در طول تاریخ و از دیرباز همیشه مفهومیاز پیشرفت و ترقی در ذهن بشر وجود داشته است. اما مفهوم امروزی توسعه که دارای بار معنایی مشخصی میباشد قدمت آنچنانی ندارد. شاید اگر بخواهیم معنایی تخصصی برایاین مفهوم پیدا کنیم باید به دوران بعد از مدرنیزاسیون اشاره کرد، که به تدریجاین اصطلاح در راستای اهدافی خاص به کار برده شد. توسعه در ابتدا یعنی در دهههای 1960-1970 در معنای توسعۀ اقتصادی به کار برده میشد به تدریج وارد حوزههای دیگر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شد. در جریان انقلاب صنعتی و تکنولوژیکی با منسوخ شدن شیوۀ زندگی تمدن گذشته و از بین رفتن ارزشها و هنجارهای آن،این مفهوم وارد حوزۀ علوم مختلف شد. در نتیجه مفهوم توسعه از دیگر دستاوردهای مدرنیته است که به همراه مفاهیم وابسته و نزدیک به آن از یک طرف از طریق فرایند استعمار (یعنی عامل بیرونی) و از طرف دیگر از طریق اعزام دانشجو از کشورهای کمتر توسعه یافته به کشورهای قطب اول (یعنی عامل درونی) وارد کشورهای توسعه نیافته شد. میتوان ادعا کرد که اصطلاح توسعه فریب آمیزترین مفهومیاست که از طرف کشورهای جهان اول به کار برده شد تا ازاین طریق بتوانند ضمناینکه جای پایی محکم برای خود فراهم کنند بتوانند راه نفوذ دستاوردها و محصولات فرهنگی خود را از طریق تهاجم ( اگر خوشبینانه نگاه کنیم تعامل فرهنگی) فراهم بسازند. به این خاطر مفهوم توسعه فریبآمیز است که اولاَ با ارزشها و فرهنگ جامعه در ارتباط است، دوماً در درون آن پیچیدگی معنا و محتوا وجود دارد، سوماً به ظاهر مثبت و خواستنی است.
توسعه دارای ابعاد و جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. این اصطلاح در لغت به معنای گستردن، شکوفا شدن و ترقی یافتن است. بعد از تخصصی شدن در علوم اجتماعی از جنبههای مختلفی مورد بررسی، مطالعه و ارزیابی صاحب نظراناین حوزه قرار گرفت. حتی در جریاناین کاربرد گسترده، توسعه، به رشتۀ علمیتخصصی تبدیل شده و به گرایشهای مختلفی را در خود پذیرفته است. امروزهاین مفهوم به عنوان پیشوند برای موضوعات کمتر تخصصی شدهای از جمله توسعۀ صنعتی، توسعۀ علمیو توسعۀ ورزشی هم به کار میرود. گسترشاین کاربردهای مختلف حاکی از اهمیت موضوع توسعه و ابعاد آن است.
مفهوم و معنای توسعه بر خلاف مفهوم رشد که دارای جنبۀ کمی است از معنای کیفی هم برخوردار است و دارای بار ارزشی میباشد. در نتیجه باید دو بعد اساسی برای توسعه در نظر بگیریم؛ یکیاینکه توسعه مقولهای ارزشی است، دیگریاینکه توسعه مفهومیچند بعدی است ( ازکیا، غفاری،1386: 24). توسعه بیشتر به معنای تغییر کیفی ارزشها، هنجارها، باورها، افکار، روابط و تعاملات، ساختارها و نظام و تبدیل آنها به شیوهای جدید از سنخ آنها متناسب با شرایط جامعه است. در اغلب نظریههای توسعه، توسعه به معنای گذار از جامعۀ سنتی به جامعۀ نوین در نظر گرفته میشود؛ از جمله نظریۀ تونیس که توسعه را تغییر جامعه از گمنشافت به گزلشافت میداند یا نظریه دورکیم که توسعه را دگرگونی جامعه از حالت مکانیکی به حالت ارگانیکی میداند. در نتیجه مفهوم توسعه بر فرایند دگرگونی اجتماعی تأکید دارد. دگرگونی اجتماعی به معنای ایجاد تغییر در شاخصهای زندگی، مثلاً کاهش فقر، افزایش رفاه، بهبود سطح زندگی مردم، گسترش آموزش و پرورش و توسعۀ انسانی، افزایش برابری و عدالت، افزایش امید به زندگی، گسترش مشارکت شهروندان در فرایندهای سیاسی، کاهش نابرابریها در قدرت، کاهش نابرابریهای اجتماعی، گسترش آزادی، دسترسی به تسهیلات بهداشتی و سلامتی افراد است. این جنبه از توسعه در نظریه صاحب نظران علوم اجتماعی بر جنبۀ خاصی از توسعه تاکید دارد که آن را معادل توسعۀ اجتماعی در نظر میگیرند.
