ای برای بستر سازی و استفاده از آنها برای تحقق عملی مدیریت دانش بهکار میروند. برای اینکه مدیریت دانش قابلیت اصلی سازمان شود، وجود سه مولفه مهم اجتماعی- فرهنگی، سازمانی و فناوری ضروری است. با ترکیب این مولفهها نظام مدیریت دانش خلق میشود (عدلی، 1383). بسیاری از نظامهای مدیریت دانش با طراحی و ادغام فناوریهای مختلفی توسعه یافته اند. تمام نظامهای مدیریت دانش به دنبال تامین انتظارات مدیریت ارشد نظیر نرخ بازده، سرمایه گذاری و افزایش اثربخشی است. در سازمانهایی که چالش آنها تولید کالا و ارائه خدمات با توجه به نیازهای درحال تغییر مشتریان است، بهبود فرآیندهای مدیریت با توانایی سازمان در کسب، توزیع و استفاده از دانش جدید همراه است (جاشاپارا، 2004).
از سوی دیگر خلاقیت یکی از مهمترین و اساسیترین ویژگیهای انسان است که تقریبا همه ابعاد و جنبههای زندگی و تمدن وی را تحت تاثیر کامل خود قرارمیدهد. تمام علوم و فنون و هنرها و بهطور کلی همه تمدن انسان محصول خلاقیت است. انسان با خلاقیت میتواند خود را تواناتر کند، بر طبیعت با عظمت غالب شود، جهان اسرار آمیز را بشناسد و مسائل و مشکلات عدیده حیات خودرا حل نماید. از این رو خلاقیت را محور حرکت جهانی قرن حاضر میدانند (زمین پرداز، 1389).
از این جهت که نهادهای دانش محور برای گسترش و کاربرد نوآوری و اختراع تشکیل میشوند، این پژوهش سعی دارد تا ضمن روشن ساختن ابعاد خلاقیت و نظام مدیریت دانش در نهادهای دانشمحور، تاثیر نظام مدیریت دانش را بر خلاقیت سازمانی را مشخص نموده و پیشنهاداتی در خصوص بالا بردن این میزان تاثیر ارائه نماید.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
دانش همواره مهم بوده و هست، اما در حال حاضر مهم تر و جالب تر شده است. و آن ناشی از اعمال قدرت دانش برای کسب مزیت رقابتی پایدار است (عدلی، 1383). مدیریت دانش از مبانی خاصی برخوردار است که ریشه در اصول متفاوتی دارد. از نظر اصول بنیادین ریشه در جامعهشناسی، مدیریت، مدیریت منابع انسانی، علوم اطلاعرسانی، استراتژی، فلسفه و مردم شناسی دارد. از نظر محتوا رابطهی تنگاتنگ با مباحث یادگیری سازمانی، مدیریت تغییر، فرهنگ، و مالکیت معنوی دارد. از نظر فعالیت نیز با تبدیل دانشهای ضمنی و صریح، بحث و مذاکره، و مکالمه و گفتگو مرتبط است. همانگونه که مشاهده میشود، مبحث مدیریت دانش از مباحثی است که بصورت میان رشتهای قابل بررسی است و قدرتها و چالشهای مدیریت دانش منشعب از خاصیت میان رشتهای آن میباشد (جاشاپارا، 2004). با توجه به توضیحات ارائه شده، واضح است که هر پیشرفتی در این زمینه نیازمند یک بررسی منسجم، میان رشتهای و راهبردی میباشد.
به این ترتیب با پژوهش روی تاثیر نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور بعنوان موسسات شاخص از لحاظ دانشی، با روشن نمودن ابعاد این تاثیرات به قدرت بخشیدن مبحث مدیریت دانش کمک خواهیم نمود.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- اهداف اصلی
هدف اصلی این تحقیق، بررسی میزان تاثیر نظام مدیریت دانش بر خلاقیت سازمانی جهت استفاده از آن برای توجیه مدیران ارشد نهادهای دانشمحور است. به این منظور روی مفاهیم مرتبط با حوزهی مدیریت دانش، و خلاقیت مطالعه و بررسی شد، و سپس با انجام مصاحبههایی با مدیران سازمانهای دانش محور، تاثیر اجزاء و زیرنظامهای مدیریت دانش بر خلاقیت سنجیده شد.
