اگر چه مطالعه نظریه پردازی در زمینههای مختلف دینی از قدمت طولانی برخوردار است اما مطالعه دین از زاویه روان شناختی از حدود 100 سال پیش آغاز شده است. نگرش دینی و موضوعات مرتبط به حیطه دین و روانشناسی تحت عنوان روانشناسی دین میباشد که موجودیت خود را به هم زمانی پیرایش ادیان تطبیقی در قرن 19 با پیدایش دو رشته دیگر یعنی روان تحلیلگری و روانشناسی فیزیولوژیک مدیون است (خرمشاهی، 1375 به نقل از روغنچی، 1384).
تحقیقات مربوط به مذهب، شخصیت و سلامت روان فراخنایی به اندازه یک قرن دارند. در سالهای اخیر تحقیقات بیشماری در مورد مذهب و سلامت روان انجام شده است. این تحقیقات به طور کلی نشان دادهاند که یک ارتباط مثبت بین مذهب و سلامت روان وجود دارد. به نظر میرسد اعتقادات مذهبی میتوانند اثرات مثبت و یا منفی برسلامت روان داشته باشند و بسته به دیدگاههای مذهبی شخص، رویدادهای مشابه در زندگی افراد میتوانند به شیوهای کاملا متفاوت مد نظر قرار گیرند (شاملو و نجات، 1378).
1-2- بیان مسئله
سلامت روان به عنوان یكی از مؤلفههای «سلامت» در عرض «سلامت بدنی» همواره در كانون توجه دانشمندان علوم گوناگون قرار داشته است. در طول تاریخ، عقاید راجع به سلامت و بیماری، الگوهای تأثیرگذار بر آنها و شیوههای پیشگیری، تشخیص و درمان بیماری تغییر كرده است. سلامت روان نیز از این قاعده مستثنا نبوده و به دلیل آنكه متأثر از عوامل متعددی است، در تطور تاریخ سلامت دستخوش تغییر و تحول شده است. گاهی برخی عوامل خرافی را در بروز اختلالات روانی مؤثر دانسته و گاه نیز بر برخی عوامل به گونهای افراطگرایانه تأكید نمودهاند. در نهایت، اكنون دیدگاه «زیستی ـ روانی ـ اجتماعی»، دیدگاه نظری برجستهای است كه فرض اساسی آن، تأثیر متقابل عوامل زیستشناختی، روانشناختی، و اجتماعی در تعیین سلامت و بیماری است (تایلور، 1995). به همین دلیل، سلامت روانی در قالب پدیدهای زیستی ـ روانی ـ اجتماعی، مستلزم درك و تفسیر درست از امور مرتبط با آن است و آن را باید در چارچوب عوامل اساسی زمینهساز و تعدیلكننده مورد توجه قرار داد. همچنین اختلالات روانی نیز همانند سلامت روان، منتج مؤلفههای زیستی، روانی، و اجتماعی هستند و كمتر میتوان برای آنها، علت و عامل واحدی را برشمرد. چنانكه ادلین[1] و همكاران (1999) بیان نمودهاند، در بالا بودن سطح سلامت افراد، لازم است كه تمامی سطوح و ابعاد آن با یكدیگر هماهنگ و یكپارچه باشند. برخی ابعاد كه ادلین و همكاران (1999) برای ایجاد تعادل در فرد بر آن تأكید نمودهاند عبارتند از: ابعاد جسمانی، هیجانی، هوشی، معنوی، شغلی و اجتماعی. اگرچه تعریفی كه سازمان جهانی بهداشت از سلامت ارائه كرده، در دنیای امروز به عنوان جامعترین و مقبولترین تعریف پذیرفته شده است، اما نمیتوان نقص بزرگ آن را نایده گرفت. البته اگر نیازهای انسان فقط در حد نیازهای جسمی، روانی، و اجتماعی محدود بود، این تعریف از سلامت، كاملاً كافی به نظر میرسید (اصفهانی، 1384). بر این اساس، میتوان گفت: اگر نگاه به انسان و مطالعه در ابعاد مختلف وجودی او و ـ برای مثال ـ مطالعه دربارة روان آدمی و امور مربوط به آن، از جمله مسئلة سلامت روانی، صرفاً بر اساس مبانی تجربهگرایی انجام گیرد و به گونهای باشد كه منجر به پالایش علم از اعتقادات ماورای طبیعی و معارف وحیانی گردد، عملاً انسان