تراکم خاک به فرایندی گفته میشود که سبب افزایش چگالی ظاهری خاک شده و موجب کاهش حجم و پیوستگی منافذ، کاهش نفوذپذیری آبی و هوایی خاک، افزایش مقاومت مکانیکی خاک و تغییر در پیکره خاک میشود. تراکم خاک میتواند در اثر: 1) ویژگیهای ذاتی مربوط به پیدایش و تکامل خاک، 2) انقباض طبیعی در اثر خشکشدن، 3) آبیاری سطحی که موجب بازشدن کلوخهها و خاکدانههای ناپایدار خاک شده و موقعیت ذرات را نسبت به یکدیگر تغییر میدهد، 4) تحکیم بخشی موضعی و تراکم طبیعی و مجدد خاک در طول فصل زراعی و 5) عبور تراکتور و سایر ماشینهای کشاورزی روی و یا در خاک به ویژه در حالتی که مقاومت مکانیکی خاک به علت زیادبودن مقدار رطوبت خاک کم بوده و امکان صدمه به ساختمان خاک وجود دارد، ایجاد شود [].
وقتی خاک متراکم میشود، تغییراتی در خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک، مثل ساختمان، حجم، اندازه و پیوستگی منافذ، قوام خاک (چسبندگی و دگر چسبی) به وجود میآید که نقش مهمی را در توسعه و رشد ریشه گیاهان بازی میکنند []. تراکم خاک باعث تخریب ساختمان خاک، کاهش نفوذ پذیری آب و هوا و بالاخره کاهش عملکرد زراعی میگردد. [].
تراکم خاک ایجاد شده در لایههای زیرین را میتوان با عملیات زیرشکنزنی (Subsoiling) اصلاح کرد []. شکافتن خاک متراکم شده توسط یک عمیقکار مرسوم (زیرشکن) در عمق مورد نظر، نیازمند نیروی کششی بالا وهمچنین باعث افزایش مصرف سوخت، افزایش استهلاک ابزار خاکورز وتولید کلوخههای بزرک میشود []. همچنین در صورتیکه ابزار خاکورز عمقی (زیرشکن) زیر عمق بحرانی (عمقی که در زیر آن خاک بهجای حرکت به بالا و کاهش در چگالی ظاهری آن، تمایل به حرکت به سمت جلو و کنارهها داشته و در نتیجه افزایش در حجم بههم خوردگی در خاک مشاهده نمیشود) کار کند، مقدار جحم بههم خوردشدگی آن ناچیز و عملیات خاکورزی عمیق ناموثر میشود[]..
ازجمله روشهای استفاده شده برای کاهش مقاومت ویژه ابزار خاکورز عمیقکار وکاهش اندازه کلوخههای ایجاد شده، بالهها به ابزار عمیقکار و استفاده از ابزار خاکورز در عمق کمترو در جلوی ابزار عمیقکار نصب میباشد. گادوین واسپور (1987) گزارش نمودند که اضافه کردن باله (wing) به ابزار عمیقکار و استفاده از ابزار سطحیکار (Shallow leading tine) در جلوی ابزار خاکورز عمیقکار (زیرشکن) میتواند منجر به افزایش حجم بههمخوردگی و آرایش موثرتر قطعات خاک در عمق، کاهش مقاومت ویژه و افزایش عمق بحرانی ابزار عمیقکار گردد (گادوین واسپور، 1987).
گادوین واسپور )1977( گزارش کردند که در دو سطحکار با آرایش زیگزاگ، عمق بهینه برای ابزارهای جلویی، برابر عمق ابزار عقبی، فاصلهی عرضی بهینه برای دو سطحیکار ، 5/2 برابر عمق ابزار عقبی و فاصلهی طولی بهینه، بین ابزار جلویی و عقبی، بزرگتر یا مساوی 5/1 برابر عمق ابزار عقبی میباشد[]. گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که هنگامی که یک سطحیکار به صورت همراستا در جلوی یک عمیقکار استفاده شود، مقاومت کششی مورد نیاز افزایش مییابد و این افزایش در مقاومت کششی زمانی ماکزیمم میشود که عمق ابزار سطحیکار، نصف عمق ابزار عمیقکار باشد []. در به کارگیری ابزارهای چند سطحکار، حمزه و همکاران (2011) گزارش نموداند که متصل کردن بیش از یک ابزار سطحیکار در جلوی ابزار اصلی به صورت همراستا تاثیر معنیداری در کاهش نیروی کشش نداشت []. در تعیین عمق مطلوب ابزار سطحیکار که در جلوی عمیقکار (که در آن نسبت خاک بههمخورده به نیروی لازم بیشترین مقدار باشد) در یک آرایش دو سطحکار همراستا کار میکند، کاسیسیرا و همکاران (2005) گزارش دادند که برای بهینه کردن انرژی مورد نیاز، مطلوبترین عمق برای ابزار جلویی (سطحیکار) ، زمانی بهدست میآید که عمقی برابر با 80% عمق ابزار عقبی(عمیقکار) داشته باشد [].
