محیط کسب و کار رقابتی امروز، سازمان ها را به توجه بیشتر درباره نحوه مدیریت زنجیره تأمین[1] شان(SCM) فرا می خواند. مشتریان به هنگام خرید بر ارزش بیشتر، اجرای سفارش هر چه سریعتر و خدمات پاسخگوتر تأکید می ورزند. چرخه های حیات کوتاهتر، منبع یابی جهانی و تنوع بیشتر محصولات، پیچیدگی زنجیره تأمین را افزایش می دهد. امروزه مدیریت زنجیره تأمین، به انجام و اجرای سفارش محدود نمی شود بلکه به مسائل راهبردی نظیر توانایی ایجاد و تحویل محصولات جدید یا توانایی ایجاد و پیاده سازی مدل های کسب و کار نیز مرتبط می شود.(سی لاودن و همکارش، 1389)
هدف مدیریت زنجیره تأمین تبادل اطلاعات مربوط به نیازمندی های بازار، توسعه محصولات جدید، کاهش تعداد تأمین کننده برای سازندگان و نیز فعال سازی و آزادسازی منابع مدیریتی در جهت توسعه روابط بلندمدت و با اهمیتی است که از ابتدا بر اساس اعتماد اعضاء شکل می گیرد. به عبارتی یک شبکه از شرکت های در تبادل با هم می باشند که در نهایت محصول یا خدمت را به مشتری ارائه می کنند و ارتباط دهی را از گردش جریان مواد خام تا تحویل نهایی را در بر می گیرد.(الرام، 1991) انتقال و توزیع اطلاعات به طور کارآمد تکیه اساسی بر فناوری اطلاعات دارد. مدیریت زنجیره تأمین به سودآوری بلندمدت و کلی برای تمام شرکای زنجیره تأمین، به واسطه ی انتقال و توزیع دقیق و قوی اطلاعات تأکید دارد، که این خود دلالت بر اهمیت فناوری اطلاعات در مدیریت زنجیره تأمین است.(کریستوفر، 1992) توسعه فناوری اطلاعات روشی را که شرکت ها امتیازات رقابتی را از طریق مدیریت زنجیره تأمین به دست می آورند تغییر داده است. شرکت های موفق همیشه از فناوری اطلاعات در جهت حمایت و پیشرفت استراتژی تجاری سود برده اند که به نحو چشم گیری روی تمام زنجیره تأمین تأثیر می گذارد.(هونگ،2012)
فناوری اطلاعات در مدیریت زنجیره تأمین موقعیت های بزرگی را به وجود می آورد، از منابع کاربردی مستقیم گرفته تا خلق امتیازات استراتژیک. فناوری اطلاعات ساختار صنعت و حتی قوانین رقابت را تغییر می دهد.(جوناسخارن، 2000) در این تحقیق هدف این است که بدانیم تغییراتی که در فرآیند زنجیره تأمین مبتنی بر فناوری اطلاعات به وجود می آید، چه تأثیری بر نتایج فرآیند و کار دارد. تغییرات فرآیند زنجیره تأمین مبتنی بر فناوری اطلاعات دربرگیرنده پیچیدگی های فرآیند و ثبات فرآیند می باشد. نتایج فرآیند شامل عملکرد فرآیند و کیفیت ارتباط یا همان مشارکت و همچنین نتایج کار را شامل رضایت شغلی، امنیت شغلی، اضطراب شغلی و عملکرد شغلی در نظر گرفته ایم.
