هر موقعیت جدید یا تغییر در زندگی ، از جمله ازدواج ، حاملگی ، تولد فرزند ، جدا شدن یک فرزند از خانواده (بعلت خدمت سربازی ، دانشجو شدن در شهر دیگر یا ازدواج و …) باعث ایجاد استرس می شود . این استرس ها در حد طبیعی آن باعث ایجاد تغییراتی در جسم و روان می شود و قدرت سازگاری انسان با شرایط جدید را بالا می برد ولی گاهی باعث بروز مشکلاتی نیز خواهد شد . امتحان ، مسابقه و احساس خطر نیز از عوامل دیگر ایجاد استرس هستند که باید توانست بر این تهدیدها غلبه کرد و خود را شرایط محیطی فعلی سازگار نمود. از طرفی خودتنظیمی، پیامدهای ارزشمندی در فرآیند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد و یکی از مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت معاصر است. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خودتنظیمی بر این اساس استوار است که افراد چگونه از نظر باورهای فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سازماندهی میکنند. یادگیری خودتنظیمی به معنای ظرفیت فرد برای تعدیل رفتار متناسب با شرایط و تغییرات محیط بیرونی و درونی است و شامل توانایی فرد در سازماندهی و خودمدیریتی رفتارهایش جهت رسیدن به اهداف گوناگون یادگیری است و از دو مولفه راهبردهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری تشکیل شده است. در نظریه شناختی – اجتماعی تصویری از رفتار انسانی را ترسیم میكنند كه مهم ترین عنصر آن خودكارآمدی است. خودكارآمدی را به عنوان باور فرد درباره توانایی انجام عملكردهای مورد نظر، تعریف نمودهاند. در محیط تحصیلی، خودكارآمدی به باورهای دانش آموز و در ارتباط با توانایی انجام وظایف درسی تعیینشده
اشاره دارد. دانش آموزی كه خودكارآمدی بیشتری دارند، تمایل، تلاش و استقامت بیشتری را در انجام وظایف درسی بكار میگیرند و به توانایی خود اطمینان دارند که این عاملی است که سبب شده محقق این تحقیق را انتخاب نماید.
1-2 بیان مساله
دانش آموزان یکی از مهمترین ارکان نظام تعلیم و تربیت به شمار می روند که نقشی اساسی در تحقق اهداف این نظام دارند، به گونه ای که بخش مهمی از تعالی و شکوفایی جامعه منوط به تربیت و پرورش این قشر از جامعه است. شناخت ویژگی های شخصیتی دانش آموزان می تواند کمک شایانی به متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسی نماید(صبحی قراملکی و همکاران،1393).
در روان شناسی انسان گرایی، کلیه رفتارهای آدمی متأثر از خود است. در این دیدگاه آنچه که می تواند کل فرآیند زندگی فرد را دچار تغییر و تحول نماید، عوامل فردی می باشد. از این رو، تا مادامی که فرد از نظر درونی و فردی تغییر نکند، تغییری در کل ابعاد زندگی اش ایجاد نخواهد شد. راهبردهای خودتنظیمی از جمله این عوامل فردی هستند (عسگری و همکاران،1390).
از سوی دیگر، مواجه با انواع موقعیت ها و استرس ها از مواردی است که دانش آموزان با آن مواجه می شوند. در چنین شرایطی از هر دانش آموزی انتظار می رود تا با استفاده بهینه از زمان یا مدیریت زمان عکس العمل مناسبی نشان دهد (شادمان فر و همکاران،1392).
این واکنش طبعاً نشان دهنده توانایی فرد در ویژگی مهم مدیریت زمان و مدیریت استرس نیز محسوب می شود. مدیریت زمان از جمله مهمترین مهارتهای فردی دانش آموزان محسوب میشود و نقش بسزایی در پیشرفت تحصیلی ایفا می نماید. این مفهوم اشاره به کنترل زمان و کار توسط فرد دارد و هدف از آن تعیین اولویت های کاری میباشد که برای فرد اهمیت و فوریت بیشتری دارند. بایستی در نظر داشت که مدیریت صحیح و کارآمد زمان خود نیازمند تشخیص امور مهم است. در مجموع، اهمیت زمان ناشی از محدودیت و کمیابی آن بوده، و از این جهت است که مدیریت زمان اهمیت و ارزش بسیار زیادی در امور تحصیلی دارد (عسگری،1390).
