در دنیای امروز میزان دانش و اطلاعاتی که از طریق رایانهها و انواع وسایل ارتباطی فراهم میشوند؛ بیش از حد توانایی افراد در استفاده از آنها میباشد. در چنین شرایطی لزوم ادامه نقش استادان و معلمان به منزله مخزن دانش و ایفای نقش سخنران و منتقل کننده اطلاعات کمتر احساس می شود. و به جای آن اهمیت افزایش مهارت شاگردان در تفکر و استدلال و پردازش اطلاعات و نهایتاَ بکارگیری آنها خودنمایی میکند. این در حالی است که بسیاری از محافل آموزشی به جای پرداختن به پرورش قابلیتهای فکری افراد، همچنان بر یادگیری مطالب و اطلاعات از طریق حفظ کردن و انباشتن آنها در ذهن و در نتیجه شرایط موجود آموزش و ترویج سبک انفعالی آموزش، تأکید کرده و ادامه می دهند. با توجه به تغییرات نظامهای آموزشی در سراسر جهان خوشبختانه این حالت انفعالی در برخی کشورها در حال دگرگونی است و حرکت برای پرورش قدرت و استعدادهای فکری شاگردان هم در حال توسعه تفکر انتقادی[1]مشاهده میشود و بسیاری از دانشگاهها، دبیرستانها و حتی مدارس ابتدایی در حال آزمودن روشهای متعدد و مختلف آموزش تفکر انتقادی به دانشآموزان از طریق برنامه درسی، محتوا و مجریان برنامهی درسی هستند.
با انفجار اطلاعات، جهان وارد عصر جدیدی گردیده و دانش بشر را بهگونهای حیرتانگیز افزایش داده است، به گونهای که دانش تولید شده بشر در طول 30 سال گذشته از جمع کل دانش تولید شده در طی هزار سال قبل از آن فراتر رفته است. بر اساس پژوهش لیمن و واریان[2] (2003) اطلاعات و دانش جدید بشر از سال 1999 تا 2002 در حدود 30 درصد رشد یافته است. هنگامی که اطلاعات بهطور روزانه فربه شود، بهطور طبیعی بر نحوهی پردازش آن تاثیر زیادی میگذارد. آهنگ سریع تغییرات در همهی زمینهها و افزایش مداوم منابع اطلاعات، افراد را ملزم ساخته است تا بصورت انتقادی بیندیشند. افراد با اطلاعات فزایندهای مواجه هستند که در رادیو و تلویزیونهای دولتی و شبکههای خصوصی ماهوارهای، در اینترنت، وبلاگها و سایتهای مختلف انتشار مییابد. با توجه به حجم بالای اطلاعات موجود در رسانههای کنونی، بی تردید افراد لازم است تا حجم بزرگی از اطلاعات را پالایش کنند. آنها باید بتوانند حجم وسیعی از منابع را در درون نظامهای شبکهای پیچیده، پردازش کنند و اطلاعات محکم و درست را از اطلاعات غلط و ناسالم تشخیص دهند. به عبارت دیگر در دنیای معاصر، اشخاص باید توان آنرا داشته باشند تا بهطور انتقادی به ارزیابی مقدار متنابهی از اطلاعاتی بپردازند که از تلویزیون، روزنامه، اینترنت و رسانههای متنوع دیگر به دست میآید . مهارتهای تفکر سطح بالا نظیر تجزیه و تحلیل، ترکیب، بازشناسی مساله، استنباط و ارزیابی به افراد کمک میکند تا در مواجهه با اطلاعات فزایندهی بشری، به خوبی عمل کنند( نیستانی، 1392 ، ص 15 ).
بنابراین در عصری که کتابهای درسی قبل از در آمدن از زیر چاب کهنه میشوند و بیشتر مشاغل، نوآوری های سریع ومداوم را تجربه می کنند، ناگزیر باید هدفهای غایی وکلی تعلیم وتربیت تغییر یابند و به پرورش شیوهی تفکر انتقادی در افراد به عنوان یکی از هدفهای اصلی تعلیم وتربیت، بیشتر توجه شود. همچنین، در فرایند آموزش باید ضمن تقویت روحیهی انتقادپذیری در معلمان، روحیه ی انتقاد کردن و زمینه ی بررسی و تحقیق را در شاگردان بهوجود آورد(مایرز[3]، 1390).