1-2-بیان مسأله
مدیریت زنجیره تأمین یکی از قدرتمندترین پارادایم های عملیاتی برای بهبود مزیت رقابتی سازمان های تولیدی و خدماتی محسوب می شود. با روند كنونی امروزه دیگر سازمان ها مهم نیستند، بلكه ایجاد ارزش افزوده در زنجیره تأمین و مدیریت آن اتفاق میفتد. از سوی دیگر، با افزایش جهانی سازی و رقابت در سطح بین الملل و ورود فناوری های جدید مانند فناوری اطلاعات، دیگر بسیاری از سیاست ها و تجارب گذشته كارایی لازم را ندارند(عمید، 1386) یک زنجیره تأمین كه با سیستم فناوری اطلاعات به طور كامل ادغام شده است، زنجیره
ای است كه در آن تقریباً همه ارتباطات تجاری مهم سازمانی با تأمین كنندگان و مشتریان به صورت دیجیتالی فعال یا غیرفعال می شوند.(مور، 2008)
در صحنه اقتصاد جهانی، به دلیل وجود تعداد زیاد عرضه کنندگان، رقابت فشرده بین آنها و افزایش انتظارات مصرف کنندگان مبنی بر ارائه کیفیت بهتر و خدمات رسانی سریع تر، فشارهای زیادی بر تولیدکنندگان وارد شده است که قبلاً وجود نداشت، در این شرایط شرکت ها به این نتیجه رسیده اند که به تنهایی نمی توان از عهده همه امور برآمد. علاوه بر توجه به امور و منابع داخلی، نیاز به مدیریت و نظارت بر منابع و ارکان مرتبط خارج از شرکت نیز به وجود آمده است. علت این امر در واقع دستیابی به مزایای رقابتی با هدف کسب سهم بیشتر از بازار است. بر این اساس، فعالیت هایی مانند تهیه مواد، برنامه ریزی محصول و تولید، انبارداری، کنترل موجودی، توزیع، تحویل و خدمت به مشتری که قبلاً همگی در سطح شرکت انجام می شد به سطح زنجیره تأمین انتقال یافته است. مدیریت زنجیره تأمین از شاخه های نوظهور مدیریت می باشد که روز به روز در حال تکامل و پیشرفت است و به دنبال راه های کاهش هر چه بیشتر سیکل تولید محصول و ارائه خدمات مطلوب تا رسیدن به دست مشتری است. امروزه مفاهیم زنجیره تأمین و زنجیره ارزش در دنیای کسب و کار زیاد مورد استفاده قرار می گیرد(حمیدی،1389)
در حقیقت مدیریت زنجیره تأمین چیزی نیست جز یکپارچه سازی فرآیندهای زنجیره تأمین از تأمین کننده اولیه تا مشتری نهایی به منظور ایجاد رضایت برای مصرف کننده نهایی. اگر شرکتی بتواند زنجیره تأمینی را طراحی و ایجاد کند که پاسخگوی تقاضای بازار باشد، می تواند از یک شرکت کوچک به یک بازار بزرگ تبدیل شود. برای این منظور و در راستای برآورده کردن تقاضای بازار به شکلی سودآور، عملیات کارآمد زنجیره تأمین نقش محوری را ایفا می کند. یک شرکت باید بداند که در چه مواردی و در کجاهای زنجیره تأمین عملکرد مطلوبی دارد، سپس باید تصمیم بگیرد بر روی چه فعالیت هایی متمرکز شود تا ارزش افزوده بیشتری داشته باشد. (پورسلیمانی و همکاران، 1389)
روند رو به رشد اقتصاد جهانی، افزایش تقاضای انرژی، نقش كلیدی نفت و گاز در رشد و توسعه صنایع و همچنین ارتقای دانش بشری در جهت استفاده بهینه از امكانات طبیعی، توجه بیش از پیش به نقش مسلط نفت و گاز را غیر قابل اجتناب میسازد. بر اساس پیشبینیهای به عمل آمده، نیاز به نفت طی 20 سال آینده به بیش از دو برابر افزایش خواهد یافت و گاز طبیعی به عنوان سوخت منتخب قرن حاضر، از جایگاه ویژهای در سبد انرژی برخوردار خواهد شد. امروزه فرآوری صنایع پتروشیمی، عاملی مهم در تأمین مواد اولیه برای بخشهای اقتصادی كشورهاست، چرا كه از یك سو با فرآوری تولیدات صنایع در اشتغالزایی نقش قابل توجهی ایفا میكند و از سویی دیگر ارزش افزوده ناشی از این فرآوری، به اقتصاد ملی دولتها یاری رسانده و همزمان به احیاء بخشهای اقتصادی همچون كشاورزی، خدمات، ساختمان و اقتصاد عمومی كمك مینماید. با توجه به نقش صنعت پتروشیمی در اقتصاد ایران، بهبود عملکرد زنجیره تأمین صنایع پتروشیمی می تواند گامی مهم در جهت دستیابی به اهداف کلان اقتصاد کشور باشد. بنابراین در این پژوهش هدف این است که تأثیر تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات بر نتایج فرآیند و کار در شرکت پتروشیمی ایلام بررسی شود.
