امروزه شناخت و پیش بینی نیازهای مشتریان برای بنگاه اقتصادی جهت کسب مزیت رقابتی و بخش بندی بازار ضروری است. مشتری عامل کلیدی و محوری در تقویت چابکی سازمان قلمداد میشود و جهت گیری کلیه اهداف، استراتژیها و منابع حول محور جذب و نگهداری مشتری میباشد. حفظ و تقویت وفاداری مشتریان برای شرکتهایی که دغدغه حفظ و توسعه جایگاه رقابتی خویش را در بازار دارند، چالشی استراتژیک تلقی میشود؛ بنابراین وفاداری مشتریان کلید موفقیت تجاری سازمان محسوب میشود بدین معنا که با افزایش وفاداری مشتریان میتوان انتظار داشت سهم بازار و میزان سود دهی بنگاه اقتصادی ارتقا مییابد. درک بازار با برنامهریزی و اتخاذ استراتژیهای مناسب جهت وفادار کردن مشتریان و افزایش نرخ وفاداری آنها منافع بلند مدت برای بنگاههای اقتصادی را سبب میشود (حمیدی زاده و غمخواری، 1388). بنابراین بازارگرایی به عنوان کاربرد مفهوم بازاریابی از آن رو مورد توجه سازمانهای عصر حاضر قرار دارد که مشتری اکنون به دلیل پیشی گرفتن تولید بر تقاضا و افزایش رقابت میان تولیدکنندگان انتخابگر شده است (نیکومرام و حیدرزاده، 1385) و عدم توجه به مشتری راهی به سوی نابودی برای هر کسب و کاری محسوب میشود. بنابراین بازارگرایی پیش نیاز عملیات موفق یک کسب و کار میباشد.
همانطور که بیان شد، مشتری عاملی کلیدی و محوری در تقویت چابکی سازمان قلمداد میشود. تغییر، باثبات ترین مشخصهای است که میتوان برای دنیای کنونی کسب وکار معرفی کر د(الفت، زنجیرچی، 1389). امروزه شرکت ها با رقابتی بسیار شدید رو به رو هستند که از تغییرات تکنولوژیکی و تغییر در تقاضای مشتریان ناشی میشود. این وضعیت باعث زیر سؤال رفتن صحت مدلهای سنتی مدیریت شده است( جعفرنژاد و درویش،1388). شرکتها باید به طور مؤثر بر تغییرات مستمر و غیرمنتظره و همچنین چالشهای جدید مشتریان با هزینه اندک فایق آیند؛ بنابراین، توانایی واکنش سریع و اثربخش ، رقابت مبتنی بر زمان و تأمین نیازهای مشتری، مشخصهی قطعی رقابت جویی شده است. در واقع چابکی ضرورتی برای بقا در مقابل رقبا، تحت محیطهای متغیر برای برخورد با چالشهای تحویل سریع محصولات و خدمات، کیفیت و رضایت مشتری است(صدیقه و محفوظی،1389). توانایی پاسخگویی سریع به تغییرات بازار، چابکی نامیده میشود که امروزه عامل اصلی بقای بنگاهها تلقی میشود(محمدی و امیری،1391).
با توجه به مطالب عنوان شده، در این تحقیق به بررسی تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک با تأکید بر نقش فرهنگ سازمانی پرداخته شده است.
همچنین شایان ذکر است که در این تحقیق منظور از چابکی استراتژیک همان چابکی سازمان میباشد.
1-2- تعریف مساله
گرایش بازار به طور کلی بیانگر پاسخ یک شرکت به نیازهای فعلی بازارش است (چانگ، 2011). نارور و اسلاتر (1990) گرایش بازار را به این صورت تعریف کردند: “فرهنگ سازمانیای که به موثرترین و کاراترین شکل، رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش افزوده برای خریداران و در پی آن عملکرد بالاتری برای کسب و کار را به وجود میآورد. “بازارگرایی نه تنها برای خارج از سازمان بلکه در داخل سازمان و نه تنها در بازارهای داخل یک کشور و بلکه در بازارهای بین المللی و جهانی هم مورد توجه میباشد (لی و همکاران، 2006). تمرکز بر نیازهای مشتری به شرکت این اجازه را میدهد تا ارزش افزوده بالاتری را تأمین کرده و بدین ترتیب منجر به سطوح بالاتری از رضایت
مشتری میشود (دیبرل، 2011). یک سازمان بازارگرا با نظارت مستمر بر نیازهای مشتریان، سعی در جلب رضایت آنها به وسیله اصلاح خروجیهای خود با حفظ سود قابل قبول مینماید (کوهلی و جاروسکی ،1990، نارور و اسلاتر، 1990).
