………………………………………………………………………………………………………… 88
3-2- روش تحقیق………………………………………………………………………………………………. 88
3-3- جامعه و نمونه آماری تحقیق…………………………………………………………………………… 89
3-4- ابزار اندازه گیری………………………………………………………………………………………….. 90
3-5- اعتبار و پایایی ابزار اندازه گیری………………………………………………………………………. 91
3-6- روش تحلیل داده ها……………………………………………………………………………………… 92
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها
وجود تفکرکارآفرینی در میان کارکنان ادارات و سازمان ها با توجه به دانش و مهارتی که در رشته ی تخصصی خود کسب کرده اند و امکان ایجاد کسب و کار بصورت فردی یا گروهی در رشته ی تخصصی خود را دارند موجب میشود که آنها با بهره گیری از استعدادهای بالقوه ی خود، افرادی نو آور و کار آفرین شوند و خود را باور کنند که این خود باوری نه تنها منجر به تسلط و موفقیت آنان در زندگی شخصی شان میشود بلکه بسیاری از نا هنجاریهای فکری و روانی را که امروز با آن دست به گریبان اند را کاهش میدهد و آنان را به جایگاه واقعی خود میرساند و از همه مهم تر مزیت رقابتی سازمان خود را نیزبیمه می کنند(امیری،1389).
رفتار کارآفرینانه باعث کارآفرینی می شود. فرد کارآفرین کسی است که توانایی تشخیص و ارزیابی فرصتهای کسب و کار را دارد،
میتواند منابع لازم را جمع آوری کرده: از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی کند (مردیث، 1371).کارآفرین دارای ایده و فکر جدید است و با خلاقیت و نوآوری که دارد از طریق فرایند ایجاد کسب و کار توأم با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی، محصول یا خدمت جدیدی را به بازار عرضه میکند. کارآفرینی فرایندی است که مستلزم خلاقیت و نوآوری، ریسک پذیری و برنامهریزی است (سلجوقی، 1387).
پیتر دراکر در خصوص کارآفرینی چنین میگوید: «اکثر چیزهایی که دربارۀ کارآفرینی میشنوید و آمریکا را پیشرو در تفکر مدیریتی قلمداد میکنید، گزافۀ پیش نیست. نه سحری در کار است، نه رازی در میان است و نه ربطی به ژن دارد. کارآفرینی یک علم است و همچون علوم دیگر میتوان آن را فرا گرفت(کوارتکو، هاجتس، 1383). پدیده کارآفرینی ابعاد گسترده ای دارد و گردهم آوردن منابع تکنولوژیکی، فنی، آموزشی و مالی را در بردارد. بنابراین ادارت دولتی میتوانند بخشی از فعالیت خود را به پرورش کارآفرینان تخصیص دهند. آنها میتواند افقها و فرصتهای بهره وری و فناوری را برای افراد ترسیم نماید و آنها را در جهت استفاده از آن هدایت کند.
2-2- مبانی نظری تحقیق
در عصر حاضر به دلیل پیشرفتهای علمی و فنی، واژه ی دهکده ی جهانی کلمه ای مناسب به نظر میرسد . از آنجا که شبکههای ارتباطی بازارهای گوناگون تولید و عرضه خدمات را در سطح ملی، منطقه ای و جهانی به یکدیگر متصل ساخته و کلید ورود به این بازارهای جهانی را رقابت پذیری دانسته اند، بدیهی است که در این رقابت جهانی نه تنها کشورها بلکه کلیه ی نهادها و افراد باید پیوسته قابلیتهای رقابت پذیری و سازگاری خود را افزایش دهند. برای دستیابی به این مهم، پرورش ایدههای خلاق و رفتارکارآفرینانه که بتوانند خود را پیوسته با دنیای جدید هماهنگ و سازگار کنند ضروری به نظر میرسد.
با تغییرات شتابان در محیط بین المللی و گذر از جامعۀ صنعتی به جامعۀ اطلاعاتی و جایگاه جدید که سه انقلاب اینترنت، دیجیتال و کارآفرینی در حال تحول آن میباشند، سوالات متعدد ذیل مطرح میشوند(صفاری،1387):جایگاه و سهم ما از تجارت جهانی و پیشرفت های جهان چیست؟ چرا بعضی از کشورها مثل کره، سنگاپور، تایوان، مالزی و … که عقب تر از ما در توسعه اقتصادی بودند گوی سبقت را از ما ربوده اند؟ چرا در ده سال گذشته با ورود و گذر از جامعۀ صنعتی به جامعه اطلاعاتی کشورهایی مانند هند، فنلاند، ایرلند و … جهشهای میلیارد دلاری انجام داده اند؟ چرا شرکتهای جدید در عرصه دیجیتال و اینترنت با کارآفرینی خود در کشورهای مختلف به سرعت به عنوان میلیاردرهای جدید مصری شدند؟ و چرا کشور ما از الگوهای مدیریتی و سازمانی بهره مند نمی شود؟ و چرا ایرانیان از این فرصتهای طلایی خیلی کم بهره مند میشوند؟طبیعتاً پاسخ به این سوالات را میتوان به سیاستها و استراتژیهای توسعه، فضای رقابتی توسعه کسب و کار، امنیت سرمایه، امنیت سیاسی و اقتصادی، درونگرا بودن اقتصاد و … در بیست و چند سال گذشته نسبت داد. اما در کل نکته ای که در امر توسعه از آن غفلت شده وجود عامل تغییرات است که پیش برنده توسعه و موتور توسعه میباشد (صفاری، 87).
