هر چه زمان میگذرد این نظریه بیشتر قطعیت مییابد كه پیدایش صفات و ویژگیهای رفتار هر فرد در سنین بالاتر به نحو قاطع و مؤثر از رویدادهای عاطفی و تجارب دوران طفولیت او مایه میگیرند. در واقع سرشت و شخصیت هر فرد در نخستین سالهای زندگی شكل پیدا میکند. بنابراین دوره ابتدایی تأثیرگذارترین دورههای رشد در زندگی دانشآموزان است در این دوره سنی كه دانشآموز در معرض پیامهای ارزشی، باورها و هنجارهای جاری در مدرسه قرار میگیرند و آنها را درونی میسازند. در مدرسه دانشآمورزان طی دورهای طولانی كه تأثیرپذیرترین دورههای رشد فردی است، در معرض آموزش برنامههای آشكار و مدون قرار دارند و ضمن آن تجاربی را كسب میكنند كه به شكل غیر مستقیم یا غیر آگاهانه شكل دهنده فرهنگ و ارزشهای مورد پذیرش آنان است. اثر بخشی این تجارب به مراتب بیشتر از روشهای مستقیم و كوششهای آگاهانه است(علوی و همكاران،1386).
برنامه درسی به عنوان یكی از ستونهای الزامآور علوم تربیتی نقش بیبدیلی در عملكردهای تربیتی داشته است. و حتی پا را فراتر از قلمرو رسمی بودن بیرون گذاشته، فرایندهای غیر رسمی را در بر گرفته است. برنامه درسی، به منزله ظرف و ظرفیتی در نظر گرفته شده است كه كاركردهای چندگانه پیدا كرده و درصدد برآمده تا همه اتفاقهای آموزشی آَشكار و پنهان و شكل عملی شدن انتظارات و مقاصد آموزشی را در خود جای دهد. برنامه درسی به منزله یك فرایند، میخواهد مسیری باشد كه آغاز و پایان جریان یادگیری و آموزش را به هم پیوند دهد(اسكندری، 1387 ص9).
از اواسط دهه 1970 و اوایل 1980 متخصصان برنامه درسی تلاشی در نظامند كردن تمامی نظریهها با نگرشی متاتئوریكی داشته و موفق به ترسیم و ارائه نظام در این خصوص گردیدند كه سه مقوله كلی ((برنامه درسی رسمی یا صریح))، ((برنامه درسی عقیم یا پوچ))، ((برنامه درسی پنهان یا مستتر)) را در بر داشت. هر رشته علمی دارای یك ساختار مفهومی است. برنامهریزی درسی یكی از سرمایههای مفهومی برنامه درسی پنهان است(تقی پور و غفاری، 1388).
از سوی دیگر علاقه به توسعه تواناییهای تفكر انتقادی در محافل آموزشی پدیده جدیدی نیست. منشأ چنین علاقهای به آكادمی افلاطون بر میگرد؛ ملدی كه دانشگاههای غربی مدرن سرانجام از آن برخاستند. كالجها و دانشگاهها از سنت دیرینه خود جدا شدند و عمدتاَ به دلیل پیشرفتهای مختلف در علوم و تغییرات همزمان در هدفهای آموزشی، تمركز خود را بیشتر به انتقال اطلاعات معطوف كردند. با این همه، امروزه به نظر میرسد كه مقدار اطلاعات در دسترس كامپیوتر و وسایل ارتباطی از توانایی افراد در استفاده از اطلاعات پیشی گرفته است. در چنین بستری دیگر كافی نیست كه محافل آموزشی به منزله مخزن دانش و استادان به مثابه سخنران و انتقال دهنده اطلاعات عمل كنند. بلكه شاگردان باید مهارت خود را در تفكر و استدلال افزایش دهند و اطلاعات موجود را پس از پردازش مورد استفاده قرار دهند(مایرز، ابیلی،1386:7).
