:
دین کهن ترین، نافذترین و اثر گذار ترین نهاد اجتماعی بشر است. در جهان امروز از انسان دین ـ ورز سخن می گویند زیرا مطالعات جدید نشان داده است دین مداری و گرایش به دین در تمام جهان از کشورهای توسعه نیافته تا کشورهای پیشرفته در حال افزایش است. نظریه انحطاط دین بر اثر پیشرفت و افزایش رفاه مادی در آستانه خروج از ادبیات علمی است(آذربایجانی، 2009).
دینی بودن به هر فرد یا پدیده ای که ارزش ها و نشانه های دینی درآن متجلی باشد اطلاق می شود. دینداری شخص در گرایش و کنش های آشکار و پنهان او قابل شناسایی است. فرد دینی به دو روش قابل شناسایی است. یکی از میزان پایبندی و التزام دینی و دیگری از روی افکار، گرایش ها و اعمالی که متأثر از نگرش دینی باشد. به عبارت دیگر دینداری عبارت است از داشتن اهتمام دینی به گونه ای که نگرش ها و کنش های فرد متأثر از آن باشد(شجاعی زند، 2005).
یکی از موضوعاتی که از دیر باز در حوزه مطالعات و تحقیقات روان شناسی در باره هیجانات منفی و فراهم آوردن سلامت روان مطرح بوده ، بررسی تأثیر دین داری و معنویت گرایی است و در حال حاضر ، مطالعات نسبتا قابل توجهی وجود دارد که چگونگی تأثیر دین داری و معنویت را بر سلامت جسمی و روانی مد نظر قرار می دهند(هادی بهرامی احسان و دیگران،1384).
در اولین تحقیقات نظام مند آماری در حوزه روانشناسی دین، فرانسیس گالتون مشهورترین کار خود را درباره تأثیر عینی نیایش حاجت مندانه انجام داد . از این پس تحقیقات در حوزه دین داری و موضوعات همبسته با دین ادامه یافت و به تولید نظریه های بسیار و احیاناً نتایج متفاوت منجر شد(بهرامی احسان و تاشک، 1383).
روبرت آمونز (1999م) معتقد است که دین تا حدودی به این علت که یکپارچگی شخصیت را فراهم می سازد ، موجب افزایش بهزیستی می شود( جان بزرگی، 1378).
نوغانی و همکاران (1383) از آموزش مجموعه معارف و فرائض دینی ( نماز، روزه و مناجات) و تأثیر آن در جهت تسکین افسردگی بهره برده و به این نتیجه رسیده اندکه 55 در صد از افرادی که در این بررسی شرکت کرده اند ، پس از انجام عبادت ها احساس آرامش بهتری داشته اند.
با توجه به این که در تحقیقات مختلف، آثار مثبت نگرش مذهبی بر سلامت جسمانی و روانی تأیید شده و در موارد دیگر چنین آثاری یافت نشده و حتی بر آثار منفی آن نیز تاکید شده است ، در خصوص ناهمسانی این یافته ها یک فرضیه این است که عوامل متفاوتی به چگونگی تأثیر دین داری و بهزیستی روانی کمک می کند . بنابر این یافته های نا همسان ضرورتآً ارتباط میان بهزیستی و دین داری را نفی نمی کنند، بلکه موقعیت هایی را مشخص می کنند که ارتباط در آنها قوی تر است . از جمله باید بین نوعی جهت گیری دینی که به سلامت روانی کمک می کند و نوعی که با بهزیستی کمتر رابطه دارد یا ندارد، تفاوت قایل شد ( عباسی و جان بزرگی، 1389).
یکی از آسیب های اجتماعی، پرخاشگری است که در جامعه رو به افزایش است . به همین جهت، پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به شمار می آید(وکیلی، 1386).
آمارها حاکی از شیوع و گسترش روز افزون پرخاشگری در جوامع انسانی حکایت دارد . از این رو، جرائم پرخاشگرانه از جمله قتل، تجاوز جنسی، ایراد ضرب و جرح و ایذاء دیگران، سرقت های توام با پرخاشگری مانند سرقت مسلحانه، زور گیری و کیف قاپی از شایع ترین موارد پرخاشگری است که مورد توجه محققان قرار گرفتند(ابوالمعالی، 1389).