پارادایم توسعه از آغاز شکلگیری تاکنون گفتمانهای متعددی در حوزههای مختلفی از جمله اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی، روان شناسی را در درون خود پرورانده است. همین امر باعث شد که توسعه به یک گرایش مستقل در علوم اجتماعی تبدیل شود و گفتمانها، نظریهها و متفکران مخصوص به خود را پیدا کند. یکی از دلایل تعدد بحثهای توسعهای در بینابینی بودناین رشته میباشد. به طورکلی گفتمانهای مختلفی در زمینۀ توسعه مطرح شدهاند، هریک ازاین گفتمانها به فراخور علایق ،تمایلات و تواناییهای متفکران وابسته به خود به بررسی جامعه و ارزیابی و تجزیه و تحلیل مسائل مختلف اجتماعی دست زدهاند. هر گفتمانی برای نیل به توسعه و توسعۀ اجتماعی شیوههای خاص، طرحها و برنامههای متفاوت، راه حلهای جداگانه و استدلالات مختلفی برای برخورد با مسائل، آسیبها و تنگناهای اجتماعی ارائه داده است. هدف همۀ گفتمانهای توسعه این است که برای محقق نمودن توسعه و ترقی به گونهای خاص جامعه را مهندسی کنند. بنابراین میتوان خوش بین باشیم و بگوییم گفتمانهای مطرح شده در حوزۀ توسعه برای رفع مسائل و مشکلات به وجود آمدهاند و این اشتراک تمام نظریه های مطرح شده است اما آنها در طرحها، برنامهها و شیوههای تصمیمگیری با هم متفاوتند. بعضی از این گفتمانها در واکنش به گفتمان مسلط موجود به وجود آمدهاند زیرا به زعم آنها گفتمان مسلط نتوانسته جامعه را از ورطۀ مشکلات و مسائل نجات دهد یعنی به تعبیری از مد افتاده شده و باید مدل جایگزین برای آن را پیدا کرد، در نتیجه برای جبران نارساییهای گفتمانهای قبلی، خود برای تحقق توسعه، با برنامهها و طرحهای جدید وارد حوزه نظریهپردازی میکردند. این چنین است که در دهههای اخیر با تنوع دیدگاهها و متفکران در حوزههای مختلف توسعه برخورد کردیم.
1-2 بیان مسئله
نسبی بودن ویژگی اصلی یک مسئلۀ اجتماعی است یعنی فرهنگ و هنجارهای هر جامعهای مسئله دار بودن یک پدیده و یا موضوعای را مشخص میکند و مسئله بر مبنای فرهنگ و هنجارهای آن جامعه تعریف میشود. بر همین مبنا توسعۀ اجتماعی در ایران باید در مطابقت و هماهنگی با نهادها، هنجارها، باورها و رسوم و به طور کلی فرهنگ مردم باشد.
