عامگرایی و خاصگرایی از موضوعاتی است كه در جریان در گرفتن بحث جهانی شدن در نوشتههای جامعهشناسان مطرح شده است. در تعریف برخی جامعهشناسان عامگرایی به جریان مورد حمایت سرمایهداری جهانی اشاره دارد كه میكوشد فرهنگهای مقاوم را از سر راه خود بردارد و وارثان آن فرهنگها در دل یك فرهنگ مصرفی، لذتجو و بیتعصب حل كند. تا راه را برای گسترش بازار سرمایهداری باز شود و خطراتی كه از سوی فرهنگ و مذهب، سرمایههای آنها را تهدید میكند خنثی شود.
خاصگرایی نیز اشاره به فرهنگهایی دارد كه خطر را دریافتهاند و میكوشند با پناه بردن به ارزشهای ملی، مذهبی، بومی، صیانت (حتی در حد افراط) از آن ارزشها خود را از هجوم این فرهنگ عامگرا حفظ كنند.
جامعه کم و بیش در طی دهههای گذشته شاهد تحولات اجتماعی بوده است که یکی از نتایج آن گسترش و تعمیم تمایزات است و این تحولات عمدتاً بیرونی بودهاند. آنچه مسلم است این است که تحولات، مناسبات اجتماعی را از شکل سنتی آن خارج ساخته و جامعه ما دیگر تا حد زیادی اختصاصات یک جامعه سنتی را حداقل در ظاهر امر و در لایههای بیرونی مناسبات اجتماعی ندارد (صفری شالی، 1386: 26). شهر اردبیل بهعنوان جزئی از این جامعه بزرگ میباشد که به اصطلاح درحال گذار و رو به توسعه است و هر روز شاهد تغییر و تحولات اجتماعی بوده است که این تغییر و تحولات، تمایزات اجتماعی و به تبع آن مناسبات اجتماعی جدیدی را بهوجود آورده است که بر این مناسبات جدید بایستی نظم نوینی حاکم باشد. نظمی که شالودههای آن با نظم سنتی تفاوت داشته باشد. بحث خاصگرایی و عامگرایی بهعنوان یک مکانیسم با کارکردهای متعدد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود نقش مهمی را ایفا میکند که میتوان گفت مهمترین آن برقراری نظم اجتماعی و انسجام گروهی است. بهنحوی كه گرایش به خاصگرایی یا عامگرایی پیامدهای متفاوتی را در مراودات و تعاملات اجتماعی شهروندان خواهد داشت. خاصگرایی زمانی بیشتر نمود عینی پیدا میكند كه كنشگران اجتماعی خود را در برابر قومیتها، خواستگاهها و ارزشهای اجتماعی متفاوت و متناقض هم مشاهده كند و جهت رسیدن به ارزشهای مورد قبول عام بهجای نقش واقعی، نقش نمایشی بازی كند. از طرف دیگر از جمله عوامل تقویت کننده همبستگی اجتماعی داشتن ارزشهای مشترك، عامگرایی، دگراندیشی، همدلی و نوعدوستی است و عوامل تهدید کننده آن را سوءظنها، موضعگیریها و خاصگرایی میباشد. هر فردی میداند كه بدون پیروی از حداقل ارزشهای مورد قبول عموم مردم، حیات اجتماعی ناممكن است و این پیشفرض در واقع رابطهای است بین عامگرایی و وفاق اجتماعی. یعنی توافق جمعی بر سر مجموعهای از اصول و قواعد اجتماعی در یك میدان تعاملی اجتماعی كه موجب انرژی مثبت میشود (چلبی، 1383: 17).
1ـ2ـ بیان مساله
امروزه عموم محققان براین باورند كه عامل و حاصل توسعه، انسان است بهنحوی كه هرگونه تغییر و تحولی در گرایشات، باورهای افراد عامل تغییر در وضعیت عینی آنان است بدون شک رشد و تعالی هر نظام اجتماعی در پرتو همبستگی اجتماعی و وفاق عمومی افراد آن جامعه میسر میگردد (ربانی، 1388: 138).