خود را از معارف بسیاری دربارة خود و جهان هستی محروم ساخته و همچنان در یك شناختشناسی محدود باقی خواهد ماند. پس آنچه در مجموع باید گفت این است كه یكی از مهمترین چالشها در این زمینه، نادیدهانگاری حیات روحانی بشر و بیتوجهی نسبت به بخشی از معارف است كه از طریق وحی به دست انسان رسیده است. اگر در علم جدید برای جهان هستی غایت و هدفی منظور نشود و سازمان وجودی همة موجودات هستی فقط به صورت مكانیكی و تنها بر اساس عناصر و فعل و انفعالات بیوشیمیایی و فیزیكی تعبیر وتفسیر شود، حضور ارادههای ذیشعور، به هر نحوی نادیده
گرفته میشود. بر همین اساس، مؤلفان بسیاری (از جمله: حبّی، 1383؛ اصفهانی، 1384؛ میلر و تورسن، 1999؛ به نقل از تان[2] و همكاران، 2001) پیشنهاد میكنند كه با وارد كردن معارف الهی در شناخت ماهیت وجودی انسان و بعد روحی ـ روانی او و همچنین در نظر گرفتن عواملی كه دین برای آرامش و اطمینان قلبی مطرح میسازد، تلاشی برای دستیابی به چشماندازی گستردهتر از مفهوم روان و سلامت روانی صورت گیرد. میلر و تورسن (1999) بیان میكنند كه «تصویر درستتر از سلامتی این است كه آن را یك سازة نهفته مانند شخصیت، خلق یا شادكام بودن تصور نماییم؛ سازهای چند بعدی كه زیرساخت مجموعهای وسیع از پدیدههای قابل مشاهده میباشد». در مفهومسازی پیشنهاد شدة میلر و تورسن سلامتی، دربردارندة سه دامنة گسترده میشود، رنج، توانایی كاركردی، و آرامش یا انسجام درونی ذهنی در زندگی. این دامنهها، افزون بر جنبههای بدنی، جنبههای شناختی، هیجانی و معنوی را دربرمیگیرند (به نقل از تان و همكاران، 2001).
تأثیر عوامل جمعیتشناختی و محیطی بر سلامت روان در پژوهشها فراوان مورد تأكید قرار گرفته است، اما یكی از عواملی كه به طور روزافزون بر نقش آن در بهداشت روان و ارتقای سلامت روان تأكید میشود، عامل جهتگیری مذهبی است. گورساچ[3] (1988) در اینخصوص یادآور میشود كه آگاهی در مورد مذهب به اندازة سایر ضمایم پایگاه اطلاعات روانشناختی ارزشمند است؛ به همین دلیل، میتوان چنین استنباط نمود كه میزان دینداری و جهتگیری مذهبی به عنوان یك متغیر و منبع مهم برای ایجاد تغییرات روانشناختی در افراد قابل توجه است. بنابراین، انتظار میرود با پذیرش «مذهب» به عنوان یك متغیر مهم در زندگی افراد، آن را به عنوان یك منبع برای تأثیر در نفوذ باور، نگرش، رفتار، و ویژگیهای شخصیتی افراد مورد بررسی قرار داده و از آن به عنوان جزء جداییناپذیر تحلیل و بررسیهای روانشناختی یاد كنند. با نگاه به تاریخچة پژوهشهای صورت گرفته در زمینة مذهب و سلامت روان، به این نتیجه دست مییابیم كه به رغم توافق بیشتر پژوهشهای صورت گرفته در وجود یك رابطة مثبت میان جهتگیری مذهبی و سلامت روان، چگونگی سازوكار تأثیر دینداری و جهتگیری مذهبی بر مؤلفههای سلامت روان به درستی تبیین نگردیده است. به دلیل آنكه عقاید و ارزشهای مذهبی بخشی از زندگی هر فرد را تشكیل میدهد، تأثیر ارزشها و باورهای مذهبی بر سلامت روان و یا بهداشت روان در پژوهشهای بسیاری بر روی جامعههای آماری گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهشهای صورت گرفته حاكی از ارتباط و همبستگی مثبت بین ارزشهای مذهبی با بهداشت روان در افراد است (آلواردو[4] و همکاران، 1995؛ میسنهلدر و چاندلر، 2000؛ لارسون، كونیگ، 2000؛ به نقل از ساردوئی،1382).