علاوه بر این قدمت تفكر انتقادی به اندازه قدمت خود تعلیم و تربیت است، اما پیشینه تدوین الگوی مشخصی برای تفكر انتقادی، به اوایل قرن 20 و كارهای جان دیویی بر میگردد. دیویی در این ایام با نوشتن آثار گرانبهایی توانست الگوی جدیدی برای تعلیم و تربیت عرضه كند، الگویی كه از حیثیت مفروضات بنیادی با الگوهای رایج تربیتی كاملاَ متفاوت بود و اهداف مهمتر و والاتری را دنبال میكرد در حالی كه در تعلیم و تربیت رایج، “الگوی مبتنی بر اطلاعات “ حاكم بود، در الگوی دیویی، هدف تربیت، پرورش قوه استدلال و توسعه قوه داوری كودكان بود. اندیشه انتقادی و پرورش قوه تفكر به عنوان هدف تربیت، بعد از انتشار آثار دیویی به طور روزافزون مورد توجه قرار گرفت، تا اینكه در اوایل دهه 1950 جنبشی تحت عنوان” نهضت تفكر انتقادی” شكل گرفت. این جنبش با دو فرض اساسی كار خود را آغاز كرد: اول اینكه فكر كردن، حق هر انسان است و بنابراین كودكان حق دارند در محیط مدرسه و كلاس درس به فكر كردن اندیشیدن بپردازند. دوم این كه كلاس درس، آزمایشگاه عقلانیت است و در آن حدسهای خردمندانه كودكان مورد آزمون قرار میگیرد و از این طریق، عقل آنان رشد میكند(جهانی،1381).
1-2- بیان مسئله
با آنكه در دهههای اخیر، مفهوم برنامه درسی پنهان و لزوم توجه به آن نقش محوری و ویژهای را در مطالعات و تحقیقات برنامه درسی ایفا كرده است در كشور ما وجه غالب توجه دستاندركاران تعلیم و تربیت و محققان، برنامه درسی رسمی یا آشكار بوده است. لذا بخش قابل توجهای از برنامههای درسی كه دانشآموزان در نظامهای آموزشی عملاً در معرض آن قرار میگیرند، خصوصاً اثر نیرومند برنامه درسی پنهان ناشی از محیط اجتماعی مدرسه بر روی دانشآموزان مورد كم توجهی و غفلت قرار گرفته است(علیخانی و مهرمحمدی،1384). برنامه درسی پنهان ابعاد گستردهای را در بر میگیرد، از جمله: جو اجتماعی مدرسه، روابط دانشآموزان با هم و با معلمان خود، ظاهر فیزیکی مدرسه و کلاس درس و…. بررسیها نشان میدهد كه اكثر معلمان معتقدند كه رفتار نامطلوب و نامناسب دانشآموزان در جریان تدریس اختلال ایجاد میکند. اندیشمندانی چون اریكسون وآبراهام مازلو نیاز به جلب توجه را ویژگی تمام انسانها خصوصاً كودكان و نوجوانان میدانند. این ویژگی در اوایل سالهای زندگی، حالت حیاتی دارد. دردناكترین احساس برای یك كودك یا نوجوان این است كه از طرف والدین، اطرافیان و معلم به حساب نیاید. دریافت توجه حتی به صورت خشم، اغلب خوشایندتر از به حساب نیامدن و بیتوجهی برای نوجوانان است. وقتی كه كودك و نوجوان میفهمد كه تنها راه به دست آوردن خواستهها و جلب توجه به خود، بلند فریاد زدن است مطمئناً از آن دریغ نمیكند و شاید به رفتارهای مخربتری نیز متوسل شود. این بیتوجهی احتمال دارد از طرف والدین، معلم، عوامل مدرسه و اطرافیان به طرق مختلف باشد و شاید در برخی موارد، نتیجه برداشت كودكان یا نوجوانان از یك سری مسائل خاص باشد. ولی در هر حال بیتوجهی سبب بروز رفتار نامناسب از طرف افراد میگردد. شكست در تحصیل، خود پنداره ضعیف، اعتماد به نفس آسیب دید، مشكلات فردی، شیوع تربیت نادرست والدین، وجود برخی مشكلات در مدرسه وغیره سبب میشود كه بیتوجهی فرد را حساس و رنجیده خاطر و مترصد عکسالعملهای منفی نماید. از سوی دیگر یکی از چالشهایی که امروزه فرا روی آموزش و پرورش قرا گرفته، آموزش و رشد تفکر انتقادی دانشآموزان میباشد(خلیلی، بابامحمدی، 1383). مایرز(1986) بیان میدارد در سالهای اخیر متخصصان امور تربیتی به شدت از ضعف توانایی فراگیران در امر تفكر انتقادی ابراز نگرانی كردهاند، هر چند رشد و پرورش مهارتهای فكری فراگیران همیشه مسالهای پیچیده، در آموزش بوده است، ولی امروزه حالت بحرانی به خود گرفته است، چرا كه برونداد(خروجی) اطلاعات جامعه از قدرت تفكر انتقادی افراد درباره این اطلاعات فراتر رفته است. امروزه مقدار اطلاعات در دسترس بسیار بیشتر از توانایی افراد برای استفاده از آنهاست كه در چنین حالتی بایستی نقش مراكز آموزشی به عنوان مخزن اطلاعات، و اساتید به عنوان سخنران و انتقال دهنده اطلاعات تغییر نماید و فراگیران به جای اینكه صرفا به كسب و حفظ اطلاعات بپردازند، لازم است مهارت خویش را در تفكر و استدلال افزایش داده، اطلاعات موجود را پردازش كنند و آنها را به كار ببندند(صمدی و همكاران،1388،143).