جامعهشناسان ایجاد همبستگی اجتماعی افراد جامعه را ناشی از عواملی چون اعتقادات و احساسات مشترک و تعادل و هماهنگی میان باورها و ارزشها میدانند و عامل اصلی واگرایی انسانها را جدال و ستیز و کمبود امکانات مادی تلقی میکنند. از جمله عوامل تقویت کننده همبستگی اجتماعی داشتن ارزشهای مشترك، عامگرایی، دگراندیشی، همدلی و نوعدوستی است و عوامل تهدید کننده آن را سوءظنها، موضعگیریها و خاصگرایی میباشد. هر فردی میداند كه بدون پیروی از حداقل ارزشهای مورد قبول عموم مردم، حیات اجتماعی ناممكن است و این پیشفرض در واقع رایطهای است بین عامگرایی و وفاق اجتماعی. یعنی توافق جمعی بر سر مجموعهای از اصول و قواعد اجتماعی در یك میدان تعاملی اجتماعی كه موجب انرژی مثبت میشود (چلپی، 1383: 17).
بنابراین گرایش به كنشهای عامگرایی موجب تحقق ثبات سیاسی، مشاركت عمومی، تعاون و اعتماد اجتماعی بین شهروندان میشود.
آنچه در این تحقیق بهعنوان مسئله طرح میشود این است كه در چه شرایطی شهروندان بهعنوان كنشكران اجتماعی حتی بدون وجود یك تنظیم كننده خارجی گرایش به عامگرایی یا خاصگرایی دارند؟
از دیدگاه چلپی در نظم اجتماعی سنتی روابط اجتماعی (communal relationship) بیشتر صبغه عاطفی دارد از این نظر روابط اجتماعی در سطح جامعه بیشتر انتشاری (diffusional) خاصگراست بنابراین منشاء ارزشی در جوامع دارای نظم سنتی نوعاً در ماوراء طبیعت و جامعه است. بهنحوی كه هنجارهای قانونی مبتنی بر سنت، هنجار اخلاقی مبتنی بر سنتگرایی و اعضای جامعه به رعایت سنت احساس تعهد دارند لذا نوآوری و خلاقیت فردی چندان جایی ندارد.
خاصگرایی تمایل نیازی است كه كنشكران را به واكنش براساس ملاكها انتخاب خاص و موقعیت سوژه در یك سیستم روابط با سوژه ترغیب میكند (ربانی و دیگران، 1388: 137).
رزیتا سپهرنیا در تحقیقی تحت عنوان بررسی نقش جهانی شدن در شکلگیری «خاصگرائیهای فرهنگی» آورده است كه خاصگرائی هیچگونه تحمل و تساهل و همزیستی را بر نمیتابد و پلورالیسم در آن محلی از اعراب ندارد بر این اساس سه نوع خاصگرائی را میتوان شناسائی کرد:
خاصگرائی منزوی: به دیدگاه عدهای اطلاق میگردد که گروه خود را از محیط اجتماعی و گروههای دیگر جدا نگه میدارند در عین اعتقاد به برتری فرهنگی خود، انفعال فرهنگی در پیش میگیرند.
خاصگرائی سرسخت و ستیزهجو: این گروه هم مطلقاندیش هستند و هم برتری فرهنگی خاص را ادعا میکنند با این تفاوت که جهانگیر شدن فرهنگ موردنظر را رسالتی غیر قابل چشمپوشی قلمداد میکنند.
خاصگرائی ریشهدار: میکوشد تمایز گروههای متأثر از فرایند جهانی شدن را حفظ کند. این خاصگرایان از گرایشهای ادغامگر فرایند موردنظر آگاه هستند ولی بر حفظ تنوع در برابر آن ادغام و همگرائی تأکید میکنند (گلمحمدی، 1381: 163).
رفتار خاصگرایی بهمنزله اتخاذ یك موضع تحت تأثیر نظام ارزشی برخاسته از خردهفرهنگهای متفاوت است. از نظر چلپی اگر در جوامع توسعه نیافته بتوان عمومیت ارزشی را برقرار كرد میزان همبستگی اجتماعی و تعمیم ساختاری بالا میرود كه این كار با چارچوب ارزشی اجتماع امكانپذیر است بهگونهای كه تمامی خردهفرهنگهای موجود در آن بتوانند در حوزه این ارزشها حركت كنند (ربانی به نقل از عظیمی، 1388: 142).