حمزه و همکاران (2011) که عملکرد ابزار دو و سه سطحکار را با ابزار یک سطحکار در بازه عمقهای 10، 20 و 30 سانتیمتری در یک خاک رسی مقایسه نمودند؛ نتیجه گرفتند سهسطحکار، علاوه بر کاهش مقاومت کششی، کلوخه های بسیار کوچکتر ایجاد و امکان خاکورزی در بازه رطوبتی بیشتر را ممکن میسازند. آنها موثرترین پیکربندی را دوسطحکار پیشنهاد کردند که در آن، ابزار سطحیکار در عمقی حدود ½ تا ⅓ عمق ابزار عمیقکار قرار داشته باشد [].
پژوهش در خصوص استفاده از چندسطحکارها به منظور خاکورزی عمیق در دنیا و بهویژه ایران نادر است، لذا در این پژوهش سعی شد عملکرد یک زیرشکن بالهدار (یک سطحکار) با دو سطحکار و سه سطحکار ازمنظر مقاومت ویژه و درجه خردشدگی خاک با هم مقایسه شود.
اهداف
- مقایسه پارامترهای عملکردی ( مقاومت کششی، سطح مقطع خاک بههمخورده، مقاومت ویژه، سطح مقطع بالاآمدگی خاک، قطر متوسط وزنی کلوخهای و درصد کاهش چگالی ظاهری خاک پس از عملیات خاکورزی) یک عمیقکار سه سطحکار در دو آرایش همراستا و زیگزاگ با یک عمیقکار یک و دهسطحکار در عملیات خاکورزی عمیق و
- مقایسه پارامترهای عملکردی یک دو سطحکار با دو آرایش همراستا و زیگزاگ با تک سطحکار در عملیات خاکورزی سطحی.
فصل دوم
بررسی منابع
2-1- روشهای خاكورزی
خاكورزی عبارت است از بههمخوردگی فیزیکی خاک و از بین بردن فشردگی خاک در لایههای سطحی و عمقی به منظور تهیه بستر ریشه و بذر ، افزایش سرعت نفوذ آب، هوا و ریشه در خاک و کنترل علفهای هرز []. اهداف خاكورزی عبارتند از: 1) تهیه محیطی مناسب جهت جوانه زدن بذر و سر از خاک در آوردن گیاهچه، رشد و توسعه ریشه، 2) کنترل علفهای هرز، 3) مدیریت بقایای گیاهی جهت کنترل فرسایش خاک و 4) افزایش نفوذپذیری آب به خاک میباشد []. در واقع عملیات خاك رزی مناسب، موجب بهبود ساختمان خاک، افزایش خلل و فرج، توزیع بهتر خاکدانهها و نهایتاً اصلاح ویژگیهای فیزیکی خاک میشود []. اجرای مناسب عملیات خاكورزی از دو جنبه حائز اهمیت است. نخست آنکه عملیات خاكورزی در بین مجموعه عملیات زراعی به عنوان انرژیبرترین عملیات شناخته شده است. دوم آنکه عملکرد و کیفیت محصول نهایی نیز تا حد زیادی تابع کیفیت انجام عملیات خاك ورزی میباشد [].انواع سامانههای خاك ورزی را میتوان به خاك ورزی مرسوم[2] و خاك ورزی حفاظتی تقسیم نمود. در سامانههای خاكورزی مرسوم، انجام عملیات میتواند به دو بخش اولیه و ثانویه تقسیم شود.
