فراهنجاری سبکی
در این شیوه هنجارگریزی، شاعر امکان مییابد از لایه اصلی شعر- که سبک نوشتاری معیار است- گریز بزند و از واژهها، عبارتها و جملههای گفتاری نیز بهره گیرد، یه بیان دیگر، شاعر گونههای زبانی را در شعر خود باهم میآمیزد.
«نه، جانا! این نه جای طعنه و سردی است.
گرش نتوان گرفتن دست، بیدادست این «تیپا»ی بیغاره»
(همان، از این اوستا، 1379: 139 و 140).
«منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خوردهی رنجور،
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور» (همان، زمستان: 73)
چنان که در هر دو نمونه بالا میبینیم، شاعر در میان زبان ادبیانه و باستان گرای خود، کلمه عامیانه و گفتاری «تیپا» را نیز جا داده است.
«من میگریزم سوی درهایی که میبینیم
بازست، اما پنجهای خونین که پیدا نیست.
از کیست،
تا میرسم، در را برویم «کیپ» میبندد» (همان، از این اوستا: 165).
در این شعر هم اصطلاح گفتاری «کیپ» را در کنار زبان نوشتاری و فاخر این شعر میبینیم.
8- فراهنجاری زمانی
در این گونه از هنجار گریزی، شاعر از قواعد زبانی مان خود دور میشود و صورتهایی از زبان را به کار میبرد که پیش از این رایج بوده و امروزه کاربرد چندانی ندارد. به این شیوه از هنجار گریزی، «آرکائیسم» (کهن گرایی- باستان گرایی) میگویند.
بنا به تعریف «لیچ» هنجار گریزی زمانی (آرکائیسم)، ادامه حیات زمان گذشته در خلال زبان امروز است، هنجار گریزی زمانی (کهن گرایی)، هم واژهها و هم ساختهای دستوری زبان را شامل میشود.
کهن گرایی واژگانی:
شاعر در این شیوه واژههایی را به کار میگیرد که در گذشته رواج و روایی داشتهاند، اما امروزه یا به کار نمیروند، و یا کمتر به کار میروند.
«نخستین: راه نوش، راحت و شادی
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی،
«دو دیگر»: راه نیمش ننگ، نیمش نام،
اگر «سر بر کنی» غوغا، و گر دم در کشی آرام.
«سه دیگر»: راه بی برگشت، بی فرجام»
(اخوان ثالث، زمستان، 1379: 93).
در این شعر میتوان نمونههایی از باستان گرایی و واژگانی را دید؛ «دو دیگر» و «سه دیگر» که در گذشته رواج داشتهاند، اما امروزه به کار نمیروند و به جای آن میگوئیم: دومین (دومی). و به جای «سر بکنی» هم میگوییم: سر بلند کنی.
«و گر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است» (همان، 99).
اخوان در این شعر، فعل «یازیدن» را به کار برده، که امروزه چندان به کار نمیرود و به جای آن فعل «دراز کردن» را به کار میبریم. به عبارت دیگر، امروز میگوییم: «اگر دست خود را به سوی کسی دراز کنی…»
کهن گرایی دستوری
شاعر در این گونه از کهن گرایی، ساخت دستوری و شکلی از دستور زبان را به کار میگیرد که در گذشته متداول بوده، ولی امروزه دیگر به کار نمیرود و ساختهای دیگری را به جای آن ها به کار میبریم.
«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت»،
{سرها در گریبان است.
… من امشب آمدستم وام بگذارم.
حسابت را کنار جام بگذارم» (اخوان ثالث ، زمستان، 1379: 99).
چنان که میبینیم، فعلهای «نمیخواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمیروند و به جای آن ها میگوییم: «نمیخواهند پاسخ گفت» و «آمدستم» امروزه به این شکل به کار نمیروند و به جای آن میگوییم «نمیخواهند پاسخ بگویند» و «آمدهام».
«نوشته بر سر یک «به سنگ اندر »
حدیثی که ش نمیخوانی بر آن دیگر» (همان، زمستان: 99).
در این شعر کاربرد کهنی از قواعد دستوری دیده میشود که امروزه دیگر به کار نمیروند.
«حرف اضافه دو گانه»: مانند «در… اندر» ساخت دستوری است که امروزه دیگر منسوخ شده است. چنان که دیدیم، اخوان از تمام شیوههای هنجارگریزی، برای برجسته کردن و تشخیص بخشیدن به زبان شعرش بهره جسته؛ که به نمونههای آن اشاره شد.