شهر اردبیل بهعنوان مركز یك استان مرزی متشكل از شهروندانی است كه متأثر از عوامل برونمرزی و قومیتهای متفاوت (كرد، تالش، تات، آذری) دارای تعلقات، تعصبات و خردهفرهنگهای متنوعی میباشند و موضوع خاصگرایی بهعنوان یكی از موانع عمده توسعه مسئلهای است كه دامنگیر گروه كثیری از شهروندان میشود حال آنكه بیشتر اشخاص متأثر از نظام اجتماعی خود بهنوعی خاصگرا هستند لذا در سنجش این ایستار قبل از آنكه داشتن یا نداشتن ایستار خاصگرایانه مدنظر باشد، میزان و شدت آن مدنظر است.
اما بحث خاصگرایی و گرایش به آن بهعنوان یك پدیده اجتماعی متأثر از شرایط و عواملی میباشد كه این كار پژوهشی درپی تبیین میزان خاصگرایی و عوامل مرتبط یا آن میباشد. بهعبارتی پژوهش حاضر با استناد به نظریههای جامعهشناختی درپی پاسخ به این سئوال است كه میزان خاصگرایی در بین شهروندان شهر اردبیل تا چه حدی است؟ و عوامل مرتبط بر این گرایش كدامند؟
1ـ3ـ اهداف تحقیق
1ـ3ـ1ـ هدف کلی
بررسی میزان خاصگرایی شهروندان اردبیل و عوامل مرتبط با آن
1ـ3ـ2ـ اهداف جزئی تحقیق
- شناخت رابطه بین اعتماد اجتماعی با میزان خاصگرایی.
- شناخت رابطه بین احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و میزان خاصگرایی.
- شناخت رابطه بین رضایت اجتماعی شهروندان و میزان خاصگرایی.
- شناخت رابطه بین سنتگرایی شهروندان و كنش خاصگرایانه.
- شناخت رابطه بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی شهروندان و خاصگرایی.
1ـ4ـ اهمیت و ضرورت تحقیق
در شهر اردبیل بهعنوان مرکز استان که شاهد مهاجرت و تحرک روانی جمعیت هستیم و مهاجرت به این شهر با اهداف دستیابی به امکانات اقتصادی، فرهنگی ـ رفاهی انجام میپذیرد و بدین طریق افراد دارای خردهفرهنگهای متفاوتی میباشند. فرآیند تفکیک اجتماعی از طریق تکثیر گروهبندی اجتماعی تعداد خردهفرهنگها را افزایش میدهد و افزایش خردهفرهنگها نیز به نوبه خود زمینهی بالقوه اختلال نمادی را آماده میسازد. و اصولاً اگر جامعهای حائز شرایطی چون افزایش جمعیت یا تفکیک اجتماعی بالا یا محیط با غلظت نمادی بالا یا عدم ارتباطات بین گروهی و یا ترکیبی از آنها باشد آنگاه وافر بودن قواعد فرهنگی و اجتماعی از طریق تقسیم ارزش خاصگرایی را در بین کنشگران عمومیت میبخشد کما اینکه خاصگرایی مانع تعمیم ارزش در جامعه میشود متقابلاً عدم تعمیم ارزش موجب تقویت خاصگرایی میشود (چلبی، 1389: 142).
بنابراین با توجه به وجود خردهفرهنگها با مختصات اجتماعی، اقتصادی و قشربندیهای متنوع در شهر اردبیل مانعی برای تحقق وفاق اجتماعی و مشارکت عموم شهروندان در عرصههای مختلف توسعه و مدیریت شهری قلمداد میگردند و این شرایط بهخصوص در زمانی بهعنوان یک مسأله اجتماعی دارای اهمیت است که شهروندان احساس کنند که شاهد عدالت توزیعی در حوزه اجتماعی نیستند بهعبارتی
رتبهی اجتماعی افراد جهت دسترسی به منابع ارزشمند شهر یکسان نباشد و این تصور ذهنی جهت اکتشاف محقق در بین شهروندان از لحاظ دسترسی به چهار منابع ارزشمند یعنی: 1ـ منابع اقتصادی و مادی؛ 2ـ دارایی سازمانی یا دسترسی به قدرت سازمان یافته؛ 3ـ دارایی شهرت یا اعتبار اجتماعی یا دسترسی به تعهدات اجتماعی؛ 4ـ سرمایه یا میزان دسترسی به منابع معرفتی در جامعه برابر نیستند آنگاه شاهد موضعگیریهای اجتماعی، اقتصادی وسایل در شهر میشویم که به نوبه خود تبعات نامناسب و کژکارکردهای پنهانی در سطح شهر میشویم با عنایت به موارد ذکر شده انجام اینکار پژوهشی برای سنجش شدت و میزان خاصگرایی اهمیت و ضرورت مییابد.