خاكورزی از جمله عوامل مدیریتی مهمی است که میتواند موجب تخریب یا بهبود ساختمان خاک شود. روش معمول خاكورزی با حداکثر بههم خوردگی خاک با استفاده از ادوات خاکورز نظیر گاوآهن برگرداندار و دیسک، طی چند مرحله موجب بههم خوردن ساختمان طبیعی خاک سطحی میگردد []. گاوآهن برگرداندار معمولا برای مدفون کردن بقایا، علفهای هرز، کودهای دامی و بهبود شرایط فیزیکی خاک استفاده میشود []. استفاده از گاوآهن برگرداندار برای عملیات خاكورزی، نیاز به زمان و انرژی زیاد دارد. در دهههای 1980-1970، تحول چشمگیری در مفهوم نیاز به خاكورزی برای تولید محصولات زراعی به وجود آمد. به همین لحاظ سامانههای خاكورزی حفاظتی از جمله کمخاك ورزی، بدون خاك ورزی و ورز-کاشت مورد توجه قرار گرفت []. لال و همکاران (1994) تغییرات زیادی در خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک خاک، پس از 28 سال اعمال روش بیخاکورزی از جمله بهبود در وضعیت دانهبندی، موادآلی و نفوذ آب در خاک گزارش کردند[]. مالی و اوسولیوان (1990) دریافتند که پس از 5 سال اعمال تیمار بیخاكورزی مقاومت به نفوذ در خاک سطحی نسبت به تیمار با خاکورزی مرسوم افزایش پیدا کرد ولی تاثیر زیادی بر عمقهای پایینتر خاک نگذاشت []. بررسیهای یالسین و همکاران (2005) نشان داد کشت مستقیم بهترین نتیجه را از نظر مصرف سوخت و راندمان خاکورزی با 9/8 لیتر در هکتار و 25/1 هکتار در ساعت در مقایسه با خاکورزی مرسوم و حداقل خاکورزی بدست میدهد؛ اگر چه خاکورزی مرسوم بستر بذر خوب و بدون علف هرز و عملکرد خوب را تهیه میکند اما کشت مستقیم تقریبا 6 برابر مصرف سوخت و 4 برابر زمان عملیات را کاهش داد []. چهار روش تهیه بستر بذر و کاشت گندم آبی توسط همت (1375) در منطقه اصفهان انجام گردید. این روشها شامل دیسکزدن بعد از شخم و کاشت با خطیکار غلات، خاکورزی با خاکورز دوار (روتیواتور)، ورز-کاشت و بیخاکورزی بود. نتایج نشان داد كه روش دیسک زدن، به طور معنیداری بیشترین درصد سبز نهایی و بیشترین شاخص سرعت سبزشدن را داشت و روش بیخاکورزی به طور معنیداری کمتر از روش دیسک زدن بود. روش ورز-کاشت به طور معنیداری دارای کمترین درصد سبز نهایی بذر و شاخص سرعت سبز شدن بود [].
2-1-1- خاكورزی اولیه
خاكورزی اولیه خاک را برش داده و خرد میکند و سطح خاک را خشن و ناهموارتر رها میکند. بقایای گیاهی ممکن است با برگردان کردن دفن شوند و یا با لایههای خاک مخلوط شوند یا اساساً دست نخورده رها گردند. معمولا در خاكورزی اولیه از ابزارهایی مانند گاوآهن برگرداندار، گاوآهن قلمی یا چیزل ،پنجه غازی عریض، دیسکو دیگر ابزار هایمشابه استفاده میشود [].
2-1-2- خاكورزی ثانویه
پس از شخم، در عمقی معمولا برابر با عمق خاکورزی کلوخه میشود. بستر بذر در صورتی آماده خواهد شد که کلوخههای سطحی در عمق کمتر ( حدود نصف) از عمق شخم، شکسته شوند و در صورت لزوم لایهی سطحی خاک تثبیت شود []. خاكورزی ثانویه برای تهیه بستر بذر انجام میشود. ضمناً از ادوات خاكورزی ثانویه جهت از بین بردن علفهای هرز، مخلوط کردن بقایای گیاهی وعلفکشها با خاک استفاده میشود [].