بر این اساس، با توجه به اینکه از دیدگاه بسیاری از مربیان و فلاسفه، پرورش تفکر انتقادی نه تنها هدف عمده نظام تعلیم و تربیت هر جامعه ای محسوب می شود، بلکه به عنوان شرط اولیه و یکی از رسالتهای اصلی تربیت در مدارس نیز قلمداد میگردد و همچنین نظر به اینکه دانشآموزان پایهی ششم دورهی ابتدایی در دورهی رشد تفکر انتزاعی قرار دارند؛ محتوای کتابهای درسی این مقطع میتواند جایگاه مهمی برای رشد تفکر انتقادی در نظام آموزشی و زندگی روزمرهی دانشآموزان داشته باشد، پس لازم است برنامه درسی پرورش دهندهی مهارتهای تفکر انتقادی باشد.
- بیان مسئله
استفاده و گسترش صلاحیت های تفکر برای رشد دانش آموزانی که به طور فزاینده در حال روبه رو شدن با جهان فناوری و طبعاَ جهانی گستردهاند، حیاتی است. امروز کشورهای سراسر جهان در حال تشخیص این نکتهاند که گسترهای وسیع از قابلیت ها – مهارتهای تفکر بهعلاوه مهارتهای پایه – جهت آماده کردن بچه ها برای آیندهای غیر قابل پیشبینی مورد نیازند؛ زیرا اشخاص نمیتوانند دانش کافی برای استفاده آینده در حافظهشان ذخیره کنند. اطلاعات به اندازهای در حال گسترشاند که اشخاص، برای اینکه قادر به اداره مسائل مختلف، در زمینه و زمانهای مختلف زندگیشان باشند، نیازمند مهارتهای قابل انتقالاند. پیچیدگی شغلهای امروزی نیاز به افرادی دارند که بتوانند در تولید دانش و فرایندهای جدید مطلب را درک، قضاوت و مشارکت کنند. بسیاری از دانشآموزان ما ممکن است در آینده مشاغلی داشته باشند که امروزه آن مشاغل وجود ندارند. بنابراین مهم است که دانشآموزان در مورد صلاحیتهای پردازش تفسیر و ارزیابی اطلاعات جدید آموزش ببینند. جوامع امروزی نیاز به شهروندانی دارد که اطلاعات منابع مختلف را جذب کنند و درست بودن آن را تعیین نموده و برای قضاوت از آن استفاده کنند.( کتاب معلم تفکر و پژوهش ششم ابتدایی،1391، ص3 )
به همین مبناست است که مربیان بزرگ، تفکر را اساس و مبنای تعلیم و تربیت قرار می دهند و رشد قوهی تفکر را هدف عمده مؤسسات تربیتی تلقی میکنند ( شریعتمداری ، 1382 ،ص 379)
انیس[4]، لیپمن[5] و پل[6] معتقدند که تربیت انسانهای صاحب اندیشه باید نخستین هدف تعلیم و تربیت باشد( شعبانی، 1389). در جامعهای که سیستم تعلیم و تربیت آن بدون بحث و انتقاد، امور را میپذیرد و بدون تفکر آنرا منعکس می کند، خطر به وجود آمدن انسانهای فاقد توازن و نیروی تفکر در جامعه زیاد میباشد و لذا هالپرن[7] معتقد است هدف تعلیم و تربیت برای شهروند مردم سالار، پرورش تفکر انتقادی است. مطابق دیدگاه پل (1992) تفکر انتقادی یکی از اهداف تعلیم و تربیت نیست بلکه هدف اساسی آن است( به نقل از بدری ، 1385)
دست یابی به اهداف تعلیم وتربیت که در قالب کتابهای درسی و محتوای تعیین شده منعکس میشوند، آرمان هر نظام آموزشی است. اگر برنامه درسی و محتوای کتابهای درسی مربوط، هماهنگ و همسو با اهداف تعلیم وتربیت نباشد نمیتوان نسبت به تحقق هدفهای مورد انتظار امیدی داشت. بنابراین موفقیت یک نظام آموزشی در گرو هماهنگی تمام اجزای آن با یکدیگر و همسویی آنان در جهت تحقق هدفها مربوطه میباشد و همان طور که بیان شد یکی از اساسیترین اهداف تعلیم و تربیت، پرورش تفکر انتقادی در فراگیران میباشد.