افزایش تحقیقات در زمینههای گوناگون، از جمله میزان مذهبی بودن، نیاز به مذهب، تأثیر آن بر سلامت جسمی و روانی، مقابله با تنیدگی در سطوح مختلف سنی، مراقبتهای بهداشتی، و سلامت اجتماعی بسیار معنادار است. چاپ مقالات متعدد، انتشار روزافزون نشریههای گوناگون و ایجاد نهادهای رسمی برای بررسیهای علمی دین و دینداری در سراسر دنیا شاهدی بر این مدّعاست. در این بین، برخی دانشمندان معاصر عرصة روانشناسی (از جمله: اسپیلكا[5] و همکاران، 2003؛ آرگیل[6]، 2000؛ گورساچ، 1988؛ پارگامنت[7]، 1992؛ كونیگ و لارسون[8]، 2001) تمام تلاشهای علمی خود را صرف بررسی نهاد دین نمودهاند؛ برای مثال، مجلة بینالمللی روانشناسی دین و مجلة مطالعه تجربی دین، مجلة مذهب و پزشكی، مذهب و سالخوردگی، روان درمانگری در چارچوب مذهب، مذهب و روانشناسی، تجربه دینی، و خدا در ناهشیار. آنچه به اجمال مورد اشاره قرار گرفت، همگی بیانگر اهمیت روز افزون مذهب در زندگی بشر امروزی و تحقیقات دامنهدار روانشناسی در این عرصه هستند. شاید مهمترین دلیل برای این مسئله آن باشد كه با افزایش جهتگیری مذهبی و ایمان مذهبی در افراد، فرایند خود كنترلی در درون فرد نیز ارتقا یافته و مانع از اثربخشی شرایط بیرونی یا جمعیتشناختی و موقعیتهای محیطی میشود. در نتیجه، فرد كمتر دستخوش شرایط نامناسب قرار گرفته و سلامت روان خود را حفظ میكند. بر این اساس، در توجیه این رابطه برخی نظریات قابل توجه وجود دارد:
مذهب به عنوان یك پدیده روانی-اجتماعی همواره مورد توجه روانشناسان و جامعهشناسان بوده است. به ویژه در سه دهة اخیر و با گسترش مباحث مربوط به استرس، نقش مذهب در تعدیل تنیدگی، توجه بسیاری از روانشناسان را برانگیخته است. در این زمینه، پژوهشهای متعددی وجود دارند كه درصدد بررسی چگونگی كنشهای مذهب در سلامت روانی هستند. پژوهشهای برگین[9] و همکاران (1988) و الیس[10] (1980)، باتسون و ونتیس (1982) به نقل از جانبزرگی (1378)، سلیمی بجستانی و همکاران (1393)، بهادری خسروشاهی و همکاران (1390)، آقاپور و همکاران (1389) از جملة این كوششهاست. بهطور خلاصه، ساز و كار تأثیر مذهب در حل مشكلات روانشناختی و سازش یافتگی مبتنی بر عوامل متعددی است كه میتوان به برخی از آنها مانند: «تسهیلهای اجتماعی»، «معنادهی به زندگی»، «ارائة الگوهای دلبستگی و جدایی»، «تشویق وتنبیه»، «آیینهای مذهبی»، « پرورش عقلانی»، «هویت بخشی» و «نظم اجتماعی و فردی» اشاره كرد. (جان بزرگی، 1378). میتوان به این فهرست موارد دیگری مانند «وحدت یافتگی روانی» (طهرانی، 1997)، «تخلیة هیجانی در دعا»، «تقویت رفتار از طریق اعتقاد به معاد وقیامت»، «صدور رفتار از طریق احكام و عبادات»، مضاعف نمودن منابع مهار رفتار شامل منبع مهار درونی(عقل) و منبع مهار بیرونی (قرآن و سنت) (جان بزرگی، 1373) و جز آن را افزود (جان بزرگی، 1378).