توسعه مفهوم بسیارگستردهای است که دارای ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی، توسعۀ انسانی و توسعۀ پایدار است. بین این انواع توسعه یک نوع رابطۀ متقابل و هماهنگ وجود دارد. برای رسیدن به توسعه باید تمامی این انواع به تناسب و هماهنگ با هم در نظر گرفته شوند. « امروزه تلقی ما از مفهوم توسعه، فرایندی همه جانبه است(نه فقط توسعۀ اقتصادی) که معطوف به بهبودی تمامی ابعاد زندگی مردم یک جامعه ( به عنوان لازم و ملزوم) است. »(دعائی ،1385: 7). شیخی توسعه را جریانی میداندکه مستلزم سرمایه، همکاری، نظارت مستمر و مدیریت مطلوب میداند. از نظر او چنین جریانی هنگامیکه بخشهای مختلف اقتصادی-اجتماعی یک جامعه دارای همکاریهای همه جانبه باشند، صورت میگیرد(1385: 168). « بنابراین، توسعه زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که همۀ وجوه و جوانب آن همراه با یکدیگر و رو به جلو در تحقق باشند» (میرهاشمی و دیگران، 1387: 170). امروزه توسعه در حوزههای مختلف به کار بسته میشود. ضرورت مطالعه و بررسی این حوزه جهت شناخت آنها و تلاش در جهت رفع موانع توسعه، پیشرفت و ترقی انسان و جامعۀ انسانی امروزه بر همگان آشکارگشته است و ارتباط تنگاتنگ توسعه با زندگی بشر را نشان میدهد. به طوریکه امروزه در زمینههای مختلف توسعه مقالات، پایاننامهها و تحقیقات مختلف نوشته شده است. یکی از مهمترین ابعاد توسعه، توسعۀ اجتماعی است.
در یک نظر میتوان گفت تمام تلاشها در زمینه توسعه و پیشرفت یک جامعه از نوع توسعۀ اجتماعی است؛ به عبارت دیگر توسعۀ اجتماعی به مثابه یک کل یکپارچه رویکردی مستقل است که در آن هم توسعۀ اقتصادی لحاظ میشود و هم سایر انواع توسعۀ سیاسی، فرهنگی و… . توسعۀ اجتماعی هم به معنای مجموعۀ تغییر و تحولات ساختاری در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه تلقی میشود و هم میتواند یکی از پیامدهای توانایی و ظرفیت جامعه در سازماندهی به توانمندی انسانها و منابع مولد برای مواجهه با فرصتها و چالشها پیشرو باشد. در معنای تخصصی توسعه، توسعۀ اجتماعی یعنی تغییر در مولفههای اساسی زندگی انسان از جمله کاهش فقر، کاهش بیکاری، افزایش درآمد… است. یعنی رسیدن به ارزشهای مطلوب زندگی اجتماعی. ازکیا و غفاری معتقد هستند که توسعۀ اجتماعی با چگونگی وشیوۀ زندگی افراد در جامعه رابطهای نزدیک و تناتنگ دارد. آنهااین بعد از توسعه را ناظر بر بالا بردن سطح زندگی میدانند که میتواند شرایط مطلوب و بهینهای فراهم کند (1386: 47). «توسعۀ اجتماعی درپی ایجاد بهبود در وضعیت اجتماعی افراد یک جامعه است که برای تحقق چنین بهبودی در پی تغییر در الگوهای دست و پاگیر و زاید رفتاری، شناختن و روی آوردن به یک نگرش، آرمان و اعتقاد مطلوبتری است که بتواند پاسخگوی مشکلات اجتماعی باشد »(ازکیا،1379: 19).