از طرفی دیگر بهکارگیری چابکی استراتژیک در سازمانها، راهبردی برای موفقیت در محیطهای رقابتی و نامطمئن امروزی است. بنابراین چابکی استراتژیک در محیطهای فوق رقابتی امروز بسیار نیاز است. مفهوم چابکی برای اولین بار توسط ناگل و داو(1992) در مؤسسهی آیوکوک معرفی شد. همانطور که سازمانها در محیطهایی متلاطم فعالیت میکردند، این مفهوم توجه زیادی را به خود جلب نمود و سازمانها اهمیت پاسخگویی سریع به نیازها و تقاضاهای متغیر محیطی با روشهای کارآمد هزینهای را دریافتند.(سیگور و همکاران، 2000). گلدمن و همکاران(1995) بیان نمودند”سازمانی چابک نامیده میشود که بتواند به طور سودآوری در محیط متلاطم با نیازهای متغیر و غیر قابل پیشبینی امروزی فعالیت نماید. بنابراین چابکی راهی است برای مدیریت سازمانها که با یک واکنش سریع و موثر به بازارهای در حال تغییر از طریق تولید محصولات و خدماتی که مشتری محور است، عمل مینماید و به ابزاری برای رقابت تبدیل شده است.(ژانگ و شریفی، 2007). سازمانهای چابک با تغییر، عدم قطعیت و غیرقابل پیش بینی بودن محیط کسب و کارشان و پاسخ مناسب دادن به این تغییرات عجین شدهاند. در بر داشتن استراتژیهای چابکی برای سازمانها منافعی دارد مانند پاسخهایی سریع و مؤثر به نیازهای در حال تغییر بازار، قابلیت سفارشی کردن محصولات و خدمات تحویل داده شده به مشتری، هزینه های تولید کاهش یافته، افزایش رضایت مشتری و حذف فعالیتهایی که ارزش افزودهای ایجاد نمیکنند.(سافورد؛گوش و مورثی،2006).
بنا بر تحقیقات انجام شده، توانایی شناسایی تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتریان از طریق بازارگرایی، پیشزمینهای ضروری در توانایی برای پاسخ به این تغییرات است. بهبود برنامههای چابکی، برای توسعهی قابلیتهای سازمانی جهت پاسخ سریع و مؤثر به تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتری، طراحی شده است(زلباست، گرین جی آر؛ ابشایر و ساوور؛ 2010). براون شیدل و سوره(2009) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور غیرمستقیم از طریق انسجام سازمانی بر چابکی اثر میگذارد. لین(2004) دریافت که بازارگرایی بطور مثبتی بر شبکهی نوآوری چابکی اثر میگذارد. زلباست و همکاران(2010) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور مستقیم و مثبت بر تولید به موقع، مدیریت کیفیت جامع و چابکی تولید، اثر میگذارد. در این پژوهش، چابکی استراتژیک معادل چابکی سازمانی در نظر گرفته میشود.
هر سازمانی دارای شخصیتی است مانند انسان، همانگونه که عنصر اصلی شخصیت یک انسان فرهنگ اوست، عنصر اصلی شخصیت یک سازمان نیز فرهنگ سازمان است(هیلز چارلز،2002). سازمانهای موفق دنیا به ویژه آنهایی که تا سطح بالای ایمنی راه پیمودهاند، مدعی هستند که به بسیاری از این موفقیتها از راه تقویت فرهنگ سازمانی خود، دست یافتهاند. با توجه به اهمیت مبحث فرهنگ سازمانی در هر سازمانی، بدیهی است که موفقیت در پیادهسازی شیوههای نوین و تکنیکهای جدید مدیریتی، مستلزم پشتیبانی از طرف فرهنگ سازمانی است. تحقق اهداف هر سازمان در گرو هماهنگی فرهنگ سازمانی به عنوان شاخص وضعیت نیروی انسانی با اهداف و استراتژیهای تدوین شده است(ابزری، مهدی؛ دلوی، محمدرضا، 1388). در تعریفی از فرهنگ سازمانی بیان میشود، فرهنگ سازمانی به معنای ارزش ها، مفروضات و هنجارهای مشترک بین افراد است(شین،1985).
