تحقیقات علمی به عنوان یکی از اصلی ترین و مهمترین راههای رسیدن به حقایق پیدا و پنهان جهان هستی و کشف منابع و راهکارهای جدید برای پاسخگویی به مسائل و مشکلات، نیازها و خواسته های انسان و جامعه محسوب می شود. لذا در راستای دستیابی به اهداف توسعه کشور، نقش دانشگاه ها و مراکز پژوهشی در ایجاد نهادهای اجتماعی که در تعامل با اینگونه مراکز هستند، بسیار اثرگذار می باشد. بنابراین توسعه، گسترش و حمایت همه جانبه سیاست گذاران و مسئولان در زمینه ایجاد پارک ها و مراکز رشد علم و فناوری علاوه بر اتخاذ شیوه های نوین مدیریتی باید تمام بسترها را نیز جهت دستیابی به اهداف مزبور فراهم نمایند. بدیهی است، حذف شکاف های موجود بین دانشگاه ها و سایر بخش ها مانند صنعت، کشاورزی، بهداشت و … همچنین روند انتقال فناوری و دانش از طریق اینگونه مراکز تسهیل خواهد شد. یعنی پارک های علم و فناوری تسریع کننده روند رشد و توسعه اقتصادی دانش محور نیز هستند. پارک هاى علم و فناورى به عنوان واحدهای تحقیق و توسعه، می توانند خیلی از مشکلات موجود را از بین برده و به بهبود وضعیت و شرایط آن بپردازند.( سلیمانی،1:1391). پارک های علم و فناوری، نقش اساسی در ایجاد و توسعه مؤسسات فناوری و مراکز تحقیقات حرفه ای دارند. ضمن آن که چنین واحدهای تحقیق و توسعه در چنین محیطی امکان برقراری ارتباط و همکاری فنی با مجموع ههای مکمل خود مانند شرک تهای خدمات مهندسی، مؤسسات طراحی و مهندسی و مراکز تحقیقات حرفه ای را آسان کرده و پیوند صحیح و مناسبی برای تأمین منابع و نیازهای گروهی متناسب با فعالیت های تحقیق و توسعه فراهم می شود. (فیلیمور، 2000:83 ). همچنین پارک های علم و فناوری به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی و حلقه ای از زنجیره توسعه اقتصادی مبتنی بر دانش و فناوری، با هدف افزایش نوآوری، فناوری، توسعه اقتصادی و اشتغال زایی متخصصان به وجود آمده است . از طرف دیگر، پارک های علم و فناوری به عنوان ابزار جلب شرکت های مبتنی بر فناوری پیشرفته در سطح بین المللی شناخته شده و علاوه بر آن، راهکار مناسبی برای جذب متخصصان، دانشمندان و توسعه فعالیت کارآفرینان می باشند. در حال حاضر، پارک های علم و فناوری، با هدف برطرف کردن شکاف موجود بین مؤسسات دانشگاهی و پژوهشی و مراکز صنعتی و تحقیقاتی در عرصه ملی فعال بوده و طی چند دهه ی اخیر در رشد و توسعه ی صنایع کوچک و متوسط مبتنی بر فناوری های پیشرفته، نقش سازنده ای را ایفا می کنند. ایده پردازی و تبدیل ایده به اختراع یا ابتکار و سپس تجاری سازی اختراعات، پویایی در ایجاد ارتباط بین مؤسسات آموزشی و پژوهشی با فضای کسب و کار، فراهم آوردن زیرساخت ها، خدمات پشتیبانی و فضاهای اداری برای شرکت های دانش بنیان و تلاش در جهت انتقال فناوری و توسعه فناوری های جدید از رسالت های اساسی پارک ها و مراکز رشد کشور محسوب می شود. .( دفتر ارتباطات و اطلاع رسانی33:1390). پیشرفت های علمی دهه اخیر کشور، لزوم استفاده بهینه از این توانمندی های علمی در حل مشکلات صنایع کشور و تبدیل یافته های جدید به فناوری های نوین، یکی از انگیزه های اساسی تأسیس مراکز رشد و پارک های علم و فناوری بوده است. توانایی بالقوه این مراکز در کارآفرینی مبتنی بر دانش و فناوری سبب شده که توجه جدی تری از سوی دولتمردان نسبت به حمایت از پارک علم و فناوری به عمل آید با این حمایت ها می توان آینده روشن تری را برای این مراکز متصور بود.( دفتر ارتباطات و اطلاع رسانی،33:1390). از این رو است که دولت ها می کوشند تا با حمایت از ایجاد پارک های علم و فناوری، محیطی مناسب و شرایط کار و فعالیت درخور را برای شرکت های کوچک و متوسط، فراهم کنند مراکز رشد فناوری و پارک های علم و فناوری از جمله نهادهایی هستند که می توانند پیوندی ارگانیک بین علم و صنعت ایجاد کنند. امروزه پارکهای علمی، تحقیقاتی و فناوری نقش بسیار عمدهای در پیشبرد اقتصاد جهان ایفا میکنند. پارکهای علم و فناوری علاوه بر امکان فعالیت شرکتهای کوچک و متوسط دانش محور و کارآفرین در یک محیط اقتصادی، بستر لازم را جهت انتقال و توسعه فناوری،تولید با ارزش افزوده بالا، جذب سرمایهگذاری خارجی و ورود کارآفرینان و واحدهای صنعتی به بازارهای جهانی را فراهم مینماید. 1-2) بیان مساله پارک های تحقیقاتی ( علم و فناوری) در کشورهای مختلف با اهداف مختلف به وجود آمده اند . پاره ای از پارکها همچون شهر علمی تسوکوبا[1] در ژاپن با هدف حمایت از فنآوری ملی و به منظور رشد و توسعه منطقه ای بنا شده اند و پاره ای دیگر مانند شهرک علمی- فنآوری دایدوک کره جنوبی و پارک علم و فناوری سنگاپور که از نمونه های موفق برنامه ریزی شده در جهان هستند ، با اهداف رشد اقتصادی و انتقال ، جذب و بومی کردن فناوری ایجاد شده اند.( مرادی ،دوایی و عیوضی ،1385). سالها ، تولید محصولات مصرفی عامل اصلی ایجاد ثروت و توسعه در جوامع بشری بوده و پایه های اقتصادی را شکل می داده است . با گذشت زمان و توسعه ابزار های تولید و اهمیت یافتن آنها در فرایند تولید ، عامل اصلی تولید ثروت از محصولات مصرفی به بازار ها و روش های تولید تغییر یافت این تحولات در چارچوب اقتصادی صورت گرفت که اصطلاحاً اقتصاد فیزیکی نامیده می شود و “نیروی کار” و “سرمایه” عوامل تولید آن شمرده می شوند. (صدیق،99:1387 ) .در اقتصاد جهانی امروز سازمان ها و مناطق اقتصادی برای باقی ماندن در صحنه رقابت باید به نوعی خود را از دیگران متمایز کنند . یکی از عوامل مهم در رسیدن به این هدف ، ارائه کالاها و خدمات نوآورانه است که مشخصاً به میزان انتقال فناوری از محیط های علمی به صنعت بستگی دارد . به همین علت است که امروزه در جوامع توسعه یافته مفهوم اقتصاد دانش محور به سرعت در حال گسترش است( تولایی و تقی یاره،42:1385 ) پارک های فناوری؛ پاسخی به نیاز دانشگاهیان کارآفرین محسوب می شود، افرادی که از یک سو تمایل به تجاری سازی ایده های فناورانه خود داشته و از دیگر سو مایلند تا ارتباط خود را با دانشگاه ها و نهادهای آموزش عالی حفظ کنند. هم چنین در ارتباط با رفع نیاز صنایع، این پارک توانسته است ارتباط موثری بین دانشگاه و صنعت برقرار کند و موجبات ایجاد زایش صنعتی (از دانشگاه برای صنعت ) را فراهم آورد . پارک های علم و فناوری تاسیس و رشد شرکت ها ی فناور را از طریق مراکز رشد و فرآیندهای زایشی تسهیل کرده و امکاناتی با ارزش افزوده بالا ، فضاهای کاری و تأسیسات مناسب و با کیفیت و زنجیره ارزشمندی از منابع را برای شرکت ها فراهم می کنند. (جعفرنژاد ، محقر و اختیار زاده،2:1391). بنابراین جایگاه پارکهای علم وفناوری در توسعه کشورها عبارتند از: * نهاد اجتماعی و حلقه ای از زنجیره توسعه اقتصادی مبتنی بر فناوری * راهبردی هماهنگ برای توسعه ملی یا منطقه ای * جایگاه شکل گیری و توسعه بسیاری از پدیده های نو ظهور فناورانه * ایفا کننده نقش محوری در توسعه اقتصادی کشورها * جایگاه توسعه نوآوریهای دانش محور از طریق موسسات کوچک و متوسط به طور کلی ماموریت نهایی پارک های فناوری این است که بتواند نتایج به دست آمده از پژوهش های دانشگاهی را با نیاز صنعت هماهنگ کرده و از این راه خلاء رابطه ی صنعت- دانشگاه را پر کند و این امر در نهایت منجر به تجاری سازی دانش خواهد شد . تجاری سازی؛ فراگرد تبدیل و دگرگونی دانش نظری موجود در نهادهای دانشگاهی، در قالب برخی انواع فعالیت های اقتصادی است. (طالبی، ثنایی پور و حیدری،148:1390). اکنون با توجه به وضعیت پارک های علم و فناوری در ایران که از تعداد 17 پارک علم و فناوری که در کشور مجوز گرفتهاند، تاکنون تنها 3 پارک شامل شهرک علمی تحقیقاتی اصفهان، پارک فناوری پردیس و پارک علم و فناوری فارس بهطور کامل فعال شده و وارد مرحله اصلی ماموریت خود یعنی استقرار شرکتها در اراضی چند مستاجره شدهاند. لذا این نیاز احساس می شود که پارک های علم و فناوری بیشتر شناخته شوند و توسعه بیشتری پیدا کنند. در همین راستا، سوال اصلی که در این پژوهش مطرح می شود این است که در استان سیستان و بلوچستان عواملی که باعث شناسایی و رتبه بندی عوامل پیشبرنده توسعه پارک علم و فناوری می شوند کدامند؟ بنابراین برای تضمین نسبی موفقیت پارک های علم وفناوری ، لازم است تأسیس و بهره برداری از آنها به صورتی حساب شده و با توجه به استعداد های مناطق مختلف کشور صورت پذیرد . به این ترتیب ، بررسی استعداد مناطق مختلف کشور به نحوی علمی و ساختار یافته و به منظور کشف قابلیت های هر منطقه در استقرار انواع پارکها ، ضروری به نظر می رسد . بدیهی است که از این منظر ، استعداد هر منطقه را باید در عواملی جستجو کرد که به نوعی شروع و تداوم فعالیت یک پارک را تحت تاثیر قرار می دهند . گرچه برای هر یک از انواع پارک های مذکور شاخص های ارزیابی متعددی را می توان برشمرد ، ولی به نظر میرسد که عامل اصلی که از نوعی به نوع دیگر تغییر می کند در واقع میزان اهمیت هر یک از شاخص های فوق، بر اساس ماموریت پیش بینی شده برای هر پارک است.( مودی،6:1390). در استان سیستان و بلوچستان مراکز رشد پارک های فناوری با به جریان درآوردن دانش بین بنگاه ها، موسسات کوچک، بازارها و دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی می توانند نقشی مهم در اشاعه فرهنگ رقابت و نوآوری در منطقه و انتقال تکنولوژی بین بخش های مختلف استان ایفا کنند. بنابراین برپایه ضرورت های ملی ، ضروری است با مطالعه ، شناسایی و تحلیل عوامل موفقیت درجهت توسعه پارک های علم و فنآوری در استان سیستان و بلوچستان ، برنامه ریزی مناسبی تدوین گردد. 1-4) اهداف پژوهش شناسایی عوامل پیشبرنده ی توسعه ی پارک علم و فناوری اولویت دهی و رتبه بندی عوامل پیشبرنده ی توسعه ی پارک علم و فناوری ارائه راهکارههای توسعه پارک علم و فناوری 1-5) سوالات تحقیق عوامل پیشبرنده ی توسعه ی پارک علم و فناوری کدامند؟ اولویت دهی و رتبه بندی عوامل پیشبرنده ی توسعه ی پارک علم و فناوری چگونه است؟ راهکارهای توسعه پارک علم و فناوری چیست؟ 1-6) طرح نظری تحقیق چهارچوب نظری تحقیق بنیانی است که تمامی پژوهش بر آن استوار می گردد. چهارچوب نظری روابط بین عوامل و متغیر های مهمی را که در ایجاد مسئله نقش دارند شناسایی می کند و نشان می دهد.(سکاران،8:1386). در این پژوهش به منظور شناسایی و رتبه بندی عوامل پیشبرنده توسعه ی پارک علم و فناوری در استان سیستان و بلوچستان،پس از بررسی و مرور ادبیات پارک های علم و فناوری و تحقیقات میدانی انجام شده درباره ی عوامل تاثیر گذار بر موفقیت و توسعه ی پارک ها توسط محقق، سه عامل مهم ساختاری، محتوایی و زمینه ای که تمام عوامل موفقیت و توسعه را در خود جای داده است به عنوان چارچوب اصلی کار طبق مدل سه شاخگی دکتر حسن میرزایی اهرنجانی انتخاب شد که به صورت زیر می باشد: 1-7) روش شناسی تحقیق روش شناسی تحقیق از جمله معیارهای رایج در ارزیابی تحقیقات علمی تلقی می گردد، به همین دلیل در این تحقیق،کوشش شده در انتخاب روش و ابزار پژوهش و نمونه مورد بررسی دقت زیادی اعمال شود. 1-7-1) روش تحقیق با توجه به هدف تحقیق، نوع آن توصیفی از نوع کاربردی می باشد و بر اساس روش گردآوری داده ها تحقیقی توصیفی از نوع پیمایشی می باشد که با پیمایش در محیط واقعی به جمع آوری اطلاعات مورد نیاز جهت پاسخگویی به سؤالات تحقیق می پردازد. 1-8) قلمرو تحقیق 1-8-1) قلمرو مکانی از عمده ترین نکات مورد توجه در یک تحقیق علمی تعیین حد و مرزهای مساله مورد تحقیق است ، در این راستا باید قبل از شروع تحقیق، مساله مورد تحقیق را از جنبه های مختلف محدود نمود تا چهار چوب کمی روشن گردد و از اتلاف بیهوده وقت و منابع در مورد مطلبی که مربوط به تحقیق نمی باشد جلوگیری نمود ، بنابراین در این پژوهش قلمرو مکانی تحقیق مراکز رشد، پارک علم و فناوری و دانشکده های دانشگاه استان سیستان و بلوچستان می باشد. 1-8-2) قلمرو زمانی با در نظر گرفتن خصوصیات و محدودیت های پژوهش ، از لحاظ قلمرو مکان ، عملاً انجام ایده آل و آرمانی این پژوهش به زمان زیادی نیاز دارد . در عین حال ، دوره زمانی اجرای تحقیق حاضر ،6 ماه است 1-8-3) قلمرو موضوعی تحقیق حاضر به بررسی شناسایی و رتبه بندی عوامل توسعه ی پارک علم و فناوری در استان سیستان و بلوچستان ، می پردازد. 