موسایی توسعه را در سه سطح پیگیری و طبقه بندی کرد: سطح توسعه شاخصهای رفاه اجتماعی و کیفیت زندگی، سطح پیامدها و کاربردها و سطح نتایج مطلوب اجتماعی مثل برنامهریزی و یا مشارکت در جهت توسعه. او هدف اولیه هر برنامه توسعه را رفع نیازهای اولیه و اساسی مردم جامعه میداند تا ازاین طریق بتوانند به توسعۀ همه جانبه کمک کند. هدف اساسی توسعه از نظر او ارتقائ سطح و کیفیت زندگی افراد است(1388: 103). هایامیتعریفی دیالکتیکی از مفهوم توسعۀ اجتماعی ارائه میکند. او توسعۀ اجتماعی را تکامل دیالکتیکی بین اجزای مولفههای نظام اجتماعی میداند. او اجزای نظام اجتماعی را شامل دو زیر نظام الف) فرهنگی-ارزشی، و ب) زیرنظام اقتصادی میداند که زیرنظام فرهنگی-ارزشی دارای دو جزئی فرهنگ و نهادها است کهاین دو جزء مولفههایی مانند قوانین و نظام ارزشی را در بر میگیرد. زیرنظام اقتصادی دارای دو بعد فن آوری و منابع است. در نتیجه اجزای نظام اجتماعی عبارتاند از نهادها، فرهنگ، فن آوری و منابع که دارای ارتباط متقابل و دیالکتیکی با هم هستند و از این طریق جامعه را به تکامل و توسعه مواجهه میگردانند (1386: 39).
اهمیت توسعه باعث شده که از چند دهه قبل کشورهای مختلف جهان به طرق مختلف وارد فاز توسعه شوند. اکثر این کشورها حاضر به
تغییر دادن و دگرگون کردن ساختارها و ارزشهای حاکم بر جامعۀ خود شدهاند تا بتوانند از این طریق ترقی و پیشرفت برای جامعه خود حاصل کنند. یکی از این کشورها که بیش از یک قرن است خود را با آن درگیر کرده ایران است. ایران از عصر قاجار پی درپی با ایجاد تغییرات و اصلاحاتی و مبارزه با موانع آن دست و پنجه نرم میکرد. بعد از این دوره است که دست به نوسازی در بعضی زمینهها زده میشود.
از اولین تلاشها برای نوسازی در ایران باید به تلاشهای عباس میرزای قاجار بعد از شکست در جنگ با روس که عامل شکست ایران را مجهز بودن روسها به تجهیزات و جنگ افزارهای مدرن میدانست یا تلاش گستردۀ امیرکبیر در دوران صدارت سه سال و سه ماه خود برای نوسازی در زمینههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و نظامیدر دورۀ پادشاهی ناصرالدین شاه اشاره کرد. اگر چه نوسازیهای آنها به دلیل اینکه دست عدهای را از رسیدن به منافع خود کوتاه میکرد بعد از آنها ادامه پیدا نکرد و در هر دو مورد سیاستهای اصلاحی آنها از طرف حکومت مرکزی پشتیبانی نمیشد ولی نیاز به دگرگونی درکشور و عقب ماندگیایران نسبت به همسایهها را آشکار کردند.
نوسازی امری است که به ایجاد تغییر درحوزههای مختلف زندگی اجتماعی منجر میشود. برای رسیدن به توسعه، تغییر و دگرگونی لازم و ضروری به نظر میرسد به طوری که دستیابی به امر توسعه و نوسازی ساختارها به اندازهای پر اهمیت جلوه داده شده که مسئولان و دستاندرکاران اکثرکشورهای درحال توسعه وکم توسعه دستیابی به این هدف را تنها راه علاج و چارۀ خود در رفع مشکلات اجتماعی و اقتصادی مختلفی جامعۀ خود میدانستند. از جملۀاین مشکلات میتوان به وجود فقر گسترده، بیکاری، محرومیت، وکمبودهای غذایی اشاره کرد. «رهبران سیاسی و نخبگان اجتماعی جهان سوم در نیمۀ دوم قرن بیستم، صنعتی شدن ( لازمۀ نوسازی و توسعه) را اکسیری تلقی میکردند که از طریق آن رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی نظیر فقر، بیکاری و عدم امنیت درکوتاهترین مدت ممکن میسر میشود » (زاهدی،1390: 133).