از طرفی دیگر در تحقیقات انجام شده این نتیجه حاصل شده است که بازارگرایی و توانایی بازارگرا شدن بطور فزایندهای در فرهنگ سازمانی ریشه دارد و عواملی که بعنوان پیشزمینههایی برای بازارگرایی پیشبینی شده اند مانند تأکید مدیران عالی، سیستم پاداش و تمرکز ممکن است نقشی کمرنگتر از فرهنگ داشته باشند(گبهاردت و همکاران[16]،2006).
همچنین بنابر مطالعهی پیشینهی تحقیق، دریافت شد که تحقیقات متعددی به بررسی رابطهی میان فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختهاند(رابینسون و شارپ[17]،2005؛ شرهی و کاروسکی[18]،2007؛ استرود و هاف و ترتیاکو[19]،2009؛ تولفو و وازلاویک[20]،2008). جوهان لیواری و نتا لیواری[21] (2011) به بررسی رابطهی فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختند و به این نتیجه رسیدند که هر فرهنگی به جز فرهنگ سلسله مراتبی، کاربرد روشهای چابک را افزایش میدهد. جیم شفیلد و جولین لمتایر[22](2013) بیان میکنند که توسعهی برنامههای چابکی توسط محیط سازمان( فرهنگ سازمانی) و توانمندی اعضای سازمان، تحت تأثیر قرار میگیرد.
بنابراین با توجه به اینکه فرهنگ سازمانی بر دو متغیر بازارگرایی و چابکی اثرگذار است و از طرفی بازارگرایی بر چابکی نیز تأثیر دارد، در این تحقیق بر آن شدیم که به بررسی رابطهی بازارگرایی و چابکی و نقش تعدیلگر فرهنگ سازمانی بپردازیم.
در این فصل به مباحث کلی پژوهش شامل اهداف، فرضیات و سؤالات تحقیق و مباحث دیگری از قبیل تعریف واژگان پرداخته میشود.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به مطالب عنوان شده به نظر میرسد که بازارگرایی بستری مناسب برای بروز و ظهور چابکی استراتژیک در سازمان است چرا که هر دو هدفی مشترک دارند و آن پاسخ به نیازهای متغیر مشتری است تا از این طریق ارزش افزودهای برای آنها ایجاد کنند. بنابراین منطقی به نظر میرسد که بررسی تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک سازمان نیازمند بررسی دقیقتری است، لازم به ذکر است آنچه که بر میزان اهمیت این مورد میافزاید این است که در تحقیقاتی ارتباط بازارگرایی بر چابکی استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته است اما اینکه آیا فرهنگ سازمانی میتواند تعدیل کنندهی رابطهی این دو باشد با خیر، تا کنون مورد بررسی واقع نشده است.
1-4- اهداف تحقیق
هدف اصلی این تحقیق” تعیین تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک با تأکید بر فرهنگ سازمانی در صنعت دارو” میباشد و در این راستا اهداف فرعی عبارتند از:
- تعیین وضعیت چابکی استراتژیک در صنعت دارو؛
- تعیین وضعیت بازارگرایی در صنعت دارو؛
- تعیین وضعیت فرهنگ سازمانی در صنعت دارو.
1-5- سؤالهای تحقیق
آیا بازارگرایی چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
آیا فرهنگ سازمانی، چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
1-6- فرضیه ها/ پیش فرض ها
1-6-1- فرضیههای اصلی
بازارگرایی، چابکی استراتژیک سازمان را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار میدهد.
- مشتری گرایی، چابکی استراتژیک در صنعت دارو را تحت تأثیر قرار میدهد.
- رقابت مداری، چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار میدهد.
- هماهنگی بین بخشی ، چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار میدهد.
- فرهنگ سازمانی، رابطه ی بین بازارگرایی و چابکی استراتژیک را تحت تأثیر قرار میدهد.
– Chung
– Narver
– Slater
– Dibrell
– Kohli
– Jaworski
7-Strategic agility
8-Nagl & Dove
9-Siegore
1-Goldman
2-Zhang & Saarifi
3-P.M.Swafford, S.Ghosh, N.Murthy
4- Pamela J. Zelbst, Kenneth W. Green, Jr, Roger D. Abshire, Victor E. Sower
– Hill Charles
–Schein
– Gebhardt et al
– H. Robinson, H. Sharp
-B. Sherehiy, W. Karwowski, J.K. Layer
– D.E. Strode, S.L. Huff
– C. Tolfo, R.S. Wazlawick
– Juhani Iivari, Netta Iivari
– Jim Sheffield , Julien Lemétayer
1-Market-Orientation
2-Customer-Orientation
3-competieor-Orientation
4-Interfunctional-Coordination