شهرها همواره تحت تأثیر نیروها و عوامل گوناگونی شکل گرفته و گسترش مییابند. شهر در اساس پدیدهای اقتصادی اجتماعی و جمعیتی است و انسانها برای کار و زندگی و ارتباطات، در پهنهای محدود و کما بیش متراکم گرد هم میآیند و کم کم شهر را پدید میآورند. شهرها با تحولات اجتماعی، تغییرات جمعیتی، تغییرات اقتصادی و نوآوریها، با افزایش جمعیت به شدت توسعه مییابد و نظام و سازمان کالبدی شهرها دستخوش تغییرات اساسی میشود که یکی از پیامدهای این تغییرات، ایجاد شهرهای جدید است. شهرهای جدید پس از جنگ جهانی دوم الگویی برای کمک به حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و محیطی شهرهای بزرگ بودند. این الگو، توزیع جمعیت و اشتغال را در کل فضا ارائه داد. ایده شهرهای جدید نه فقط در کشورهایی که به سرعت شهرنشین شدند، بلکه برای ایجاد سازماندهی فضایی، جذب سرریزهای جمعیتی، کنترل رشد مادرشهرها، عدم تخریب زمینهای کشاورزی و توسعه نواحی عقب افتاده، ایجاد فضای مناسب برای اسکان کارگران بخش صنعت و تمرکززدایی ایجاد شد. در کشور ایران نیز به دلیل رشد شتابان جمعیت، تراکم بیش از اندازه جمعیت در کلانشهرها، عدم تجهیز فضاهای شهری متناسب با رشد جمعیت و عدم رشد زیرساختها، احداث شهرهای جدید در دستور کار وزارت مسکن و شهرسازی قرار گرفت. برنامهریزی شهرهای جدید در پاسخ به شرایط اجتماعی و اقتصادی بارها جرح و تعدیل شده است. در حال حاضر در مورد موفقیت یا عدم موفقیت این برنامه اظهارات متفاوتی وجود دارد. وزارت مسکن و شهرسازی و خصوصاً شرکت عمران شهرهای جدید بر موفقیت این برنامه تأکید دارند و از سوی دیگر منتقدان و متخصصان در مورد عدم کارایی و عدم موفقیت این سیاست، نظریات متعددی را ارائه دادهاند. این شهرها با توجه به ویژگیهای خاصی که دارند، از لحاظ کیفیّت محیطی دچار مشکلاتی ازجمله امنیت، دسترسی، سرزندگی، هویّت شهری و از همه مهمتر تعلّق مکان شدهاند و عوامل سازنده کیفیّت محیط در این شهرها عملکرد مناسبی نداشته و در رضایتمندی مردم از محیط زندگیشان تأثیر منفی داشته است، به طوریکه همواره شاهد اسکان اقشار کم درآمد و مهاجرت معکوس در این شهرها هستیم. و سکونتگاههایی را به وجود آورده است که نیازهای روزانه شهروندان را برآورده نمیسازد و موجب نارضایتی آنها شده است. مفهوم کیفیّت زندگی که از دهه1960به ادبیات طراحی شهری کشورهای در حال توسعه وارد شده است؛ مفهومی است که برای شهروندان ارزش بیشتری قائل میشود. شهر را مکانی برای بودن و زیستن در نظر میگیرد. بنابراین، بازشناسی رضایت از کیفیّت زندگی شهری میتواند پیامد نامطلوب بیتوجهی به اصول و معیارهای کیفیّت محیط و نقشی که این معیارها در ارزیابی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت سکونت خود دارند را ترمیم کند. در چنین شرایطی بررسی عملکرد شهرهای جدید و بازبینی نتایج حاصل از میزان رضایتمندی شهروندان از محیط زندگی ضروری به نظر میرسد. بنابراین، در این پژوهش تلاش شد، میزان رضایتمندی و عواملی که به طور مستقیم و غیر مستقیم رضایتمندی از کیفیّت زندگی را در ابعاد کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، تحت تأثیر قرار میدهد، در دو شهر جدید صدرا و عالیشهر به طور تطبیقی مورد مطالعه قرار گیرد. به این منظور مجموع فرآیند پژوهش در پنج فصل تنظیم گردید که عبارتند از: 1- فصل اول: بیان مسئله، ضرورت و اهمیت موضوع، کنکاشی بر شهرهای جدید و اهداف کلی و جزئی تحقیق. 2- پیشینه داخلی و خارجی مرتبط با رضایتمندی و شهرهای جدید، مبانی و چارچوب نظری تحقیق. 3- روشناسی تحقیق اعم از حجم نمونه، جامعه آماری، تعاریف عملیاتی و نظری متغیرها، روایی و پایای. 4- نتایج توصیفی در قالب فراوانی، درصد، میانگین و نمودار و جداول و نتایج استنباطی شامل استفاده از آزمونهای t دو نمونه مستقل برای سنجش تفاوت میانگینهای متغیرها در شهر جدید عالیشهر و صدرا، رگرسیون دو متغیره و تحلیل مسیر.5- نحوه فرایند انجام تحقیق، تحلیل از مجموع نتایج توصیفی و استنباطی، محدودیتهای پژوهشی و در نهایت ارائه راهکارها و پیشنهادات کاربردی در جهت بهبود وضعیت ساکنین و پیشنهادات پژوهشی برای انجام مطالعات بعدی صورت گرفته است.