چت مایرز(1390) تفکر انتقادی را شناسایی استدلالهای غلط، پرهیز از تناقضات و مفروضات اظهار شده و اظهارنشده در بحثهای دیگران، نبود هیجان عاطفی هنگام روبه رو شدن با مسأله یا نبود تعادل تعریف می کند و معتقد است عامل اصلی در تفکر انتقادی طرح پرسشهای مربوط به مسأله و نقد و بررسی راه حلها بدون مطرح کردن جایگزینهاست.
دیوئی[8] ماهیت و ذات تفکر انتقادی را «قضاوت معلق» یا بدبینی سالم (نقد سازنده) و پرهیز از تعجیل در قضاوت تعریف می کند، به عبارت دیگر او تفکر انتقادی را بررسی فعال ، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش میداند.( مایرز، 1390)
پل و الدر[9] ( 2006 ) چارچوب عملی تفکر انتقادی را بعنوان یک فرایند شناختی می دانند و نشان میدهند که فقط با تبدیل شدن به تفکر درباره تفکر می توان تواناییهای شخصی را برای ارزیابی استدلالها و به چالش کشیدن پیش فرضهای دیگران بهبود بخشید(به نقل از مارنیک[10]، 2013،ص7)
آموزش تفکر انتقادی شامل ایجاد عمدی جو عدم تعادل است تا شاگردان بتوانند فرایندهای فکری خود را اصلاح کنند یا دوباره از نو بسازند، متاسفانه در طول سالهای تعلیم و تربیت، آگاهیها و حقایق بیشماری به دانشآموز عرضه میشود ولی نحوهی تفکر و اصول اندیشیدن در او تقویت نمیشود گویی استعداد اندیشیدن در جریان عمل به طور خودکار بروز میکند. یافتههای پژوهش نشاندهندهی فقر مهارت نقد و ارزیابی در کلاس درسی است و شاید به همین دلیل است که در حال حاضر، تفکر انتقادی به عنوان یک کمبود در سطح جهان، نظر کارشناسان را به طور جدی به خود جلب کرده است (آنه تامسون[11] ، 1382) و در رابطه با جایگاه تفکر انتقادی در کتب درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی، تحقیق و یا پژوهشی که به طور مستقیم به این موضوع پرداخته باشد، یافت نشد اما در عین حال تحقیقات مختلفی دربارهی جایگاه تفکر انتقادی در دروس، پایهها و مقاطع دیگر انجام شده که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
نتایج پژوهش قاسمیان (1388) با عنوان «بررسی جایگاه تفکر انتقادی در برنامه درسی دوره ابتدایی» که با روش تحلیل محتوا و با استفاده از سیاهه ی تحلیل محتوا انجام داده، نشان میدهد که از بین عناصر برنامه درسی، در کتاب راهنمای معلم در حد انتظار به تفکر انتقادی توجه شده است و عنصر محتوای کتابهای درسی کمترین توجه به مؤلفه های تفکر انتقادی داشته اند(خواجه زاده -1390).
تحقیق یعقوبی(1389) با عنوان «بررسی جایگاه تفکر انتقادی در محتوای کتاب مطالعات اجتماعی دوره متوسطه»که به روش تحلیل محتوا و بر اساس مؤلفه های تفکر انتقادی لیپمن بود، نشان میدهد که محتوای این کتاب تا حد زیادی بر پرورش مهارتهای سؤال کردن ، تحلیل و ارزیابی ، ارزیابی شواهد و اظهارات ، جمعی بودن و منطقی بودن تاکید دارد. اما در حد متوسطی بر پرورش مهارت های استدلال کردن ، تفسیر کردن ، قضاوت صحیح درباره مسائل و صراحت داشتن تاکید میکند.
تحقیق دیگری که توسط خواجه زاده (1390) با عنوان «تحلیل محتوا کتاب تاریخ معاصر ایران در دوره متوسطه از بعد تفکر انتقادی » انجام گرفت نشان داد که برخی از مؤلفه های تفکر انتقادی در این کتاب مورد توجه قرار نگرفته و برخی نیز به میزان بسیار کمی مورد توجه قرار گرفته است.