روانشناسان به کمک تحقیقات خود ، سعی کرده اند پرخاشگری را بفهمند، علت های آن را بیابند و راههای کاهش اثر آن را معلوم کنند(بدار و همکاران، 1380).هرچند بارها اصطلاح پرخاشگری را شنیده ایم ، اما هنگام تعریف دقیق و تحلیل آن، اصطلاحی مبهم و کلی به نظر می رسد(درتاج و همکاران، 1388).اگر چه ساختار خشم مشترکاتی با پرخاشگری و خصومت دارد، اما این اصطلاحات با هم مترادف نیستند.دلوکیو و الیوری عنوان می کنند که خصومت به نگرش پرخاشگرانه اطلاق می شودکه فرد را به سوی رفتار پرخاشگرانه هدایت می کند. در حالی که پرخاشگری به رفتار قابل مشاهده و به قصد آسیب رساندن اطلاق می شود. خشم یک حالت هیجانی یا احساس درونی ناشی از برانگیختگی فیزیولوژیکی است(نویدی، 1387).
بنابر این برای جدا کردن این سه مفهوم ، می توان خشم را به عنوان یک هیجان، خصومت را به عنوان یک نگرش، پرخاشگری را به عنوان رفتار در نظر گرفت.خشم به عنوان یک حالت هیجانی توصیف می شود که شالوده خصومت و پرخاشگری را تشکیل می دهد(همان). از واژه پرخاشگری در پژوهش های گوناگون ، به معانی متفاوت استفاده شده است. پژوهشگران معانی متفاوت به آن نسبت داده اند. بنابر این، تعریفی از پرخاشگری وجود ندارد که همگان روی آن توافق نظر داشته باشند، زیرا تعاریف پرخاشگری مبتنی بر دیدگاههایی است که این مؤلفان دارند(بدار و همکاران ، 1380). ولی در یکی از تعریف هایی که بین روانشناسان متداولتر است ، گفته می شود که پرخاشگری عبارت است از: هر گونه آسیب رساندن عمدی به دیگران، خود یا اشیاست(فرانزوی،1381).
در لغت نامه دهخدا ، سازگاری ، موافقت در کار ، حسن سلوک و در مقابل ناسازگاری ، بدسلوکی، بدرفتاری و سازگاری نکردن معنی شده است. مک دونالد می گوید: وقتی می گوییم فردی سازگار است که پاسخ هایی که او را به تعامل با محیطش قادر می کند آموخته باشد و به طریق قابل قبول اعضای جامعه خود رفتار کند تا نیازهایی در او ارضا شود. یک فرد در یک موقعیت اجتماعی خاص می تواند خود را به طریق زیادی با آن موقعیت تطبیق و سازگاری دهد.
روانشناسان همچنین سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار داده اند و خصوصیاتی از شخصیت را بهنجار می دانند که موجب سازگاری فرد با محیط خود می گردد. یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند و جایگاهی در جامعه برای خود بدست آورد. بسیاری از روانشناسان دیگر معتقدندکه اگر اصطلاح سازگاری در معنای همنوایی با اعمال و اندیشه های دیگران اعمال شود ، دیگر نمی توان توصیفی از شخصیت سالم به عمل آورد ، آنها بیشتر بر ویژگی های مثبتی مانند فردیت، آفرینندگی و شکوفایی استعدادهای بالقوه تأکید دارند. در شکل گیری سازگاری عواملی چون شیوه های تربیتی، ارزشها و اعتقادات حاکم بر فرد و جامعه، همسالان ، خانواده و آموزش و پرورش مؤثر هستند. و در این میان مذهب و باورهای مذهبی عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به اهداف یا وجود تعارض، فرد را قادر می سازد تا ضمن شناخت بهتر خود و دیگران به ایجاد ارتباطات مناسب با مردم و سازگاری با محیط و اجتماع بپردازد.
1-2 بیان مسأله:
ارتقای سلامتی افراد جامعه که یکی از مهم ترین مسائل اساسی هر کشوری محسوب می شود باید از چهار بعد جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی مد نظر قرار گیرد. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت ، بهداشت روانی علمی است که با آن انسان ها قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران را خواهند داشت و قادر به تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و متناسب می شوند.
هدف بهداشت روانی پیشگیری، درمان و بازتوانی بیماران است . طب دنیای امروز و فردا طب پیشگیری و برنامه ریزی برای بهتر زیستن است. در عین حال ، آرامش درونی تمنای دائمی انسان و حلقه مفقود جوامع امروزی است. در جوامعی که از مذهب و اخلاق فاصله گرفته اند، هر چه این جدایی بیشتر است بیماری های روانی نیز به همان اندازه افزایش یافته است. بنابر این در پیشگیری اولیه باید به مسائل تأثیر گذار بر شخصیت برای کاهش تظاهرات هیجانی و عاطفی و عوامل استرس زا توجه شود (برخوردار و نجفی ، 1380).