1-9) ابزارهای گرد آوری اطلاعات داده های دست اول: در تحقیق حاضر برای گردآوری داده های مورد نیاز جهت سنجش متغیرها از روش میدانی استفاده شده است. داده های دست دوم: برای جمع آوری ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق، از مطالعات کتابخانه ای و تحقیقات مرتبط و همچنین استفاده از شبکه جهانی اینترنت جهت استخراج مقالات مرتبط با موضوع تحقیق استفاده شده است در پژوهش حاضر از پرسشنامه جهت جمع آوری داده ها استفاده شده است و جهت سنجش ابعاد، مدل سه شاخه دکتر حسن میرزایی اهرنجانی (ابعاد ساختاری،زمینه ای و محتوایی) بکار گرفته شده است. پرسشنامه حاضر شامل 49 گویه می باشد که هر کدام از آنها در 3 زمینه ی کلی قرار گرفته اند. 1-10)جامعه آماری و روش نمونه گیری جامعه آماری این تحقیق شامل مرکز رشد و پارک علم و فناوری، اعضای هیئت علمی دانشگاه سیستان و بلوچستان و کارکنان بخش فناوری اطلاعات این دانشگاه می باشد. با توجه به محدود بودن تعداد متولیان پارک علم و فناوری و نیز کارکنان فناوری اطلاعات دانشگاه سیستان و بلوچستان تمام کارکنان این بخش ها به صورت سرشماری مورد بررسی قرار می گیرند، اعضای هیئت علمی دانشگاه نیز از طریق نمونه گیری تصادفی ساده مورد بررسی واقع می شوند. 1-11) ابزار تجزیه و تحلیل داده ها در این تحقیق جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری توصیفی ، روش ضریب همبستگی جهت ارتباط بین متغیرها و روش آنالیز عاملی جهت رتبه بندی متغیرها استفاده شده است و همچنین نرم افزار SPSS جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها به کار رفته است. 1-12) تعریف واژگان پارک علم و فناوری[2]: پارک علمی سازمانی است که بوسیله متخصصان حرفه ای مدیریت می شود و هدف اصلی آن افزایش ثروت در جامعه از طریق تشویق و ارتقای فرهنگ نوآوری و افزایش قدرت رقابت در میان شرکت ها و موسسات دانش محوری است که در محیط پارک عفالیت می کنند . برای دستیابی به این اهداف ، پارک علمی با ایجاد انگیزش جریان دانش و فناوری را در میان دانشگاه ها ، مراکز تحقیق و توسعه ، شرکت های خصوصی و بازار ها مدیریت می کند و از طریق مراکز رشد[3] و فرایندهای زایشی[4] ، ایجاد و رشد شرکت های متکی بر نوآوری را تسهیل می سازد . علاوه بر این ، پارک های علمی سایر خدمات ارزش افزوده را همراه با فضاهای کاری وتأسیسات کیفی به مؤسسات مستقر در پارک ارائه می کنند. ( اکبر زاده،13:1390). عوامل موفقیت[5]: مفهوم عوامل حیاتی موفقیت می تواند یک راه اثر بخش برای تعریف نیازهای اطلاعاتی مدیریت باشد . از دیدگاه جان روکارت عوامل حیاتی موفقیت عبارتند از حوزه های مشخص و محدود کاری که اگر در آنها نتایج رضایت بخش حاصل شود سازمان عملکرد رقابتی موفقی خواهد داشت . در واقع این عوامل فعالیت های کلیدی خاصی هستند که باید کاملاً به درستی انجام شوند . بنابراین لازم است که مدیران توجه خاصی به این فعالیت ها داشته باشند. ( اکبر زاده،13:1390). ﺷﺎﺧﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎری[6]: ﺷﺎﺧﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎری در ﺑﺮﮔﯿﺮﻧﺪه ﻫﻤﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ، ﻋﻮاﻣﻞ و ﺷﺮاﯾﻂ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ و ﻏﯿﺮاﻧﺴﺎﻧﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﻈﻢ، ﻗﺎﻋﺪه و ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﻬﻢ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ و ﭼﺎرﭼﻮب و ﻗﺎﻟﺐ ﻓﯿﺰﯾﮑﯽ و ﻣﺎدی ﺳﺎزﻣﺎن را ﻣﯽﺳﺎزﻧﺪ. (اهرنجانی، قلی پور،منصوریان،100:1390). ﺷﺎﺧﻪ ﻣﺤﺘﻮا ﯾﺎ رﻓﺘﺎر[7]: ﻣﺤﺘﻮا ﯾﺎ ﻣﺎدهای ﮐﻪ درﻇﺮف ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽرﯾﺰد، ﻫﻤﺎن ﮐﺎر ﯾﺎ رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﺤﺘﻮای اﺻﻠﯽ ﺳﺎزﻣﺎن را رﻓﺘﺎر اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﺪ و ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻧﺴﺎن ﻧﯿﺰ ﺑﺮای ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف از ﻗﺒﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﺪه ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ اﻧﺠﺎم ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻧﺪ، ﺑﺮآﯾﻨﺪﮐﺎر و اﻧﺮژی اﻧﺴﺎن و اﻫﺪاف و ﺳﺎﺧﺘﺎرﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎن در ﮐﺎرﮐﺮدﻫﺎ ﯾﺎ وﻇﺎﯾﻒ اﺻﻠﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺒﻠﻮر ﭘﯿﺪا ﻣﯽﮐﻨﺪ(اهرنجانی و همکاران، 110:1390). ﺷﺎﺧﻪ زﻣﯿﻨﻪ[8]ﯾﺎ ﻣﺤﯿﻂ :ﺷﺎﺧﻪ زﻣﯿﻨﻪ در ﺗﺌﻮری ﺳﻪﺷﺎﺧﮕﯽ و در آﺳﯿﺐﺷﻨﺎﺳﯽ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺟﺎﯾﮕﺎه ﺧﺎﺻﯽ دارد. اوﻻً ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ وﯾﮋﮔﯽ، اﻫﻤﯿﺖ وﺳﻌﺖ و ﻗﺪﻣﺖ اﯾﻦﺷﺎﺧﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪﻫﺎی ﺳﺎﺧﺘﺎر و ﻣﺤﺘﻮا اﺳﺖ. دراﻫﻤﯿﺖ زﻣﯿﻨﻪ وﻣﺤﯿﻂ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ دو ﺷﺎﺧﻪ دﯾﮕﺮ وﺟﻮد و ﭘﯿﺪا ﺷﺪن ﺧﻮد را واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﻣﯽداﻧﻨﺪ. ﻣﻔﻬﻮم زﻣﯿﻨﻪ ﮐﻪ در ﺗﺌﻮری ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﻣﻌﺎدل و ﻣﺘﺮادف ﻣﻔﻬﻮم ﻣﺤﯿﻂ اﺳﺖ، ﺑﻪ ﻗﺪری ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ از ﺳﻄﺢ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺗﺌﻮری ارﺗﻘﺎء ﯾﺎﻓﺘﻪ و اﻣﺮوزه ﻣﺤﻘﻘﯿﻦ و ﺗﺌﻮری ﭘﺮدازان ﻧﻈﺮﯾﻪﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، ﺗﺌﻮرﯾﻬﺎی ﻣﻬﻤﯽ درﺑﺎره ﻣﺤﯿﻂ اراﯾﻪ دادهاﻧﺪ. اﺻﻠﯽﺗﺮﯾﻦ ﮐﺎر ﻋﻮاﻣﻞ زﻣﯿﻨﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺗﻨﻈﯿﻢ رواﺑﻂ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎ ﺳﯿﺴﺘﻤﻬﺎی ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﺧﻮد اﺳﺖ. ﭼﻮن ﻫﺮ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﯾﺎ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ درﺟﺎﯾﮕﺎه ﺧﺎص ﺧﻮدش ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﺧﻮدش درﮐﻨﺶ و واﮐﻨﺶ داﯾﻤﯽ اﺳﺖ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﺑﺎﻻﺗﺮﺳﯿﺴﺘﻢ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﻫﻤﻪ ﻋﻠﻞ و ﻋﻮاﻣﻠﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺟﺒﺎت ﺑﺮﻗﺮاری، ﺗﻨﻈﯿﻢ و واﮐﻨﺶ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ و ﻣﻨﺎﺳﺐﺳﺎزﻣﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی اﺻﻠﯽﺗﺮ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽآورﻧﺪ، زﻣﯿﻨﻪ ﯾﺎﻣﺤﯿﻂ ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ( اهرنجانی و همکاران،112:1390). خلاصه فصل اول در این فصل ابتدا به بیان مساله و اهمیت و ضرورت پژوهش پرداخته شد و پس از آن اهداف تحقیق، سوال های تحقیق، روش شناسی تحقیق، روش تحقیق، جامعه آماری، ابزار گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها، قلمرو تحقیق و در نهایت طرح نظری تحقیق آورده شد. [8] Context
در اقتصاد مبتنی بر دانش امروز، مزیت رقابتی، به طور فزاینده ای در تسهیل روندهای اطلاعاتی انجام کار یافت می شود تا در دسترسی به منابع و بازارهای خاص، پشتوانه ی دانش و سرمایه فکری به عنوان مبنای اولیه دستیابی به شایستگی های اصلی و راهبردی برای عملکرد برتر مطرح می شوند. در راستای رسیدن به مزیت رقابتی پایدار نیز توجه به دانش موجود، چگونگی استفاده موثر از آن و ایجاد ساختاری برای استفاده از اطلاعات و دانش جدید امری مهم و حیاتی شمرده می شود که سازمانها باید توجه ویژه ای به آن داشته باشند. مدیریت ارتباط با مشتری از مباحثی است که در اقتصاد جهانی امروز، سازمانها را به دوباره اندیشی در راهکارهای برقراری
ارتباط با دامنه وسیع مشتریان و تسخیر این دانش گسترده برانگیخته است. (رستگار ،1393)
ارتباطات مجموعهای از مبادلات است که آگاهی از رابطه مشترک را از طریق اعتماد و تعهد از بین متغیرهای متعدد دیگر فراهم می آورد. ارتباط با مشتری مورد توجه بسیاری از محققان و فعالان بازاریابی قرار گرفته است. افزایش تأکید بر بازاریابی رابطه مند با توجه به این فرض است که ایجاد روابط متعهد شده با مشتریان در نتیجه رضایت مشتری، ارجاعات مشتری، اعتماد و تبلیغات شفاهی مشتریان است. بازاریابی رابطه مند بر بازاریابی مبادله ای با هدف ایجاد روابط بلندمدت، مبتنی بر اعتماد و منافع ارتباطی متقابل با مشتریان ارزشمند احاطه دارد. (رحیم نیا و همکاران( 1391
در همین راستا می توان به یک نکته مهم اذعان داشت که شرکتهایی که موفق شده اند به صورت موثری مشتریان خود را جذب کرده، به آنها خدمات مورد نظر را به بهترین نحو ارائه داده و بهترین مشتریان خود را حفظ می کنند تاثیر مثبت این امر را در انتهای مسیر سودآوری خود مشاهده کرده اند.
هدف از ایجاد راهبردهای کسب و کار مشتری مدارانه، برنامه ریزی برای تعیین راهبردها و فرصت هایی است که شرایط برنده برنده را در فضای رقابتی ایجاد نماید. اجرای راهبرد کسب و کار مشتری مدارانه مستلزم ایجاد تغییرات در نحوه انجام تعاملات و به طور کلی ساختار تجاری آن شرکت است. در این راه باید نقش بخش ها و واحدهایی که با مشتری تعامل دارند، به درستی روشن شود و مشخص گردد کدام واحد می تواند ارزش افزوده بیشتری را برای مشتری ایجاد نماید.
1-2 بیان مسئله
در بازار کسب و کار امروز، توجه شایانی به مفهوم ارتباطات بین فراهم کننده خدمت و مشتریان شده است. امروزه آنچه حائز اهمیت است برقراری ارتباطاتی با کیفیت با مشتریان به منظور ارتقاء کیفیت ذهنی ادراک شده آنان از خدمت میباشد که این امر به نوبه خود سبب ایجاد وفاداری در مشتریان خواهد شد. امروزه، با شدیدتر شدن رقابت در بخشهای خدماتی، نقش وفاداری مشتری برجسته تراز گذشته شده است. در دیدگاه امروزی بازاریابی شامل رشد دادن و توجه به رضایت مندی، کیفیت از دیدگاه مشتری، وفاداری و ارتباط موثر با مشتری میباشد. در نتیجه سازمانهای امروزی تلاش میکنند تا مشتریانی وفادار داشته باشند) اراسیل،2002)
با توجه به این که در بخش خدمات روابط بین فردی گسترده بین ارائه دهنده خدمت و مشتریان وجود دارد، نقش ارتباط در این بخش از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ارتباط مفید و موثر با مشتریان باعث ایجادوفاداری مشتریان می شود که ان هم به نوبه ی منجر به افزایش سهم بازار، نرخ بازگشت سرمایه و سودآوری بالاتر برای سازمانهای, خدماتی خواهد شد) بالوگلو،2002)
سازمانها با درکی که از اهمیت رضایت مشتری کسب کرده اند، به تدریج در حال فاصله گیری از بازاریابی سنّتی و گرایش به سمت بازاریابی رابطه مند هستند. (رنجبریان و همکاران،1388)
حفظ و نگهداری مشتری و تبدیل او به یک مشتری وفادار بر ارزش حیاتی سازمان می افزاید. در بازاریابی رابطه مند باید توجه داشت که نیازها، شخصیت، و موقعیت مشتریان با یکدیگر متفاوت است. از این رو، برای اجرای بازاریابی رابطه مند باید به نیازها،شخصیت، موقعیت، و علایق شخصی مشتریان توجه داشت. بازاریابی رابطه مند یکی از ابعاد کلیدی راهبرد بازاریابی مدرن است،زیرا بر ایجاد روابط نزدیک و پایدار با مشتری تأکید می کند)ویل،2009).
آنچه که بازاریابی رابطه مند را فراگیر کرده است کاربرد آن در همه زمینه های بازاریابی از قبیل کالاهای مصرفی، خدمات، و تجارت بین کسب و کار می باشد(مورفی،2006).
مشتریان سرمایه های ارزشمند برای سازمان ها محسوب می شوند لذا سازمان ها بایستی حداکثر تلاش خود را جهت حفظ ان ها و کسب رضایتمندی ان ها به عمل اورند در این راستا ایجاد رابطه ی مطلوب و قوی با مشتریان از عوامل مهم و تاثیرگذار در جهت حفظ و رضایتمندی ان ها می باشد.