از مجموع مطالعات انجام شده به روشنی میتوان دریافت که نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، مسئله تفکر انتقادی و نحوهی آموزش آن با مشکلات اساسی مواجه است و محتوای آموزشی آنطور که باید با توجه به اهمیت و نقش خود در پرورش تفکر انتقادی قادر به پرورش تفکر انتقادی دانش آموزان نیست و از ویژگیهای لازم جهت نیل به این هدف برخوردار نیست، بر این اساس برای ایفای نقش مؤثر و متناسب با تحولات جهانی و افزایش تاثیرگذار محتوا، بایستی محتوای درسی از بعد تفکر انتقادی مورد توجه ویژه قرار گیرد، تا این محتوا با کسب ویژگیهای لازم، جوابگوی نیازهای اساسی دانش آموزان بوده و تفکر انتقادی را در آنان پرورش دهد و از این رهگذر دانشآموزان به یادگیرندگان مادام العمر و شهروندانی مسئول تبدیل شوند. بر همین اساس در سالهای اخیر در کشورمان برای حل چنین مشکلاتی کارگزاران و متخصصان و برنامهریزان تعلیم و تربیت، در جهت تدوین سند تغییر و تحول بنیادین آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی برآمدند که اولین هدف اساسی آن تربیت عقلانی و تقویت تفکر و تعقل میباشد(مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در راستای تحول بنیادین، 1391، صص. 127-128). که یادگیریها و صلاحیتهای مشترک در تفکر و تعقل عبارتند از: انواع تفکر یعنی تخیل، حل مسئله، تفکر انتقادی، ابداع و خلق، تفکر سیستمی که فرایند تفکر نیز به ترتیب با پرسشگری، کاوشگری، هدایت مشاهدات(پرورش حواس پنجگانه)، تحلیل، قضاوت بر اساس شواهد و تصمیم گیری ادامه مییابد اما کار به تفکر ختم نمیشود بلکه با قضاوت بر اساس نظام معیار که همان تعقل است پیگیری میشود(تغییرات برنامههای درسی پایهی اول ابتدایی در راستای همسوسازی با برنامه درسی ملی، 1390، ص17)
در همین راستا پژوهشگر بر آن است که با توجه به تغییرات و تحولات زیادی که در سالهای اخیر درنظام آموزشی کشورمان و بالتبع در برنامهی درسی کشور و محتوای آموزشی ایجاد شده است و همچنین با توجه به تدوین برنامه درسی ملی و اهداف آن که به روشنی به اهمیت تعقل و تفکر پرداخته است؛ در این تحقیق محتوای آموزشی کتب درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی را با توجه به نقش و اهمیت این کتب در پرورش انواع تفکر به خصوص تفکر انتقادی، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد تا میزان توجه و مطابقت آن با مولفههای تفکر انتقادی مشخص شود. با توجه به آنچه بیان شد مسأله اساسی در این تحقیق آن است که :
تا چه اندازهای در محتوای کتابهای درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- ضرورت تحقیق
کتاب درسی یا محتوای مواد آموزشی بهویژه در نظامهای آموزشی متمرکز محور مکتوب و مدون تعلیم و تربیت محسوب میشود که فعالیتها و تجربههای تربیتی دانشآموزان توسط معلم و حول محور آن سازماندهی میشود و نیاز به بررسی و تحلیل علمی دارد. و نوعی از تحلیلها که برای برنامهریزان درسی، مؤلفین و تصمیمگیرندگان برنامههای درسی بسیار مفید و ضروری است تحلیل محتوایی است( یار محمدیان، 1391 ). و یکی از مهمترین مهارتهایی که نظامهای آموزشی باید به آموزش آن همت گمارند مهارت تفکر انتقادی است، چرا که متخصصان بزرگ تعلیم وتربیت با تاکید بر اهمیت تفکر؛ بویژه تفکر انتقادی، پرورش آن را یکی از اهداف اصلی تعلیم و تربیت میدانند(مایرز، 1390). یادگیری تفکر نقادانه، برای عمق بخشیدن و پرسیدن، مهارتی ضروری برای یادگیرندگان است، با به کاربردن بهترین راهبردهای تمرینی، مدرسان می توانند یادگیرندگان خود را با ابزارهایی آماده سازند تا تصمیمات بهتری بگیرند، احتمالات تازه ای ببینند، تعصب را با افزایش فهم، کاهش دهند و قادر به تعقل و تفکر و موثر در یک جامعهی متنوع باشند(مارنیک[12]، 2013،ص 18)
برای رشد دانش آموزان در تفکرهایشان و انتقال مهارتهای این تفکرات به زمینه های دیگر، آنان باید بتوانند ارزش تفکر خود و تفکر سایرین را با شناخت استانداردهای آشکار ارزشسنجی تفکرشان بدانند (ادمان[13]، 2009، ص46). بنابراین برای تحول برنامههای آموزش و پرورش این چالش وجود دارد که نهتنها یک فرد نخبه بلکه همه افراد را قادر سازند که متفکرانی مؤثر باشند، زیرا این قابلیت مورد نیاز هر فردی است. یادگیرندگان باید آگاهیشان را از خود به عنوان متفکران و یادگیرندگان گسترش دهند، راهبردهایی را برای تفکر مؤثر تمرین کنند و منش تفکر را که در طول زندگی به آن نیاز دارند، گسترش دهند(کتاب معلم تفکر و پژوهش ششم ابتدایی،1391).