و اکنون به دلیل تحولات شگرف در تکنولوژی و متأثر ساختن زندگی کنونی، نقش و اهمیت و ارزش قرآن و مسائل دینی به عنوان راهی برای بهبود سلامت جامعه بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین در این تحقیق، محقق به دنبال تبیین رابطه بین انس با قرآن و سلامت روانی در بیماران بستری شده در بیمارستانهای ساری میباشد و اینکه چه نوع رابطه ای بین آنها وجود دارد؟ آیا افرادی که انس با قرآن بیشتری دارند از سلامت روان متعادلی هم برخوردارند یا خیر؟
1-3- ضرورت انجام تحقیق
امروزه با وجود پیشرفتهای علمی چشمگیری كه در زمینههای روانپزشكی و رواندرمانی بهوجود آمده است، برخی از صاحبنظران برجسته نیاز به نقش، اهمیت و ضرورت دین در بهداشت روانی و رواندرمانی را مورد تأكید قرار داده، معتقدند كه اعتقادات مذهبی و توكل به خدا، موجب تسكین و بهبودی سریعتر آلام و مشكلات روانی میشود. در قرآن كریم، میخوانیم: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا»[11] «اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیدهكار است». اولین برداشتی كه صورت میگیرد این است كه بدون ایمان، آرامش روحی و روانی وجود ندارد. یا دستكم میتوان گفت: یكی از عوامل ایجاد آرامش، دارا بودن ایمان به خدا میباشد. به تعبیر علّامه طباطبائی «ظاهراً مراد از سكینت در این آیه آرامش و سكون نفس و اطمینان آن، به عقایدی است كه به آن ایمان آورده و لذا نزول سكینت را این دانسته كه «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ» تا ایمانی بر ایمان سابق آنها بیفزایند. پس معنای آیه این است كه: پروردگار عالم، ثبات و اطمینان را لازمة مرتبهای از مراتب روح دانسته و در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی كه قبل از نزول سكینت وجود داشته بیشتر و كاملتر شود.» (مجلسی، 1380، ج 13، ص 1086). اعمال مذهبی، ارزش مثبتی در ایجاد معنی در زندگی دارند؛ اعمالی از قبیل توكل به خداوند، زیارت و غیره میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به اینكه خدایی هست كه موقعیتها را كنترل میكند و ناظر بر اعمال عبادتكنندههاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را كاهش میدهد. بهطوری كه اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند، مانند ارتباط با یك دوست بسیار صمیمی توصیف میكنند و معتقدند كه میتوان از طریق اتكا و توسل به خداوند، تأثیر موقعیتهای غیرقابل كنترل را بهگونهای كنترل نمود. به همین دلیل، گفته میشود مذهب میتواند به شیوة فعالی در فرایند مقابله مؤثر باشد. بهطور كلی مقابله مذهبی، متكی بر باورها و فعالیتهای مذهبی است و از این طریق، در كنترل استرسهای هیجانی و ناراحتیهای جسمی به افراد كمك میكند. داشتن معنا و هدف در زندگی، احساس تعلق به منبعی والا، امیدواری به كمك و یاری خداوند در شرایط مشكلزای زندگی، برخورداری از حمایتهای اجتماعی و روحانی همگی از جمله منابعی هستند كه افراد مذهبی با برخورداری از آنها میتوانند در برخورد با حوادث فشارزای زندگی، آسیب كمتری را متحمل شوند. مذهب میتواند در تمامی امور، نقش مؤثری در استرسزایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت، ارزیابی شناختی فرد، فعالیتهای مقابله و منابع حمایتی موجب كاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس، امروزه چنین تصور میشود كه بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب، حمایتهای تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است (اسدی، 1391). با توجه به مطالعات متعددی که در زمینه مذهب و سلامت و بهداشت روان انجام شده است، اما به دلیل تناقض در مطالعات انجام شده و نتایج متفاوتی که در این مطالعات حاصل شده است، تا رسیدن به یک رابطه منطقی و مستدل و علمی راه طولانی باقی مانده است، چرا که مذهب دارای ابعاد گوناگونی است و سلامت روان نیز از پیچیدگیهای بسیاری برخوردار است. یکی از مباحثی که تاکنون در ارتباط با سلامت روان مورد توجه قرار نگرفته است، مسأله انس با قرآن و ارتباط آن با سلامت روان است که خلأ چنین مطالعهای در پژوهشهای مذهب و سلامت روان به چشم میخورد، بنابراین پژوهش حاضر برای پر کردن این خلأ اقدام به بررسی رابطه انس با قرآن با سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری پرداخته شده است.
1-4- اهداف تحقیق
الف- هدف کلی تحقیق
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی رابطه انس با قرآن با سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری بود.
ب- اهداف فرعی
- بررسی رابطه بین انس با قرآن و سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری
- بررسی رابطه بین نگرش به قرآن و سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری
- بررسی رابطه بین انس با قرآن و ابعاد چهار گانه سلامت روان (نشانگان جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری
- بررسی رابطه بین نگرش به قرآن و ابعاد چهار گانه سلامت روان (نشانگان جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری
1-5- فرضیات تحقیق
- بین انس با قرآن و سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری رابطه معنیدار وجود دارد.
- بین نگرش به قرآن و سلامت روان بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری رابطه معنیدار وجود دارد.
- بین انس با قرآن و ابعاد چهار گانه سلامت روان (نشانگان جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری رابطه معنیدار وجود دارد.
- بین نگرش به قرآن و ابعاد چهار گانه سلامت روان (نشانگان جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی) بیماران بستری در بیمارستانهای شهر ساری رابطه معنیدار وجود دارد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)