گولد(1983) و سراتنیک(1981) صاحبنظران تربیتی معتقدند که فقر تفکر دانشآموزان نتیجه حاکمیت روشهای تدریس سنتی در مدارس میباشد. معلمان اغلب در جلوی کلاس میایستند و موضوعات علمی مطرح شده در کتاب را ارائه میدهند. از سوی دیگر گال(1984) میگوید دانشآموزان نیز بر روی صندلیهای خود مینشینند و حرفهای معلم را گوش میدهند یا یادداشت بر میدارند. معلم به تناوب سوالهایی را مطرح میسازد که اغلب در چند کلمه و با استفاده از کتاب میتوان به آنها پاسخ داد. سوالها اغلب از دانشآموزان به طور سریع و تسلسلی پرسیده میشوند، و عموما بر این فرض استوارند که تنها باید یک پاسخ درست داشته باشند. معلم داور نهایی پاسخ به حقایق علمی است. هدف سوالها به هیچ وجه، تحریک تفکر دانشآموزان نیست، بلکه نوعی تمرین برای آمادگی امتحان فراهم می کند. اغلب دانشآموزان حتی بدون تفکر، سوالها را از کتاب بیرون میکشند. از سوی دیگر بیشتر سوالهایی که در حین تدریس برای شاگردان طرح میشود، برای حفظ تمرکز دانشآموزان به گفتههای معلم یا تکرار سخنان معلم است. به این ترتیب فرصتهای فکر کردن، جستوجو کردن، ربطدادن، طبقهبندی کردن و مهارتهای حل مسئله کمتر برای دانشآموزان فراهم میشود(شعبانی، مهرمحمدی،1379).
علاوه بر این یکی از اهدافی که به نظر میرسد آموزش و پرورش باید بدان بپردازد، پرورش توانایی تفکر دانشآموزان است(وزارت آموزش و پرورش، طرح کلیات نظام آموزش و پرورش،1376).
و در پایان، این پژوهش درصدد است که با برنامه درسی پنهان و نیز تأثیری که میتواند بر میزان مهارتهای تفکر انتقادی(مقایسه، تشخیص و قضاوت) دانشآموزان داشته باشد و تاثیر این میزان مهارتها نیز پیامدهای خاص خود را به دنبال دارد به بررسی رابطه برنامه درسی پنهان و میزان مهارتهای تفکر انتقادی دانشآموزان بپردازد.
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
نظامهای آموزشی غایات و اهدافی دارند كه تعامل و یكپارچگی تمامی مؤلفهها و عناصر برنامه برای نیل به آنها ضروری است. در همین راستا است كه اطمینان از اثر بخشی بایستهای این تعاملات، ركنی اساسی در برنامهریزیهای آموزشی و درسی تلقی شده(مهرام و همكاران،1385). برنامهدرسی پنهان، به عبور موفقیتآمیزی از مانع برنامه درسی رسمی یا طرحریزی شده است. به سخن دیگر، برنامه درسی پنهان بحثی از فرآیند آموزشی مدرسه است كه به سادگی قابل درك نیست، ولی بخشی از آنچه را كه فرا گرفته میشود،(تقی پور و غفاری،1388).