در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری کسب مهارتهای تفکر انتقادی به ضرورتی غیر قابل انکار در بازار کار، رویارویی با سوالات مادی و معنوی، ارزیابی دیدگاه ها، خط مشی های افراد، مؤسسات و نهایتا مواجهه با مشکلات اجتماعی تبدیل شده است (هاتچرو اسپنسر[14]،2005).
دانش آموزان ما پس از سالها که تحصیل میکنند باز هم فلسفی فکر نمی کنند و به دنبال حفظ طوطی وار و یادگیری تصنعی هستند. محتوای کتابهای درسی ما باید مهارتهای تفکر انتقادی دانشآموزان را پرورش دهند تا یادگیرندگانی مادامالعمر وشهروندانی مسئول، جهانی و نقاد باشند. با این اوصاف شایسته است که برای ساختن جامعهای سالم و پیشرو در تمامی عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… با دیدی ژرفتر به موضوع تفکر و بهخصوص تفکر انتقادی در محتوای کتابهای درسی توجه کنیم. چون یادگیری و آموزشهای دوران مدرسه و به خصوص دوران ابتدایی سنگ بناهای اولیه شخصیت افراد جامعه را تشکیل می دهد و اگر کج گذاشته شود افراد جامعه و خود جامعه مدنی را دچار آسیبهای غیر قابل جبرانی میکند. و همچنین با توجه به اینکه دانشآموزان پایهی ششم ابتدایی در مرحله رشد تفکر انتزاعی قرار دارند کتب این پایه نیز باید مهارتهای لازم جهت پرورش این تفکر را در خود بگنجاند. پس ضروری است میزان توجه به تفکر انتقادی در محتوای کتابهای درسی مورد بررسی قرار گیرد و نتایج حاصل از این تحقیق می تواند به اجرای این ضرورت کمک نماید. بنابراین تحقیق و پژوهش در زمینهی تفکر انتقادی و بررسی جایگاه آن برای دادن بازخورد و راهنمایی مناسب به برنامهریزان و مؤلفان کتابهای درسی و همچنین معلمان مجری این کتب امری ضروری و مهم میباشد.
1-4- اهداف پژوهش
الف) هدف کلی پژوهش
تعیین میزان برخورداری محتوا (متن، فعالیت، تصاویر) کتابهای درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفه های تفکر انتقادی
ب) اهداف جزیی پژوهش
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب قرآن پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب هدیههای آسمان پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب فارسی پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوا کتاب ریاضی پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب علوم پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب کاروفنآوری پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
- تعیین میزان برخورداری محتوای کتاب تفکروپژوهش پایهی ششم دورهی ابتدایی، از مؤلفههای تفکر انتقادی
1-5- سوالات پژوهش
الف) سوالات اصلی
تا چه اندازهای در محتوای کتابهای درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
ب) سوالات ویژه
- تا چه اندازه در محتوای کتاب قرآن پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب هدیه های آسمان پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب فارسی پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب ریاضیات پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب علوم تجربی پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب کاروفنآوری پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
- تا چه اندازه در محتوای کتاب تفکروپژوهش پایهی ششم دورهی ابتدایی، به مؤلفههای تفکر انتقادی توجه شده است؟
1-6- تعریف واژه ها و مفاهیم
1-6-1- تحلیل محتوا
الف) تعریف نظری: کریپندروف[15] (2000) بیان می دارد تحلیل محتوا تحلیلی خلاصه و کمی از پیامهاست که به روشهای علمی (شامل توجه به عینیت – داشتن طرح پیشین، اعتبار، قابلیت تعمیم، قابلیت تکرار و آزمون فرضیه) تکیه میکنند و صرفاً به انواع متغیرهایی که قابل اندازهگیری هستند یا به متنی که پیامها در آن ایجاد یا عرضه شدهاند، محدود نمیشود (به نقل از یارمحمدیان، 1391).