بازاریابی رابطه مند برای مشتریان مزایای زیر را در بر دارد: 1. اعتماد به معنی کاهش اضطراب، اعتماد به محصول یا ارائه دهنده ی خدمت، داشتن احساس وفاداری به ارائه دهنده ی خدمت، و 2. منافع اجتماعی به معنی شناخت کارکنان از مشتریان، آشنایی مشتریان با کارکنان، توسعه ی روابط دوستانه با کارکنان. (روشنی، .( 1388
برای قدرت رابطه چند مدل ارائه شده است.که تنها به بررسی تاثیر چند عامل بر قدرت رابطه پرداخته اند و از تاثیر عوامل دیگر غافل مانده اند برای مثال،تان(2009)،هرینگتن و همکاران(2009)، حیدرزاده و همکاران(1391)، لیو و همکاران(2008). با توجه به اینکه مدل های موجود به بررسی برخی عوامل موثر بر قدرت رابطه پرداخته اند از عوامل موثر دیگر غافل بوده اند لذا در این زمینه خلأ تحقیقاتی احساس شد. لذا برآن شدیم با مطالعه ی بیشتر و بررسی متغیرهای اثر گذار دیگر مدلی جامع تر و دقیقتر از قدرت رابطه ارائه کنیم.
در این پژوهش ضمن بررسی عوامل موثر بر سرمایه گذاری رابطه ادراک شده ارتباط ان با قدرت رابطه ونیز پیامدهای قدرت رابطه بررسی می شود.
1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش
در اقتصاد امروزی که به طور فزاینده ای رقابتی می شود، تعادل قدرت از سازمان ها به طرف مشتریان تغییر یافته است. مشتریان انتخاب
های بیشتر و اطلاعات بهتری دارند و برایشان هزینه عوض کردن شرکت کمتر شده است. در همین حال افزایش ” کالایی شدن” محصولات وخدمات)یعنی اینکه مشتریان بیشتر محصولات و خدمات را به عنوان یک کالای ساده، نه لوکس یا غیر قابل دسترسی، در نظر می گیرند)موجب شده است که سازمان ها راه های کمتری برای ارائه پیشنهادهای دارای ارزش متمایز به مشتریان داشته باشند.
امروزه، عصر وفاداری است اعم از وفاداری مشتری، وفاداری کارکنان، وفاداری مدیریت، وفاداری به جامعه و اصول، آرمان ها و اعتقادات و … . تحقیقات بسیاری نشان داده اند که رضایتمندی ، کلید نهایی موفقیت و سودآوری نیست . در حقیقت مفاهیم بازاریابی هم که تا دیروز بر این مهم تأکید می ورزید، دیگر آن را به رسمیت نمیشناسد، بلکه امروزه تنها مشتریانی که احساس تعلق خاطر نسبت به سازمان دارند برای سازمان, به عنوان سرمایه هایی سودآور و طولانی مدت به شمارمیروند( جی و همکاران،2008).
در نتیجه تعداد فزاینده ای از سازمان ها در حال تمرکز بر بهبود تجربه مشتری هستند به نحوی که میزان حفظ مشتری و درآمد را افزایش دهند، در عین حال که هزینه ها تحت کنترل باشند)پپارد،2000).بنابراین تعجب آور نیست که بسیاری از شرکت ها مقادیر زیادی را خرج برنامه های ایجاد ارتباط با مشتری و به دنبال ان تبدیل ان به یک قدرت برای خود می نمایند. با توجه به نقش خدمات و کیفیت ارائه شده همراه آن، مشتریان عمدتاً به علت این که خدمات قابل لمس نیستند آن ها را نادیده می گیرند. سازمان ها با در نظر گرفتن رضایت مشتری هم فروش خود را چندین برابر می کنند و هم نوعی رابطه دوستانه بین مشتری وسازمان ایجاد می کنند. در این میان نقش قدرت رابطه و سرمایه گذاری رابطه ادراک شده بسیار مهم و تاثیر گذار خواهد بود.ایجاد یک رابطه متقابل و تاثیر گذار که منجر به جلب اعتماد مشتریان شود نقش کلیدی در ایجاد رضایت در مشتریان و همچنین وفاداری در انان می شود. در این میان شناسایی عوامل موثر بر قدرت را بطه و تاثیر ان بر رضایت و وفاداری مشتریان امری ضروری به نظر می رسد. سازمان های خدماتی و مالی با شناسایی و ایجاد عوامل موثر بر قدرت رابطه گام بلندی در راستای اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود و تحقق اصل مشتری مداری بر خواهند داشت. کوتاهی در ایجاد سازمانهای مشتریمدار و عدم درک اهمیت نقشی که مشتریان ایفا میکند اشتباه بزرگ و هزینهبرداری است. عدم ارتباط حقیقی و پایدار منجر به نابودی عواملی چون نوآوری، وفاداری مشتری و رشد سودآور در شرکتها شده است. سازمان ها برای موفقیت در اینده نیاز به درک بیشتری از نیازهای مشتری خواهند داشت. بنابراین اهمیت ارتباط با مشتری مهم تر از هر چیز دیگری خواهد شد. لذا بررسی عوامل موثر بر قدرت رابطه با مشتریان وچگونگی تاثیر این عوامل به سازمان های خدماتی و مالی کمک خواهد کرد تا با سرمایه گذاری بیشتر بر عوامل تاثیر گذار و حذف عوامل نامرتبط از رابطه ی ایجاد شده با مشتریان حداکثر استفاده را نموده و ان را به یک مزیت رقابتی برای خود تبدیل نمایند. به کارگیری مفید و موثر از ارتباط قوی ایجاد شده با مشتریان مزایای فراوانی برای سازمان ها به خصوص سازمان های خدماتی و مالی که می توان به کاهش هزینه ها، شناسایی و مورد هدف قرار دادن بهتر مشتریان، افزایش وفاداری مشتریان، شناسایی الگوها و روندهای مصرف مشتریان، کاهش هزینه های بازاریابی، افزایش نگهداری مشتریان و … می باشد.
1-4 اهداف و فرضیات تحقیق:
1-4-1 اهدف کلی:
1– بررسی روابط همزمان بین مقدمات سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده(روابط بین فردی، برخورد ترجیهی، کیفیت خدمات، همکاری، تعلق، قدرت متوازن، ارزش های مشترک و عدم تعارض مخرب)، اعتماد، تعهد، قدرت رابطه و برایند ان(خودافشایی، تبلیغات دهان به دهان مثبت، وفاداری رفتاری و مصونیت رقابتی)
2- تعیین مدل مناسب برای قدرت رابطه
1-4-2فرضیات تحقیق
1- بین ارتباطات بین فردی و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
2- بین بین برخورد ترجیهی و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
3- بین کیفیت خدمات وسرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
4- بین همکاری و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
5- بین تعلق و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده رابطه ی معنادار وجود دارد
6- بین قدرت متوازن و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده رابطه ی معنادار وجود دارد
7- بین ارزش های مشترک و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
8- بین عدم تعارض مخرب و سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده ارتباط معنادار وجود دارد
9- بین سرمایه گذاری رابطه ی ادارک شده و اعتماد ارتباط معنادار وجود دارد
10- بین اعتماد و تعهد ارتباط معنادار وجود دارد
11- بین تعهد و قدرت رابطه ارتباط معنادار وجود دارد
12- بین قدرت رابطه و خودافشایی ارتباط معنادار وجود داد
13- بین قدرت رابطه و تبلیغات دهان به دهان مثبت ارتباط معنادار وجود دارد
14- بین قدرت رابطه و واداری رفتاری ارتباط معنادار وجود دارد
15- بین قدرت رابطه و مصونیت رقابتی ارتباط معنادار وجود داد
1-5سوالات پژوهش
- روابط همزمان بین مقدمات سرمایه گذاری رابطه ی ادراک شده(روابط بین فردی، برخورد ترجیهی، کیفیت خدمات، همکاری، تعلق، قدرت متوازن، ارزش های مشترک و عدم تعارض مخرب)، اعتماد، تعهد، قدرت رابطه و برایند ان(خودافشایی، تبلیغات دهان به دهان مثبت، وفاداری رفتاری و مصونیت رقابتی)به چه صورت است؟
- مدل مناسب قدرت رابطه کدام است؟
1-6 قلمرو تحقیق
قلمرو تحقیق شامل سه حوزه موضوعی، مکانی و زمانی میباشد.
حوزه موضوعی: حوزه موضوعی پژوهش ، رفتارمصرف کننده و بازاریابی رابطه میباشد.
قلمرو مکانی: مکان گردآوری دادههای خام این پژوهش موسسات خدماتی و مالی (بانک و بیمه) در شهر ایلام میباشند.
قلمرو زمانی: بازه زمانی پژوهش از فروردین1393 تا خرداد 1393 میباشد.
1-7 روش تحقیق
تحقیق حاضراز نظر هدف کاربردی بوده و از نظر روش پیمایشی –توصیفی می باشد و برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. بطوریکه برای گرد آوری اطلاعات مربوط به پیشینه پژوهش و چارچوب نظری متکی به روش کتابخانهای و برای گرد آوری داده های مربوط به آزمون سوالات و سنجش نظرات اعضاء از روش میدانی با استفاده از پرسشنامه بهره گرفته شده است. حجم جامعه پژوهش نامحدود است و روش نمونه گیری تصادفی ساده مورد استفاده قرار گرفته است. برای انتخاب حجم نمونه مناسب متناسب با نوع و هدف تحقیق بطوری که جامعه آماری این تحقیق مشتریان بانک ها و شرکتهای بیمه ای شهر ایلام می باشد. تعداد نمونه از فرمول حجم نمونه آماری از جامعه نامحدود، تعیین میشود. پرسشنامه این پژوهش از دو نوع سئوالات عمومی و تخصصی تشکیل شده است. سئوالات عمومی شامل ویژگیهای جمعیت شناختی پاسخدهندگان شامل: جنسیت، سن، سطح تحصیلات، است. سئوالات تخصصی به ارزیابی نگرش مشتریان نسبت به متغیرهای مدل بر مبنای طیف لیکرت میپردازد.
در این بخش ابتدا نوع و روش تحقیق بیان شده سپس جامعه آماری و نمونه آماری را مشخص کرده و در مورد ابزار گردآوری داده ها بحث خواهد شد و پس از آن به روایی و پایایی آن پرداخته می شود.
از آنجا که تحقیق حاضر به دنبال بررسی روابط بین متغیرهای تحقیق به طور همزمان میباشد و از مدل معادلات ساختاری استفاده می شود، لذا یک پژوهش کاربردی است . در این پژوهش از نرم افزارهای spss و lisrel استفاده می شود.
1-8 کاربرد نتایج تحقیق
داشتن قدرت رابطه ای مطلوب و موثر موجب رضایت و وفاداری مشتریان می شود.سازمانهای خدماتی، مالی با در نظر گرفتن رضایت مشتری هم فروش خود را چندین برابر می کنند و هم رابطه دوستانه بین مشتری و سازمان ایجاد می گردد. بکارگیری قدرت رابطه به عنوان یک استراتژی برای جذب، نگهداری و بهبود روابط با مشتری در نظر گرفته می شود. با توجه به نقش مهم خدمات، برای سازمان های خدماتی مهم است که عوامل موثر بر قدرت رابطه را درک نمایند.قدرت ارتباطی موثر منافعی همچون وفاداری بیشتر مشتریان، افزایش توان سازمان در شرایط بحرانی، حاشیه سود بیشتر و واکنش مثبت مشتریان را به همراه خواهد داشت. لذا می توان ادعا کرد ایجاد یک رابطه ی مثبت و پایدار با مشتری به قدرت و مزیت تبدیل می شود که نقش مهمی در موفقیت سازمان دارد و سازمان ها با بهره گیری از این امتیاز در برابر رقبا به موفقیت چشمگیری نائل می شوند.
1-9 تعریف متغیرها
در این بخش تعریف مفهومی و عملیاتی هر یک از متغیرهای تحقیق بیان میشود.