1-2- بیان مسئله
رشد جمعیت در شهرها و به ویژه در کلان شهرها مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی فراوانی برای ساکنین به دنبال داشته است. تراکم جمعیت در این کلان شهرها سرطانگونه و هزینههای گسترش عمودی و افقی و نیز هزینههای ناشی از حل مشکلات کلان شهرها نیز بسیار بود.
در پاسخ به این مسائل، ایجاد شهرهای جدید یکی از سیاستهای راهحلی برای تعادلبخشی و تمرکززدایی جمعیت کلان شهرها بود که توسط وزارت مسکن و شهرسازی در نیمه دوم سال 1360 در دست اقدام قرار گرفت. هدف این شهرها در طرح جامع شهرهای جدید جذب سرریز جمعیت تعریف شده است، هدفی که یکی از دغدغههای مهم مدیریت این شهرها است و از مؤلفههای مهمیکه میتواند به این هدف کمک کند، رضایتمندی ساکنین از کیفیّت خدمات ارائه شده است.
به عبارتی میزان جذب جمعیت در نوشهرها با باور مردم، نحوه استقبال متقاضیان و درجه مطلوبیّت خدمات شهری ارتباط دارد، از سوی دیگر پس از شروع اسکان، شهروندان شهر جدید متقاضی تمام خدمات، به صورت یکجا و همزمان و با کیفیّت شهر مادر هستند، یعنی متقاضیان زمین و مسکن در شهرهای جدید، مسکن به هر شکلی را نمیخواهند و وجود حداقلی از تجهیزات شهری، مسکن متناسب و خدمات عمومی و رفاهی را خواستارند. بربی و وایز معتقدند که یکی از عواملی که مردم از انتخاب شهرهای جدید احساس رضایت میکنند، ارضای هدفهای عمدهای است که خانوادهها با نقل مکان به شهر جدید درصدد دستیابی به آنها هستند (زبردست، جهانشاهلو،1386: 10-9).
اما شواهد حاکی است که در این شهرها سرزندگی حلقهای مفقوده است. فقدان ارتباطات یا حتی نبود این ارتباطات با شدت پایین در فضاهای شهری شهرهای جدید، نشان از زوال زندگی شهری و روزمرگی روزافزون دارد. فضاهای عمومی، نیاز ذاتی شهروندان به برقراری روابط اجتماعی و ایجاد روابط چهره به چهره را در درون اجتماع و کالبد شهر فراهم نمیآورد و وجود ساختمانهای خالی از سکنه سادهترین راه برای تشخیص عدم سرزندگی در شهرهای جدید است. بحران هویّت یا بیهویّتی در شهرهای جدید از سایر مشکلاتی است که کیفیّت زندگی ساکنین را با چالش روبرو کرده است. طراحی شهری صرفاً در جهت تاًمین نیازهای فعلی ساکنین است و سطوح بالاتر نیازهای آنها را در نظر نگرفته است تا محیط مسکونی بتواند بستر مناسب و با کیفیّتی مطلوب فراهم کند. مبانی شکلگیری شهر جدید به انسان و انگیزههای سلسه مراتبی آن توجهی نکرده است.
