جناس ناقص
این شیوه در بدیع سنتی چنین تعریف میشود: دو واژه که نوشتن یکسان و خواندن متفاوتی داشته باشد. مانند (بود، بود) جناس ناقص در تقسیم بندی زبان شناختی، به دو گروه «تکرار واکهای» و «تکرار همخوان» تقسیم میشود.
الف- تکرار واکهای
این شیوه که در بدیع سنتی، «سجع متوازن» خوانده میشود شامل واژههایی میشود که وزن مشابه و یکسانی دارند مانند (سلام، نبات) و (شام، راد).
«ما
راویان قصههای شاد و شیرینیم.
… قصههای بیشه انبوه ، پشتش کوه، پایش نهر.
قصههای «دست» «گرم» دوست در شبهای «سرد» «شهر»»
(همان، آخر شاهنامه: 115).
اخوان در سطر آخر این شعر، واژههای «دست، گرم، سرد، شهر» را- که همگی وزن یکسانی دارند- (بر وزن مثلاً فَعل) به عنوان سجع متوازن در کنار یکدیگر قرار داده است.
ب- تکرار همخوان
این شیوه در بدیع سنتی، «جناس اشتقاق» نامیده میشود.
واژههایی در این تعریف قرار میگیرند که هم ریشهاند و از یکدیگر مشتق شدهاند؛ و در نتیجه تعدادی از حروف آن ها مشابه و یکسان است، مانند (کتاب، مکتوب، کاتبان).
در کنار جناس اشتقاق (تکرار همخوان)- که واژهها واقعاً هم ریشهاند- واژههایی نیز وجود دارند که گرچه از یک ریشه نیستند، به واسطه اینکه تعدادی از حروف آن ها مشابه و یکسان است، این شباهت تصور خویشاوندی آن ها را تصور میکند، مانند (در، دریا) (آسان، آستانه).
گروهی بر این باورند که خویشاوندی ظاهری واژههایی که هم ریشه نیستند نیز در مجموعه جناس اشتقاق قرار میگیرد؛ و گروهی نیز برآنند که این دسته از واژهها را باید در مجموعه دیگری با عنوان «جناس شبه اشتقاق» جای دارد،
«وز آنسو، سوی رستنگاه ماه و مهر هم، کس را پناهی نیست.
یکی دریای «هول» «هایل» است و خشم توفانها»
(اخوان ثالث، از این اوستا، 1379: 173).
شاعر در این شعر، دو واژه «هول و هایل» را که هم ریشهاند- به عنوان جناس اشتقاق- در کنار یکدیگر قرار داده است.
««جهد» و «جهاد» باید تا تنگ ره گشاید
کی ره سپرده آید، تا گام برنداری؟»
(اخوان ثالث، تو را ای کهن بوم و بر، 1388: 373).
در این بیت نیز واژههای «جهد و جهاد» از یکدیگر مشتق شدهاند.
نمونههایی از جناس شبه اشتقاق نیز در شعر اخوان دیده میشود که از آن میان میتوان به این دو شعر اشاره کرد:
«خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرف چشم انداز شاد و شاهد زرتشت،
یا پریزادی «چمان» سرمست
در «چمنزاران» پاک و روشن مهتاب میبیند»
(اخوان ثالث، آخر شاهنامه، 1379: 112).
در این شعر واژههای «چمان، چمن» با وجود شباهت ظاهری، هیچ گونه خویشاوندیای با یکدیگر ندارند.
«وقتی که شب «هنگام» «گامی» چند دور از من
-نزدیک دیواری که بر آن تکیه میزد بیشتر شبها-
با خاطر خود مینشست و ساز میزد مرد،…»