1-4-2- اهداف فرعی
از اهداف ثانوی پژوهش، پیوند هر چه بیشتر علم مدیریت دانش با یکی از مفاهیم مهم رفتار سازمانی یعنی خلاقیت با تعیین میزان تاثیر نظام مدیریت دانش بر آن است.
1-5- فرضیات تحقیق
1-5-1- فرضیات اصلی
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور تاثیر مثبت دارد.
1-5-2- فرضیات فرعی
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت فردی تاثیر مثبت دارد.
- نظام مدیریت دانش بر روی خلاقیت جمعی تاثیر مثبت دارد.
- بیشتر انواع نظامهای مدیریت دانش بر روی خلاقیت در نهادهای دانش محور تاثیر مثبت دارند.
1-6- نوع و روش تحقیق
در این تحقیق روش تحقیق بصورت کیفی است. پژوهش کیفی برای درک و تبیین پدیدههای اجتماعی از دادههای کیفی نظیر دادههای حاصله از مصاحبهها، مستندات، مشاهدهی مشارکتی، پرسش نامه و… استفاده میکند.
نمونههای استراتژیهای پژوهش کیفی عبارتند از پژوهش در عمل (اقدام پژوهی)، پژوهش مطالعه موردی، قوم نگاری، رویکرد تئوری مفهوم سازی بنیادی. منابع گردآوری دادههای کیفی عبارت از مشاهدهی مشارکتی (کار میدانی) مصاحبهها و پرسش نامه، مستندات و متون و حالات و واکنشهای آزمودنیها است.
1-7- روش گردآوری اطلاعات
در این پژوهش دو روش اسنادی و پیمایشی جهت جمع آوری دادهها استفاده شده است. در روش اسنادی با مراجعه به منابع مختلف از قبیل کتاب، پایان نامه، مقاله، مجلات و اینترنت به بررسی موضوع مورد مطالعه پرداخته و با استفاده از اطلاعات بدست آمده به تدوین تعاریف در خصوص دو مبحث نظام مدیریت دانش، خلاقیت و ارتباطاتی که در حوزههای نزدیک به این دو مبحث مطرح شده اقدام گردیده است.
در روش پیمایشی نیز محقق با استفاده از ابزارها و فنونی که در دست دارد به تحقیق در خصوص موضوع مربوطه میپردازد و اطلاعات بدست آمده را ثبت و مورد استفاده قرار میدهد. از مهمترین ابزارهای جمع آوری اطلاعات میتوان به مصاحبه اشاره نمود. برای گردآوری اطلاعات مورد نیاز در روش پیمایشی از مصاحبه استفاده شده است. در این پژوهش از مصاحبه ساختاریافته استفاده شد، که در آن با بکارگیری یک چارچوب معین، چندین پرسش بسته برای مقایسه و تعدادی پرسش باز جهت استحصال دیدگاههای خاص مصاحبه شوندگان در نظر گرفته شد.
1-8- جامعه آماری
جامعه آماری این پژوهش کارشناسان و مدیران نهادهای دانش محور فعال در حوزه مدیریت دانش و رفتار سازمانی است. به این منظور تمامی شرکتهای مشاوره مدیریتی فعال در حوزه مدیریت دانش، بهعنوان شاخصترین نهادهای دانش محور انتخاب شدند.
این شرکتها شامل چهارده شرکت بودند که مشخصات آنها از منابع معتبر (شامل انجمن مشاوران مدیریت ایران) استخراج شد.