1ـ5ـ سوالات تحقیق
- آیا بین میزان اعتماد اجتماعی و خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد؟
- آیا بین میزان احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
- آیا بین میزان رضایت اجتماعی و میزان خاصگرایی شهروندان رابطه وجود دارد؟
- آیا بین احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
- آیا میزان سنتگرایی شهروندان و كنش خاصگرایانه رابطه معناداری وجود دارد؟
- آیا بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
- آیا بین تصور شهروندان از گستره خاصگرایی در جامعه و گرایش به خاصگرایی رابطه وجود دارد؟
1ـ6ـ فرضیات پژوهش
- بین اعتماد اجتماعی با میزان خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد.
- بین احساس محرومیت اجتماعی شهروندان و خاصگرایی رابطه وجود دارد.
- بین رضایت اجتماعی و میزان خاصگرایی شهروندان رابطه وجود دارد.
- بین سنتگرایی شهروندان و كنش خاصگرایانه رابطه معناداری وجود دارد.
- بین پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی شهروندان و خاصگرایی رابطه معناداری وجود دارد.
- بین تصور شهروندان از گستره خاصگرایی در جامعه و گرایش به خاصگرایی رابطه وجود دارد.
1ـ7ـ قلمرو زمانی و مكانی تحقیق
قلمرو مكانی این تحقیق شهر اردبیل، واحد تحلیل كلیهی افراد بین سنین 18 تا 64 ساله ساكن شهر اردبیل و قلمرو زمانی آن سال 1393 میباشد.
2ـ1ـ چارچوب تئوریك
از نظر سیمن ساختار بروكراسی جامعه جدید، شرایطی را ایجاد كرده است كه در آن افراد نمیتوانند عواقب و نتایج كار خود را كنترل كنند و مدیریت جامعه و سیستم پاداش اجتماعی نیز بهگونه ای است كه فرد، بین رفتار خود و پاداش دریافتی از سوی جامعه، نمیتواند ارتباطی برقرار كند در چنین وضعیتی احساس انفصال و بیگانگی، بر فرد مستولی شده و او را به كنش منفصلانه در قبال جامعه سوق میدهد. و این بیگانگی و احساس بیقدرتی تأثیر منفی بر عامگرایی دارد (تبریزی، 1375: 102).
از نظر «لوین» بیگانگی اجتماعی حالتی است كه فرد خود را بهعنوان بخشی از روند سیاسی و اجتماعی جامعه بهشمار نمیآورد و كنش خود را در تعیین مسیر وقایع، بیتأثیر تلقی میكند (وطنی، 1387: 90).
دیدگاه ساختی ـ كاركردی:
در این دیدگاه بر ضرورتهای کارکردی و نیازهای یک نظام اجتماعی تأکید میشود. نظام اجتماعی گرایش به انجام وظایفی برای بقای نظام دارد که ساختهای اجتماعی وظیفه پاسخ دادن به این نیازها را دارند. پارسونز حیات اجتماعی را نوع خاصی از یک موجود زنده میداند. فکر زندگی اجتماعی بهمثابه یک نظام (شبکهای از اجزای مختلف) بخش ساختاری نظریه وی و تشبیه به یک نظام زیستشناختی، بخش کارکردگرا را تبیین میکند. از اینرو کارکردگرایی ساختاری عنوانی است که پارسونز بهکار خود میدهد. یک نظام اجتماعی کنش، مانند بدن انسان نیازهایی دارد که باید ارضا شوند تا آن نظام برقرار بماند و اجزایی دارد که برای رفع آن نیازها عمل میکنند. همه نظامهای زنده گرایش به تعادل یا نوعی رابطه پایدار متوازن میان اجزای گوناگون و حفظ خود جدا از نظامهای دیگر دارند. تأکید پارسونز همواره بر ثبات و نظم است و در حقیقت نظریه اجتماعی کوششی است برای پاسخ به این سؤال که «نظم اجتماعی چگونه امکانپذیر است (روشه، 1376: 20).