ب) تعریف عملیاتی : در این پژوهش منظور از تحلیل محتوا، تحلیل محتوای کتابهای درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی، اعم از کتاب قرآن، هدیههای آسمان، فارسی، ریاضی، علوم،کاروفناوری، مطالعات اجتماعی و تفکر و پژوهش پایهی ششم دورهی ابتدایی میباشد. بدین منظور پس از تعیین 9 مولفهی تفکر انتقادی لیپمن و 29 شاخص مربوط به آن ، کل کتاب های درسی ششم دورهی ابتدایی شامل متن، فعالیت، تصاویر مدنظر قرار گرفت و مطالب مربوط بر اساس مولفههای تفکر انتقادی و مقولات مربوط به آن در قالب جداول کدگذاری ، ثبت و نتایج مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
1-6-2- کتابهای درسی
الف) تعریف نظری: کتاب درسی یکی از عناصر آموزشی است که به عنوان یک منبع و مرجع یادگیری از طریق اثر بخشی محتوای آموزشی
موجب انسجام و هدایت عوامل آموزشی و تسهیل جریان یاد دهی – یادگیری میگردد (حسن مرادی، 1390، ص52).
ب) تعریف عملیاتی : در این تحقیق منظور از کتابهای درسی، کتابهای درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی در سال تحصیلی 93-1392 میباشد که در یک سال تحصیلی و در قالب برنامهدرسی به دانشآموزان ارائه میگردد.
1-6-3- محتوا
الف) تعریف نظری : محتوا عبارت است از مجموعه مفاهیم، مهارتها و گرایشهایی که از سوی برنامهریزان انتخاب و سازماندهی میشود. در عین حال آثار حاصل از فعالیتهای یاددهی- یادگیری را نیز در بر میگیرد (ملکی، 1391). به بیان دیگر محتوا چیزی است که قرار است آموزش داده شود و یا آنچه که میخواهیم یاد گرفته شود. محتوا را میتوان شامل کلیه مطالب، مفاهیم، اطلاعات مربوط به یک درس مورد نظر دانست. در واقع محتوا یکی از عناصر عمدهای است که هدفهای برنامه، یعنی یادگیری مورد نظر از طریق آن تحقق مییابد (میرزا بیگی، 1380).
ب) تعریف عملیاتی : منظور از محتوا، محتوای کتاب های درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی است که هر کدام شامل فصول و بخشهای مربوطه به همراه ، فعالیت، تصاویر و …. می باشند.
1-6-4- پایهی ششم دورهی ابتدایی
الف) تعریف نظری: با عنایت به مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و مصوبه هشتصد و پنجاه و یکمین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش، تاریخ 29/9/90 مبنی بر استقرار ساختار جدید نظام آموزش و پرورش از سال تحصیلی 92-91 و شش ساله شدن دورهی ابتدایی(شورای عالی آموزش و پرورش، بهار 1391، ص 127)، پایه ششم وارد ساختار نظام آموزشی کشور شد.
ب) تعریف عملیاتی: پایهی ششم دورهی ابتدایی، ششمین(آخرین) سال تحصیلی اولین مرحله آموزش و پرورش عمومی می باشد . معمولاَ گروه سنی یازده ساله در این دوره تحصیل میکنند.
1-6-5- تفکر انتقادی
الف) تعریف نظری: تفکر انتقادی فرایند داوری هدفمند و خود-تنظیمگر است این فرایند بررسی مستدلی را نسبت به شواهد و مدارک، زمینه، مفهومپردازیها، روشها و معیارها فراهم میآورد(فسیونه[16]، 2010). از دیدگاه لیپمن تفکر انتقادی، تفکر مسئولانه و ماهرانه است که به دلیل پایبندی به ملاک و توجه به متن در تجزیه و تحلیل پدیدهها، باعث میشود تا افراد بتوانند قضاوت درستی داشته باشند(لیپمن[17]، 1988)
ب) تعریف عملیاتی: در این تحقیق میزان توجه به تفکر انتقادی، با توجه به مولفههای تفکر انتقادی لیپمن و با بررسی کتابهای درسی پایه ششم ابتدایی از روش تحلیل محتوا، مدنظر میباشد.