یکی از عوامل دیگری که بر رضایت از کیفیّت زندگی شهروندان شهر جدید تأثیر به سزایی دارد سرمایه اجتماعی آنها است. به دلیل تحرک زیاد جمعیت در این شهرها مناسبات همسایگی و اعتماد متقابلی بین افراد شکل نمیگیرد و افراد از میزان حمایت اجتماعی کمی برخوردارند. سطح همکاری و خودیاری و شرکت در شبکههای اجتماعی به شدت پایین است و در نتیجه چنین شرایطی افراد علاقهای به
مشارکت در حل مسائل اجتماعی ندارند و در نتیجه چنین شرایطی کیفیّت زندگی افراد و به تبع آن رضایت از کیفیّت زندگی پایین میآید. احساس تعلّق به شهر در این شهرها کم است و فرد ارتباط مثبت با محیطی برقرار نمیکند. مجموعه عوامل مذکور کیفیّت زندگی و میزان رضایت شهرندان شهرهای جدید را پایین آورده است.
رضایت از محل سکونت مبتنی است بر تصور فرد دربارهی این قضیه که اجتماع محلی چقدر در جهت اهداف و نیازهای شخصی عمل میکند و فرد تا چه حد در مواجهه با محل سکونت خرسند میشوند و اینکه آیا نوعی احساس ارتباط اجتماعی وجود دارد یا نه (گلابی و همکاران،1392: 130).
شاخص رضایتمندی سکونتی را میتوان به عنوان یک پیشبینیکننده کلیدی در زمینه ادراکهای فردی از مفهوم «کیفیّت زندگی»، شاخص جابجایی سکونتی اولیه که نیازهای سکونتی را تغییر داده و بر تغییر محیط سکونت تأثیر میگذارد، معیار سنجش برای ارزیابی میزان موفقیت ساخت و سازهای انجام شده به وسیله بخشهای خصوصی و عمومی و نیز ابزار سنجش ادراکهای ساکنان نسبت به کفایت نداشتن وضعیت فعلی محیط سکونت خود به منظور بهبود شرایط سکونتی آنها به کار برد (عبدالمحیط و همکاران، 2010: 19).
در دهههای گذشته، رضایتمندی در پژوهشهای مرتبط با سنجش کیفیّت محیط در نواحی مسکونی مطرح شده است. در مطالعهای که لانسینگ ومارانز در سال 1969 انجام دادهاند، رضایتمندی از معیارهای کلیدی سنجش میزان کیفیّت محیطی مطرح شد و بدین ترتیب کیفیّت محیط را اینگونه تعریف کردهاند: یک محیط با کیفیّت بالا، احساس رفاه و رضایتمندی را به جمعیتش با ویژگیهایی که ممکن است فیزیکی، اجتماعی و یا سمبلیک باشد، منتقل میکند. بدین ترتیب از دیدگاه پژوهشگران مختلفی رضایتمندی به عنوان یک معیار عام برای سنجش کیفیّت محیط مطرح شده است، امّا اندازهگیری میزان رضایت از سکونتگاه پیچیده است و به عوامل بسیاری بستگی دارد (حاجینژاد و همکاران،1390: 134).
برخی از محققان بر رضایت از زندگی به عنوان مؤلفه اصلی کیفیّت زندگی تأکید میکنند و چهار نوع رضایت از زندگی را بر میشمارند:1-رضایت ناشی از داشتن که متأثر از میزان برخورداری افراد از امکانات است. 2- رضایت ناشی از ارتباط که معطوف به روابط اجتماعی است. 3- رضایت ناشی از بودن که پنداشت فرد نسبت به خویشتن و تعریف از کیستی خود بوده و دلالت بر معناداری و کنترل بر زندگی خود در مقابل از خود بیگانگی دارد.4- رضایت ناشی از اقدام و عمل که بیشتر معطوف به چگونگی گذراندن زمان در قالب اوقات فراغت میشود (شاه آبادی، براتی؛1390: 35).