پارسونز در دوره دوم زندگیاش بر جامعهشناسی آمریکایی تأثیر و نفوذ عمیقی داشت؛ چراکه در چارچوب کلی ساختارگرایی کارکردی، پارسونز قدرت برتر بود. در این دوره نظریههای وی جدیترین نظریههای مورد بررسی در جامعهشناسی آمریکایی بودند. اوج شکوفایی پارسونز در این دوره مربوط به طراحی چارچوب مرسوم به آجیل (AGIL Framework) یا پارادایم چهار کارکردی (FourـFunction Paradigm) حاصل شد که بر مبنای متغیرهای الگویی کنش (Pattern Variable of Action) وی قرار داشت (روشه، 1376: 24).
نظام کنش:
پارسونز در کارهای اولیه خود جریانهای مختلف اندیشه اجتماعی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم را در چارچوبی فراگیر ترکیب میکند. مهمترین ویژگی این ترکیب درهم آمیختن نظریات کنش اجتماعی کلگرا و فردگرا است. پارسونز با بهرهگیری همزمان از رهیافتهای فردگرا و کلگرا به سازماندهی کنشهای فرد در نظامهای کنش میپردازد. پارسونز همچنین دنیای اجتماعی را از زاویه افکار مردم بهخصوص هنجارها و ارزشها مشاهده میکرد. هنجارها قواعدی اجتماعاً پذیرفته شدهاند که مردم آنها را بهکار میگیرند تا درباره کنشهای خود تصمیمگیری کنند. مهمترین فرایندهای اجتماعی تبادل معنا، نمادها و اطلاعات است (كرایب، 1378: 53). پارسونز بیش از نظریهپردازان قرن نوزدهم تلاش کرد تا روابط میان فرهنگ، شخصیت و ساختار اجتماعی را با ارائه الگوهای تجریدی و دارای قابلیت کاربرد عام بهشکلی نظاممند در قالب نظریه بیان کند (اسمیت، 1383: 46). وی با تأکید بر لزوم ایجاد یک نظریه عمومی و منظم برای روابط انسانی، توسعه یک نظریه انتزاعی را زمینه اصلی شکوفایی علم و موجب تسهیل نظریات تجربی قلمداد میکرد. پارسونز تحت تأثیر وبر و تا حدی توماس، کنش اجتماعی را بهعنوان موضوع اصلی جامعهشناسی خویش معرفی کرده و نظریه پیچیدهای را درباره آن عرضه میکند (ادیبی، 1354: 137). پارسونز معتقد است که تمام نظریات، در حال حرکت به سمت نوعی نظریه ارادهگرایانه کنش هستند که در آن انسانها انتخابکننده و تصمیمگیرنده در مورد اهداف گوناگون و وسایل مختلف برای رسیدن به آنها هستند. کنش بنیادی از یک کنشگر، وسایل، اهداف و محیطی ساخته میشود که شامل موضوعات مادی و اجتماعی و هنجارها و ارزشهاست (كرایب، 1378: 55). پارسونز اندیشه کنش را به مفهوم نظام اجتماعی بسط میدهد. نظام اجتماعی حول هنجارها و ارزشهایی ساخته میشود که بخشی از محیط کنشگران را تشکیل میدهد (كرایب، 1378: 56). از نظر پارسونز، کنش نوعی از رفتار است که جنبه آگاهانه دارد. وی از میان کنشها، کنش متقابل اجتماعی را مورد توجه قرار میدهد و فرد را در مرکز این نظریه قرار میدهد. پارسونز معانی مختلفی از نظام اجتماعی دارد. در یکجا آن را شبکه روابطی میداند که عاملین را دربر میگیرد و در جای دیگر تجمع افراد را در کنش متقابل میداند (ادیبی، 1354: 138).