مطالعات در زمینهی جامعهشناسی خانواده از تغییرات گستردهای در این حوزه در طی نیم قرن اخیر در سراسر جهان حکایت دارد، تغییراتی که عوامل متعددی منجر به بروز آنها شده و در عین حال پیامدهای گوناگونی برای جوامع متعدد در پی داشته است. یکی از این تغییرات، شیوع روابط جنسی پیش از ازدواج در این جوامع بوده است. روابط جنسی پیش از ازدواج، پدیدهای است که بیشتر با فرهنگ و حوزه زندگی خصوصی افراد آمیخته است تا حوزه عمومی و همگانی، ولی نمود آن در حوزه عمومی غیرقابل انکار است. با گسترش امکانات جدید ارتباطی (مانند ماهواره، اینترنت و …) به تدریج، جامعه ایران با امواج گسترده تغییرات ارزشی و هنجاری مواجه گردیده است که این تغییرات، به شدت در حال رسوخ به درون خانواده ایرانی است (ارمکی و شریفیساعی، 1390). به نظر میرسد سنت و فرهنگ جامعه در برخی زمینهها در حال تاثیرپذیری از سایر فرهنگها میباشد. یکی از این زمینهها روابط با جنس مخالف قبل از ازدواج میباشد، به همین دلیل است که ارزشهای مربوط به خانواده حتی در مواجهه با تغییرات پرشتاب اجتماعی و فرهنگی و تضاد ارزشی بین نسلها و مقاومتهای پیش رو نیز همچنان گرایش به تغییرات تدریجی را در خود مشاهده میکند. اما در این بین، مشکلات اقتصادی، گسترش ارتباطات و برخوردهای فرهنگی ناشی از این گسترش، سبب گشتهاند که روابط جنسی پیش از ازدواج با جنس مخالف به تدریج در میان نسلهای جوانتر، جای پایی برای خود پیدا کنند (گرمارودی، 1388) که این امر ناشی از مشکلات ساختاری در این حیطه میباشد که زمینه را برای ظهور این پدیده فرهنگی- اجتماعی جدید فراهم کرده است. پدیدهای که میتواند زمینهساز بسیاری از مشکلات اجتماعی دیگر در جامعه باشد. روابط پسر و دختر پیش از ازدواج همواره موضوعی مهم و با این حال پوشیده از ابهام و همراه با شک و تردید و اضطراب بوده است. از طرفی فشار و تنشهای غریزی باعث میشود که نوجوانان خود به خود به سمت جنس مخالف گرایش پیدا کنند و از طرف دیگر ملاحظات اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی به عنوان مانعی بر سر راه آنان عمل کردهاند. این حالتهای متضاد و متناقض در جامعه همواره برای جوانان و همچین خانوادهها مسئلهساز بوده و وضعیت نامعلوم و سردرگمی را از لحاظ کنار آمدن با این مشکل ایجاد کرده است (رفاهی و همکاران، 1391). ارتباط با جنس مخالف، به خصوص اگر رابطهای خارج از محدوده اخلاق و دستورات دینی باشد، آثار و تبعات زیانباری برای فرد خواهد داشت.گاهی علاقهی درونی به جنس مخالف و نیاز به ارتباط با او، از چارچوب هنجارهای اجتماعی و دینی خارج میشود و به سوی بی عفّتی و گناه کشیده میشود که این امر در جامعه ما بسیار ناشایست و غیراخلاقی است. وقتی سن ازدواج جوانان افزایش مییابد و جوانان به دلایلی نمیتوانند در زمان مناسب ازدواج کنند، ارتباط جوانان با جنس مخالف، پیش از ازدواج زمینههای انحراف از مسیر اصلی زندگی را برای آنان باز میکند. جوانان مجردی که دچار بحران میشوند به طور مرتب ممکن است نیازهای خود را جابهجا کنند و حتی ممکن است نیازهای مقطعی و کاذب را جایگزین نیازهای اصلی خویش کنند این جابهجایی بیشتر مواقع به انحراف میانجامد. بر اساس تحقیقات مرتبط، فاکتورهای متعددی در سطوح مختلف فردی و اجتماعی در روابط با جنس مخالف دخیل هستند. فاکتورهایی فردی مانند سن، جنس، مهارت تصمیمگیری و مباحثه، عزتنفس و خود بسندگی (Kiragu, 1993)، مذهبی بودن و نگرش به روابط قبل از ازدواج (Kiragu, 1993; Lacson 1997)، دسترسی به فیلمهایی با محتویات جنسی (Abraham and kumar, 1999; Mmari and Blum;2004)، انجام سایر رفتارهای پرخطر مانند سیگار کشیدن، مصرف مواد مخدر و الکل (Kiragu, 1993; Stanton 1999; Anteghini 2001) با روابط دوستی و جنسی قبل از ازدواج مرتبط میباشند. برخی فاکتورهای اجتماعی مانند عوامل مربوط به جامعه، خانواده و دوستان نیز در پیشبینی این رفتارها موثر هستند (Kirby, 2002; Alexander, 2007)، درک از هنجارهای گروه همسالان و تعامل با دوستان نیز با این نوع روابط مرتبط بودهاند (Kirby, 2002; Holtzman and Rubinson, 1995). بنابراین میتوان گفت عوامل فردی و اجتماعی متعددی بر گرایش افراد به رابطه با جنس مخالفشان تأثیر دارند. هدف از پژوهش حاضر، شناخت عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش دختران و پسران مجرد به رابطه با جنس مخالفشان در شهر بهبهان است. 1-2- بیان مسأله الگوهای ارتباطی به مدد تحولات ساختار اجتماعی و اقتصادی و تغییرات ارزشی ناشی از آن، در سالهای اخیر تغییرات زیادی داشته است و مشکلات بسیاری را به وجود آورده است. از جمله مشکلاتی که امروزه خانوادهها با آن مواجه هستند، مسأله ارتباط و دوستیهای دختران و پسران جوان پیش از ازدواج است. تغییرات نظام ارزشی و تغییر ساختار اقتصادی ایران، به تدریج، زمینه را برای بروز الگوهای نوینی از رفتارهای جنسی در میان بخشی از جوانان ایرانی فراهم کرده است؛ شکلگیری ارزشهایی نوین و پیدایش الگوهای جدیدی از رفتار که به مثابهی پاسخهایی به نیازهای درونی ارضا نشدهی آنان عمل میکنند. اندک تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است نشان میدهد که روابط جنسی پیش از ازدواج در ایران در حال افزایش است (ارمکی، 1390؛ سلیمانینیا و همکاران، 1384؛ گرمارودی و همکاران، 1388؛ خلجآبادیفراهانی و مهریار، 1389). به نظر میرسد بخصوص طی دو دهه اخیر، الگوی روابط جنسی پیش از ازدواج در جوانان دچار تغییرات فراوانی شده و اکنون با تحولات قابل توجهی در حوزه ارزشها و باورهای جوانان همراه شده است. بیشتر این روابط پنهانی و دور از چشم والدین شکل میگیرد و تداوم مییابد. در این بین، جوانی جمعیت و رفتارهای پرخطر جوانان (ارمکی، 1390؛ زادهمحمدی و احمدآبادی، 1388)، به یکی از عوامل هشدار دهنده در ایران تبدیل شده است. در ایران حدود 30 تا 70 درصد نوجوانان به نوعی با این مسئله در گیرند(حسینی دولتآبادی و سعادت، 1391؛ گلزاری، 1384). در یک تحقیق گسترده که روی 75 هزار نفر از نوجوانان 14 تا 19 ساله در سراسر کشور انجام شده است، 45 درصد از نمونهها عنوان کردهاند که مسائل جنسی فکرشان را آزار میدهد و 35 درصد مطرح نمودهاند که بخاطر مسائل جنسی گاهی به دردسر افتادهاند (حسینی دولتآبادی و سعادت، 1391، میرباقری، 1381). علاوه بر موارد مذکور، دگرگونیهای ساختی و اجتماعی چون گسترش شهرنشینی، صنعتی شدن، افزایش میزان سواد، حضور زنان در عرصههای اجتماعی، گسترش مکانهای مشترک، گسترش کمی و کیفی وسایل ارتباط جمعی نیز به پیدایش و افزایش شکل جدیدی از روابط بین شخصی جوانان جامعه کمک کرده است که موجب تقویت گرایش و میل جوانان جامعه به داشتن روابط و معاشرتهایی قبل از ازدواج شده است (حسینی دولتآبادی و سعادت، 1391 ؛ آزاد ارمکی و همکاران، 1379؛ جوکار، 1383؛ احمدنیا و مهریار، 1383؛ موحد و همکاران، 1385). بر اساس پژوهشیکه بر روی ۱۴۱555 نفر دانشآموز دختر و پسر دوره متوسطه در سال تحصیلی ۱۳۸۷-۱۳۸۶ صورت گرفت نتایج نشان داد که 105046 دانشآموز یعنی 3/74 درصد دارای رابطه غیر مجاز با جنس مخالف بودهاند (سایت تابناک، 1393). بررسی سازمان ملی جوانان بر روی 7 هزار نفر از دختران و پسران مجرد 15 تا 29 ساله نشان داده که 55 درصد جوانان با جنس مخالف خود ارتباط دارند. در این پژوهش 30 درصد افراد نمونه فقط رابطه دوستی را انگیزه خود از برقراری رابطه دانستهاند، حدود 34 درصد انتخاب همسر و 14 درصد نیز رابطه جنسی را دلیل دوستی برشمردند. 43 درصد دخترانی که رابطه داشتهاند بیان کردند که تنها با یک نفر رابطه دوستی داشتهاند و 57 درصد با بیش از یک نفر دوست بودهاند. این نسبتها برای پسران 24 و 76 درصد است. 24 درصد از کسانی که با جنس مخالف ارتباط داشتهاند بیان کردهاند که رابطه آنان به آمیزش جنسی منجر شده است. در استانهای خوزستان و گیلان بیش از دیگر استانها این رابطه به رابطه جنسی منجر شده است (سازمان ملی جوانان، 1388، سایت تحلیلی خبری عصر ایران، 1388). با توجه به اینکه در استان خوزستان بیشتر از دیگر استانهای کشور روابط دختر و پسر پیش از ازدواج به رابطه جنسی منجر شده، ضرورت انجام چنین پژوهشهایی در شهرستانهای استان خوزستان ضروری به نظر میرسد. بهبهان یکی از شهرستانهای استان خوزستان است. جمعیت شهر بهبهان ترکیبی از قومیتهای فارس، لر و عرب میباشد. طبق بررسیهای انجام شده در شهر بهبهان پژوهشی در این زمینه انجام نشده است و امکان دسترسی به اطلاعات توسط محقق در شهر بهبهان سبب گردیده است تا این شهر برای مطالعه انتخاب گردد. شهر بهبهان شهری نسبتا سنّتی است و مردم این شهر نسبت به اعتقادات و ارزشهای گذشته و سنت پایبند هستند. خانوادهها نگرش نسبتا منفی به روابط دختر و پسر قبل از ازدواج دارند. با توجه به این که در چند سال اخیر رشد چشمگیر استفاده از ماهوارهها و رسانههای جمعی خارجی در بین ساکنین این شهر با مخالفتهای قانونی روبه رو بوده، روابط دختر و پسر حاکی از مسألهدار بودن آن است و این گونه روابط گسترش بسیاری داشته است. همچنین با واکاوی بیشتر این پدیده میتوان به بروز شکاف ارزشی در بین نسلهای جوان در این شهر پی برد. همین امر باعث شده است که محقق به دنبال عوامل زمینه ساز برقراری این گونه ارتباطات باشد. بنابراین این پژوهش در صدد بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش پسر و دختر به رابطه با جنس مخالف در شهرستان بهبهان است. سوالات اساسی تحقیق عبارتاند از اینکه وضعیت گرایش به رابطه با جنس مخالف در بین جوانان شهرستان چگونه است؟ مهمترین عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر این گرایش کدامند؟ 1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش یکی از پدیدههای اجتماعی جامعهی معاصر ایران در حوزه ارتباطات و دوستیها، مسئله معاشرت و ارتباط دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج است. در سالهای اخیر افزایش سوادآموزی و تحصیلات دانشگاهی در بین جوانان، دسترسی به رسانههای جهانی، مهاجرت به شهرها و همچنین دسترسی گسترده به فنآوریهای نوین ارتباطی (اینترنت، چت و تلفن همراه) موجبات تسهیل در ارتباطات دختر و پسر و دوستیابی راحت و آسان آنان شده است. از آنجا که مسایل مربوط به روابط دختر و پسر و نیازهای اساسی این افراد و دلایل گرایش آنها به ارتباط با جنس مخالف، در کشور ما کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، ضرورت پرداختن به مسئله روابط دختر و پسر پیش از ازدواج، در کشور به دلایلی از اهمیّت ویژهای برخوردار است: 1- روند افزایش روابط جنسی پیش از ازدواج، با تغییر آرام ارزشها به تدریج منجر به تغییر در ساختار خانواده و کارکردهای آن و سپس با تغییر گفتمان غالب، حتی میتواند منجر به تغییرات اجتماعی گستردهتر شود؛ 2- تامین نامناسب و ناصحیح این نیازها یا قرار گرفتن آنها در مسیر نادرست، فرد را به لحاظ روحی و روانی در روابط اجتماعی و زندگی خانوادگی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد کرد؛ 3- در سطح فرهنگی رابطه با جنس مخالف باعث توسعه و ترویج هنجارشکنی دینی، سست شدن ایمانها و صلب توفیق و ترویج فرهنگهای غلط در جامعه میشود ؛ 4- در سطح فردی این گونه دوستیها و روابط باعث افزایش آسیبهای روحی روانی، اصطکاک و تعارض جوانان و والدین، کسب عادت ثانویه به ارتباط با جنس مخالف، ایجاد استرس، افسردگی، عصبانیت، بدبینی و بیماریهای روانی در شخص میشود؛ 5- در سطح اجتماعی سبب ایجاد بحران اخلاق در نسل آتی، نهادینه شدن روابط دختر و پسر به عنوان رقیبی برای خانواده، رواج الگوهای همزیستی غیر خانوادگی، ناامنی عاطفی، ناامنی فیزیکی، افزایش مزاحمتها، درگیری با قانون، سلب اعتماد در روابط زناشویی و افزایش احتمال طلاق، گسست در روابط خانوادگی و افزایش آثار طلاق در اثر سست شدن کانون خانواده و … میشود(فولادی،1388). علاوه بر موراد فوق، دختر و پسر در رابطهی متقابل، ممکن است در معرض فعالیتهای مضر زیادی قرار بگیرند که به سبب وجود عشق در رابطه، سوءاستفاده به نظر نرسد؛ اما در واقع، آنان وارد روابط آسیبزا شدهاند و خود از آن بیخبرند. در چنین روابطی، یکی از طرفین، از دیگری سوءاستفاده میکند که ممکن است از نوع جنسی و جسمی باشد؛ حتی ممکن است افراد ناخواسته در معرض موقعیتی خطرناک همچون تجاوز جنسی و بارداری قرار بگیرند. با توجه به اینکه در استان خوزستان، بیشتر از دیگر استانهای کشور، روابط دختر و پسر پیش از ازدواج به رابطه جنسی منجر شده، این امر باعث شده که این استان بعد از استان سیستان و بلوچستان رتبه دوم قتلهای ناموسی در کشور را به خود اختصاص بدهد به طوری که چهل درصد از قتلهای رخ داده در استان مربوط به قتلهای ناموسی میباشد (عطاشنه، 1370، 114). بافت فرهنگی شهر بهبهان سنتی و مذهبی است به طوری که این شهر را دارالمومنین لقب دادهاند. در سالهای اخیر ما شاهد تغییرات سریع فرهنگی در سطح این شهر بودهایم که میتوان از روابط دختر و پسر به عنوان یکی از مسائل جدید فرهنگی این شهر نام برد. با این تفاصیل پژوهش حاضر به دنبال این است که با بررسی عوامل مؤثر بر گرایش دختر و پسر به رابطه با جنس مخالف، و نیز شناسایی میزان تأثیر متغیرهای ممیزان میزان امکان ازدواج، نظارت خانواده، نگرش دوستان، رسانههای نوین ارتباطی، میزان دینداری و متغیرهای زمینهای و جمعیتی، به یکی از مهّمترین مسائل اجتماعی این شهر پاسخی قانع کننده ارائه دهد و در جهت کاهش عواقب و تبعات منفی روابط آزاد دختر و پسر، مثمر ثمر باشد. 1-4- اهداف پژوهش 1-4-1- هدف کلّی تحقیق بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر گرایش پسران و دختران مجرد شهر بهبهان به رابطه با جنس مخالف. 1-4-2- اهداف فرعی 1- بررسی رابطه بین متغیرهای جمعیت شناختی (جنس، سن، قومیت و میزان سواد) و گرایش پسران و دختران شهر بهبهان به رابطه با جنس مخالف. 2- بررسی رابطه بین میزان امکان ازدواج و گرایش پسران به رابطه با جنس مخالف. 3- بررسی رابطه بین نظارت و میزان کنترل توسط خانواده و گرایش پسران و دختران شهر بهبهان به رابطه با جنس مخالف. 4- بررسی رابطه بین نگرش مثبت دوستان به رابطه با جنس مخالف و گرایش پسران و دختران شهر بهیهان به رابطه با جنس مخالف. 5- بررسی رابطه بین میزان مصرف رسانههای ارتباطی نوین(اینترنت، ماهواره، موبایل) و گرایش پسران و دختران شهر بهبهان به رابطه با جنس مخالف. 6- بررسی رابطه بین ابعاد دینداری وگرایش پسران و دختران شهر بهبهان به رابطه با جنس مخالف. 1-5- کاربرد نتایج پژوهش نتایج حاصل از این پژوهش برای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ وزارت ورزش و جوانان؛ سازمان ملی جوانان و شورای عالی جوانان به عنوان عالیترین مرجع سیاستگذاری و برنامهریزی کلان در حوزه امور جوانان کاربردی خواهد بود.
هرچند که بحث مصرف و سنجش آن از دیرباز مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته است اما در دهههای اخیر و با اولویت یافتن الگوهای صحیح مصرف در جامعهی ایرانی و نامگذاری سال88 به اصلاح الگوی مصرف و سالهای پس از آن ، حکایت از این واقعیت دارد که مصرف به ویژه مصرف بیرویه و تجملی به مبحث اساسی در جامعهی ایران تبدیل شده است. یکی از خصیصههای بنیادین انسان نیازمند بودن و بر همین اساس مصرف کننده بودن است. این موجود برای تداوم حیات خویش نیازمند مصرف کالاها و خدماتی است که نیازهای اولیهی او را برآورده سازد. بنابراین نیاز و مصرف همراهان همیشگی انسانها در طول تاریخ بشر بوده اند.