میل به بهبود کیفیّت زندگی در یک مکان خاص یا برای یک شخص خاص یا گروه خاص تمرکز اصلی برنامهریزان است. بهبود کیفیّت امر سادهای نیست بلکه رضایت انسانی از ویژگیهای مختلف شهری از قبیل حمل و نقل، کیفیّت فضاهای عمومی، فرصتهای تفریحی، الگوهای استفاده از زمین، تراکم جمعیت و ساختمان، سهولت دسترسی برای کالاهای اساسی، و همچنین ویژگیهای اجتماعی مانند حفاظت از بهداشت عمومی، امنیت، آموزش و پرورش، انسجام اجتماعی، ترویج برابری و احترام به تنوع و هویّت فرهنگی، افزایش دسترسی برای افراد معلول، حفظ ساختمانهای تاریخی، هنری، معنوی، مذهبی و فرهنگی قابل توجه، ترویج تنوع فضایی، میباشد (سراج الدین و همکاران، 2013: 88).
در حالیکه توافق جمعی درباره کیفیّت زندگی وجود ندارد، چندین تعریف از کیفیّت زندگی معنای کلی این واژه را نشان میدهد:1.مرحلهای که در آن یک فرد از فرصتهای مهم زندگیاش لذت میبرد 2. محصول اثر متقابل میان شرایط اجتماعی و بهداشت، اقتصادی و زیستمحیطی که بر توسعه انسانی و اجتماعی مؤثر است 3. احساس سلامتی، رضایت ناشی از عومل محیط خارجی (محمد مصطفی، 2012: 256).
کیفیّت زندگی به وسیله سازمان جهانی بهداشت به عنوان ادراک فرد از موقعیت در زندگیاش در محیط فرهنگی و نظام ارزشی که زندگی میکند و در رابطه با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانیها تعریف میشود. کیفیّت زندگی سازمان جهانی بهداشت مفهوم گستردهای است که شامل سلامت جسمانی، وضعیت روانی، سطح استقلال، روابط اجتماعی، اعتقادات شخصی و روابط آنها با ویژگیهای زیست محیطی برجسته میباشد (لی،2008: 1207).
لیو (1976) کیفیّت زندگی را « عنوانی جدید برای مفهوم قدیمی مادی و روانی مردم در محیط زندگی خود» توصیف کرده است و میگوید به تعداد همه انسانها میتوان کیفیّت زندگی را تعریف کرد. او سه رویکرد را در بررسی مفهوم کیفیّت زندگی ارائه میدهد:1- تعریف کیفیّت زندگی بر اساس عناصر تشکیل دهنده آن مانند شادکامی، رضایتمندی، ثروت، سبک زندگی و غیره 2-کیفیّت زندگی از راه بکارگیری شاخصهای عینی و ذهنی اجتماعی مانند تولید ناخالص داخلی، بهداشت، شاخص رفاه، شاخص آموزش و غیره 3- تعریف کیفیّت زندگی بر اساس تعیین متغیرها یا عوامل مؤثر بر کیفیّت زندگی و توجه به زمینهها و شرایطی که درآن، سطح کیفیّت زندگیتعیین میشود (نوابخش،1391: 68).
در ایران برای نخستین بار موضوع کیفیّت زندگی در دومین سمینار ملی رفاه اجتماعی که از سوی دبیرخانه شورای عالی رفاه اجتماعی در سال 1355 برگزار شد مطرح گردیده است. در این سمینار 5 کمیته در زمینه های مختلفی فعالیت داشتند که کمیته سیاستهای رفاهی و کیفیّت زندگی یکی از آنها بوده است (فرخی،1386: 10).
مطالعات انجام شده در ایران در حوزه کیفیّت زندگی حاکی است که نارضایتی در حوزه امکانات تفریحی، احساس امنیت، خدمات بهداشتی و درمانی و خدمات ارتباطی و حمل و نقل به ترتیب؛ 70 درصد،34 درصد، 50 درصد و 52 درصد است (پوراحمد و همکاران،1390) وکمترین میزان رضایتمندی در متغیرهای دسترسی و هزینههای مجتمعهای سکونتی قابل مشاهده است (رفیعیان و همکاران،1389). میزان نارضایتی شهروندان در پرند از حمل و نقل عمومی، امنیت شهر، امکانات آموزشی، امکانات و فضاهای ورزشی به ترتیب 44 درصد، 42 درصد، 49 درصد و 51 درصد است ( عباسزاده،1390). آمارهای کشورهای خارجی نیز نشاندهنده قیمت بالای مسکن، ضعف توسعه مرکز خرید و سیستم حمل و نقل عمومی ناکافی و مقرون به صرفه، خدمات نامناسب آموزشی، بهداشتی، امکانات فرهنگی و تفریحی در شهرهای جدید است ( صدیق مصطفی، حجازی،2013: 13).