پارسونز در کتاب «ساختار کنش اجتماعی» نظریهای با عنوان نظریه سیستمها دارد. وی در این نظریه نظام کنش را متشکل از چهار جزء میداند که عبارتاند از: نظام فرهنگی، نظام اجتماعی، نظام روانی و نظام زیستی. پارسونز برای این خردهسیستمها الگویی با عنوان آجیل AGIL معرفی میکند که برای حفظ و بقای یک سیستم اجتماعی لازمند و به کارکردهای هر سیستم در جهت بقای جامعه اشاره دارند (اسمیت، 1383: 57).
هر نظامی در هر سطحی برای اینکه بقا پیدا کند باید چهار نیاز یا پیشنیاز را برآورده کند که پارسونز آن را پیششرطهای کارکردی مینامد. این پیششرطها عبارتاند از:
1ـ انطباقپذیری (Adaptation)؛ هر نظامی باید با محیط خود انطباق پیدا کند.
2ـ دستیابی به هدف (Goal Attainment)؛ هر نظامی باید وسایلی برای بسیج منابع خود داشته باشد تا بتواند به هدفهای خود دست یابد و رضایت حاصل کند.
3ـ یکپارچگی (Integration)؛ هر نظامی باید هماهنگی درونی اجزای خود را حفظ کند و شیوههای برخورد با انحراف را بهوجود آورد؛ بهعبارت دیگر باید خود را منسجم نگه دارد.
4ـ حفظ انگاره (Latent Pattern Maintenance)؛ هر نظامی باید تا حد ممکن خود را در حالت تعادل نگه دارد (چلپی، 1373: 128).
هریک از این کارکردها مربوط به یکی از نظامهای اجتماعی است. سازگاری و انطباق با جهان مادی کارکرد نظام اقتصادی، تحقق اهداف در نظام اجتماعی کارکرد نظام سیاسی، یکپارچگی و حفظ نظم مرتبط با نظام حقوقی و قانونی و الگوی پنهان حفظ نظم وظیفه نظام فرهنگی است (چلپی، 1373: 130).
در این الگو تمام نظامها قدرت برابر ندارند. درست است که هریک از این سیستمها از هم مستقل و مجزایند، اما در این میان اهمیت نظام فرهنگی از سایر نظامها بیشتر است. پارسونز نظام فرهنگی را شامل سه قلمرو عمده میداند:
1ـ قلمرو نهادهای شناختی؛ که با اندیشهها و باورهای مربوط به جهان خارج در ارتباط است.
2ـ نهادهای بیانی؛ مثل هنر و موسیقی که در ارتباطات عاطفی بهکار میروند.
3ـ معیارها و هنجارهای اخلاقی؛ که با درستی و نادرستی کنشهای انسانی ارتباط دارند.
نظام فرهنگی از نظر پارسونز ادغام و اجتماعی شدن افراد در جامعه است. کنش اجتماعی افراد دربرگیرنده گزینشهایی است که براساس ارزشها و هنجارهای درون نظام فرهنگی مشخص میشوند؛ یعنی افراد براساس ارزشهای فرهنگی که در آنها درونی شده به کنش اجتماعی میپردازند (چلپی، 1373: 141).
متغیرهای الگویی پارسونز:
پارسونز برای تحلیل کنش، شیوههای متفاوتی را طراحی کرده و آن را متغیرهای الگویی مینامد. متغیرهای الگویی دو جنبه مختلف از کار پارسونز را در کنار یکدیگر قرار میدهند: نظریه کنش و نظریه نظامها. هم کنشهای فردی و هم سازمانبندی نظام را میتوان نوعی انتخاب از میان بدیلهای مختلف تلقی کرد. همه کنشها متضمن این انتخاباند و چهار جفت بدیل اصلی در این زمینه وجود دارد:
1ـ خاصگرایی ـ عامگرایی؛ میتوان یک شیء را چیزی خاص و منحصر بهفرد (رفتار فرزندان) یا واحدی از یک طبقه عمومی بهشمار آورد.
2ـ عاطفی ـ بیطرفی عاطفی؛ در یک رابطه اجتماعی یا با تمامی احساسات (رابطه با فرزندان) و یا بیطرفانه میتوان وارد شد مثل دانشجویان.
3ـ کیفیت ـ عملکرد؛ میتوان برای یک شیء بهخاطر خودش ارزش قایل شد (فرزندان) یا بهخاطر کاری که میتوان با آن انجام داد.