2-2- تراکم خاک
تراکم خاک کاهش در حجم منافذ خاک و بازآرایی در ذرات خاک است که در اثر پدیده های طبیعی و عوامل خارجی (تردد تراکتور روی سطح خاک و توسط ابزارهای مکانیکی در داخل خاک) ایجاد می شود. زمانی خاک به عنوان یک خاک متراکم مطرح می شود که تخلخل در آن به حدی کم باشد که تهویه در خاک به سختی اتفاق افتد و یا خاک سفت است و منافذ آن ، آنقدر کوچک هستند که از نفوذ ریشه ممانعت می کنند ونفوذپذیری آب به خاک و زهکشی خوبی اتفاق نمی افتد []. تاثیر زیانآور تراکم زیاد خاک ، بهصورت افزایش فرسایش، کاهش بازده محصولات، افزایش انرژی مورد نیاز در خاکورزی و صدمات محیطی دیده می شود []. تراکم خاک یکی از معضلات موجود در کشت محصولات کشاورزی میباشد که به دلایل مختلفی این اثر در خاکهای کشاورزی ظاهر میشود. یکی از عوامل، تراکم خاک زیرین ناشی از وزن خاک بالایی میباشد که به صورت طبیعی ایجاد میشود[]. از دیگر عوامل تراکم خاک، تردد ماشینهای مدرن و سنگین در خاکهای تر ، استفاده بیش از حد از خاک بدون آیشگذاری و رعایت نناوب زراعی و چراندن بیش از حد حیوانات [].در خاکهای متراکم، منافذ بزرگ، که موثرترین عامل در حرکت آب وگاز در خاک میباشند، کاهش مییابند و بنابراین توانایی خاک برای انتقال آب کاهش مییابد ودر کل تبادل گازی خاک محدود میشود []. تراکم خاک همچنین استحکام خاک را افزایش میدهد ودر نتیجه باعث به تاخیرافتادن رشد ریشه میشود [].
هنگامی که خاک متراکم شده باشد، برای حرکت ریشه درون خاک، عملیات خاکورزی برای از بین بردن و مدیریت تراکم خاک ممکن است ضروری باشد. خاکورزی بیشتر از عمق 350 میلیمتری را عملیات زیرشکنزنی (subsoiling) مینامند. اگر چه عملیات خاکورزی برای چند هزار سال به منظور نرم کردن خاک سطحی استفاده میشد، عملیات زیر شکن زنی، تقریبا یک عملیات جدیدی محسوب میشود که فقط از زمانی که تجهیزات کشاورزی به دلیل وزن زیاد و تردد زیادشان خاک را به شدت متراکم کردهاند، استفاده میشود. تا قبل از قرن 20 ،توانایی خاکورزی در اعماق زیاد به دلیل نبود نیروی کشنده، امکان نداشت. اخیرا عملیات زیرشکن زنی، در سراسر جهان رواج پیدا کرده است. خاکهای زیادی به عملیات زیرشکنزنی پاسخ مثبت دادند و وضعیت تراکم خاک بهبود پیدا کرده است. ابزارهایی که برای خاکورزی استفاده میشود محدودهی وسیعی دارند و در نتیجه از نظر توانایی نفوذ در خاک، نیروی کششی مورد نیاز، سطح مقطع خاک به هم خورده متفاوت می باشند. به هر حال عملیات زیرشکنزنی یک عملیات پر هزینه میباشد که بایستی به صورت درست انجام شود تا بیشترین فایده را داشته باشد [].
شاخص مخروطی ، قابل قبولترین معیار برای اندازه گیری تراکم خاک می باشد که برای تخمین زدن این که ریشه توانایی حرکت در خاک را دارد یاخیر،استفاده می شود . شاخص مخروطی با زاویهی مخروط 30 درجه به منظور تخمین این نیرو استاندارد شده است . اگر مقدارهای شاخص مخروطی نزدیک 5/1 تا 2 مگا پاسکال باشد بدین معنی است که ریشه برای حرکت در خاک با محدودیت رو به رو شده است [].
نکتهی حائز اهمیت دیگر این است که باید توجه داشت که این عملیات در رطوبت مناسب انجام شود. حد خمیری ،معیاری برای تشخیص بهترین وضعیت خاک برای خاکورزی می باشد [].در برخی از خاکها که از بین بردن تراکم خاک لازم نیست، با عملیات زیرشکنزنی افزایشی در محصول ایجاد نمیشود. همچنین زیرشکنزنی، هنگامی که آبیاری در دسترس باشد، افزایش در محصول ایجاد نمیکند [].
