در کتابها پیامهای تاریخ را میخوانیم و بعد آن را تصور میکنیم، در موزه، خود تاریخ را میبینیم و سپس پیامهایش را میخوانیم. بنابراین آنچه که در کتابها از رفتارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گذشتگان میخوانیم در موزهها میبینیم. اگر کتاب تاریخ بشری را باز کنیم، موزهها عکسهای آن هستند و مسلم است، هر کشوری که کتاب تاریخش مصورتر باشد فرهنگ عظیمتر و مستندتری را ارائه
میکند.
اگر فرهنگ را دستاورد انسان در گذر زمان و میراث هر جامعه بدانیم، توسعه فرهنگی را میتوان درک ریشهها، کشف هویت و دریافت استمرار تاریخی تعریف کرد. توسعه فرهنگی، جامعه امروز را با میراث گذشته پیوند میدهد و این پیوند و وحدت باعث اتکای به نفس و احساس و قدرت و عشق و احترام نسبت به زبان، هنر و سایر عناصر فرهنگی جامعه میشود و حرکت به سوی آینده را قدرتمندتر و پربارتر میکند. نکته قابل توجه این است که توسعه فرهنگی با سفارش و دستور و شعار اتفاق نمیافتد، بلکه نهاد محکمی را میطلبد که نشانههای گذشته را با تدبیر و ظرافت در برابر نسل حاضر قرار دهد. از این جهت است که انواع هنرها و ابنیه و آثار تاریخی و موزهها و کتابخانهها در امر توسعه فرهنگی از اهمیت فراوانی برخوردار هستند و به خصوص موزهها، نقش موثری در حیات، تداوم و رشد فرهنگی برعهده دارند. موزههای دنیا مجموعههای منحصر به فرد و گاه بسیار باارزشی را در خود نگه میدارند و این مجموعهها ارتباطی بین حال و گذشته ایجاد کرده و انسان با مشاهده آنها پیوندی عمیق با نیاکان خود احساس میکند. نیاکانی که فرهنگ ما را پیریزی کردند. بدینوسیله هویت فرهنگی خود را بازیافته و با دیدن اشیاء موجود در موزهها سیر تکاملی اندیشه انسانی را در ابداع و خلق آثار به عینه میبیند و میتواند اثرات فرهنگ جامعه گذشته را در ساخت دست اشیاء گذشتگان مشاهده کند. چرا که انعکاس فرهنگ و نیاز هر جامعهای، در اشیاء ساخت دست بشر متبلور میشود.[1]
مجموعههای موزهای به این اعتبار، نه تنها گنجینه ملی یک کشور بلکه جزئی از اسناد جهانی فرهنگ و تمدن انسانی به حساب میآیند. نگرش جهان امروز به موزهها به عنوان یکی از نهادهای فرهنگی و منابع مهم و سرمایههای ملی بزرگ جامعه، چنان است که این نهاد در تحقق اهداف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بسیار موثر بوده و در برنامههای کشوری سهم به سزایی دارد و این موضوع ایجاب میکند که در کشور ما نیز برنامه جامعی برای بهره برداری از موزهها تهیه و اجراء شود. به این ترتیب میتوانند نقش بسیار مهمی در معرفی تجارب فرهنگی، هنری و القاء و انتقال احساس و بینش و اندیشه ایرانی و هویت ملی داشته باشند. از سوی دیگر موزه مکانی آموزشی است که آموزش رایگان آن، باید برای هر فرد مشتاقی از هر قشر و طبقه و سن و درجه فراهم شود لذا موزهها را میتوان به عنوان یکی از بهترین مراکز فرهنگی و آموزشی جامعه به شمار آورد که برای رشد و اعتلای فرهنگی نیازمند آن هستیم.
همچنین موزهها قادرند با فراهم آوردن محصولات فرهنگی جوامع مختلف، زمینه برخورد و ارتباط فرهنگها و در نتیجه موجبات آشنایی مردم را با فرهنگ این جوامع فراهم نموده و شناخت مردم در اینباره را افزایش دهند و از این طریق نیز، به باروری فرهنگ کمک نمایند و فرصتهای بهرهگیری از فرهنگهای دیگر را به وجود آورند. از سوی دیگر با تحقیق در کلمه میراث میتوان به روشن شدن گوشههای تاریک تاریخ کمک کرد و در همگان از راه دیدن و شناختن این میراث، احساس تحسین، برانگیخته میشود.
حال متوجه میشویم که موزه یک مکان محدود نیست که به طور انحصاری در خدمت میراث فرهنگی باشد، بلکه میتواند دیدگاه وسیعتری و کلیتری را به بازدیدکنندگان انتقال دهد. گردشگر، پیام موزه را دریافت میکند و موزه نیز به هدف خود که نزدیک کردن میراث فرهنگی و مردم به یکدیگر با روشی قابل درک و قابل دسترسی است، دست مییابد. پس گردشگری از یک سو منابع اقتصادی قابل توجهی را برای مدیریت حفظ میراث فرهنگی دربردارد و از سوی دیگر، یک راه جدید و همیشگی برای تقویت توسعه همه جانبه فرهنگ جوامع است.[1]