در بروز آسیب های روانی و اجتماعی، استرس عاملی مهم به حساب می آید که برای رفع آن بایستی به مدیریت استرس [3]متوسل شد. در حقیقت استرس به هر نوع محرک با تغییر در محیط داخلی و خارجی اطلاق می شود که موجب اختلال در تعادل حیاتی فرد شده و حتی در شرایط خاص می تواند بیماری زا باشد. اهمیت این موضوع به ویژه در دوران نوجوانی که از یک سو مصادف با بلوغ افراد بوده و از سوی دیگر شخصیت فرد در حال شکل گیری است، بیش از هر دوره ای از زندگی انسان جلوه گر می شود. این موارد لزوم برنامه ریزی و آموزش راه های صحیح مقابله با استرس و نیز شناخت راه های مقابله با استرس در دوران نوجوانی را گوشزد می کنند (نامدارپور و همکاران،1387).
نتایج تحقیقات بالینی مؤید این مطلب بوده است که فشارهای ناشی از رویدادهای روزمره زندگی به تدریج بر فعالیت سیستم های مختلف بدن اثر گذاشته و عملکرد آنها را تضعیف و مختل می کند. تداوم این روند باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن شده و استعداد ابتلا به بیماری های روانی و جسمانی را افزایش می دهد. در مقابل، نتایج تحقیقات نشان می دهد که مدیریت زمان می تواند از بروز چنین مسائلی جلوگیری کند (احدی،1382).
در خصوص مدیریت زمان، صاحب نظران از دو جنبه فردی و سازمانی به این موضوع می نگرند. در سطح فردی، مدیریت زمان مهارتی است منعکس کننده الگوهای رفتاری افراد در زندگی شخصی و خانوادگی می باشد. در این مورد، منشأ اصلی تلاف وقت در خود فرد نهفته است که وی بتواند این مسأله را برطرف نماید، اطرافیان و عوامل محیطی قادر نخواهند بود که بر اتلاف زمان فرد اثر بگذارند. التزام به این مهم، فرد را در مسیر خودنظمی قرار می دهد (ساکتی و طاهری،1389).
مضاف بر آنچه گفته شد در دهه های اخیر خودتظیمی به عنوان یکی از عوامل مؤثر در موفقیت و پیشرفت تحصیلی مورد تأکید و توجه قرار گرفته به گونه ای که تحقیقات زیادی در این حوزه انجام پذیرفته است. مبنای تئوریکی این موضوع، بر نظریه یادگیری خودتنظیمی استوار می باشد. این نظریه بیان می دارد که چگونه دانش آموزان از نظر روان شناختی انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سامان می بخشند (کریمی و فرحبخش،1390).
هر چند نتایج پژوهش ها حاکی از آن بوده است که خودتنظیمی نقش بسزایی در مهارت های تحصیلی (نامدارپور،1387)، بهبود خودپنداره (عسگری و همکاران،1390)، بهبود عملکرد حل مسأله (کدیور و همکاران،1390) و مواردی از این دست داشته است، لیکن تاکنون کمتر پژوهشی به بررسی اثر آموزش خودتنظیمی بر مهارت های مدیریت زمان و مدیریت استرس در میان دانش آموزان مقطع متوسطه پرداخته است. از این رو، در این تحقیق تلاش خواهد شد تا مسأله مذکور در میان دانش آموزان مقطع متوسطه شهرستان تویسرکان مورد بررسی قرار گیرد و سوال اصلی تحقیق بشرح ذیل می باشد:آیا آموزش خودتنظیمی مدیریت زمان و مدیریت استرس دانش آموزان مقطع متوسطه را بهبود می بخشد ؟