برنامه درسی پنهان زمانی مورد توجه قرار گرفت كه دریافتند مدارس بیش از آنچه مدعی هستند به دانشآموزان میآموزند و این آموزشها به صورت نظامدار و سازمانیافته انجام میشود. بررسی این نكته، در عمل منجر به كشف برنامه درسی پنهان شد كه در آموزندگان اثری نافذ و پایدار داشت(سعیدی رضوانی و كیانی نژاد،1379).
در خصوص اهمیت برنامه درسی پنهان و تاثیر آن میتوان گفت که برنامه درسی پنهان، در حد معنیداری، تعیین كننده آن چیزی است كه مبنای احساس ارزش و عزت نفس همه شركتكنندگان است و همین برنامه درسی پنهان است كه بیش از برنامه درسی رسمی و در سازگاری شاگردان و اساتید تاثیر دارد. هیچ كودكستان، دبیرستان و یا دانشكدهای را نمیشناسیم كه یك برنامه درسی پنهان بر شاگردان و هیئت آموزشیاش را تحمیل نكرده باشد. اگر چه هر برنامه درسی پنهان ویژگیهایی دارد كه خاص موسسهای معین است، ولی وجود این گونه برنامههای پنهان تا حد بسیار زیادی كل فرایند تعلیم و تربیت را تحت تاثیر قرار میدهند(ملكی ،89).
مفهوم برنامه درسی پنهان اساسا چه اهمیتی دارد و چرا این مفهوم مهم است؟ چرا به عنوان یكی از دستاوردهای مهم و مفهومی و ارجمند رشته برنامهی درسی به حساب میآید؟ مهرمحمدی(1388) اهمیت این مورد را دعوت به ژرفاندیشی در جریان تعلیم و تربیت و پرهیز از سادهانگاری و سطحیانگاری نیست. مهمترین پیام این مفهوم برای دست اندركاران تعلیم و تربیت، سیاستگذاران، مدیران و اصلاح گران، دعوت به ژرف اندیشی است. دیویی عبارت مشهوری دارد كه نشان میدهد، اهمیت این مفهوم از كجا ناشی میشود. او میگوید:((یكی از بزرگترین مغالطههای تعلیم و تربیت امروز این است كه دست اندركاران تعلیم و تربیت گمان میكنند بچهها در مدارس آن چیزی را میآموزند كه آنها اراده كردهاند)). آیزنر معتقد است: برنامه درسی آشكار بخش كوچكی از آن چیزی است كه مدارس آموزش میدهند. بازبینی، دقت و ژرفنگری در برنامههای درسی آشكار به هیچ وجه نشان دهنده برنامه درسی پنهان نیست. برنامه درسی پنهان به فضای مدرسه، دیدگاههای مختلفی كه در آن رد و بدل میشود، سیستم پاداشدهی، مورد استفاده در مدارس، ساختار سازمانی كه مدرسه
برای تداوم موجودیتش دارد، خصوصیات محیط فیزیكی مدرسه، تجهیزات و وسایلی كه مورد استفاده قرار میگیرد، مربوط میباشد. این ویژگیها مبین برخی از مولفههای آشكار برنامه درسی پنهان میباشد. او تاكید میكند: آن چه دانشآموزان از این طریق میآموزند از جمله مهمترین آموختههای دانشآموزان است(فتحی واجارگاه،چوكده1385).
از سوی دیگر یکی از چالشهای اساسی نظام آموزش و پرورش در ایران نحوه سازگاری با آن با شرایط جدید حاکم بر جهان و ایران بویژه در آستانه ورود به جامعه اطلاعاتی یا جامعه دانایی محور است. اگر قرار است آموزش و پرورش در ایفای کارکردهای خود موثر واقع شود؛ نمیتواند نسبت به این شرایط و تحولات بیتفاوت باقی بماند(فرختار1390). تفكر انتقادی به منزله مهارت اساسی برای مشاركت عاقلانه در یك جامعه دموكراتیك شناخته شده و در دنیای مدرن تجارت به منزله مهارت ضروری مورد حمایت است(آندولینا،2001). تفكر انتقادی باعث میشود كه فرد، از مدارك و شواهد موجود بالاترین درك را داشته باشد و درك كردن فرد را قادر میسازد تا نظرات و معانی را كه در ورای هر چیز مهم وجود دارد آشكار سازد(جانسون،2002). حتی در موقعیتهای روزمره تفكر انتقادی، تفاوت واقعی میان موفقیت و شكست در هر چه كار را به مرز مینمایاند و به موفقیت یاری میرساند(آندولینا، 2001).