به تبعیت از این سیاست، زمام داران وقتایران دستیابی به امر توسعه و نوسازی ساختارهای کشور را به صورت نظری در دستور کار خود قرار دادهاند ولی این مهم تا دههها بعد به صورت عملی و به طور مؤثر مورد توجه قرار نگرفت و در بعضی موارد که دست به اصلاحاتی زده شد با موانع بزرگ فرهنگی و انسانی مواجه میشد. کشور ما در دهههای اخیر تلاش بسیار کرده تا در حوزههای مختلف توسعه لازم را علارغم مشکلات متعدد و متنوع کسب کند. در دورۀ پهلوی اول و دوم تلاشهایی برای نوسازی کشور یا به تعبیری غربی کردن کشور انجام شده است. البته باید اشاره کردکه در این دوره آن چیزی که بیشتر مورد توجه بود جنبه سخت افزاری توسعه، صنعت و تکنولوژی بود تا توجه به بعد نرم افزاری آن. موفقیت توسعه در گرو توجۀ همزمان به هر دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری توسعه است. چرا که نرم افزارها یعنی فرهنگ و ارزشها و شرایط جامعه باید مهیای تغییر و دگرگونی و یا پذیرش سخت افزارها باشد. توسعه بدون توجه همزمان به هر دو بعد میسر نمیشود. همان طور که دیدیم در دوران رضاه شاه و محمدرضاه شاه مشکلات فراوانی در نتیجۀ اهمال کاری در این حوزه برای جامعهایجاد شد و در بعضی زمینهها نه تنها توسعهایایجاد نشد بلکه مشکلات عدیدهای برای مردم به وجود آورد. در این دوره مبارزۀ بین فرهنگ سنتی حاکم بر ساختار جامعه و فرهنگ مدرن و سرمایهداریانۀ وارداتی و به تبع آن مبارزۀ فکری واندیشهای حاصل از آن را در بین مخالفان و موافقان آن مشاهده میکنیم. البته باید اشاره کنیم که در این دوره پیشرفتهایی حاصله شده و در نتیجه فرهنگ پذیرش مسالمت آمیز ابزارهای و تکنولوژیهای مدرن در جامعۀ سنتیایران در دورههای بعد فراهم شد.
در مقابلاین سیاست، در دورههای بعد از انقلاب رویکردی تقریباً مخالف در میدان توسعه در پیش گرفته شد؛ به این منوال که دستاندرکاران امر توسعه بیشتر به گفتمان فرهنگی و ارزشهای حاکم بر جامعه توجه میکردند به طوری که آن جنبه از صنعت را وارد فرایند توسعه سازی کشور میکردند که با ارزشهای حاکم بر جامعه در ستیز نباشند. در این دوره برای بعضی از صنایع و فن آوریها خطوطی قرمز قرار دادند که گذر از آنها جرم و مخالف منافع ملی تلقی میشد. امروزه هم چنان توجه به فرایند توسعه درکانون نظریه و برنامههای کشور قرار دارد. برای رسیدن به توسعه، گفتمانها، رویکردها و نگاههای مختلفی به وجود آمده است. به تعبیری گفتمانهای توسعۀ اجتماعی متأثر از سلیقهها و علایق مختلف صاحب نظران و برنامهریزان و تصمیم سازان امور توسعه است. بنابراین، از آنجایی که سیاست توسعه در کشور ما با تغییر ساختارهای سیاسی جامعه تغییر میکند لازم است که دیدگاه اساتید که جریان سازان و کنشگران اصلی درایجاد فضای فکری و فرهنگی در این زمینهاند مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد. در نتیجه مسئلهاین تحقیق بررسیاین موضوعاین است که از بین گفتمانهای مختلفی که در زمینه توسعه مطرح شدهاند از نظر اعضای هیأت علمیگروههای علوم اجتماعی دانشگاههای استان تهران، جامعۀایران کدام گفتمان توسعه را بیشتر پذیرفته است؟ و چگونه میکوشد که در ابعاد مختلف، شرایط مورد نیاز جامعه را برای توسعه و پیشرفت آماده کند؟
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
1-3-1 اهمیت نظری تحقیق
نظریههای اجتماعی مختلف به شیوههای متفاوت موضوع توسعۀ اجتماعی را مد نظر قراردادهاند. دلیلاین امر آن است که از یک طرف مفهوم توسعۀ اجتماعی پیچیده و چند بعدی است و از طرف دیگر در علوم مختلف کاربردهای متفاوتی از آن به کاربرده شد. امروزه یکی از مهمترین رویکردها به توسعهاین است که جوامع از نظر شاخصههای اجتماعی توسعه درچه مرتبهای قرار دارند. شاخصههای اجتماعی مختلفی وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به امید به زندگی، نرخ مرگ و میر، میزان باسوادی، سطح درآمد، رشد اقتصادی و میزان رفاه اشاره کرد.