اما امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده است به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست، بلکه مصرف چیزی بیش از آن است، و این شکاف را مصرفگرایی پر کرده است. مصرف در پایان قرن بیستم به واقعیتی چند بعدی تبدیل شده که در کنار ابعاد و الزامات اقتصادی، معانی فرهنگی و الزامات اجتماعی بسیاری را با خود دارد (باکاک، 1993: 3).
یکی از ویژگیهای انسانها در طول حیات بشری رفتار مصرفی آنهاست. هر فردی برای آنکه به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد، لازم است در حوزههای گوناگون زندگی مقداری از تولیدات بشری را مصرف کند. مصرف ابعاد گوناگونی را در بر گرفته و تمامی مظاهر مادی و معنوی تولیدات بشری را شامل میشود.
رفتارهای مصرفی انسانها، از یکسو بر جنبههای گوناگون زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و از سوی دیگر، تحتتأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. میزان و نوع مصرف میتواند بیانگر مسائلی چون سبک زندگی، طبقه و حتی نوع نگرش افراد باشد و از سوی دیگر، مصرفگرایی با نمادها و علائم خاص خود امروز نمایانگر سبکزندگی، تمایلات، تفکرات و آیدهآلها و به مثابه بازنمایی کنندهی هویت عاملان آن، کارکردهای جدیدی یافته است. در عصر حاضر انسانها تمایل دارند که کیستی خود را با کالاها و خدماتی که مصرف میکنند یا گوناگونی و تنوع مصرف، به خصوص مصرف کالاها یا خدماتی که نام و مارک مشهور دارند معرفی کنند (موحدو دیگران، 1389: 8).
بنابراین مصرفگرایی، ضامن چیزی جز نیازهای کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد. البته انسان خود نیز از لحاظ روانی برای راحت طلبی، تجمل پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر آمادگی دارد تا بدین وسیله بین خود و سایر گروههای جامعه شکافی را به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.
زمانی مصرفگرایی پدیدهای مخصوص جوامع پیشرفتهی صنعتی و غرب بود، اما امروزه به مدد گسترش رسانههای ارتباط جمعی که در بیشتر جوامع در جهت منافع نظام سرمایهداری فعالیت میکنند، پدیدهای جهانی گشته است. رسانههای ارتباط جمعی امروزه نقش بسیار مهمی در شکل دادن به ارزشها و نگرشها و تمایلات مردم در جامعهی معاصر دارند. پیامهای رسانهای میتوانند ارزشهای جدیدی را ایجاد کنند، کاربردهای آن را به نحو اغراقآمیز نشان دهند و محیطی فرهنگی را برای به کارگیری آن توسط افراد جامعه ایجاد کنند (اینگلهارت، 1990: 67). بنابراین رسانهها توانستهاند توزیع کنندهی ارزشهای مصرف در بین جوامع باشند.
1-2 تعریف مساله و بیان نکات اصلی
مصرف از جمله مفاهیمی است که در چند دههی اخیر در ادبیات علوم اجتماعی، گسترش زیادی داشته است. به همین دلیل محققان از دیدگاههای گوناگون به آن نگریستهاند و به تبیین و توضیح، تغییر، تبعات و تأثیرات آن پرداختهاند. در این میان، برخی از جنبهی جامعهشناسی و اقتصادی به این موضوع نگریستهاند. مصرف در اصطلاح اقتصادی عبارت است از «ارزش پولی کالاها و خدماتی که از سوی افراد خریداری و تهیه میشود» (اخوی،1380: 151). به عبارت ساده، مصرف، یعنی بهرهگیری از چیزی برای برآورده کردن یک یا چند نیاز ساده. بنابراین، شناخت شیوههای درست مصرف و رعایت آن و آشنایی با راههای درست استفاده از سرمایه و ابزار کار و لوازم زندگی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مصرف که از آن به واژهی”استهلاک” نیز تعبیر شده، «فرآیندی است که در آن ارزش استفاده چه به صورت تبدیل آن در فرایند تولید (مصرف تولیدی) و چه بهصورت استفادهی ناب و سادهی آن در هنگام مالکیت برای ارضاء نیازها (مصرف مصرفی یا مصرف نهایی)، از بین میرود» (رزاقی،1374: 35). از آنجاییکه این فرایند، در واقع همان عمل افراد برای استفاده از کالا یا تولید آن است؛ علاوه بر محسوب شدن بهعنوان یک فعالیت اقتصادی، یک مقولهی اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده و یک مرام و خواست فرهنگی و اجتماعی بهشمار میرود که حوزههای فرهنگی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد. این فرایند در دورههای مختلف انقلاب صنعتی، فرهنگهای گوناگونی بهخود گرفت و در هر دوره، براساس امکانات تولید صنعتی، فرهنگ مصرفی ویژهای شکل گرفت و نظریههای اقتصادی مناسب آن پدیدار گردید؛ تا اینکه در قرن بیستم، فرهنگ مصرفگرایی مطابق نیاز جامعه سرمایهداری به مصرف بیشتر (که در اثر تولید انبوه بهوجود آمده بود)، در غرب ظاهر شد و بهتدریج دامنهی آن به کشورهای در حال توسعه و جهان سومی گسترش یافت. جامعهای که این فرهنگ بر آن حاکم گردد، همان جامعهی مصرفی خواهد شد؛ که در آن، بنا به نظر بودریار، «مصرف مبتنی بر خواست، مطرح میشود؛ نه صرفاً مبتنی بر نیاز، یعنی مصرف با میل آمیخته میشود و سلیقه و میل افراد در جامعه، بر نوع آن تأثیر میگذارد» (بهار،1386: 169). در جامعهای که شعار خرید و مصرف بیشتر رواج مییابد، مصرفگرایی، به نوعی وجهه اجتماعی و نه به یک نیاز ضروری تبدیل میشود؛ بلکه گاه بهعنوان «تمایز یک گروه از گروه دیگر یا بهعنوان بیان یک منزلت اجتماعی» خواهد بود(همان: 170). پس مصرف در ایجاد سبک زندگی و الگوی مصرف در بین افراد نقش مؤثری دارد.
در فرهنگ لغت، الگوی مصرف علت رفتاری است که مصرفکننده در یک برههی زمانی از خود نشان میدهد و بیانگر تأثیرپذیری از عوامل متعدد است که الگوی مصرف نام دارد. الگوی مصرف در هر جامعه عبارت است از آن نوع چهارچوب مصرفی که اکثریت افراد جامعه هنگام مصرف از آن الگو تبعیت کرده و شکل و میزان مصرف خود را بر آن منطبق میسازند. الگوی مصرف مطلوب عبارتست از مطلوبترین روش مصرف در جامعه به عبارت دیگر انطباق الگوی مصرف جامعه با موازین دینی، عقلی و منطقی به طوری که در آن حد کمی و کیفی مصرف، بهینه و مبتنی بر منافع فردی و جمعی باشد. در حقیقت فهم الگوی مصرف در جامعهی جدید به فهم نگرش و افقهای ذهنی انسان مدرن وابسته است.
نقش زنان در مصرف از این جهت اهمیت دارد که زنان با توجه به نقش مادری در خانواده، از اصلیترین عناصر فرآیند جامعهپذیری فرزندان و نسل آیندهی جامعه هستند و بر نحوهی مصرف و سبک زندگی نسلهای آتی جامعه تأثیرگذارند. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز دگرگونیهایی در گسترهی اجتماع رخ داده که بازتاب عمیق آن، نقش برجستهی زنان در دنیای اشتغال است (توسلی،1387: 56). در دهههای اخیر، زنان که هم حضور بیشتری در عرصههای شغلی و تحصیلی یافتهاند و هم در اثر تغییر سبک زندگی غالباً مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانوادهها را برعهده گرفتهاند، بیشتر مخاطب تبلیغات مصرفی شدهاند و نحوهی حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها تأثیرات فردی و اجتماعی مهمتری بر جای گذارده است. (رفعت جاه،1386: 8- 137).
پژوهشهایی در ایران، حول موضوع مصرف انجام شده که حاکی از وضعیت بحرانی مصرف، بهخصوص در میان جوانان است. به عنوان مثال در پژوهشی با عنوان «روند تجمل گرایی در ایران بین سالهای 1375-1362»، پژوهشگر پس از بررسی 8 گروه کالا در سطح مناطق شهری و روستایی به این نتیجه رسیده است که سهم کالاهای تجملی در طول جنگ روند نزولی داشته ولی پس از پایان جنگ به شدت سیر صعودی یافته است؛ یعنی روند سهم مصرف کالاهای تجملی از کل مصرف خانوارها نشان میدهد که گرایش به مصرف کالاهای لوکس به شدت افزایش یافته است (کریم خان زند، 1375: 165).
ایرانیها از نظر رشد مصرف لوازم آرایش، رتبه 3 را در دنیا دارند. در کشور ما تنها 10 درصد از لوازم آرایش موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شده اند. سن مصرف لوازم آرایش به 15 سال رسیده است در حالیکه در کشورهای توسعه یافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند. ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول است. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاسیتک و زیبایی بیان میکند
که 60 تا70 درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. (ترکاشوند، 1388، 36). این آمار و ارقام نشان میدهد که جامعهی ایران روزبه روز به سمت تجملی شدن یا به عبارتی به نمایش درآوردن بیشتر خود تمایل پیدا میکنند و هزینههای هنگفتی برای در معرض توجه قرار دادن خود پرداخت میکنند.
علی خواه معتقد است بر طبق پژوهشهای انجام شده در سالهای اخیر، عناصر نظام ارزشی جامعه از وضعیت مذهبی- معنوی به اولویت و غلبهی عناصر مادی و در نتیجه انتظارات مصرفی در حال جابجایی است. (علی خواه، 1387: 250) جدا از آن که بروز این تحولات را تا چه میزان گسترده و یا محدود بپنداریم و جدا از آن که چه داوری ارزشی از این تحولات داشته باشیم، نباید از اهمیت و تأثیرات آن در سطح زندگی روزمره غافل شد (شالچی، 1387: 112).
در ارتباط با مصرف اولین بحث که به ذهن میرسد ارتباط طبقه با مصرف نمایشی است. تأثیر طبقه شغلی بر الگوی مصرف در دو شکل عمده در نظر گرفته میشود. اول از همه سطح درآمد مهم بود. در نظام طبقه بندی بعضی از شغلها حتی اگر درآمد اعضای آن کمتر از درآمد طبقه پایینتر باشد، به علت منزلت اجتماعی بالاتر در جایگاه بالاتری قرار دارد. دیگر اینکه منزلت اجتماعی بالاتر یک شغل، مرتبط با صلاحیتهای تحصیلی میباشد. لذا، سطوح تحصیلی به علت اینکه بر الگوی مصرف تأثیر میگذارد مهم هستند. به نظر باکاک برای زنان نقشهای شغلی مبنایی بود تا هویت اجتماعی و روانشناسیشان را بر آن بنا کنند. باکاک در تبیین جایگاه نوع فعالیت زنان عنوان میکند زنان برای فراهم نمودن کالاهای مصرفی، شغلهای موقت را انتخاب میکنند (باکاک، 2001: 33). پس زنان از طریق شغلهایی که دارند میتواند نقش مؤثری در مصرف کالاها داشته باشند.
بوکان از شهرهای مهم کردنشین در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی واقع شده است و چهارمین شهر کردنشین ایران به شمار میآید. طبق سرشماری سال1390، جمعیت بوکان 170600 تن بوده و سومین شهر پرجمعیت استان آذربایجان غربی محسوب میشود. بوکان دومین شهر مهاجرپذیر ایران، و دومین شهر بعد از ارومیه نسبت به سطح باسوادی در استان میباشد. عروس کردستان از القاب بوکان میباشد. موقعیت ممتاز جغرافیای و امنیت نسبی، بوکان را به منطقه مهمی تبدیل کرده است. این شهر با قرارگیری بر سر راههای ارتباطی سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان به ویژه نزدیکی به منطقه تجاری بانه از موقعیت ویژهای برخوردار است بطوری که در آینده می تواند به دروازهی تجاری تبدیل شود.
بوکان به دلیل موقعیت جغرافیای و استراتژیکی فوق العاده و نیروی انسانی تحصیل کرده در تجارت(صادرات و واردات) دارای مزیت نسبی است. این شهر در مسیر ارتباطی ارومیه، تبریز و با مناطق کردنشین ایران و نیز شهر سردشت دارای جاده بین شهری میباشد. بیشتر کالاهای وارداتی اقلیم کردستان عراق از طریق سردشت به شهر بوکان انتقال مییابند . سهم بوکان از صنعت آذربایجان غربی 7/6 درصد است. جمعیت شهر بوکان در شش ماه دوم هر سال بیش از 17000 نفر افزایش مییابد که ناشی از مهاجرت فصلی مردم عنوان شده است. 71 درصد از جمعیت کل شهرستان مربوط به جمعیت شهری است. مطابق با همین روند، بوکان در سالیان اخیر همراه با گسترش شهرگرایی، رشد صنعت، اشتغال بیشتر زنان و تولید انبوه کالاها و به مدد رسانههای ارتباطی چون ماهواره و موج تبلیغات کالاها با پدیدهی مصرفگرایی در اشکال گوناگون مواجه شده است. به طوری که، با بالا رفتن سطح زندگی و رفاه، نیازهای تفریحی و گذران اوقات فراغت بصورت هرچه بهتر و مرفهتر دغدغهی اصلی افراد گشته است. همه این عوامل میتوانند زمینه را برای مصرف بیشتر و به ویژه مصرف نمایشی و تجملاتی بودن افراد فراهم آورد.
بنابراین، میتوان عنوان کرد که این پژوهش کاربردی است و یافتههای آن میتواند گوشهای از مشکلات مربوط به زنان را هموار کند. همچنین نتایج این تحقیق میتواند مورد استفاده دستگاههای اجرایی و سیاست گذاری همچنین فرمانداری، کانون امور بانوان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و…. در بوکان مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، مسأله حایز اهمیت این است که به بررسی وضعیت مصرف در بین زنان شاغل و خانه دار پرداخته شود. بنابراین، سوال اساسی این پژوهش این میباشد که آیا زنان شاغل و خانهدار در مصرف نمایشی دارای تفاوت هستند یا خیر؟ و عوامل تأثیرگذار بر آن کدامند؟ این پژوهش درصد پاسخگویی به این سؤالات است.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
مصرف آشکار توسط تعدادی از نویسندگان در گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است. با این حال، بیشتر مطالعات با توسعه نظریه وبلن و یا مصرف آشکار با انواع دیگر مصرف از جمله پایگاه مصرف در ارتباط است. بنابراین، این پژوهش به این دلیل حائز اهمیت است که بحث در مورد وضعیت مصرف نمایشی و عوامل مؤثر بر آن را با توجه به مباحث جامعه شناسی بررسی و شناسایی میکند. در نگاه نخست، باید عنوان کرد که برخی از رفتارهای اجتماعی خانواده که همواره مورد مشاهده قرار میگیرند، نیازمند تحلیل است. با اندکی مبالغه، میتوان خانواده و اجتماع را آینهی تمام نمای یکدیگر دانست.