علاوه بر این تفكر انتقادی از طریق ایجاد روابط معقول میان انسانها و تصمیمگیری بر اساس تحلیل عناصر یك موقعیت و تفكیك عناصر مطلوب از نامطلوب، زندگی توأم با آرامش و مهربانی به ارمغان میآورد، بنابراین اگر مدارس ما در آموزش این امر مهم ناموفق باشند جامعه ما و در نهایت جامعه جهانی شكست خواهد خورد. تفکر انتقادی فرد را قادر میسازد، شهروندی پاسخگو باشد که در اجتماع شرکت کند و یک مصرف کننده صرف نیست. کودکان با توانایی تفکر انتقادی به دنیا نمیآیند، و این توانایی به شکل طبیعی در تفکر توسعه نمییابد. تفکر انتقادی، تفکری است که برخی از جنبهها و مولفههای آن آموختنی است؛ که باید تدریس شود و برخی دیگر از جنبههای آن میتواند تحت تاثیر برنامه درسی پنهان قرار گیرد. بسیاری از کتابها و مقالاتی که تفکر انتقادی را تعریف میکنند، هدفها و روشهای آن را با هدفها و روشهای علمی یکسان و شبیه به هم نشان میدهد. اشخاصی که آموزشهای علمی دیدهاند، یاد گرفتهاند که برای رسیدن به سطح آگاهیهای علمی باید انتقادی فکر کنند. البته اشخاصی که تحصیلات دانشگاهی دارند، تکنیکهای تفکر انتقادی را باید یاد گرفته باشند. تفکر انتقادی، توانایی تفکر برای خود شخص است و مطمئناَ، تصمیمات او در زندگی شخصی، تحت تأثیر قرار میدهد(فرختار،1390).
تفكر انتقادی در طول تاریخ بشریت همواره حضور داشته است، زیرا انسان از منطق و استدلال برای پرداختن به پرسشها و فرضیات خود استفاده میكند. تفكر انتقادی را میتوان همچون مشاهده منظم تفكرات انسان برای درك ارزش عمیق همه نكات بیان نمود تا این كه صرفاَ تفكر روبنایی دانسته و از آن برای برداشتههای ساده ذهنی استفاده كرد. علمایی از رشتههای گوناگون مانند روانشناسان خردگرا و فلاسفه، روانشناسان رفتارگرا و متخصصان تحلیل محتوا و دانشمندان تعلیم و تربیت به بهرهگیری از تفكر انتقادی روی آوردهاند(جمشیدیان قلعه سفیدی و خمیجانی فراهانی،1388،74).
1-4- اهداف پژوهش
هدف كلی این پژوهش عبارت است از: بررسی رابطه برنامه درسی پنهان با تفكر انتقادی دانشآموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهر آبدانان که میتوان آن را به صورت اهداف جزئی به شرح ذیل بیان كرد:
الف- بررسی رابطه برنامه درسی پنهان مدرسه با میزان مهارت سطح مقایسه دانشآموزان.
ب- بررسی رابطه برنامه درسی پنهان مدرسه با میزان مهارت سطح تشخیص دانشآموزان.
ج- بررسی رابطه برنامه درسی پنهان مدرسه با میزان مهارت سطح قضاوت دانشآموزان.
1-5- فرضیههای پژوهش
1- بین برنامه درسی پنهان مدرسه و میزان مهارتهای تفكر انتقادی دانشآموزان رابطه وجود دارد.
2- بین برنامه درسی پنهان مدرسه و میزان مهارت سطح مقایسه دانشآموزان رابطه وجود دارد.
3- بین برنامه درسی پنهان مدرسه و میزان مهارت سطح تشخیص دانشآموزان رابطه وجود دارد.
4- بین برنامه درسی پنهان مدرسه و میزان مهارت سطح قضاوت دانش آموزان رابطه وجود دارد.
1-6- تعاریف نظری و عملیاتی
برنامه درسی پنهان: برنامه درسی پنهان همه عقایدی را شامل میشود كه دانشآموز به طور منفعل، مستقیماَ از محیط و چیزهای زنده و غیر زنده موجود در اطراف خود میآموزد. برنامه درسی پنهان دانش، اعتقادات، نگرشها، رفتارها را شامل میشود كه دانشآموزان هم به صورت قصد شده و هم به صورت قصد نشده در خود درونی میكنند.(فتحی واجارگاه، چوكده،1385).