هماکنون با اینکه در ایران شهرهای جدید به منظور تمرکززدایی از مادرشهرها ایجاد شدهاند، لیکن به نظر میرسد که بسیاری از آنها، از جمله شهر جدید صدرا و عالیشهر، نتوانستهاند در تحقق اهدافی که به آن منظور طراحی شدهاند، موفقیت چشمگیری داشته باشند. از جمله مسائل و مشکلات موجود در این دو شهر، میتوان به نبود اشتغال، جذب و ماندگاری جمعیت، وابستگی به مادر شهر، نبود زیرساختها و تجهیزات شهری، کمبود خدمات درمانی، مشکلات کالبدی و آموزشی، حمل و نقل عمومی، عدم تعلّق شهروندان و احساس امنیت پایین، بیهویّتی اشاره کرد که در روند زندگی واقعی شهروندان اختلال ایجاد کرده است. بنابراین برای انجام پژوهش، دو شهر صدرا و عالیشهر برای انجام مطالعهای تطبیقی انتخاب شد. صدرا در 25 کیلومتری شیراز با وسعتی 4000 هکتاری و آستانه جمعیتی 200 هزار نفر قرار دارد و عالیشهر در 24 کیلومتری بوشهر با وسعتی 4000 هکتاری و آستانه جمعیتی 100 هزار نفر واقع شده است (شاهآبادی،1357: 51). مبنای انتخاب این دو شهر برای انجام مطالعهای تطبیقی شرایط خاص شکلگیری عالیشهر در زمان جنگ به دلیل محدودیت توسعه شهری عمودی و افقی در مقایسه با شرایط سرریز جمعیتی مادر شهر شیراز در زمان ایجاد شهر صدرا و سهولت دسترسی محقق به دو شهر صدرا و عالیشهر است. مسئله اصلی تحقیق بررسی عوامل جامعهشناختی مؤثر بر میزان رضایتمندی شهروندان از کیفیّت زندگی شهری میباشد که بطور تطبیقی بررسی خواهد شد تا شباهتها و تفاوتهای موجود استخراج و تجزیه و تحلیل گردد.
1-3- ضرورت و اهمیت
بیتوجهی در ابعاد مختلف برنامهریزی، سبب مشکلات متعددی درشهرهای جدید شده است که افت کیفیّت زندگی و کاهش میزان رضایت شهروندان از شرایط زندگی را به دنبال داشته است (عباس زاده، 1390: 1). بررسی و شناخت همهجانبه و دقیق مسائل اجتماعی و فرهنگی و اعمال نتایج آن در شهرهای جدید در حال برنامهریزی، یک ضرورت و یک رسالت بزرگ اجتماعی است (ارجمندنیا، 1369: 51).
نتایج مطالعات کیفیّت زندگی میتواند به ارزیابی سیاستها، رتبهبندی مکانها، تدوین استراتژیهای مدیریت و برنامهریزی شهری کمک کرده و درک و اولویتبندی مسائل اجتماعی برای برنامهریزان و مدیران شهری به منظور ارتقای کیفیّت زندگی شهروندان را تسهیل سازد. همچنین یافتههای کیفیّت زندگی میتواند برای بازشناسی استراتژیهای سیاسی قبلی و طراحی سیاستهای برنامهریزی آینده استفاده شود. علاوه براین، مطالعات کیفیّت زندگی میتواند به شناسایی نواحی مسئلهدار، علل نارضایتی مردم، اولویتهای شهروندان در زندگی، تأثیر فاکتورهای اجتماعی- جمعیتی بر کیفیّت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاستها و استراتژیها در زمینه کیفیّت زندگی، کمک کند (خادم الحسینی و همکاران،1389: 52-51).