از زمان پیدایش علم جامعه شناسی و گرایشهای مربوط به آن از جمله توسعه، رهیافتهای متفاوتی در زمینۀ توسعه مطرح شد. هرکدام ازاین رهیافتها در دورههای مختلف و جوامع گوناگون به کارگرفته شدهاند. درایران نیز از زمان پیدایش اولین جرقههای توسعه و نوسازی تا به امروز نگاههای مختلفی نسبت به آن شکل گرفته است. هر کدام ازاین نگاهها به نوعی بهبود زندگی انسانها را در نظر میگرفتند و هرکدام با نگاهی متفاوت مولفههای توسعۀ اجتماعی، که در بالا ذکر شدهاند، را مد نظر قرار میدادند. همیشه بیناین شاخصها ارتباط متقابل وجود داشته ولی امروزه با پیچیدهتر شدن زندگی اجتماعیاین همبستگی و ارتباط هم پیچیدهتر شد. تنوع رویکردها و رهیافت توسعه نشانگراین ارتباط متقابل است زیرا زندگی اجتماعی به قدری دارای پیچیدگی است که با یک رویکرد فکری و از یک زاویه نمیتوان آن را بررسی و مطالعه کرد. در نتیجه تنوع رویکردها نتیجۀ تنوع نگاهها به امر توسعۀ اجتماعی و پیچیدگیاین امر است. کاربرد همین نگاههای متفاوت باعث شده درایران در هر دورهای به جنبههایی از توسعه توجه شود و جنبههای دیگری نادیده گرفته شوند. در این زمینه میتوان با نگاهی به سیاستهای توسعهای در دورۀ قاجاربه، پهلوی و جمهوری اسلامیصحتاین امر را متوجه شد. به طوری که میتوان با بررسی زندگی اجتماعی هر دوره تفاوت در توجه به ابعاد توسعه و رویکردها را ملاحظه کرد.
در زمینۀ توسعه و توسعۀ اجتماعی میتوان به دیدگاههای اساتید و هیأت علمیدانشگاهها به عنوان نشر دهندگان اصلی علم و دانش توسعه در هر جامعهای اشاره کرد. به طوری که اگر در جامعه دانشگاههای موفق و کارآمد و اساتید برجسته و صاحب نظر وجود داشته باشد توسعه و ترقی آن جامعه میتواند با سرعت و سهولت بیشتری به نتیجه برسد. سریع القلم در زمینه اهمیت علم در بحث توسعه معتقد استکه «توسعه، فرهنگ علمیمیطلبد. علم، زمینه برخورد سازمانی، استدلالی و منظم را با مشکلات و معضلات اجتماعی- اقتصادی فراهم میآورد. بنابراین در فرهنگ و آموزش اجتماعی مربوط به توسعه، برخورد علمیو مبنای علمی، زمینه ساز تحول دراندیشهها، مکانیسم و روشها است»(1391: 185). با توجه به این نکات در این پژوهش هدف آن است که مفهوم توسعۀ اجتماعی از منظر هیأت علمیو اساتید علوم اجتماعی دانشگاههای دولتی استان تهران مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. رفع موانع و مشکلاتی که در زمینه توسعه درجامعه ما وجود داردایجاب میکند که در این باره تحقیق و بررسی به عملاید. البته تلاشهایی در این باره صورت گرفته و تحقیقات و مطالعاتی انجام شده است که نشان دهنده اهمیت و ارزشی است که توسعۀ اجتماعی در توسعه کلی کشور دارد. اما در این زمینه باید مطالعات بیشترصورت گیرد تا ازاین طریق بتوان موانع ساختاری و ارزشی در دستیابی به توسعه و تعالی اجتماعیایران را از سر راه برداشته و شرایط زندگی شایسته و سزاوار افراداین مرز و بوم را فراهم کرد.