برنامه درسی پنهان: عبارت است از نظرات معلمان پایه پنجم ابتدایی شهرستان آبدانان در ارتباط با برنامه درسی پنهان با استفاده از پرسشنامه.
ارتباطات متقابل نیروهای انسانی: موضوع مورد مطالعه جامعهشناسی مدرسه است که عبارت است از ارتباطات میانفردی بین دانشآموزان و کادر آموزشی و اداری مدرسه و ارتباطات متقابل بین اعضای خانواده و مدرسه.
ارتباطات متقابل نیروهای انسانی: در این پژوهش وضعیت ظاهری، ارتباطات، تواناییها، وضعیتها، اجرای قوانین و نظارت با توجه به پرسشنامه مد نظر میباشد.
ساختار سازمانی: روابط منطقی و سازمانیافته که عبارت است از نظم و ترتیب دادن به کار و فعالیت و تکلیف آن به افراد به منظور انجام دادن کار و تحقق هدفهای معین(علاقه بند،1383).
ساختار سازمانی: در این پژوهش روشهای تشویق و تنبیه، شیوهای مدیریت، کلاسبندی و گروهبندی و اجرای برنامه درسی، عدم تفویض اختیار و دادن آزادی عمل به معلمان با توجه به پرسشنامه مد نظر میباشد.
ساختار فیزیکی: روابط میان عناصر فیزیکی یک سازمان ساختار فیزیکی میگویند. این ساختار دارای دو بعد زمان و فضا است که شامل طراحی، اثاثیه و بدن انسانهاست(اسماعیلپور و همکاران،1385).
ساختار فیزیکی: در این پژوهش موقعیت جغرافیایی مدرسه، نوع چیدمان میز و نیمکت، وجود امکانات آموزشی و کیفیت نمازخانه مدرسه، ظاهر فیزیکی و طریقه معماری، نوع رنگآمیزی، وجود امکانات اولیه و درمانی، امنیتی، نوع و جنس نوشت افزار با توجه به پرسشنامه مد نظر میباشد.
مهارتهای تفکر انتقادی: تفکر انتقادی نوعی تفکر مستدل، منظم، هدفمند و اثرگذار، منطقی و مبتنی بر پیامد که به روش علمی به بررسی تجزیه و تحلیل تمامی نظرات و اطلاعات دسترسی میپردازد(بختیارنصرآبادی و همکاران، 1391).
مهارتهای تفکر انتقادی: عبارت است از میزان پاسخگویی دانشآموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان آبدانان به آزمون مهارتهای تفکر انتقادی.
مقایسه: مقایسه برنامههای جدید با برنامههای قبلی که باعث بهبود بخشیدن به کیفیت تجارب تربیتی در مدرسه میشود(ملکی،1389،ص95).
مقایسه: دانشآموز باید شکلها، اشیاء یا سوالهای داده شده پرسشنامه را با دقت مشاهده و مقایسه کند.
تشخیص: یک فن از ارزشیابی در یادگیری فراگیران و کوشش برای تعیین مشکلات یادگیری که معلمان بیشتر متوجه میشوند که دانشآموزان چگونه مباحث تدریس شده را درک میکنند(ملکی،1389،ص94).
تشخیص: اشکال داده شده پرسشنامه را با دقت مشاهده کند و مطالب نوشته شده را با دقت مطالعه کند و با توجه به توالی و ترتیب آنها، پاسخ مورد نظر را پیشبینی کند.
قضاوت: اصطلاح خوب و مفیدی برای وصف جوهر تفکر انتقادی است. انتقادی بودن را نوعی تمرین کردن قضاوت دانسته اند(شعبانی، مهرمحمدی، 1379).
قضاوت: دانش آموز باید اظهار نظر همکلاسان خود را با توجه به پرسشنامه تحلیل و قضاوت نمایند(رد یا قبول کنند) و دلایل قبول یا رد آن را توضیح دهند.
– Curriculum
-Explicit Curriulum
-Null Curriculum
-Hiddin Curriculum
-Aflatoun Academi
-Critical Think
-John Dewey
-Erikson
– Abe Mazlow
Goodlad
-Sirotnik
-Gall
-Eisner
-Andolina
-Janson