1-3-اهمیت موضوع تحقیق
مدیریت زنجیره تأمین (SCM) بخش یکپارچهای از زنجیرههای ارزش سازمانی بوده و برای کارایی شرکت، مهم میباشد.(فلاین و همکاران2010، کتچن و هالت 2007). SCM شامل آرایه پیچیدهای از فرایندهای کسب و کار همانند تدارک یا منبعیابی؛ طراحی و توسعه محصول؛ برنامهریزی تعاونی، پیشبینی، بازپرسازی (CPFR) و توزیع میباشد. (چن و پالراج، 2004). اجرای مؤثر و کارآمد این فرایندها امری مهم برای راندمان عملیاتی و مزیت رقابتی پایدار میباشد.(بارات، 2011) از این رو سازمانها میلیونها دلار برای اجرای تکنولوژیهای اطلاعات (IT) همانند SCM و سیستمهای میانسازمانی مصرف میکنند تا از این فرایندها پشتیبانی کنند و آنها را مؤثر و کارامد سازند.(دواراج و همکاران 2007) اجرای این سیستمها نیازمند تغییرات زیادی بر فرایندهای SCM میباشد. از یک سو، این سیستمها به سازمانها در حصول بازدههای کارایی، کمک میکنند. به عنوان مثال، سازمانهایی نظیر وال مارت، آمازون، دل و تویوتا به میزان زیادی سود کردهاند که به خاطر نوآوریهای SCM مبتنی بر IT آنها میباشد. از سوی دیگر، سازمانها بایستی تغییراتی اساسی در فرایندها و ساختارهای خود ایجاد کنند تا به صورت بهتری این سیستمها را تعدیل بخشند. کارکنان به خصوص مسئولان اجرای فرایندهای SCMممکن است تغییرات و اختلالات عمدهای در فرایندهای کاری خود به دنبال اجرای این سیستمها احساس کنند. متعاقباً آنها ممکن است واکنشهایی منفی در مواجهه با این سیستمها از خود نشان دهند. از این رو مهم است تا ادراکات کارکنان SCM در مورد تغییرات در فرایندهای کاری آنها به دنبال اجرای سیستم مدیریت زنجیره تأمین را مطالعه کرد تا روابط آنها با این سیستمها و بازدههای مرتبط را درک کرد. تحقیقات پیشین در مورد SCM تا حد زیادی بر پیامدهای سطح کلان در ارتباط با روشهای SCM در سازمانها تمرکز کرده است. محققان با استفاده از چشماندازها و روششناسیهای مختلف، بینشهایی غنی در مورد طراحی، پیکربندی، اجرا و اثر SCM بر روی بازدههای سازمانی ارائه کردهاند. ونکاتش خواستار انجام تحقیق سطح فردی در SCM بود و نشان داد که چنین تحقیقی بینشهایی در مورد این امر ارائه میکند که تکنولوژیها و یا ابتکارات نوآوری فرایندی در زمینه SCM چگونه ممکن است با شکست مواجه شوند یا اینکه مزایای موردنظر را ارائه نکنند. بندلی و همکاران با اشاره به کمبود تحقیق رفتاری سطح فردی در مدیریت عملیات، بیان کرد: «موفقیت ابزارها و تکنیکهای مدیریت اطلاعات و صحت نظریههای آن شدیداً متکی بر درک ما از رفتار انسان میباشد.» علاوه بر این، علیرغم تکامل تحقیق اجراسازی IT سطح فردی، تحقیقات محدودی وجود دارد که بر چگونگی واکنش کارکنان SCM به سیستم SCM جدید تمرکز میکند که فرایندهای کاری آنها را مختل و یا تغییر میدهد. چنین تحقیقی به سیستمهای اطلاعات و پژوهشهای مدیریت عملیات کمک میکند و به عنوان کار با ارزشی در «برخوردگاه» این دو رشته در نظر گرفته میشود. (هیلول، 2013) ضرورت و اهمیت انجام این پژوهش برای رسیدن به پاسخ این سوالات است. یکی اینکه ماهیت تغییرات در فرایندهای کاری کارکنان شرکت پتروشیمی ایلام به دنبال اجرای سیستم SCM چیست؟ و ادراکات کارکنان از تغییر در فرایندهای کاری خود و SCM چگونه بر بازدههای فرایند شغلی اثر میگذارند؟