خاکی که با عملیات زیرشکن زنی تراکم آن از بین رفته است، ممکن است که با رفت و آمد در همان منطقه دوباره خاک متراک شود. محققان نشان دادند که دوبار تردد تراکتور روی یک خاک، باعث میشود که به وضعیت تراکم خاک به حالت قبل از عملیات زیرشکنزنی برگردد [].اگر تردد کنترل شود، مزایای عملیات زیرشکن زنی میتواند طولانی مدت و برای رشد محصولات سودمند باشد [].
زیرشکنها برای بههمزدن خاک در عمق بیشتر از عمق کاری وسایل خاکورزی مرسوم و برای شکستن لایه ی سخت خاک که نتیجهی تراکم ناشی از تردد ماشینآلات سنگین و همچنین عملیات مکرر خاکورزی در یک عمق سطحی میباشد، استفاده میشود. بنابراین، آنها باید دارای یک ساق محکم باشند تا بتوانند در عمق 45 تا 75 سانتیمتر و یا حتی بیشتر، کار کنند []. استفاده از زیرشکن باعث نفوذ پذیری خاک نسبت به رطوبت و ریشهها میشود و افزایش محصول ناشی از کاربرد صحیح آن 50 تا 400 درصد گزارش شده است []. هر ابزار عمیقکار دارای یک عمق بحرانی است که اگر عمق کار آن بیشتر از آن (زیر عمق بحرانی) باشد؛ بههم خوردگی خاک اتفاق نمی افتد ولی مقاومت کششی ابزار به مقدار زیادی افزایش مییابد. بنابراین، برای بهینه کردن عملیات خاکورزی عمیق باید از راهکارهایی که میتوان عمق بحرانی را افزایش داد، استفاده نمود.
2-3- مقاومت کششی، سطح مقطع خاک به هم خورده و مقاومت ویژه
اندازهگیری مقاومت کششی و توان مورد نیاز یک ابزار خاکورز برای تعیین نوع و اندازه تراکتور جهت استفاده از آن ابزار بسیار مهم میباشد[]. ازآنجا که کاهش مقاومت کششی ابزارهای خاکورز همواره یکی از جنبههای مهم عملیات خاكورزی میباشد؛ بهینه سازی ادوات بهمنظور کاهش مقاومت کششی از اهمیت بالایی برخوردار است [].
توان کششی مورد نیاز ابزار خاکورز تابعی از ویژگیهای خاک، هندسه ابزار، عمق کار و سرعت پیشروی ابزار میباشد []. عوامل متعددی بر نحوه عملکرد ابزارهای خاکورز موثر اند. میزان مصرف انرژی و نیروی مورد نیاز جهت حرکت یک وسیله ابزار خاکورز در خاک تابعی از متغیرهایی نظیر شکل هندسی تیغه، نحوه حرکت تیغه در خاک و شرایط اولیه خاک میباشد []. رطوبت اولیه خاک، سرعت پیشروی، عمق و
عرض کار تیغه و نیز زاویه حمله و تمایل تیغه نیز از جمله عواملی هستند که بر عملکرد برش و جابجایی خاک موثر میباشد [].
زاویه حمله ابزار خاکورز یکی از عوامل موثر بر مقاومت کششی ادوات خاکورز به حساب میآید. تحقیقات نشان داده که چنانچه زاویه حمله تیغه ادوات خاکورز کوچکتر باشد (تا زاویه 5/67 درجه)، نفوذ وسیله به داخل خاک راحتتر صورت میگیرد []. مک کیز و ماسوار (1997) تأثیر پارامترهای هندسی ابزار خاک ورز بر مقاومت کششی، خرد شدگی و برش خاک را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که زاویه حمله، عرض تیغه و عمق کار بر مقاومت کششی تأثیر معنیداری داشت. با افزایش زاویه حمله از 30 به 90 درجه مقاومت کششی افزایش یافت و با افزایش دو برابری عرض کار، مقاومت کششی 35 درصد افزایش یافت []. آلوکو و سیج (2000) تأثیر زاویه حمله بر نوع و ویژگی های شکست خاک در جلوی تیغه پهن را بررسی نمودند. نتایج نشان داد که با افزایش زاویه حمله تیغه، سطح تماس بین خاک و فلز افزایش یافت که موجب افزایش مقاومت کششی شد [].
زونه (1956) فرایند بریدن ، خردشدن ، شتابیافتن و بالابری خاک توسط یک تیغه صلب را مطالعه نمود و نتیجه گرفت حدود 60 درصد مقاومت موجود در برابر حرکت تیغه در خاک به علت اصطکاک بین خاک و تیغه واصطکاک داخلی خاک است [].