بسیاری از مسائل اجتماعی، بازگویهای از مسائل خانواده و نشانگر سبک زندگی حامل بر خانواده است و بسیاری از موضوعات اجتماعی، چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ و اقتصاد، در خانواده بازتاب مییابد. تحولات سریع جوامع در قرون اخیر که بر ارزشها و رفتارهای افراد نیز تأثیر گذاشته و هم از تحولات اجتماعی تأثیر پذیرفته ، نگرانیهای زیادی را در ارتباط با سطح مصرف و رفتارهای مصرفی افراد به ویژه زنان در پی داشته است. اگرچه افزایش میزان مصرف کالاهای مختلف را در دو دههی اخیر میتوان نشانهی رشد اقتصادی وتوسعهی رفاه عمومی قلمداد کرد، این مصرف به ویژه در برخی از مرزها چنان بیرویه است که میتواند نشانهی یک ناهنجاری رفتاری اجتماعی در جامعه کنونی باشد، بدیهی است اصلاح هر گونه رفتار فردی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم مطالعه و شناخت علمی آن است تا بتوان ساختارهای بنیادی و درونی این مسئله را شناسایی کرد (رفعت جاه، 1386: 8- 137). ساختارهای درونی جامعهی بوکان در طی چند سال اخیر دچار تغییر و تحولاتی شده است. افزایش جمعیت، گسترش تحرک بیشتر، بالا رفتن سطح تحصیلات افراد به ویژه در بین زنان ، توسعه اقتصادی و ارتباط با سرچشمه های تجاری در بانه، سردشت و عراق و تبریز توانسته است تنوعات زیادی را در زمینه لوازم خانگی،پوشاک و پارچه، لوازم آرایشی و… ایجاد کند و بنابراین زنان بوکانی برای خرید دارای انتخاب زیادی هستند که نتیجهی آن گسترش مصرفگرایی بیشتر در بین آنان میباشد. بنابراین برای اینکه بتوان موضوع مصرف و ساختارهای دخیل در آن را درک کرد باید ابتدا آن را خوب شناخت و مورد بررسی دقیق قرار داد.
در جوامع نوین، مصرفگرایی به یک فعالیت اجتماعی اصلی تبدیل شده است و اکثر خانوادهها این فعالیت را انجام میدهند. کارکرد نمایشی مصرف ناشی از این واقعیت در دنیای مدرن است که جهتگیری مصرف تنها ناشی از ضرورت رفع نیازهای زیستی نیست؛ بلکه انتخابی است که هویت متمایز را آشکار میسازد. امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست؛ بلکه مصرف چیزی بیش از آن است و آن شکاف را مصرف گرایی پر کرده است. (موحدو دیگران، 1389: 8). بنابراین برای شناخت بهتر مسائل و علت رفتار و کنش افراد باید شرایط و زمینهی بروز آن رفتار را مورد بررسی و شناخت قرار داد تا بتوان برای برنامهریزی در جهت بهبود آن اقدام کرد.
همچنین از آنجا که اثرگذاری فرهنگی بر جامعهی زنان، صرفاً از طریق پرداختن صوری و سطحی به ارزشها در سطح نهادهای رسمی نیست، برنامه ریزی فرهنگی نیز نیازمند شناخت محیط عمل انسان است. انسانها به سبب برخورداری از توان ذهنی، ارزشها و نگرشهای خود، اقدام به تفسیر برنامهها میکنند و واکنش نشان میدهند( فاضلی،1382: 27 ). بنابراین پیش شرط هرگونه برنامه ریزی فرهنگی، شناخت جامعه مورد نظر، جهت پیش بینی تفاسیر و واکنشهای احتمالی است. از سوی دیگر، روندهای تحولات فرهنگی کشور - جدا از آنکه این تحولات تا چه حد گسترده یا محدود و یا مثبت و منفی شمرده میشود – نشان از تحولات در حوزه زنان و خانواده دارد که نباید از اهمیت تحولات فرهنگی در سبک زندگی غافل شد. این واقعیت را باید در نظر داشت که زن ایرانی از تجربهها و اهداف و خواستههای متفاوتی با زنان دیگر برخوردار است (کرمی قهی و زادسر، 1392: 88). در کنار تحولات کشور، زنان بوکانی نیز تحت تأثیر این تغییر و تحولات قرار گرفته اند و جریانهای فرهنگی آنان را بیشتر به عرصهی اجتماع کشانده است.
1-4- اهداف تحقیق
هدف بنیادین این پژوهش تحلیل اجتماعی و شناسایی عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار میباشد. رسیدن به این تحلیل نیازمند شناسایی عوامل تأثیرگذار بر مصرف نمایشی در بین زنان است. در این راستا پژوهش حاضر سعی میکند که ضمن ارائه تحلیل اجتماعی مصرف نمایشی، عوامل شاخص و مهمی که در این امر ضروری میباشند به طور دقیقتری بررسی، شناسایی و عملیاتی شوند و به نوعی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مورد ارزیابی قرار گیرد. لذا هدف این پژوهش بررسی مؤلفههای تأثیرگذار در رابطه با مصرف نمایشی است. بطوری که یافتههای این پژوهش بتواند سیاستگذاران را در کاهش مصرف نمایشی در بین زنان یاری رساند و الگوی درست مصرف را در بین زنان ترویج دهد. در این پژوهش متغیرهای دینداری، انگیزه تمایز، میزان استفاده از رسانه، علاقه به جلب توجه، طبقهی (پایگاه اقتصادی- اجتماعی) فرد، سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مورد بررسی قرار میگیرند و این متغیرها از درون چارچوب نظری مطرح شده در ارتباط با مصرف نمایشی بیرون کشیده شده است و ارتباط هر کدام از این متغیرها با مصرف نمایشی در دو گروه از زنان شاغل و خانهدار مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت متغیرهای تأثیرگذار بر مصرف تعیین میشوند.
علاوه بر این ، پژوهش حاضر اهداف فرعی دیگری را نیز به شرح زیر دنبال میکند:
- تعیین تأثیر دینداری بر سطح میزان مصرف در بین زنان.
- تعیین تأثیر طبقه(پایگاه اقتصادی- اجتماعی) بر میزان مصرف نمایشی و ایجاد انگیزهی تمایز در بین زنان.
- تعیین میزان تأثیری پذیری زنان در مصرف رسانه ها.
- تعیین میزان علاقه به جلب توجه و انگیزهی تمایز در بین زنان.
- تعیین ارتباط بین سرمایهی اجتماعی و مصرف نمایشی زنان.
- تعیین ارتباط بین سرمایهی اقتصادی و مصرف نمایشی زنان.
- تعیین ارتباط بین سرمایهی فرهنگی و مصرف نمایشی زنان.
محدودیت مشارکت در نظامهای استبدادی و تمرکزگرا که دوران زیادی از تاریخ بشر را در برمیگیرند باعث شده است تا دانشمندان و نظریهپردازان سیاسی بحث مشارکت مردم در سرنوشت خویش را بطور جدی دنبال کنند. امروز نیز بحث مشارکت درحکومتهای مردم سالار اندیشمندان را به سوی شیوهها و راههای آن کشانده است و این امر باعث شده است تا نظریههای مختلفی در ارتباط با قبض و بسط مشارکت و راهکارهای متفاوت آن ارائه گردد. مشارکت سیاسی یکی از مباحث جامعهشناسی سیاسی است و یکی از شاخصهای توسعه سیاسی در کشورها به شمار میرود. توسعه سیاسی خود یکی از ابعاد توسعه همه جانبه است. از این رو پرداختن به مقوله به مشارکت سیاسی میتواند روشنگر یکی از ابعاد توسعه یافتگی باشد. همچنین از ابتدای تشکیل جوامع بشری تا پیدایش دولتشهرهای آتن و نیز شکلگیری و ایجاد دولت – ملتهای امروزی مسأله مشارکت مردم در امور حکومت و کشورداری و نیز شیوهها و چگونگی این مشارکت مورد توجه اندیشمندان سیاسی بوده است. بسته به اوضاع و شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همینطور نوع حکومتها در دورهها و مکانهای مختلف، میزان و شکل مشارکت تفاوتهای زیادی را نشان میدهند. در طول تاریخ بشر، نظامهای مختلفی شکل گرفتهاند که شیوههای عمل هر کدام با دیگری متفاوت است و نیز در مورد مشارکت مردمی هرکدام مسیرخاصی را دنبال کردهاند. موضوع مشارکت به عنوان یکی از رهیافتهای نوین در مباحث توسعه مطرح است و صاحبنظران مباحث توسعه پس از تجربه چندین دهه برنامههای توسعه به این نتیجه رسیدهاند که یکی از موثرترین راههای رسیدن به توسعه واقعی و بادوام، همان جلب مشارکت مردم در فرایند توسعه از مرحله تصمیمگیری تا اجرا و همچنین با صرفهترین و پایدارترین روش است. تحقیق حاضر که به منظور مطالعه تطبیقی میزان مشارکت سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه اصفهان و دانشجویان دانشگاه آزاد واحد نجف آباد صورت گرفته، در پنج فصل تدوین شده است: فصل اول کلیات تحقیق، شامل بیان مسئله، اهداف، اهمیت و ضرورت تحقیق، تعریف مفاهیم و محدودیت و مشکلات تحقیق میباشد. فصل دوم که ادبیات تحقیق است دربرگیرنده مباحثی نظیر انواع مشارکت سیاسی، سطوح مشارکت سیاسی، تئوریهای مشارکت سیاسی، مروری بر تحقیقات پیشین، چارچوب نظری تحقیق، فرضیات تحقیق و مدل نظری خواهد بود. فصل سوم را روششناسی تحقیق تشکیل میدهد که در آن مباحثی نظیر روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه، روش نمونهگیری، تعریف نظری و عملیاتی متغیرها و … ارائه خواهد شد. فصل چهارم، تجزیه و تحلیل دادهها میباشد که در آن یافتههای توصیفی و آزمون فرضیات خواهد آمد. بالاخره فصل پنجم، نتایج و پیشنهادات است. 1- 1 تعریف و بیان مسئله مشارکت در لغت به معنای همکاری کردن، شرکت داشتن و شریک شدن است. مشارکت در واقع شرکت داوطلبانه گروهی از مردم در برنامهها و طرحهای سیاسی، اجتماعی است که در توسعه ملی نقش اساسی را دارند. مشارکت برانگیختن حساسیت مردم و در نتیجه افزایش درک و توان آنها برای پاسخگویی به طرحها و برنامههای توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی میباشد. در مشارکت حدود دخالت مردم در فرایند تصمیمگیری تا آنجاست که بر زندگی آنان تأثیر میگذارد یعنی این حق مداخله باید موجب حل مشکلات خود و جامعه شود. با این وصف مشارکت میتواند به عنوان ابزاری برای رونق بخشیدن به فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه شتاب دادن به آهنگ توسعه و بسط عدالت اقتصادی و اجتماعی باشد. مشارکت ابزار افزایش و توزیع فرصتهای شرکت جستن مردم در تصمیمگیریهای جمعی، همیاری و دیگریاری در توسعه و پیشرفت کشور می باشد (کلانتری، 1375 : 17). یکی از انواع مشارکت، مشارکت سیاسی است که به معنای شرکت در امور سیاسی و گزینش رهبران سیاسی توسط مردم است. در مواردی مشارکت سیاسی فقط از طریق رأی تحقق مییابد لیک در بسیاری موارد، بعضی بدان قناعت نمیکنند و در تبلیغات سیاسی یا شرکت در احزاب ایفای نقش مینمایند (ساروخانی، 1375: 156). مشارکت سیاسی در اصطلاح به معنای همکاری سازمانیافته شهروندان برای انتخاب رهبران خویش، شرکت موثر در فعالیتها و امور اجتماعی و سیاسی و تأثیرگذاشتن بر ترکیب هدایت سیاسی دولت است. فرهنگ سیاسی مشارکتی به این معناست که افراد از نفوذ نظام سیاسی برخود و میزان تأثیرگذاری خود بر نظام سیاسی آگاهی دارند و با علم به تأثیرگذاری متقابل آن دو بر یکدیگر نسبت به ساخت سیاسی، اداری و روند تصمیمگیری و امر اجرایی حساسیت نشان میدهند و تلاش میکنند در خطیمشی و تصمیمات نظام سیاسی تأثیر بگذارند. پس داشتن فرهنگ سیاسی و فرهنگ سیاسی مشارکتی در امور، برای مشارکت امور امری ضروری است. بنابراین احساس مسئولیت کردن نسبت به سرنوشت و اداره امور مملکتی یک وظیفه و تکلیف شرعی برای همه مردم است و اما عقل نیز بر این ضرورت تاکید میکند. انسان بالطبع اجتماعی است و زندگی اجتماعی بر اساس روابط انسانها با یکدیگر امکانپذیر میشود. در این فرایند فرد و جامعه بر هم تأثیر میگذارند و بر افراد جامعه لازم است نقش خود را در این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بدرستی ایفا کنند. مسائل سیاسی و امور مربوط به حکومت از اهم مسائل هرجامعه است. افراد باید با مشارکت فعال خویش در سرنوشت خود و جامعه دخالت کنند و در سیاستگذاریها، تصمیمات و چگونگی اداره امورکشور تأثیرگذار باشند. چرا که اگر در تعیین سرنوشت خود مشارکت نورزند بر اساس کششهای موجود در عالم خلقت دیگران با سلطه بر آنها برای آنان تصمیمگیری خواهند کرد، آنها را به دنبال خود میکشانند و چه بسا به ورطه هلاکت میاندازند. پس مشارکت سیاسی برای حیات فکری و زندگی با عزت امری ضروری است. یک مفهوم عمومی از مشارکت، در قالب بسیج مردم برای بر عهده گرفتن طرحهای توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی اشاره دارد. تعبیر دیگری در مورد مشارکت آن را به عنوان پدیده یا فرایند اختیاردادن به جدا افتادگان و محرومان میشناسد. در تعریف دیگری، مشارکت، شرکت مؤثر همه افراد در امور جمعی، از طریق بسیج کلیه امکانات بالقوه گروهی به منظور استفاده از آنها در فرایند تصمیمگیری و اجرا می باشد (محسنی، 1366: 99). شرط مهم برای مشارکت سیاسی وجود نهادهای مناسب مشارکتی میباشد که شرایط لازم را برای سامانمند کردن تقاضاها و مشارکت سیاسی افراد و گروهها را مهیا میسازد. به همین خاطر ورود بیش از حد نیروهای اجتماعی اخلالگر در مسیر نوسازی و توسعه سیاسی در جامعههایی که ثبات سیاسی و نهادها و نهادمندی مناسبی را ندارند به توسعه سیاسی آسیب میرساند، مشارکت سیاسی باید در قالب نهادهای نیرومند سیاسی و مردم از قبیل احزاب سیاسی و گروههای سیاسی و صنفی، انسجام، تعدیل و نظم بپذیرد. منظور از مشارکت سیاسی در این پژوهش:«تمامی فعالیت های قانونی یا غیرقانونی شهروندان غیر حکومتی که به صورت داوطلبانه و در قالب یک سازمان یا خارج از آن، درسطح ملی یا محلی به منظور تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر انتخاب