همچنین سنجش میزان رضایت شهروندان از زندگی شهری، نیازی امروزی برای مدیریت شهری است. از طریق سنجش میزان رضایت شهروندان تقابل یا همسویی بین انتظارات شهروندان و سیستم شهری ارائه شده توسط مدیریت شهری را میتوان دریافت. میزان رضایت شهروندان نگرش آنها را نسبت به مدیریت شهری به طور جدی تحت الشعاع قرار میدهد و نوع نگرش به مدیریت شهری، مشارکت شهروندان در اداره امور شهری و سرمایه نهادی شرکت عمران شهرهای جدید به عنوان متولی این شهرها را افزایش یا کاهش میدهد و در صورت وجود نگرش منفی ناشی از نارضایتی به شهر و مدیریت شهری عدم مسئولیتپذیری و بیتفاوتی اجتماعی در شهروندان بروز خواهد کرد، و به دنبال آن شرایط نامطلوب شهری تداوم مییابد و در نهایت تمایل به اقامت دائم در شهر جدید با خطری جدی مواجه خواهد شد و شهر جدید به یکی از مهمترین اهداف خود که جذب سرریز جمعیت مادر شهر است، دست نخواهد یافت.
بنابراین، سنجش میزان رضایت از زندگی شهری و شناخت عواملی که رضایت شهروندان را متأثر خواهد ساخت میتواند علاوه بر اطلاعات با ارزشی که در اختیار مدیریت شهری قرار میدهد، آگاهی از میزان رضایت، نیازها و مشکلات شهروندان در شهرهای جدید زمینه حل مسائل و مشکلات موجود را فراهم آورده و به برقراری تعامل منطقی بین شرکت عمران شهرهای جدید و شهروندان ونیز اعتماد متقابل کمک میکند.
کیفیّت زندگی شهری در شهرهای جدید علیرغم تمامی موارد مذکور، میتواند نظام اجتماعی مبتنی بر نظم این شهرها را نیز با مشکل مواجه سازد و نظام ارزشی و هنجاری را نیز آسیبپذیر میسازد. فردی که از زندگی در شهر ناراضی است، نارضایتی او در سایر جنبههای زندگی نیز بروز خواهد کرد و در واقع رضایت یا عدم رضایت فرد از زندگی تأثیرات فردی و نیز اجتماعی بالفعل و بالقوهای به دنبال خواهد داشت، که این تأثیرات میتواند به از هم گسیختگی یا قوام اجتماع کمک کند.
بنابراین در خصوص ضرورت سنجش میزان رضایت شهروندان میتوان اظهار داشت، ارزیابی میزان رضایت از کیفیّت زندگی در راستای دستیابی به توسعه پایدار شهری اهمیتی دو چندان خواهد یافت. براساس مباحث توسعه پایدار شهری زمانی میتوان هم پاسخگوی نیازهای امروزین بود و هم سهم نسل آینده را در نظر گرفت که به شهروندان و به رضایت آنان به عنوان یکی از مهمترین فاکتورهای توسعه پایدار شهری توجه داشت. تا زمانی که رضایت شهروندان در دسترسی و کیفیّت خدمات شهری مد نظر قرار نگیرد و برای رسیدن به آن تلاش نشود، تمامی تلاشهای در سطح کلان و خرد برای رسیدن به هدف لازم ولی ناکافی است.
بنابراین، با توجه به این نکته که تاکنون مطالعه و تحقیقی علمی و آکادمیک چندانی درباره عوامل اجتماعی که کیفیّت زندگی شهروندان و به تبع آن رضایت شهروندان در شهرهای جدید را متأثر میسازد، انجام نشده است نتایج حاصل از این تحقیق میتواند برای وزارت مسکن و شهرسازی، شرکت عمران عالیشهر و صدرا مورد استفاده قرار گیرد. درک اهمیت بررسی رضایتمندی از کیفیّت زندگی شهروندان شهرهای جدید عالیشهر و صدرا میتواند در حل مسئله مهاجرت معکوس این شهرها علیرغم هزینههای سنگینی که بر پیکرهی دولت تحمیل کرده است مفید فایده قرار گیرد.