1-6-6- مولفه های تفکر انتقادی
الف) تعریف نظری: شامل صفات و ویژگیهای تفکر انتقادی میباشد که آنها را از تفکر غیر انتقادی متمایز میسازد و این صفات و ویژگیها از نظر لیپمن(1988) شامل موارد زیر میباشد:
پرسش گری : بدین معناست که فرد در مواجه با عقاید و نظرات دیگران به طرح سوالهای جالب میپردازد و سعی در دانستن چیزهای جدید دارد و با طرح سوالات روشنکننده و چالشبرانگیز، به جستجو و تحقیق میپردازد و به طور کلی سوالاتی از قبیل چه کسی، چه، کجا، چه وقت و چگونه را مطرح میکند. لیپمن(2003) در کتاب “تفکر در آموزش و پرورش” به کرّات از کلمه “inquiry” به معنای سوال، پرسش، پرسوجو، استفسار، تحقیق و جستجو، به عنوان یکی از ویژگیهای تفکر انتقادی یاد کرده است. نیدلر[18] مهارت پرسشگری را یکی از مهارتهای تفکر انتقادی میداند و معتقد است که این مهارت شامل تشخیص دیدگاههای اصلی مسئله، مقایسهی شباهتها و تفاوتها، تشخیص اطلاعات مربوط به یک مسئله و تنظیم سوالهای مناسب میباشد(به نقل از خواجه زاده،1390).
تحلیل و ارزیابی: تجزیه مطالب به اجزای تشکیل دهندهی آن و تحلیل روابط بین اجزاء آن بهطوری که ساختار سازمانی آن قابل فهم باشد. طبقهبندی کردن، پیدا کردن شباهتها و تفاوتهای اساسی و فهمیدن اصول کلی هر عقیده از ویژگیهای تحلیل و ارزیابی میباشد(به نقل از تجلی اردکانی، 1389). مایرز(1390) معتقد است که تفکر انتقادی غالباَ در هر رشته، شکل حل مسئله یا تحلیل و ارزیابی را به خود میگیرد.
لیپمن با قبول دو پیشفرض اساسی(یکی تحلیلی بودن ماهیت تفکر انتقادی و دیگری در نظر گرفتن مفهوم داوری به عنوان هدف اصلی تفکر انتقادی) الگوی تفکر انتقادی خود را سازماندهی کرد(به نقل از خواجه زاده ، 1390 ).
استدلال کردن : منظور از استدلال کردن آن است که ارائه مباحث همراه با دلیل باشد و دلیل آوردن از توجیه غیرمدلل متمایز شود. روبرت انیس تفکر انتقادی را “تفکر مستدل و تیزبینانه دربارهی این که چه چیزی را باور کنیم و چه اعمالی را انجام دهیم،تعریف کرده است(لیپمن ، 1988 ).
ارزیابی شواهد و مدارک : منظور این است که مدارک شواهد، نظرات، اطلاعات و منابعی را که آن اطلاعات را فراهم میکند، ارزیابی شود و درستی یا نادرستی و یا اعتبار و ارزش آنها مورد بررسی قرار گیرد. آندولینا[19] معتقد است که تفکر انتقادی فرایندی است که به موجب آن نظرات، اطلاعات و منابعی که آن اطلاعات را فراهم میکند، ارزیابی میکنید و بهطور منسجم و منطقی آنها را نظم میبخشید، یا با عقاید و اطلاعات دیگر مرتبط میسازید منابع دیگر را در نظر میگیرید و برای مفاهیم ضمنی، آنها را مورد ارزیابی قرار می دهید(به نقل از ملکی و حبیبیپور ،1386 )
تفسیر دادهها : منظور از تفسیر، تمایز قائل شدن بین معانی متفاوت یک واژه، دقت در بکارگیری تعمیمها، بیطرفی در اظهارنظر منطقی، عرضهی چشماندازهای متعدد و متفاوت، نقد و بررسی راهحلهای مورد استفاده میباشد. فسیونه تفسیر را ادراک و توضیح معنا یا دلالت نوع گستردهای از تجارب، موقعیتها، دادهها، رویدادها ، داوریها، آداب و رسوم، باورها،عقاید و گرایشها یا معیارها و ملاکها می داند.(فسیونه ، 2010 )
جمعی بودن: منظور از مهارت جمعی بودن تفکر انتقادی، اظهارنظر در جمع، گوش دادن به آرای دوستان، کشف کردن مغالطات دیگران میباشد. (به نقل از تجلی اردکانی، 1389).