شکافتن خاک متراکم شده توسط یک عمیقکار مرسوم در عمق مورد نظر، نیازمند نیروی کششی بالا و همچنین باعث افزایش مصرف سوخت، افزایش استهلاک وتولید کلوخههای بزرک میشود []. بررسی ولف و گارنر []. درمورد انرژی لازم برای خاکورزی در سه عمق مختلف در خاکهای لوم شنی، حاکی از این است که عمق زیرشکنزنی اثر معنیداری بر مقاومت کششی و انرژی مکانیکی لازم برای خاکورزی دارد. در آزمایشهای آنها، وقتی که عمق از mm280 به mm440 تغییر نمود، مقاومت کششی برای هر شاخه زیرشکن از kN 5/2 به kN2/6 افزایش یافت []. دربررسی اثرشکل زیرشکن، اسمیت و ویلفورد )1988( گزارش نمودند که مقاومت کششی زیرشکن نوع پارابولیک، کمتر از زیرشکن معمولی یا تریپلیکس بود و بیشترین نیروی عمودی (پایینسو ) و کمترین مقدار لغزش چرخها مربوط به زیرشکن پارابولیک بود []. پاین و تانر (1959) در تحقیقی جامع، اثر تغییر زاویه حمله زیرشکنمرسوم[5] را بر مقاومت کششی و سطح مقطع بههم خورده خاک مورد بررسی قرار دادند. افزایش زاویه حمله از 20 به 60 درجه بطور معنیدار موجب افزایش مقاومت کششی گردید؛ اما سطح مقطع بههم خورده خاک تغییر معنیداری نداشت [].گادوین (2007) مطابق با شکل (2-1) نشان داد که مقاومت کششی ابزار خاک ورز با افزایش زاویه حمله افزایش مییابد [].
همت و همکاران (1379) در بررسی اثر ارتعاش گزارش نمودهاند که استفاده از ارتعاش موجب کاهش مقاومت کششی و مقاومت ویژه زیرشکن به ترتیب به اندازه 33 و 34 درصد گردید []. نارایانارو و ورما )1982( یک کاهش 52 درصدی در مقاومت کششی یک زیرشکن ساق ارتعاشی در دامنه mm4 و فرکانس Hz5 و سرعت پیشرویkm/h 05/2 بدست آوردند []. ساکای و همکاران (8) یک کاهش 60 درصدی در مقاومت کششی یک زیرشکن چهارشاخه ساق ارتعاشی در دامنهmm 5 و فرکانسHz 4/3 بدست آوردند [].
|
شکل 2-1- تغییرات مقاومت کششی ابزار خاک ورز با افزایش زاویه حمله
نوع و درجه بهم خوردگی خاک یکی از عوامل تعیین کننده در انتخاب ادوات خاکورزی میباشد ولی باید نیروی موررد نیاز برای کشش و نفوذ آن برای عملکرد موثر در نظر گرفته شود.
طبق نتایج مک کیز و ماسوار (1997) تأثیر عرض و عمق کار بر سطح گسیختگی تأثیر معنیداری داشت و با افزایش عمق و عرض کار سطح گسیختگی افزایش یافت، ولی تغییر زاویه حمله تأثیر معنیداری بر سطح گسیختگی نداشت [].
کاهش مقدار مقاومت ویژه ابزار(نسبت مقاومت کششی به سطح مقطع بهم خورده خاک) بسیار مهمتر از کاهش مقاومت کششی آن میباشد []. با افزایش زاویه حمله، مقاومت ویژه افزایش یافت و حداقل مقاومت کششی در عمق کمتر و زاویه حمله کوچکتر بود [].
ازجمله تکنیکهای استفاده شده برای کاهش مقاومت ویژه خاک وکوچک کردن کلوخههای ایجاد شده، استفاده کردن از عاملهای خاکورزی در عمق کمتر، در جلوی ابزار اصلی و همچنین استفاده کردن از بالهها روی زیرشکنها میباشد.
اسپور و گادوین (1978) گزارش کردند که اضافه کردن باله به پاشنه ابزار زیرشکن، به ازای افزایش30 درصد در نیروی کششی باعث دو برابر شدن بههمخوردگی شد. این افزایش معنیدار در سطح مقطع خاک بههمخورد، باعث کاهش 30 درصدی در مقاومت ویژه شد [].
گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که فاصلهی عرضی بهینه برای کاهش مقاومت ویژه بین دو زیرشکن بدون باله، هنگامی که آنها در یک عمق کار میکنند، 5/1 برابر عمق کاری آنها میباشد ولی این در حالی است که برای 2 زیرشکن با باله، این فاصله 2 برابر عمق کاری زیرشکنها میباشد [].
استفاده کردن ازابزار سطحیکار جلوی ابزار اصلی موجب افزایش عمق بحرانی خاک میشود [] و موجب کاهش در نیروی کششی و تولید خاک زراعی بهتر میشود [] وهمچنین موجب بهبود راندمان کاری (حجم خاک نرم شده تقسیم بر نیروی کششی مالبندی) در شکافندههای عمیقکار میشود [].
گادوین واسپور )1977( گزارش نمودند که اضافه کردن باله و ابزار سطحیکار جلوی ابزار عمیقکار منجر به افزایش بههمخوردگی خاک در عمق، کاهش مقاومت ویژه، افزایش عمق بحرانی و آرایش موثرتر خاک شده است. همچنین گزارش نمودند که فاصلهی موثر بین عاملهای خاکورزی با استفاده از ابزار سطحیکار جلوی ابزار عمیقکار وباله، افزایش مییابد آنها گزارش کردند که عمق بهینه برای ابزار جلویی، برابر عمق ابزار عقبی، فاصلهی عرضی بهینه برای دو سطحیکار در آرایش زیگزاگ، 5/2 برابر عمق ابزار عقبی و فاصلهی طولی بهینه، بین ابزار جلویی و عقبی، بزرگتر یا مساوی 5/1 برابر عمق ابزار عقبی میباشد[].
گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که هنگامی که یک سطحیکار به صورت همراستا در جلوی یک عمیقکار استفاده شود، مقاومت کششی مورد نیاز افزایش مییابد. این افزایش در مقاومت کششی زمانی ماکزیمم میشود که عمق ابزار سطحیکار، نصف عمق ابزار عمیقکار باشد. این درحالیست که سطح مقطع خاک بههمخورده نسبت به تک شاخه عمیقکار کاهش مییابد. در نتیجه مقاومت ویژه به صورت معنیداری افزایش پیدا میکند. طبق گزارشات آنها اضافه کردن دو سطحیکار در جلوی عمیقکار به صورت زیگزاگ نسیت به تک شاخهی عمیقکار (زیرشکن)، مقاومت کششی، تغییر معنیداری نداشت ولی سطح مقطع خاک بههمخورده در آرایش زیگزاگ به صورت معنیداری بیشتر بود، در نتیجه مقاومت ویژه در آرایش زیگزاگ به صورت معنیداری کمتر شد [].
کاسیسرا و همکاران (2005) در تعیین مطلوبترین عمق ابزار سطحیکار جلوی عمیقکار (که در آن نسبت خاک بههمخورده به نیروی لازم بیشترین مقدار باشد) در آرایش دو سطحکار همراستا، برای بهینه کردن انرژی مورد نیاز،گزارش دادند که مطلوبترین عمق برای ابزار جلویی، زمانی خواهد بود که عمقی برابر 80% عمق ابزار عقبی (عمیقکار) داشته باشد، زیرا تنها در این حالت است که هر دو ابزار جلویی و عقبی، هر دو بالای عمق بحرانی کار میکنند و اگر این نسبت رعایت نشود، حداقل یکی از ابزارها، زیر عمق بحرانی کار میکنند آنها برای مطلوب ترین فاصلهی طولی نیز معادلهی 2-1 را پیشنهاد دادند
معادله 2-1 | |
که θ، α، β، D، d و به ترتیب زاویهی گسیختگی هلالی لبهی گوه،زاویهی حمله (درجه)، زاویهی بین صفحهی گسیختگی ابزار جلویی / عقبی با سطح خاک (درجه)، عمق ابزار عقبی، عمق ابزار جلویی میباشند و در پایان ذکر کردند که عواملی از جمله، نوع خاک، سرعت ابزارها، هندسهی ابزارها و درصد رطوبت میتواند نتایج این پژوهش را دچار تغییر کند [].