یکی از این عوامل تأثیر گذار مذهب است . به رغم نگاه بد بینانه روانشناسان در سطح برخی نظامهای کلی به مذهب، از همان ابتدای شکل گیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی ، اغلب بیانگر رابطه ای مثبت بین این دو متغییر بوده است از دهه 50 میلادی تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند از جمله می توان به تأثیر نماز و ” دعا درمانگری” بر کنترل اختلالات روانشناختی اشاره کرد(وولف، 1997).
کارکرد اصلی دین در زندگی افراد، آرامش بخشی، تولید شادابی، معنا دادن به زندگی و رضایت درونی و اصیل است. نقش اصلی دین در تأمین نیازهای آدمی، کاهش رنج و درد با معنابخشی به این رنج ها و دردهاست . شاید علم، توانایی کاهش رنج های بشری را داشته باشد، اما قادر به معنا بخشی به آلام و مصیبت های بشر نیست( حاتمی، 2009). مطالعات متعدد محققان مسلمان نشان داده است برخورداری از باورهای دینی و به جا آوردن اعمال و مناسک مذهبی نقش مهمی در کاهش اختلالات روانی، بزهکاری، گرایش به خودکشی و سوء مصرف مواد دارد(قدرتی، 2009؛ دل آزار، 2008)
از دهه 90 به دنبال ناکامی نسبی متخصصین بهداشت روانی از فنون و شیوه های مداخله ای مرسوم و به دنبال تحقیقات متعدد و نتایج آنها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بود ، روی آوری به مذهب روز افزون گردید. در زمینه اضطراب به عنوان یک اختلال شایع روانی مطالعات نشان می دهند که شرکت در مراسم مذهبی اضطراب را کاهش می دهد( نیلمن و همکاران، 1997).
برخی مطالعات نشان می دهند که آموزش روشهای حل مسأله در چار چوب مذهبی، ضمن افزایش سازش یافتگی روانشناختی، اضطراب آزمودنی ها را کاهش می دهد ( شافر و همکاران،1991). همچنین بین مذهب یا رفتار مذهبی و افسردگی مطالعاتی انجام شده است که بیانگر تأثیر مذهب در کاهش افسردگی است . مذهب به طور کلی بر سلامت روانی تأثیر مثبتی دارد( ونتیس، 1995).
اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان به مجموعه اعمالی اطلاق می شود که خلاف قانون، عرف، سنت ها و هنجارهای جامعه است و در اعضای این طبقه خودنمایی می کند. اختلالات رفتاری اصطلاحی در روان شناختی است که جامعه شناسان آن را بزهکاری می نامند.
جامعه شناسان و روان شناسان از ابعاد گوناگون به اختلالات رفتاری پرداخته اندتا به علل، زمینه ها و شیوه های مقابله پیشگیری و درمان آن دست یابند. علل و زمینه هایی همانند استعداد ژنتیکی و ارثی، خانواده های آشفته و نابسامان، والدین متخلف و ضد اجتماعی، ارتباط با همسالان بزهکار، زندگی در محله های پر جمعیت و جرم خیز، فقدان اعتقادات مذهبی ، از جمله عواملی هستند که در شکل دهی به این گونه رفتارها از جمله پرخاشگری و ناسازگاری مؤثر دانسته شده اند.