کارگزاران حکومتی و یا تعیین سیاستها و خطمشیهای آنان انجام گرفته، چه این فعالیتها با موفقیت همراه شود یا به شکست بیانجامد است» تمامی جوامع جهت تحقق توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جریان نوسازی بامسائل و تضادهای ذاتی مواجه میشوند. در حوزه توسعه سیاسی یکی از بحرانهایی که جوامع درمسیر نوسازی با آن روبرو میشوند بحران مشارکت است که حل آن مستلزم فراهم نمودن شرایط مناسب جهت مشارکت عمومی در امر حکومتی است. مشارکت سیاسی هم نتیجه وجود آزادی و توسعه سیاسی در جامعه و هم عامل استقرار و حفظ بقای آنها است و بدین لحاظ هم شرط لازم برای توسعه اجتماعی و سیاسی یک جامعه است و هم نتیجه آن. به نظر میرسد که در کشور ایران نیز بسان دیگر کشورهای در حال توسعه به دلیل اینکه تجربه طولانی از دموکراسی ندارند و چند دهه بیش نیست که از نظام دیکتاتوری فاصله گرفتهاند به همین خاطر هنوز راههای زیادی وجود دارد تا بتوان مشارکت سیاسی را در جامعه ایران نهادینه کرد و طرح مسئله مشارکت سیاسی هر چند به کرات، شاید بتواند در دست یافتن به این مهم، کمک شایانی کند. و همچنین باید گفت که جامعه ایران به خصوص در صد سال اخیر دچار تحولات اساسی شده است که به تعبیری ناشی از قدم گذاردن به مرحله مدرنیسم است. همزمان با درگیر شدن هرچه بیشتر جامعه با پیامدهای مدرنیسم برخی مفاهیم و دستاوردهای آن مانند انتخابات آزاد، قانون اساسی و حکومت قانون نیز وارد عرصههای زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان شد. این ارزشها در تقابل جدی با ارزشهای پدرسالارانه و اقتدارگرایانهی قرار گرفته است که ناشی از سنت دیرینه حکومتهای مطلقه از نوع استبداد شرقی است. از این رو، بحث مشارکت سیاسی یکی از مباحث مهم در جامعه ایران میباشد (وثوقی و هاشمی، 1383: 162). همچنین کشور ما ایران با پشت سرگذاشتن یک انقلاب وهشت سال جنگ با عراق (67-1359) اکنون در جریان نوسازی و توسعه با مسائل عدیده ای روبروست که ازجمله آنها میتوان مشارکت شهروندان در سیاست و حیات سیاسی کشور را بیان کرد. و از طرف دیگر تمایل به کنش آگاهانه و میل به مسئولیت پذیری واخلاق مسئولیت از عالیترین تمایلات نظم شخصیت فرد و از مهمترین نشانههای توسعه سیاسی جامعه محسوب می شود.احساس مسئولیت به شخص این امکان را میدهد که به طور هم زمان فعال باشد، برای کسب موفقیت کوشش کند و در عین حال نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کند احساس تعلق عاطفی داشته باشد،بدین ترتیب مشاهده می شود که مشارکت در جامعه سیاسی متاثر از لوازم وملزوماتی است که بدون در نظر گرفتن آن امکان مشارکت برای آحاد جامعه فراهم نمی شود.دانشگاه به عنوان مهمترین نهاد و دانشجویان به عنوان قشر متخصص، روشنفکر و آگاه به مسائل سیاسی میتوانند نقش بسیار مهمی در توسعه همه جانبه سیاسی، اجتماعی،اقتصادی جامعه داشته باشد. دانشجویان درانتخابات همواره جزءگروههایی بوده که میزان مشارکت بالایی داشته اند .لذا شناخت عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان حائز اهمیت بیشتری است .دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد نیز از این قضیه مستثنی نیست.و همین امر باعث شده است تا در این پژوهش ضمن پاسخگویی به این سوال که: چرا میزان مشارکت دانشجویان در فعالیتها در مسائل سیاسی از فردی به فرد دیگر متغیر است به بررسی راهکارهای افزایش مشارکت سیاسی دانشجویان نیز پرداخته شود. 1-2 ضرورت و اهمیت تحقیق ضرورت خاص این تحقیق، اهمیت بحث مشارکت سیاسی در جامعه ما میباشد. جامعهای که به لحاظ جمعیتی جوان است. لذا باید با شناخت عوامل موثر بر مشارکت سیاسی افراد در این زمینه، برنامهریزیها و اقدامات بهتری انجام داد. مشارکت سیاسی علاوه بر القائ حس شرافت و منزلت برای افراد آنها را با وظایف و مسئولیت هایشان آگاه میسازد و فهم وشعور سیاسی آنها گسترش مییابد. انسان زمانی به کمال اخلاقی میرسد که در فرایند اقتدار خویش را از دست خواهند داد مواجه میشود.. همچنین اغلب کشورهای دنیا به سمت توسعه سیاسی روز افزون پیش میروند و در کشور ما نیز تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته است. سخن راندن از توسعه سیاسی بدون پرداختن به مشارکت سیاسی مفهومی نخواهد داشت. امروزه مشارکت سیاسی مردم، زیربنا و بنیاد توسعه سیاسی کشورها را تشکیل میدهد. این مشارکت به ویژه در نظامهای مردمسالار از اهمیت زیادی برخوردار است. مشارکت سیاسی برای حکومت دارای منافع عملی ویژهای است که فقدان آن به سامان سیاسی و اهداف بلند مدت آن زیان وارد میکند. اگر نظام سیاسی زمینه لازم به منظور حضور گستردهتر و واقعیتر مردم را (به ویژه در راستای کاهش هزینههای ناشی از این حضور) فراهم نکند، قدرت به سمت شخصی شدن میل پیدا میکند و نظام مردم سالاری رو به افول خواهد گذاشت. یکی از مهمترین شاخصهای توسعه سیاسی میزان مشارکت همه جانبه مردم در انواع گروهها و برنامه های اجتماعی، سیاسی بویژه انجمنهای داوطلبانه و سازمانهای غیردولتی است، زیرا بیتوجهی به این موضوع میتواند موجب تضعیف شکلگیری مفهوم شهروند فعال و همچنین علایق عمومی و هویت اجتماعی افراد گردد و این امر خصوصاً درکشورهای جهان سوم که در معرض فشارهای مضاعف در روند جهانی شدن قرار دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است. در جوامعی که زندگی گروهی در آنها زمینه گسترش زیادی ندارد، نوسازی اجتماعی همه جانبه معمولاً با کاهش مشارکت سیاسی همراه است، به عبارت دیگر فرد تنها و منزوی در این جوامع با افزایش قدرت دولت بیشتر احساس ضعف و بیقدرتی میکند (رضایی، 1375: 54). آلموند و وربا معتقدند اگر یک انقلاب سیاسی در سراسر جهان امروزی جاری باشد این انقلاب را میتوان انقلاب مشارکت نامید، در همه ملل جهان این عقیده که انسان معمولی باید درگیر مشارکت در نظام سیاسی باشد عقیدهای عام و گسترده است (Almond and verba,1963:4). پس گرچه دولتها دارای حق انحصاری استفاده از قدرت در جوامع هستند لیکن افراد باید آزاد باشند تا در مسائل حکومتی و سیاسی مشارکت کنند، مسئولیت بپذیرند و در شکل دادن به زندگی خود نقش بازی کنند و این فعالیت فرد را از حالت رعیت به شهروند ارتقاء میدهد. این دگرگونی به برکت مشارکت حاصل شده و زمینه را برای اخلاق مدنی و احساس مسئولیت شهروندان آماده میسازد. مشارکت سیاسی مردم، کارایی نظام سیاسی و حکومتی را افزایش میدهد وکانالهای مشارکت، افکار عمومی را در جهت کارایی نظام سیاسی و حکومتی از طریق انتقال خواستهها تجهیز میکند. امروزه مشارکت سیاسی هم به عنوان یک ارزش سیاسی مهم مطرح است و هم به عنوان وسیله کارآمدی برای توسعه اجتماعی و توسعه انسانی. «در مروری بر ادبیات توسعه سیاسی روشن می شود که – به جز چند مورد استثنایی- توسعه با واژه های مشارکت، دموکراسی و برابری تعریف شده است . . . نویسندگان ادبیات توسعه سیاسی و نوسازی یکی پس از دیگری دموکراسی، برابری و مشارکت را اصول برگشت ناپذیر وابسته به صورتهای معین تحول اجتماعی و سیاسی قلمداد کرده اند» (گن ذیر، 1369 : 252 – 251). بنابراین مشارکت سیاسی هم نتیجه وجود آزادی و توسعه سیاسی در جامعه و هم عامل استقرار و حفظ بقای آنهاست، و بدین لحاظ هم شرط لازم برای توسعه اجتماعی و سیاسی یک جامعه است و هم نتیجه آن. لذا مطالعه و تحقیقات در این زمینه ضروری به نظر میرسد تا درحد امکان این مقاومت کاهش یابد و با فراهم سازی زمینههای تغییر و در گرگونی سازمان سیاسی جامعه زمینه رشد فکری و ساختارهای مشارکتی جدید نیز فراهم آید 1-3 اهداف تحقیق – تعیین رابطه بین سن و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی افراد و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین میزان دینداری و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین نگرش سیاسی والدین و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین عضویت در تشکلهای سیاسی و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین اعتماد به دولت و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین احساس بیقدرتی سیاسی و میزان مشارکت سیاسی. – تعیین رابطه بین احساس اثربخشی سیاسی و میزان مشارکت سیاسی. 1-4 تعریف مفاهیم مشارکت سیاسی: «مشارکت سیاسی، درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است» (راش، 1381: 123). و در دایرهالمعارف علوم اجتماعی این تعریف به چشم میخورد: «مشارکت سیاسی عبارتست از آن فعالیت داوطلبانهای که اعضای یک جامعه در انتخاب حکام به طور مستقیم یا غیرمستقیم و در شکلگیری سیاستهای عمومی انجام میدهند» (McClosky, 1972 : 252). پایگاه: موقعیت اجتماعی و جایگاهی که فرد در گروه یا در مرتبه اجتماعی یک گروه در مقایسه با گروههای دیگر احراز میکند. پایگاه حقوق و مزایای شخص را تعیین میکند (کوئن، 1376: 83). رسانههای جمعی: وسایل ارتباط جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی را میرساند که از توانایی انتقال پیامهای ارتباطی، حسی و اندیشهای در یک زمان به شمار بسیاری از افراد مخصوصاً در فواصل زیاد برخوردار است (بیرو، 1370: 219). دینداری: پذیرش تمام یا بخشی از عقاید، اخلاقیات و احکام دینی به نحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت از این مجموعه بداند» (حشمتیغمایی، 1380: 190). احساس بیقدرتی: از نظر لوین احساس بیقدرتی سیاسی اعتقاد فرد به این است که عمل او بر تعیین سیر وقایع سیاسی تأثیر ندارد در این حالت فرد به این باور رسیده که جامعه به وسیله گروه کوچکی از افراد قدرتمند اداره میشود که صرفنظر از هر نوع فعالیت یا عمل او همچنان قدرت خود را حفظ میکند و فرد در چنین حالتی کل فرایند سیاسی را توطئهای مخفیانه که هدف آن بهرهبرداری از مردم و بازی کردن با آنها است میداند (محسنی تبریزی، 1375: 89). نگرش سیاسی: نگرش سیاسی آمادگی درونی برای انجام عمل به نحوی خاص در برابر پدیدهای سیاسی است. خواه این پدیده یک ایدئولوژی باشد، خواه یک نیرو، مسأله و یا امر مرتبط به احزاب یا افراد سیاسی باشد (بیرو، 1370: 72). اعتماد نهادی: اعتماد نهادی یکی از اشکال اعتماد اجتماعی است. به تعبیر کلمن اعتماد تسهیل کننده مبادلات در فضای اجتماعی است و هزینه مذاکرات و مبادلات اجتماعی را به حداقل میرساند و برای حل مسائل مربوط به نظم اجتماعی نقش تعیین کننده دارد (کلمن، 1377: 297). اعتماد اجتماعی بر انتظارها و تعهدهای اکتسابی و تأیید شده به لحاظ اجتماعی دلالت دارد که افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به سازمانها و نهادهای مربوط به زندگی اجتماعیشان نشان میدهند و با روابط متقابل تعمیم یافته قرین است (ازکیا، 1380: 9). نگرش سیاسی: نگرش سیاسی آمادگی درونی برای انجام عمل به نحوی خاص در برابر پدیدهای سیاسی است. خواه این پدیده یک ایدئولوژی باشد، خواه یک نیرو، مسأله و یا امر مرتبط به احزاب یا افراد سیاسی باشد (بیرو، 1381: 72). 