در به کارگیری ابزارهای چند سطحکار، حمزه و همکاران (2011) گزارش نموده اند که متصل کردن بیش از یک ابزار سطحیکار در جلوی ابزار اصلی به صورت همراستا تاثیر معنیداری در کاهش نیروی کشش نداشت و در مورد اثر بالهها بر نیروی کشش گزارش نمودهاند که اضافه کردن باله پشت ابزار های سطحیکار نیروی کشش مورد نیاز را برای شکافتن خاک افزایش نمیدهد [].
حمزه و همکاران (2011) در به کارگیری ابزارهای دو سطحکار گزارش دادند که استفاده از ابزارهای سطحیکار با عمق 10، 15 در جلوی ابزار عقبی با عمق 30 سانتیمتر در آرایش دو سطحکار همراستا نسبت به تک شاخه اصلی با عمق 30 سانتیمتر در خاک رسی، به ترتیب دارای 8/17 و 1/3 درصد مقاومت کششی کمتر میباشند در حالیکه با افزودن سطحیکار با عمق 20 سانتیمتر جلوی ابزار اصلی ( عمق 30 سانتیمتر)، مقاومت کششی به اندازهی 1/4 درصد افزایش یافت آنها همچنین گزارش دادند که به کار گذاشتن دو سطحیکار با عمق 15 سانتیمتر و به صورت زیگزاگ در جلوی ابزار اصلی (عمق 30 سانتیمتر) نسبت به تک شاخه اصلی (عمق 30 سانتیمتر) در خاک رسی به مقدار 9/10 درصد مقاومت کششی بیشتری نیاز دارد [].
مایلک و همکاران (1994) گزارش کردند که در آرایش دو سطحکار هم راستا، اضافه کردن سطحیکار با عمق های متفاوت 76، 127، 178 و 229 میلیمتری به یک ابزار عمیق کار با عمق 457 میلیمتر، در خاک لوم رس سیلتی، از نظر توان مورد نیاز تفاوت معنیداری با همدیگر و حتی با تک شاخه عمیقکار (عمق 457 میلیمتر) نداشتند. آنها همچنین گزارش کردند هنگامی که یک سطحیکار در عمق 178 میلیمتر و به صورت همراستا با یک عمیقکار با عمق 457 میلیمتر کار کند، به صورت معنیداری سطح مقطع خاک بههمخورده بیشتری نسبت به زمانی که سطحیکار در عمق 229 و یا 127 میلیمتر با آن عمیقکار استفاده شود، تولید میکند. اضافه کردن یک سطحیکار با عمق 127 میلیمتر به یک عمیقکار با عمق 356 میلیمتر نسبت به همان عمیقکار تنها، به مقدار بیش از 16 درصد،سطح مقطع خاک بههمخورده بیشتری تولید میکتند. و در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که توان مورد نیاز برای اضافه کردن سطحیکار با باله، با افزایش عمق، کاهش مییابد زیرا آنها در دادههای بدست آمده از تحقیق خود، مشاهده کردند که اضافه کردن ساق بالهدار سطحی،به ترتیب نیاز به انرژی 2/9، 7/6 و 9/3 کیلو وات بیشتر از زیرشکن با عمق 356، 406 و 457 میلیمتر دارد [].
گازر و لغوی (1385)در تعیین تاثیر دو تیغه سطحی با عرض تیغه 40 میلیمتر و عمق 250 میلیمتر و در 500 میلیمتر جلوتر از شاخه اصلی، بر مقاومت کششی، سطح مقطع.خاک.بههمخورده و مقاومت ویژه در سه فاصلهی بین تیغهای 500، 750 و 1000 میلیمتری در مقایسه با یک زیرشکن با عرض ساق2/50 میلیمتر، عرض تیغه 5/60 میلیمتر و عمق کار 500 میلیمتر، گزارش نمودند که هنگامی که فاصلهی دو تیغه سطحی 500 و 750 میلیمتر میباشد، مقاومت کششی به صورت معنیداری کاهش مییابد. آنها همچنین گزارش نمودند که اضافه کردن سطحیکارها در جلوی زیرشکن عموما موجب افزایش سطح مقطع خاک بههمخورده و در نتیجه کاهش مقاومت ویژه می شوند و در حالتی که فاصلهی بین دو تیغهی سطحی 1000 میلیمتر بود، بیش ترین سطح مقطع خاک بههمخورده و کمترین مقاومت ویژه را از خود نشان داد [].
[1] Fabric
1-Conversation tillage
1-Primary
3-Secondary
1-Conventional subsoiler