1-4-نوآوری تحقیق
تحقیقات زیادی در زمینه مدیریت زنجیره تأمین و تأثیر آن بر متغییرهای مختلف انجام شده است، که در بخش مرور ادبیات و سوابق به تعدادی از آنها اشاره می شود. اما با توجه به بررسی های به عمل آمده در بین پایان نامه ها و مقالات انجام شده از طریق سایت های دانشگاه های کشور و سایت پایگاه های علمی، هیچ کار تحقیقاتی مبنی بر تأثیر تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات بر نتایج فرآیند و کار، در ایران صورت نگرفته است. و همچنین این پژوهش برای اولین بار در شرکت پتروشیمی ایلام انجام می گیرد. لذا به نظر می آید که پژوهش حاضر از نوآوری لازم برخوردار است.
1-5-اهداف تحقیق
1-5-1-اهدف اصلی
بررسی شناخت تأثیر تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات بر نتایج فرآیند و کار.
1-5-2-اهداف فرعی
- شناسایی تأثیر سازه های تأثیرگذار تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات مؤثر بر نتایج فرآیند و کار.
- اندازه گیری میزان تأثیر سازه های تأثیرگذار تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات مؤثر بر نتایج فرآیند و کار.
- رتبه بندی سازه های تأثیرگذار تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات مؤثر بر نتایج فرآیند و کار.
- طراحی و تبیین مدل مفهومی سازه های تأثیرگذار تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات مؤثر بر نتایج فرآیند و کار.
1-6-کاربرد تحقیق
شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران، سازمان منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی، شرکت پتروشیمی ایلام و سایر شرکت های پتروشیمی.
1-7-قلمرو تحقیق
1-7-1-قلمرو مکانی
شرکت پتروشیمی ایلام
1-7-2-قلمرو زمانی
شش ماهه اول سال 1393
1-8-فرضیه های تحقیق
1-8-1-فرضیه اصلی
تغییرات فرآیند زنجیره تأمین فعال در بخش فناوری اطلاعات بر نتایج فرآیند و نتایج کار تأثیر مثبت دارد.
1-8-2-فرضیه های فرعی
فرضیه 1: پیاده سازی سیستم مدیریت زنجیره تامین، بر پیچیدگی فرآیند تاثیر مثبت دارد.
فرضیه 2: تغییرات در پیچیدگی فرآیند زنجیره تأمین، بر عملکردشغلی، رضایت شغلی، امنیت شغلی و اضطراب شغلی تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 3: تغییرات در پیچیدگی فرآیند زنجیره تأمین، بر عملکرد فرآیند و کیفیت ارتباط تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 4: پیاده سازی سیستم مدیریت زنجیره تأمین، بر ثبات فرآیند تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 5: تغییرات در ثبات فرآیند زنجیره تأمین، بر عملکردشغلی، رضایت شغلی، امنیت شغلی و اضطراب شغلی تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 6: تغییرات در ثبات فرآیند زنجیره تأمین، بر عملکرد فرآیند و کیفیت ارتباط تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 7: تغییرات در پیچیدگی فرآیند و ثبات فرآیند، بر شناخت تغییرات ریشه ای تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 8: شناخت تغییرات ریشه ای بر عملکردشغلی، رضایت شغلی، امنیت شغلی و اضطراب شغلی تأثیر مثبت دارد.
فرضیه 9: شناخت تغییرات ریشه ای بر عملکرد فرآیند و کیفیت ارتباط تأثیر مثبت دارد.