دانشآموزان و دانشجویان در دستیابی به اهداف آموزشی خود با چالشها و مشکلات فراوانی مواجه میشوند. وقتی چنین تجاربی منفی تلقی شود، اثر مخربی بر انگیزش، عملکرد تحصیلی و بهزیستی آنان بر جای خواهد گذاشت. مورفی[1] و آرچر[2] (1996) بیان کردند حضور در مقاطع تحصیلی برای عده زیادی تجارب مثبتی به همراه دارد، ولی برای برخی دیگر مطالب تحصیلی از قبیل آزمونها وغیره با تجربه تنیدگی همراه است.
تنیدگی تحصیلی[3] به احساس نیاز فزآینده به دانش و به طور همزمان، ادراک فرد مبنی بر نداشتن زمان کافی برای دستیابی به آن دانش اشاره میکند. (موریس[4]1990؛ نقل از گادزالا[5]وبالوگلو[6]، 2001) بر عوامل پنجگانه تنیدگیزا (ناکامیها، تعارضها، فشارها، تغییرات و تنیدگی خود تحمیل شده) و واکنشهای چهارگانه به این عوامل(فیزیولوژیکی، رفتاری، شناختی، هیجانی) تأکید کرد. میشی[7] و گلاچان[8] و بری[9] (2001) بر اساس نتایج مطالعات ابوذری (1994)، کوپر[10](1988، نقل از میسرا[11] و کاستیلو[12]، 2004) و فیشر[13](1994، نقل از میسرا و کاستیلو، 2004) بر نقش با اهمیت و تعیین کننده استرس تحصیلی در شکلگیری تجارب دانشجویان، در کنار متغیرهای ششگانه (سن، جنس، انگیزه ادامه تحصیل، عزت نفس کلی، مفهوم خود تحصیلی) دیگر تأکید کردند.
کاروس[14]،گیز[15]، موس[16] (1996) در بیان عوامل استرسزا در دوران دانشجویی بر نقش با اهمیت تجربه محدودیت زمانی دانشجو در دستیابی به دانش گسترده تأکید میکنند. ابوذری (1994) کلم و فرازر[17] (1986، نقل از میسرا، کاستیلو، 2004) خاطر نشان ساختند که دانشجویان در مقاطعی از هر نیم سال تحصیلی، برای مثال در هنگام امتحان و در رقابت با دوستان خود به منظور دستیابی به نمرات بالاتر، استرس بیشتری را گزارش میکنند.
مرور ادبیات پژوهش نشان میدهد که علاقه فزایندهای نسبت به توصیف و بررسی بهزیستی دانشجویان وجود دارد (کوک، بویک[18]، بارکام[19]، برادلیوآدین[20]، 2006). نتایج مطالعهها، دوملا[21]، اردمن- سیجر[22]، ماری[23]، فان[24]، سوکاس[25] و یوکوزوکا[26](2000) نشان داد که دانشجویان با تجربه تنیدگی بالا علاوه بر علاوه بر اجتناب از تمرین رفتارهای مربوط به سلامت؛ سطوح پایینتری از عزت نفس و ادراکات مرتبط با وضعیت سلامت را گزارش کردند. نتایج مطالعه انگ و هوان[27](2006) نیز در بررسی رابطه بین تنیدگی تحصیلی و عقاید خودکشی بر نقش میانجیگر افسردگی تأکید کرد. به عبارت دیگر، نتایج این مطالعه نشان میدهد که تنیدگی تحصیلی از طریق پیشبینی نمرات افسردگی افراد به طور غیرمستقیم بر عقاید خودکشی تأثیر میگذارد. پولتاوسکی[28]و فرارو[29](2003) در پژوهشی با هدف بررسی رابطه بین تجربه تنیدگی تحصیلی و بیماری جسمی در دانشجویان دختر و پسر آمریکایی و روسی نشان دادند که دختران در مقایسه با پسران تنیدگی ادراک شده بیشتر و سطوح بالاتری از بیماریهای جسمانی را گزارش کردند.
یكی از نظریههای مطرح در عرصة طرحوارهها، نظریة طرحوارههای ناسازگار اولیه یانگ است. یانگ (2005) در نظریة خود پانزده طرحواره معرفی كرده كه در نتیجة ارضا نشدن پنج نیاز هیجانی مهم، شامل نیاز به پیوند و پذیرفته شدن، خودگردانی، شایستگی و هویت، آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم، خودابرازی، خود انگیختگی و لذت و جهتگیری از درون ایجاد میشوند. این طرحوارهها عبارتاند از: محرومیت هیجانی (عقیده به اینكه دیگران با ما همدلی ندارند و به موقع نیازهای ما ر ا بر آورده نمیكنند)، رهاشدگی/ بی ثباتی (در این حالت شخص احساس میكند كه نزدیكانش از او حمایت عاطفی نمیكنند نمیتوانند از او محافظت نمایند)، بی اعتمادی / بدرفتاری(عقیده به اینكه دیگران به ما آسیب میرسانند و به ما دروغ میگویند، تا امتیازات ما را بگیرند)، انزوای اجتماعی(اعتقاد به این موضوع كه فرد با دیگران متفاوت است، و به هیچ دستهای تعلق ندارد)، نقص / شرم(احساس اینكه او فردی بد و ناخواسته است، در این شرایط فرد احساس حقارت میكند و فكر میكند كه هیچ كس او را دوست ندارد)، شكست(عقیده به اینكه او شخصی شكست خورده است و در هر زمینهای شكست خواهد خورد)، وابستگی / بی كفایتی(عقیده به اینكه او به میزان قابل توجهی برای انجام وظایفش نیازمندكمك دیگران است)، آسیب پذیری به ضرر(ترس افراطی ازیك بیماری و یا ترس از اینكه در یك موقعیت به او ضربة شدیدی وارد خواهد شد، كه او قادر به پیشگیری از آن نیست)، گرفتاری/ در دام افتادگی(وابستگی عاطفی شدید به یك یا چند نفر از نزدیكان به خصوص والدین)، اطاعت(سركوبی بیش از حد عواطف به خصوص خشم به منظور اجتناب از تنهایی)، از خودگذشتگی(نادیده گرفتن خود و تمركز بیش از حد در برآوردن نیازهای دیگران در موقعیتهای زندگی)، بازداری هیجانی(تأكید افراطی بر منطقی بودن و ممانعت از ابراز خشم و هر نوع عاطفة دیگر، بیان نكردن احساسات و عواطف)، معیارهای سرسختانه /عیب جویی افراطی(عقیده به اینكه شخص باید معیارهای درونی بسیار بالایی داشته باشد، نوعی كمالگرای افراطی)، استحقاق(عقیده به اینكه شخص از دیگران بالاتر است، و هر كاری كه او انجام میدهد و یا ادعا میكند درست است). وخویشتنداری و خودانضباطی ناكافی(ناتوانایی در مهارخواستهها و تمایل افراطی برای خشنودی و اجتناب از موقعیتهای ناراحت كننده).