1-3-2 اهمیت عملی تحقیق
- فراهم کردن زمینه برای پژوهشهای مهم در زمینه توسعۀ اجتماعی تا ازاین طریق بتوانیم موانع نرم افزاری و سخت افزاری را در حد تواناین تحقیق از سر راه توسعه و بویژه توسعۀ اجتماعی کشور برداشته یا در حد توان به آنها اشارهای کنیم تا شاید توانسته باشیم در این زمینه کمکی به توسعه کشور کرده باشیم.
- فراهم کردن زمینۀ لازم برای آشنایی بیشتر با ابعاد و جوانب مختلف توسعۀ اجتماعی، شاخصههای توسعۀ اجتماعی و تحقیقات مختلفی که در این زمینه انجام شدهاند تا کسانی که میخواهند در زمینۀ توسعۀ اجتماعی قدم بردارند و در این زمینه دست به پژوهش بزنند کار خود را آسانتر دیده و انگیزۀ بیشتری به خود بگیرند.
- یکی دیگر از ضرورتهایاین تحقیقاین است که با انجام آن میخواهیم به برنامهریزان امر توسعه کمک کنیم تا در زمینه توسعۀ اجتماعی کشور برنامههای بهتر، مهمتر و متناسب با شرایط جامعه تدوین، تنظیم و اجرا کنند.
- آشنایی بیشتر دانشجویان با نظریههایی که در زمینه توسعه و توسعۀ اجتماعی مطرح شدهاند.
- و همچنین آشنایی آنها با دیدگاه اعضای هیأت علمیدر رابطه با توسعهی اجتماعی کشور.
1-3-3 هدفهای تحقیق
اهداف تحقیق شامل دو دسته هستند: اهداف کلی و اهداف جزیی. هر تحقیق معمولاً یک هدف کلی دارد و شامل چند هدف جزئی است که هدفهای جزئی زیر مجموعۀ و مرتبط با هدف کلی تحقیق هستند.
1-3-4 هدف کلی:
- ارزیابی و تحلیل دیدگاههای اعضای هیأت علمیگروههای علوم اجتماعی دانشگاههای دولتی استان تهران در زمینه گفتمانهای توسعۀ اجتماعی.
1-3-5 اهداف جزیی:
– تعیین گفتمانهایی که با شرایط و موقعیت جامعهایران سازگار بیشتری دارند؛
– تعییناینکه هیأت علمیبیشتر به کدام یک از شاخصههای توسعۀ اجتماعی توجه دارد و کدام را مطابق شرایط فعلی جامعه میدانند؛
– تعییناین کهکدامگفتمانها بهتر میتوانند یا توانستهاند شرایط توسعۀ اجتماعی را برای جامعه فراهم بیاورند؛
– مشخص کردن گفتمان و رویکرد توسعهای مسلط جامعهایران؛
– مشخص کردن مهمترین شاخص به کاربرده شده برای دستیابی به توسعه در جامعۀایران؛
– مشخص کردن موانع و مشکلات موجود بر سر راه گفتمانهای مختلف از نظر هیأت علمی؛
– مشخص کردن نظر هیأت علمیدربارۀ به کاربردن نوع غربی توسعۀ اجتماعی در جامعۀایران؛