قضاوت صحیح: قضاوت صحیح، یکی از مهمترین مولفههای تفکر انتقادی است و اغلب صاحبنظران بر روی آن توافق دارند. به اعتقاد صاحبنظران قضاوت صحیح چند ویژگی دارد: قضاوتی است که در آن از تعجیل در قضاوت خودداری می شود، بیطرفانه است و از همه مهمتر مبتنی بر ملاک است. به نظر لیپمن(2003) تفکر انتقادی، تفکری است که قضاوت خوب را تسهیل می کند؛ زیرا مبتنی بر ملاک است، خود اصلاح کننده است و نسبت به متن یا زمینهای که در آن شکل میگیرد، حساس است. فسیونه(2010) در الگوی خود از قوهی قضاوت سلیم به عنوان یکی از ویژگیهای تفکر انتقادی نام برده است.
منطقی بودن : منظور از منطقی بودن؛ برقراری ارتباط منطقی میان رویدادها و واقعیتها و مفاهیم و اصول کلی، سازماندهی نظرات و مفاهیم بهطور منطقی، بهرهگیری از قواعد منطق در هنگام نقد اظهارات دیگران میباشد. (به نقل از تجلی اردکانی، 1389).
صراحت داشتن : منظور از صراحت داشتن؛ بیان کردن نظرات خود بدون دلهره، توجه به امکان اشتباه بودن نظر خود ، پذیرش نقد منطقی دیگران میباشد(به نقل از تجلی اردکانی، 1389).
ب) تعریف عملیاتی : تعریف عملیاتی مولفه های تفکر انتقادی شامل میزان فراوانی کلیهی مولفههایی میباشد که در تعاریف نظری آمده است، فراوانی هر یک از این مولفهها به همراه شاخصهای آنها و با استفاده از فرمهای تحلیل محتوا در کتاب های درسی پایهی ششم دورهی ابتدایی اندازه گیری می شود. هر مولفهی تفکر انتقادی دارای چند شاخص است که شاخص های هر یک از مولفهها به صورت زیر میباشد :
1- مولفهی پرسشگری که شامل دو شاخص شناسایی و بیان مساله، طرح پرسشهای روشنکننده و چالشزا میباشد
2- مولفهی تحلیل و ارزیابی که شامل چهار شاخص طبقهبندی، شناسایی ایده های اصلی، ارزیابی دلایل مطرح شده و اولویت بندی می باشد.
3-مولفهی استدلال کردن که شامل چهار شاخص استدلال از مباحث، ارائه مباحث بهطور مدلل، توجه به تفاوت بین مدلل و توجیه غیر مدلل، دقت در تشخیص سخنان دو پهلو می باشد.
4- مولفهی ارزیابی شواهد و مدارک که شامل سه شاخص ارزیابی شواهد و مدارک، تعریف اصطلاحات و ارزیابی دربارهی آنها، ارزیابی راهحلها و استفاده از روشهای سازمانیافته میباشد.
5- مولفهی تفسیر دادهها که شامل پنج شاخص تمایز قائل شدن بین معانی متفاوت یک واژه، دقت در بکارگیری تعمیمها،بیطرفی در اظهارنظر منطقی، عرضهی چشماندازهای متعدد و متفاوت، نقد و بررسی راهحلهای مورد استفاده میباشد.
6- مولفهی جمعی بودن که شامل سه شاخص اظهارنظر در جمع، گوش دادن به آرای دوستان، کشف کردن مغالطات دیگران میباشد.
7- مولفهی قضاوت صحیح که شامل دو شاخص استفاده از معیارها در قضاوتها، بررسی ابعاد فلسفی موضوع میباشد.
8- مولفهی منطقی بودن که شامل سه شاخص برقراری ارتباط منطقی میان رویدادها و واقعیتها و مفایم و اصول کلی، سازماندهی نظریات و مفاهیم بهطور منطقی، بهرهگیری از قواعد منطق در هنگام نقد اظهارات دیگران میباشد.
9-مولفهی صراحت داشتن که شامل سه شاخص بیان کردن نظرات خود بدون دلهره، توجه به امکان اشتباه بودن نظر خود ، پذیرش نقد منطقی دیگران میباشد.