زیردستان ایجاد میکند. فرض اصلی این تئوری این است که رهبران رابطه همگانی یگانهای را با هر زیردست شکل نمیدهند؛ بلکه در عوض، همان طور که دو گروه در فرایند ایجاد نقشِ متقابل مشارکت میکنند، رهبران روابط جداگانهای با هر زیردست ایجاد میکند(جواهری کامل،1391).
عدم خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانهها میتواند در کاهش کارایی و عملکرد و کاهش کیفیت خدمات این اداره موثر واقع شود؛ هرچه کارکنان از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند به واقع تسریع در انجام حمل و نقل را بدنبال خواهد داشت که یکی از مهمترین موضوعات در این اداره میباشد. با توجه به مطالب ارائه شده سوال تحقیق بر این اساس مطرح میشود که آیا مبادله رهبر – عضو ارتباط بین هوش هیجانی با خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان را تعدیل میکند؟
1-3) ضرورت و اهمیت تحقیق
در سالهای اخیر سازمانها دستخوش تغییر و تحولات زیادی شده اند. این تغییر و تحولات نتیجه طرح و اندیشههای تازه و نویی است که اصطلاحاً آن را خلاقیت و نوآوری مینامند. (شجاعی، 1387). مسائل امروز سازمانها با راه حلهای دیروز حل شدنی نیست و پیشبینی آینده، مشکلات آتی را حل نمیکند، بلکه باید برای پیش سازی آینده اقدام کرد. امروزه سازمانها نمی توانند با دل بستن به توان بالای تولیدی و اجرای چند طرح خلاقانه بر رقبای کوچک، منعطف، نوآور و فرصت گرا و کم هزینه غالب آیند. آنها باید شرایطی را فراهم کنند تا استعداد و خلاقیت کارکنان بارور شده و همه آنان روحیه کارآفرینی پیدا کرده و بتوانند به راحتی، مستمر و به طور فردی یا گروهی فعالیت های نوآورانه خود را به اجرا درآورند(داسی و لمون، 2011). دانشمندان علوم اجتماعی برخلاف اقتصاددانان، علت پایین بودن رشد اقتصادی را نه تنها در کمبود سرمایه و منابع مالی، بلکه عمدتا در ضعف خلاقیت در برخی از جوامع میدانند. به منظور سرعت بخشیدن به آرمان های برنامه های توسعهای، براساس مستندات رسمی و پژوهشی، خلاقیت نیز بهترین گزینه برای خلق فرصتهای توسعهای محسوب میشود.
با توجه به جامعه آماری پژوهش حاضر میتوان عنوان نمود خلاقیت و نوآوری و ایجاد تغییر و دگرگونی در اداره کل حمل و نقل و پایانهها یک امر ضروری است، چرا که جامعه و سازمانها همه در حال تغییر و تحول هستند. این تغییر و تحولات در چنین سازمانهایی به مراتب حساس و با اهمیت است و باعث شده که اینگونه سازمانها اهداف، گرایشها و علایق خود را جهت به کارگیری خلاقیت و نوآوری هدایت کنند (مارتینز، 2013). بطور کلی به واسطه ضرورت تغییرات سازمانی و محیط رقابتی شدید اکنون نیاز بیشتری به رویکردهای ابداعی و خلاقیت به وجود آمده است. نیاز بشر به رشد و توسعه به خصوص در دهههای اخیر و حاکم شدن فرهنگ رقابت بر فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جهان، باعث اهتمام خاص به خلاقیت شده است، این درحالی است که خلاقیت جزء لاینفک بستر حرکت جوامع شده است. به طوریکه تقریبا تمام سازمانها با محیط پویایی مواجه شدهاند که با تغییرات تکنولوژی سریع، کاهش یافتن دورههای عمر محصول توصیف میشوند. سازمانها برای بقاء، رقابت کردن، رشد و هدایت شدن به خلاقیت و نوآوری نیاز دارند (شجاعی؛1387).
1-4) اهداف تحقیق
براساس مطالب عنوان شده در بیان مسئله و اهمیت موضوع تحقیق، شش هدف ویژه برای مطالعه پژوهش حاضر طراحی شده است که به قرار زیر هستند:
- سنجش میزان خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
- سنجش میزان هوش هیجانی کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
- سنجش مبادله رهبر – عضو اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
- سنجش رابطه بین هوش هیجانی با خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
- سنجش رابطه بین مبادله رهبر – عضو با خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
- سنجش نقش تعدیل گری مبادله رهبر – عضو در ارتباط بین هوش هیجانی با خلاقیت کارکنان اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان
1-5) چارچوب نظری تحقیق
در حالیکه یافتههای مرتبط با مطالعات نظری و پژوهشی در خصوص خلاقیت، بر هیجانها همراه با تلاشهای خلاق و پیامدهای هیجانی تاکید دارند؛ محققان معتقدند تواناییهای هیجانی میتواند با خلاقیت مرتبط باشد. هوش هیجانی شخص را قادر میکند از روابط بین خلق و عملکرد آگاه شود و تلاشهای خود را به سمت فعالیتهایی هدایت کند، که بهترین وضعیت هیجانی را موجب میشود. همچنین هوش هیجانی شخص را قادر میکند خلق مثبت را حفظ و آن را افزایش دهد که همین امر میتواند بهطور غیر مستقیم فرد را در فرایند تفکر خلاق درگیر کند(ایوسویچ و همکاران، 2012). مدیران با استفاده از تواناییهای هوش هیجانی میتوانند بصورت موثر و كارآمد خلاقیت را افزایش یا بنحوی از آن در جهت افزایش كارایی و اثربخشی سازمان بهره گرفته و رسیدن به اهداف سازمان را تسریع و تسهیل نمایند(اسحقی؛1391). همچنین محققان استدلال کردهاند که رابطه رهبر- عضو میتواند عملکرد سازمانی را با توجه به خلاقیت کارکنان بهبود بخشد (لی و همکاران، 2014) در همین راستا لی و همکاران در سال 2014 در تحقیقی با عنوان بررسی نقش میانجی گری مبادله رهبر – عضو در ارتباط بین هوش هیجانی و خلاقیت نشان دادند که هوش هیجانی پایه و مبنایی برای توسعه بیشتر خلاقیت بوده و همچنین رابطه رهبر- عضو میتواند ارتباط بین این دو متغیر را میانجیگری کند (سلیمان – الشیخ، 2007).
با توجه به مطالب مطرح شده مدل تحقیق در شکل(1-1) نشان داده شده است. که در آن هوش هیجانی به عنوان متغیر مستقل، خلاقیت به عنوان متغیر وابسته و مبادله رهبر – عضو به عنوان متغیر تعدیل گر میباشد.