1-5 تاریخچه مشارکت سیاسی در جهان برخی از نویسندگان و به ویژه کسانی که در حوزه مشارکت سیاسی قلم زده اند سخنانی را مطرح کرده اند که گویا مشارکت و به ویژه مشارکت سیاسی نزدیک و یا برابر با دموکراسی است:«آلکسی دوتوکویل» غالبا حکومت دموکراسی را رژیمی توصیف میکند که در آن« مردم کم و بیش در حکومت خود مشارکت دارند، و معنای آن با ایده آزادی سیاسی ارتباط نزدیک دارد» (باتامور، 1380: 28). «تا آنجا که به سیاست مربوط میشود، مسئله مشارکت به قدمت طرح مفهوم دموکراسی است» (قدیمی، 1380: 9). و برخی نیز دموکراسی را خویشاوند نزدیک مشارکت سیاسی دانستهاند. «مشارکت و عموزاده سیاسیاش دموکراسی، هنگامی به اوج تحول میرسد که گروههایی از کارگران اصلی و شهروندان قاطعانه در فکر احیای زمینی باشند که رویش زندگی میکنند» (مک لکان، 1377: 13). امروزه وقتی از دموکراسی سخنی به میان آید، غالباً منظور از دموکراسی پارلمانی است که در اروپای غربی قرن شانزدهم ظاهر شده و انقلاب کبیر فرانسه (1789) نقطهای عطف بزرگی برای آن به شمار میآید. البته تشکیل نخستین پارلمان اروپا باز میگردد به انگلستان قرن سیزدهم و به دوران ادوار اول (1307-1272). که به میل خود پارلمانی به وجود آورد که در آن نمایندگان تمام طبقات شرکت داشتند و سپس آنرا به دو مجلس اعیان و عوام تقسیم کرد. از آن تاریخ به بعد، انگلیس به مادر پارلمان موسوم شده است. اگر معتقد به نظریه خلق الساعه در مسائل اجتماعی باشیم و اگر همچون اهل اشاعه، کانون تمدن جهان را این کشور و یا آن کشور بشمار آوریم، با این گفته که مشارکت از قرن شانزدهم و از اروپای غربی آغاز شده است هم عقیده خواهیم بود. برخی از افراد که تمدنهای باستانی را میشناسند ممکن است دموکراسی را به یونان باستان و در دولت شهرهای یونان و به خصوص در آتن (قرن پنجم پیش از میلاد) بازگردانند که در آن عموم مردم (به استثنای زنان و بردگان) مستقیماً در وضع قوانین شرکت میکردند. اما کار باستان شناسان و مردم شناسان نشان میدهدکه مشارکت هم به معنای عام آن و هم به معنای محدود آن در حوزه سیاسی، مسئلهای بسیار کهنتر است. در جوامع قبیلهای کهن، به یک معنا شاید دموکراسی از امروز نیز قویتر در جامعه حضور داشته است. هم به معنای برخورداری مساوات گرایانه همه اعضاء از شرایط اقتصادی نسبتاً یکسان و هم از لحاظ دخالت مستقیم و بدون واسطه در مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی. موریس دوورژه در کتاب «اصول سیاست» تحت عنوان رژیمهای سیاسی و بنیانهای اجتماعی – اقتصادی مینویسد: « در تاریخ بیماری واگیردار دیکتاتوری با دورههای دگرگونیهای سریع همزمان بوده است… بر عکس در جوامع کم رشد، ولی با ثبات، مثالهای جالبی از دموکراسیهای کثرتگرا یافت میشوند. وضع پارهای از شهرهای بربر آفریقای شمالی چنین بود. این شهرها نظامهای انتخاباتی کم و بیش کامل، تفکیک قوای تقریباً پیشرفته و مجالسی سیاسی به نام «جماعه» داشتند. پس از پیدایش دولتهای ملی بسیاری از جوامع کوچک و خاصه دموکراسیهای باستانی بر نمونه مشابهی پایهگذاری شده بودند…(دوورژه، 1369: 150). «مثالهای دیگری را میتوان از جوامع کهنتری که قومشناسان مطالعه میکنند به عاریت گرفت، بسیاری از مواقع، در این جوامع تصمیمات به طور دسته جمعی توسط مجالس مرکب از اعضاء قبیله گرفته میشود. در انجمنهای آفریقایی آیین مذاکرات به نحوی است که در دموکراسی به کار میبندند. این« دموکراسی واحدهای کوچک» در همه احوال با پیدایش مجموعههای بزرگ ملی از میان نرفت. بلکه غالباً در سطح محلی به جای ماند. حتی در چهارچوب رژیمهای استبدادی در سطح دولت با نوعی مشارکت ساکنان آن صورت گرفته است»(همان: 151). شکی نیست که هر چقدر دموکراسی به معنای عام و خاص آن در جامعهای فراگیرتر باشد، مشارکت و از جمله مشارکت سیاسی به همان نسبت نمود و گسترش بیشتری یافته و روان تر عمل میکند. وجود مشارکت سیاسی مردم حتی در نظامهای دیکتاتوری از آنجا ناشی میشود که مشارکت سیاسی تنها رأی دادن و یا حرکات مثبت و موفق و قانونی نیست و به قول«مایرون وینر» «مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بدون سازمان، دورهای یا مستمر، شامل روشهای مشروع و نامشروع برای تأثیر بر انتخاب رهبران و سیاستها و ادراه امور عمومی در هر سطحی از حکومت یا ملی است»(مصفا، 1375: 20). تا اینجا میخواهیم این نتیجه را گرفته باشیم که عمر مشارکت به اندازه عمر بشریت است نه به اندازه عمر دموکراسی و از طرفی دموکراسی خود معلول مشارکت است و نه علت آن و هم در جوامع استبدادی همه انواع مشارکت و از آنجمله مشارکت سیاسی وجود داشته است، اگر چه شیوهها و نحوه بروز این مشارکت متفاوت بوده است. 1-6 تاریخچه مشارکت سیاسی در ایران مشارکت سیاسی مردم در صورتی میسر میشود که مجموعه عواملی بتوانند بدون برخورد با مانع قانونی، اجتماعی و ذهنی، بیوقفه عمل کنند و اندیشههای متنوع سیاسی را در سازوکارهای دموکراتیک دخالت دهند و آن را بپذیرند؛ به گونهای که بخشی از نیروهای سیاسی وادار به سکوت و انزوا نشوند. بنابراین، مشارکت سیاسی هنگامی دستیافتنی است که شهروندان، صرفنظر از عقاید دینی، سیاسی یا ویژگیهای جنسیتی و قومی، بتوانند در یک مجموعهی منسجم و درهم تنیده، خود را تبیین کنند. این مجموعه زیر نام و ویژگیهای دولت مدرن(ملی یا فدرال) ممکن است در برگیرندهی انواع اندیشههای سیاسی و پذیرای مشارکت آنان در امور شود. آیا ایران فرصتی به دست آورده تا مشارکت سیاسی را به مفهوم وسیع و علمی آن تجربه کند؟ اگر این تجربه وجود داشته، سیر تحولات آن چگونه بوده است؟ مروری بر تحولات در یک قرن اخیر، ایران چندین تجربهی تاریخی و فرصتهای کوچک و بزرگ را از کف داده است. قدرت غیرپاسخگوی سیاسی در ایران ریشههای ژرف تاریخی دارد و اذهان را به خود معتاد کرده است. هرگاه نخبگان، از هرگروه، خواستهاند ثابت کنند که میشود ناگهانی و در پناه انقلاب و اصلاحات، قدرت سیاسی را پاسخگو کرد، عاقبت کار ثمری بدست نیامده است. با اینحال، تجربههای گرانقدری در زمینه مشارکت سیاسی در تاریخ معاصر ایران ثبت شده که آینده ساز است. در آستانهی هزارهی سوم میلادی، موانع دیدگاهی و اجتماعی در برابر مشارکت سیاسی هنوز موضوع چالشی جدی است که با وجود پشت سرگذاشتن دو انقلاب (مشروطه و اسلامی) و چندین نهضت و رفرم همچنان ادامه دارد. در این زمینه، جلوههای روشن چالش در جریان انقلاب مشروطه و پیامدهای آن در ارتباط با مشارکت سیاسی و انقلاب اسلامی دیدنی است. نخستین انقلاب در سال 1906میلادی اتفاق افتاده است و دومین انقلاب در سال 1979. نخبگان ایرانی که اغلب تحصیلکردههای غرب بودند، در سالهای آخر از قرن نوزدهم میلادی بحث «قانون» را با استفاده از ورود صنعت چاپ به ایران گشودند. برخی چهرههای دینی نیز به روشنفکران غربگرا روی خوش نشان دادند و متوجه شدند که جامعهی ایرانی از ظلم و بی عدالتی به تنگ آمده و برای رهایی آمادگی دارد. صاحبنظران انگیزههای انقلاب مشروطه را به شیوههای گوناگون تعریف میکنند. از آن جمله گفته میشود: در ایران، حکومتها گرایش به استبداد داشتهاند، از این رو پناه بردن مردم به قانون، تلاش برای تعیین حد و مرزهایی برای حکومت و رهایی از تجاوز مأمورین دولت بوده است. از نگاه تاریخی، قضا همیشه بخشی از حکومت بوده و استقلال نداشته است. از سوی دیگر چون تعریف روشنی هم از حق و حقوق و آزادیهای فردی وجود نداشته و حدود این حقوق به تعریف قاضی (حاکم شرع) یا نماینده دولت وابسته بوده است، آرزوی داشتن یک نظام قضایی مستقل طغیان بر ضدحکومت محسوب میشده است. طغیان بر ضدحکومت به امید دستیابی به دستگاه قضایی مستقل و حکومت قانون، انقلاب مشروطیت را سامان بخشید و رهبران غربگرا و رهبران دینی، این طغیان را سمت و سو دادند؛ تا جایی که ایران از سال 1906 میلادی وارد عصر قانون اساسی شد و برای نخستین بار مردم با حکومت قانون و سازوکار قانونگذاری آشنا شدند. نظام حکومتی ایران تا این سال استبدادی از نوع سلطنتی بود. در این نظام سلاطین حکومت میکردند و سلطنت به طور موروثی به اولاد و اعقاب ذکور آنها منتقل میشد. از پارلمان خبری نبود. مردم در تعیین خطمشی سیاسی حکومت نقش نداشتند. محاکم شرع با حمایت سلطان که سایهی خدا شناخته میشد و با حضور منحصر به فرد حاکم شرع، دعاوی را در دهات و شهرها حل و فصل میکردند و محکومین را به استناد تفاسیری که خود از شریعت داشتند، به مجازات میرساندند. در نتیجهی انقلاب مشروطیت مقرر شد شاه سلطنت کند ــ نه حکومت ــ مجلس تشکیل شود و مردم در جریان انتخابات آزاد، نمایندگان خود را به این مجلس بفرستند. برای نخستین بار اصل مشارکت سیاسی مردم ایران در امور پذیرفته شد و نخستین قانون اساسی ایران آن را به رسمیت شناخت. البته تصویب قوانین ناظر بر انتخابات و سایر قوانین مرتبط با مشارکت سیاسی به آینده موکول شد. بدینسان ایران به قرن بیستم میلادی گام نهاد و ایرانیان در مسیری از حرکت سیاسی راهی شدند که به صورت ظاهر نظام پارلمانی مبتنی بر اصل مشارکت حاصل آن بود. در نتیجهی این دگرگونی، شالودههای نظام سیاسی کهن فرو ریخت، اما شالودههای سنتهای کهن در اذهان مردمی که به آن خو گرفته بودند، باقی ماند. اکثریت روحانیون و صاحبان منابر تا سالها نهایت کوشش خود را به کار گرفتند تا ذهنیت غالب بر مردمی که پای منابرشان سینه میزدند دست نخورده باقی بماند و از دموکراسی غربی و مظاهر آن تأثیر نپذیرد. از طرف دیگر نخبگان راه یافته به نخستین مجالس قانونگذاری هم چندان از سنتهای کهن که مشارکت سیاسی را محدود و مشروط تعریف میکرد، فاصله نگرفته بودند. جهت مثال، به موجب مادهی 10 قانون انتخابات مجلس شورای ملی مصوب 1329 هجری قمری «زنان»، مرتکبین قتل و سرقت، مقصرین سیاسی که بر ضد اساس حکومت قیام کردهاند، صغار و مجانین، ورشکستگان به تقصیر، همچنین اشخاصی که از دین اسلام خارج شده باشند، از حق رأی و انتخاب نمایندگان مجلس محروم شدهاند. نظر به این که در جریان قانون گذاری بخصوص دربارهی زنان (نیمی از جمعیت) اصل مشارکت تا سالها در مرکز توجه قرار نگرفته است، باید گفت مشروطهخواهی زیر فشار نیروهای مهیب سنتی از محتوای فلسفی و مبانی تجددگرایانهی خود جدا شده و با ایجاد یک پارادوکس، گاه بسیار به سنتگرایی نزدیک شده و حتی پارلمان را دستمایهای برای قانونی کردن این گرایش ریشهدار قرار داده است. صرفنظر از آن چه گذشت، با وجود عوامل بازدارنده، از مشروطه به بعد شاهد تصویب قوانین و مقرراتی بودهایم که روند عرفی شدن را در پیش گرفته و حتی با تأخیر به اصل مشارکت زنان اعتنا کرده است. بند 1 مادهی 10 قانون انتخابات مصوب 1329 هجری قمری و بند دوم از مادهی سیزدهم همان قانون که زنان را از حق رأی دادن و انتخاب شدن محروم ساخته بود، به موجب مادهی واحدهی مصوب سال 1343حذف شد. بدین ترتیب پارلمان برخلاف نظرات فقها و با آنکه اعتبار فتاوی آنها در اصول اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه ملحوظ بوده است، عمل کرد و به حکم قانون، بی اعتنا به نظرات شرعی، حق مشارکت را برای زنان پذیرفت و نیمی از جمعیت بر پایهی قانون از محرومیت در زمینهی مشارکت رهایی یافتند. برپایهی قانون اساسی مشروطه، سه اقلیت زرتشتی، مسیحی و کلیمی میتوانستند نمایندگانی در مجلس شورا داشته باشند؛ اما وضعیت سایر اقلیتهای دینی در آن قانون اساسی مسکوت گذاشته شد و در نتیجه برخی از اقلیتها، مثلا بهائیان، هرگز اجازهی قانونی برای مشارکت سیاسی نیافتند. استخدام آنها در مراکز دولتی که در دوران محمدرضا شاه پهلوی تا حدودی میسر شد، موکول به این بود که آنها در تقاضانامهی خود برای شغلیابی جای دین را سفید بگذارند. هرگاه مینوشتند «بهایی» حتی در آن رژیم سیاسی که متهم به رواداری نسبت به بهائیان بود، فرد بهایی استخدام نمیشد. بگذریم از موانع دیدگاهی که راه بر آنها میبست و حتی در مواردی موجبات تخریب اماکن مقدس متعلق به آنها را توسط عوامل رژیم میسر میساخت. در مرور شتابزدهی بالا از انقلاب مشروطه، تا حدودی از موانع و امکانات مشارکت مردم در امور سخن به میان آمد؛ اما تاکید اصلی بر برخی جهات قانونی بود. موانع اجرایی که ناشی از فزونطلبی دربار و حلقههای قدرت مرتبط با آن بود، راه را بر مخالفان و منتقدین حکومت میبست. به سخن دیگر، نظام گزینش توسط مراکز امنیتی بخصوص ساواک به اجرا گذاشته میشد و هرگاه فردی از داوطلبان ورود به رقابتهای انتخاباتی مجلس شورای ملی از صافیهای امنیتی نمیگذشت و وفاداری او به حکومت شاه (نه سلطنت بر پایهی قانون اساسی مشروطه) مورد تأیید نبود، نمیتوانست به رقابت انتخاباتی راه یابد. بنابراین در بحث مشارکت در ایران پس از انقلاب مشروطیت نمیتوان از مرزهای «قانون «و «اجرا» ناگفته گذشت. سوای چند دوره از ادوار مجلس شورای ملی، همواره موانع امنیتی سد راه مشارکت بود و عوامل دربار پهلوی غالباً تلاش میورزیدند تا با نظام گزینشی ــ امنیتی، از بحرانهای سیاسی که احتمال میدادند با ورود منتقدان دربار به مجلسین شورای ملی و سنا ایجاد شود، جلوگیری کنند. به سخن دیگر، با آنکه دربار پهلویها توانست در زمینههایی چون سیستم قانونگذاری نوین و امور زنان عرفیگرایی را در برابر شریعتگرایی تقویت کند، اما در کارنامهی اجراییاش، اصل مشارکت چندان اعتبار و ضمانت اجرایی نداشت. با وجود قانون اساسی مشروطه که شاه را از «حکومت» منع کرده بود و به «سلطنت» فراخوانده بود، حکومت شاهانه در محاصرهی حلقههای قدرت مرتبط با آن، نتوانست آن گونه که لازم بود به اصل مشارکت مردم در امور سیاسی احترام بگذارد. در سال 1357 (1979میلادی) اصل مشارکت در امور، موتور و انگیزهی انقلاب شد. اگر مابعد از پیروزی انقلاب در سال 1357 تا الان که حدود 29 سال میگذرد را به سه دوران تقسیم کنیم یعنی از سال 1357 تا سال 1368و از سال 1368 تا سال 1376 و از سال 1376 تا الان ما باز هم شاهد مشارکت سیاسی افراد بودهایم و می توان گفت که به نسبت این چند سال و انتخابات گوناگون از جمله: انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات خبرگان رهبری و انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در چندین مرحله تقریباً هر سال یک انتخابات داشته ایم که میزان مشارکت در هر کدام از این سالها چشم گیر بوده است.