2-3- کارآفرینی
هر حوزۀ علمی نوظهوری با چالش تشریح موضوع متمایز و قلمرو نظری – مفهومی منحصر به فرد خود یا به بیان دیگر هویت علمی مواجه است. وجه تمایز حوزههای علمی در موضوع آنها نهفته بوده و کارآفرینی نیز به عنوان یک حوزۀ علمی نوظهور از این قاعده مستثنی نبوده و در جهت نیل به هویت علمی متمایز خود ناگزیر به عبور از چالش تعریف موضوع خود به عنوان یکی از الزامات بنیادین فعالیتهای هویت آفرینی است. تعریف موضوع کارآفرینی به عنوان یک حوزۀ علمی زمینه و بستر لازم را جهت سامان دهی و فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و مشاوره ای آن به خوبی فراهم میکند (الیاسی، 1387).
2-4-سیر تاریخی تعریف کارآفرینی
واژه کارآفرینی (Entrepreneurship) دیر زمانی که پیش از آن که مفهوم کلی اش به زبان امروزی درآید در زبان فرانسه ابداع شد. واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی (Entreprendre) به معنای متعهد شدن نشأت گرفته است و در زبان انگلیسی معادل (Entrepreneurship) میباشد که به معنای ایجاد کار یا اشتغال زایی ترجمه میشود. در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که در امر هدایت مأموریتهای نظامی بودند، کار آفرین میخواندند.از حدود سال 1700 میلادی به بعد، فرانسویان درباره پیمانکاران دولت که دست اند کار ساخت جاده، پل، بندر و تأسیسات بودند نیز لفظ کارآفرین را به کار بردند.
در دورههای بعد (قرن هفده تا اوایل قرن بیستم) کارآفرین از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد متمایز میشود، به طوریکه کسی که سرمایه را تأمین میکند، با کسی که خطر میکند، متفاوت است. کسی که سود حاصل از سرمایه را تحصیل میکند با شخصی که سود حاصل از توان مندیهای مدیریتی را دریافت میکند تفاوت دارد.در قرن بیستم مفهوم نوآوری به یک جزء اصلی تعریف کارآفرینی تبدیل شد که مفهوم نوآوری میتواند شامل هر چیزی باشد. از یک محصول جدید گرفته تا ایجاد یک سیستم توزیع جدید و یا حتی ایجاد یک ساختاری سازمانی جدید برای انجام امور (شاه حسینی، 1383).کارآفرینی ریشه ای به درازای تاریخ بشر دارد. کارآفرینی مفهومی عینی و عملی است که هم زمان با آغاز زندگی انسان بر روی زمین و تلاش برای کسب درآمد و تأمین مایحتاج زندگی پا به عرصه وجود گذاشته است. اما طرح این مقوله به عنوان یک مفهوم علمی سابقۀ چندانی ندارد. ریچارد کاتیلون در حدود سالهای 1730 میلادی با تقسیم عوامل اقتصادی به سه گروه مالکان زمین، عوامل اقتصادی دستمزد بگیر و آن دسته از عوامل اقتصادی که ضمن قبول ریسک در بازار فعالیت میکنند، برای اولین بار کارآفرین را به عنوان یکی از عوامل مطرح در توسعۀ اقتصادی مطرح کرد. پس از وی ژوزف شومپیتر اقتصاددان برجسته اوایل قرن بیستم، کارآفرینی را موتور محرکۀ توسعه اقتصادی معرفی کرده و به بررسی جنبههای مختلف آن پرداخت. مطالعات او در توسعه اقتصادی و کارآفرینی تأثیر به سزایی بر تحقیقات بعدی داشته است، به نحوی که وی را پدر علم کارآفرینی میدانند (مهر آباد، مهتدی، 1387).
پیتردراکر معتقد است: «کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه خود شروع میکند. کارآفرین بایستی ارزشها را تغییر دهد و ماهیت آنها را دچار تحول سازد».کارآفرینی بیان کننده جستجوی فرصتهای جدید برای اشتغال و یا نوآوری در شیوه انجام امور اقتصادی است. برای کارآفرینی تعریف مشخص و واحدی وجود ندارد و دانشمندان رشتههای مختلف برحسب زمینه علمی خود تعریفی از کارآفرینی ارائه کرده اند (فروغی پور، 1384).
اقتصاددانان نخستین کسانی بودند که در نظریههای اقتصادی خود به تشریح کارآفرین (Entrepreneur) و کارآفرینی پرداختند. از نظر آنان کارآفرین کسی است که منابع، نیروی کار، مواد و سرمایه را با هم ترکیب میکند تا ارزش آنها را نسبت به قبل بیشتر نماید. کورکت (2004) کارآفرینی را فرایند پویایی از تغییر بینش و بصیرت با ابتکار و نوآوری میداند. هیسریچ و پیترس (2002) کارآفرینی را فرایند خلق هر چیز نو و با ارزش، با صرف وقت و تلاش با فرض همراه داشتن خطرات مالی، روحی و اجتماعی و به دست آوردن پاداشهای مالی و رضایت فردی و استقلالی که از آن ناشی میشود تعریف کرده اند.