شاید یکی از کارکردهای مهم و عمده منابع جامعه پذیری یعنی خانواده و مدرسه، تهذیب و شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان برای کنترل وسوسه های بزهکارانه و غیر اخلاقی یا بالعکس تسلیم شدن به این وسوسه ها باشد. یکی از اختلالات رفتاری پرخاشگری است . پرخاشگری از مسائل مبتلا به در دوران نوجوانی است . کن نل لی و همکاران (2010) پرخاشگری را به عنوان یک مشکل جهانی در میان همه نوجوانان اعلام کرده اند و آن را مختص فرهنگ و جامعه خاصی نمی دانند .آنچه باعث توجه محققان به رفتار پرخاشگرانه شده است ، آثار نامطلوب آن بر رفتار بین فردی و همچنین ، آثار ناخوشایند آن بر حالات درونی افراد است . نوجوانان پرخاشگر غالبا قدرت مهار رفتار خود را ندارند و رسوم و اخلاق جامعه ای را که در آن زندگی میکنند زیر پا میگذارند (صادقی ، 1385). نتایج پژوهشها نشان داده است که پرخاشگری از شاخصهای مهم پاره ای از اختلالات روانی مانند اختلال سلوک ، و اختلال شخصیت ضد اجتماعی به شمار می آید (سوخودولوسکی و راچکین ، 2004).همچنین رفتار پرخاشگرانه با بیماری های جسمانی مانند بیماری قلب و عروق و سردرد تنشی نیز در ارتباط است (ماترازو، کاشکات و پریچارد ،2000). علاوه بر این پژوهش های دیگر نشان میدهد که کودکان پرخاشگر نسبت به کودکان دیگر از نظر شیوه تفکر متفاوت هستند ، آنها راهبردهای مثبت کمتری ارائه میدهند و بیشتر اطمینان دارند که راهبرد پرخاشگرانه سازگارانه تر است و این طور قضاوت می کنند که راهبردهای پرخاشگرانه کمتر باعث آسیب می شود (عارفی و رضویه، 1382).
تسلسل پیدایش نیازها و ارضای آن نیاز را سازگاری می نامند. بنابر این چنانچه انسانها در مناسبات خود بتوانند براحتی نیازهای خود را ارضاء نمایند دارای سازگاری می باشند(والی پور ، 1376). این که شخص تا چه حد می تواند با محیط و تغییرات آن سازگار شود به دو عامل بستگی دارد :
الف) خصوصیات شخص مثل مهارتها ، نگرشها، ارزشها، باور های دینی و حالات بدنی . ب) ماهیت موقعیت هایی که با آن روبرو می شود .این دو عامل در تعیین سازگاری ، خشنودی و کامیابی فرد مؤثرند .چون شخص و محیط همواره در حال تغییرند ، پس سازگاری باید بین این دو عامل خاص صورت پذیرد (گاطع زاده، 1384). با توجه به اینکه نوجوانان در مقطع سنی خود با مسائل و مشکلاتی در سازگاری با روابط بین فردی ، بلوغ ، تحصیلی و … مواجه می شوند ایجاد شایستگی های لازم و تقویت باورهای مذهبی برای مقابله موثر و کار آمد با چالش های حال و آینده ضروری به نظر می رسد .
نوجوانی از دیر باز هم برای نوجوانان و هم برای والدین و مربیان ، دوره ای دشوارتر از سال های کودکی قلمداد شده است . این مرحله از زندگی را روسو تولد دوم نامیده است (تقی پور ظهیر، 1376). لذا با توجه به حساس بودن دوران نوجوانی و نیز تغییرات مهمی که در این دوران در زمینه اعتقادات مذهبی و حالات رفتاری در فرد رخ میدهد تعیین تأثیر باورهای مذهبی در پیشگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و افزایش قدرت سازگاری ضروری به نظر میرسد
بنابر این پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان باورهای مذهبی باپرخاشگری و سازگاری دانش آموزان انجام میگیرد . تا به این ترتیب گامی دیگر در جهت تحقق اهداف پیشگیرانه در افزایش سازگاری و کنترل پرخاشگری نوجوانان و جوانان برداشته شود.
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق:
محققان در اکثر جوامع بشری چه از جنبه تاریخی و چه در زمان معاصر پنج نهاد اصلی را در شکل گیری شخصیت افراد مؤثر می دانند که عبارتند از : اجتماع ، خانواده، همسالان، مدرسه و مذهب ( شاملو، 1366). با مطالعه تاریخ ادیان ، می توان دریافت که انسان در تمامی ادوار حیات خود دارای مذهب بوده و شاید بتوان گفت که گرایش به مذهب همواره در انسان وجود داشته و به شکلهای وجدان، عقل، خرد و غیره بروز کرده است ( قدیانی، 1374). علامه طباطبایی (1363) دین را یک روش مخصوص در زندگی می داند که صلاح دنیا را به نحوی که موافق حیات دائمی حقیقی باشد، تأمین می کند.ماهیت پویای انسان از یک سو و سؤالات بی پاسخ بسیار در جوامع امروزی از سوی دیگر موجب شده است که توجه به مذهب نزد متخصصان بهداشت روانی مهم و غیر قابل اجتناب گردد .