1-9- روش نمونه گیری
اگرچه در پژوهش کمی بین گردآوری و تحلیل دادهها خط روشنی وجود دارد ولی این تمایز برای بسیاری از پژوهشگران کیفی مساله زا است. در پژوهش کیفی، روشهای تحلیل مختلفی وجود دارد ولی در اینجا یک روش تحلیل مورد استفاده قرار گرفته: هرمونتیک.
هرمونتیک را هم میتوان به عنوان نوعی فلسفه بنیادی و هم به عنوان روش خاصی از تحلیل مطمح نظر قرار داد. به عنوان یک رویکرد فلسفی نسبت به درک انسان، مبنایی فلسفی برای تفسیرگرایی فراهم میکند. به عنوان نوعی روش تحلیل، شیوهای برای درک دادههای متنی ارائه میدهد. به دلیل اینکه تمام جامعه آماری استخراج شده از منابع مورد بررسی قرار گرفت، از روش نمونه گیری خاصی جهت انتخاب از میان جامعه آماری در این پژوهش استفاده نشد.
1-10- قلمرو تحقیق
1-10-1- قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی این پژوهش تاثیر نظام مدیریت دانش بر خلاقیت سازمانی است.
1-10-2- قلمرو مکانی
قلمرو مکانی پژوهش حاضر شامل نهادهای دانش محور است که بعنوان شاخصترین این نوع نهادها، شرکتهای مشاوره مدیریت فعال در حوزهی مدیریت دانش در ایران انتخاب شدهاند.
1-10-3- قلمرو زمانی
قلمرو زمانی این پژوهش از اسفندماه سال 1389 لغایت مردادماه سال 1390 میباشد.
1-11- تعریف مفاهیم و واژگان کلیدی
1-11-1- نظام مدیریت دانش
در زمینه مدیریت دانش دو دیدگاه واگرا وجود دارد که هریک در درک مفاهیم و همچنین پیاده سازی مدیریت دانش، نگاههای متفاوتی را بدنبال دارد. این دو دیدگاه عبارتند از:
1) دیدگاه متمرکز بر فناوری اطلاعات و 2) دیدگاه متمرکز بر کارکنان.
دیدگاه متمرکز بر فناوری اطلاعات بر ساخت نظامهای اطلاعاتی متمرکز است و به درگیر ساختن متخصصانی که با کامپیوتر و علوم اطلاعاتی آشنایی دارند، گرایش دارد. از سوی دیگر دیدگاه متمرکز بر کارکنان بر ارزیابی و توسعه مجموعه پیچیدهای از مهارتها و فنون پویا، که متغیر هستند، تمرکز میکند (اخگر، جهانیان، 1389).
در این تحقیق مدیریت دانش توانایی خرد جمعی در افزایش پاسخ گویی و نوآوری است. درک سه نکتهی اساسی از این تعریف بسیار مهم است. اول اینکه دانش (خرد جمعی) به هم مرتبط است و در آن مجموعهای از تجارب و دیدگاههای مختلف وجود دارد. دوم اینکه مدیریت دانش یک عامل شتاب دهنده (کاتالیزور) و تسهیل کننده است که مانند یک اهرم بین شرایط محیطی و محرکها عمل میکند. و سوم اینکه دانش در محیطهای بدون رویارویی (برخورد) قابل کاربرد است. راه حلهای مبتنی بر دانش با این حال بر روی کاربرد پاسخهای خلاقانهی جدید در یک محیط کاری متنوع تمرکز دارد (سیف اللهی، داوری، 1388).
برای اینکه مدیریت دانش قابلیت اصلی سازمان شود، وجود سه مولفه مهم اجتماعی- فرهنگی، سازمانی و فناوری ضروری است. با ترکیب این مولفهها نظام مدیریت دانش خلق میشود (عدلی، 1383). تمام نظامهای مدیریت دانش به دنبال تامین انتظارات مدیریت ارشد نظیر نرخ بازده، سرمایه گذاری و افزایش اثربخشی است (جاشاپارا، 2004).
Liebowitz.jay
Paul Romer