امروزه این نگاه که موضوعات فرا مادی جایی در حیطه علوم ندارند، کاملا تغییر کرده تا آنجا که برخی از سازمان های بهداشتی به بازنگری تعاریف موجود در مورد انسان و ماهیت بشر پرداخته اند. برای مثال سازمان جهانی بهداشت در تعریف جنبه های وجودی انسان به ابعاد : جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می کندو بعد چهارم یعنی معنویت را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می ـ سازد (وست، 1383). در متن تجدید نظر شده ی چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR) ، بخش جدیدی تحت عنوان ” مشکلات مذهبی یا معنوی ” وجود دارد . در این بخش این چنین می خوانیم : این طبقه زمانی به کار می رود که کانون توجه بالینی ، یک مشکل مذهبی یا معنوی باشد و نمونه هایی از قبیل تجربه های پریشان کننده از دست دادن ایمان یا تردید در مورد آن و مشکلات مربوط به گرویدن به دین جدید یا تردید در ارزشهای معنوی را شامل می شود(انجمن روانپزشکی آمریکا، 1384) . در مجموع اهمیت معنویت و تأثیر مذهب در بهداشت روانی و بهبود زندگی انسان ها طی چند دهه گذشته بیش از پیش مورد توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی قرار گرفته است.
روانشناسان معروفی از جمله جیمز(1985)، آلپورت(1950) و یونگ(1969) به نقش و تأثیر مثبت مذهب بر زندگی افراد پرداخته اند و آن را مهم می دانند . اخیرا پژوهشهای متعددی در مورد اثر مذهب بر سلامت روانی انجام شده است و نتایج حاصل از این تحقیقات نشان دهنده ی اثر مثبت مذهب بر سازگاری و بهداشت روانی و اثر کاهنده آن بر نشانه های بیماری و اختلالات رفتاری از جمله پرخاشگری بوده است(سیف و نیکوی، 1383). به اعتقاد هاریسون (2001) با وجود این که مدتهاست تصور می شود بین مذهب و سلامت روانی ارتباط مثبتی وجود دارد اما اخیرا روانشناسی مذهبی ، شواهد تجربی بسیاری را در این زمینه فراهم کرده است.
دین به شکل خاصی در هر فرهنگ شناخته شده ای وجود دارد و می توان آن را از دیدگاه آیین ها ، شخصیت های نمادین و انواع دعاها بررسی کرد(کاظمیان مقدم، مهرابی زاده هنرمند، 2009) . اعتقادات دینی و مذهب به انسان آرامش می دهد ، امنیت فرد را تضمین می کند ، خلاء های اخلاقی، عاطفی و معنوی را در فرد و اجتماعات استحکام داده و پایگاه محکمی برای انسان در برابر مشکلات و محرومیت های زندگی ایجاد می کند( اسدی نوقانی، امیدی و حاجی آقا جانی، 2005) . تحقیقات نیز نشان می دهد که مذهب در زندگی نقش مهمی داشته و در بسیاری از افراد احساس تعلق و آرامش را به وجود می آورد (بدل، 2002). دستورات و آیین های مذهبی اگر درست به کار گرفته شود می ـ تواند موجبات سلامت شادکامی و سازگاری افراد را در جامعه ای که در آن زندگی می کنند فراهم آورد.
رابطه بین مذهب و سلامت در بسیاری از پژوهشها تأیید شده است . شریفی، مهرابی زاده هنرمند و شکرکن (1382) در برسی خود نشان دادند که بازخورد مذهبی با اختلال در سلامت عمومی رابطه منفی و با شکیبایی رابطه مثبت و معنا دار دارد. خداپناهی و خاکسار بلداجی (1384) طی پژوهشی با عنوان “رابطه جهت گیری مذهبی و سازگاری روان شناختی در دانشجویان ” دریافتندکه بین جهت گیری مذهبی و سازگاری رابطه معناداری وجود دارد. در پژوهش بهرامی احسان و تاشک(1383) بین جهت گیری مذهبی با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالهای روانی به رابطه مثبت معنا دار و توانایی پیش بینی سبک مقابله مذهبی مثبت توسط جهت گیری مذهبی مثبت دست یافتند. در این پژوهش بین حرمت خود و جهت گیری مذهبی نیز رابطه معنادار مثبت به دست آمد.
با توجه به آنچه گفته شد و همچنین با توجه به نقش مذهب در تأمین سلامت روان افراد و پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی پژوهش حاضر می تواند با هدف یافتن پاسخی برای این سوال که آیا باورهای مذهبی در پیشگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و بالا بردن سطح سازگاری دختران و پسران نوجوان مؤثر است نقش بسزایی را داشته باشد.