وجوه نقد شرکتها همواره مورد توجه افراد ذینفع در شرکتها بوده و قابلیت وجوه نقد شرکتها درآینده و توان پیش بینی آن میتواند کمک بسیار مفیدی به تصمیم گیری آنها در خرید و فروش سهام و دادن اعتبار به شرکتها و نیز هشداری به مدیران برای بهبود عملکرد خود باشد. در حوزه مدیریت مالی استفاده از تکنیکها، روشها و مدلهای علمی، عموماً در جهت کمک به اخذ تصمیمات معقول در حیطه امور مالی شرکتها و سایر سازمانها به شدت رواج پیدا کرده است، از یک سو پیشرفت سریع فناوری رشد اقتصادی را سریع تر نموده و از سوی دیگر رقابت روز افزون شرکتها دستیابی به سود را محدود و احتمال ورشکستگی را افزایش داده است، (کاووسی، 1391( بدین ترتیب تصمیم گیریهای مالی نسبت به گذشته راهبردی تر شده است و بدنبال آن پژوهشهای حسابداری و مالی متعددی معطوف به ایجاد کردن مدلی برای پیش بینی وضعیت مالی و اقتصادی شرکتها گردیده است. در این رابطه نسبتهای مالی از مهم ترین ابزارها در پیش بینی وضعیت مالی، توقف فعالیت و بحرانهای مالی شرکتها محسوب میشود. (لیکرت، 2013( شواهد نشان میدهد که وجود یک ترکیب خطی از نسبتها هم در ارتباط با تأمین مالی و سرمایه و هم در ارتباط با سودآوری و جریانات نقدی و رشد، در ارزیابیهای مالی مؤثر و کارآمد میباشد و با استفاده از آن میتوان شرکتهای سالم را از شرکتهای ناسالم متمایز نمود. (فرناندز، 2013( با جداشدن مالکیت و مدیریت در شرکتهای سهامی، تضادمنافع بالقوه بین سهامداران و مدیران ایجاد شد، که این تضاد منافع تحت عنوان «مشکل نمایندگی» بیان میشود. یکی از نتایج مشکل نمایندگی این است که بین مدیران و سهامداران شرکت عدم تقارن اطلاعاتی وجود دارد و سهامداران نمیتوانند اعمال و فعالیتهای مدیران را به طور مستمر مشاهده کنند، این عدم تقارن اطلاعاتی باعث ایجاد دو مشکل انتخاب نامطلوب و خطر اخلاقی میشود. از سویی حسابداری تعهدی، حق انتخاب قابل توجهی به مدیران در تعیین سود در دورههای زمانی متفاوت اعطا میکند. در واقع تحت این نوع از سیستم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه از جمله هزینههای تبلیغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند، همچنین مدیران در سیستم حسابداری تعهدی، با گزینههای متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها نیز روبرو هستند، از جمله
تشخیص سریعتر درآمد از طریق فروشهای نسیه. این گونه عملکرد از سوی مدیران در عبارتی ساده به عنوان «مدیریت سود» یاد میشود. هدف اصلی این تحقیق بررسی تاثیر ساختار مالکیت بر رابطه بین جریان نقد آزاد ومدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. در این فصل به بیان كلیات تحقیق میپردازیم.
1-2 بیان مساله
سود حسابداری براساس مبنای تعهدی شناسایی میگردد. معمولآ استفاده از مبنای تعهدی موجب متفاوت شدن میزان سود عملیاتی گزارش شده با خالص جریانهای نقدی حاصل ازعملیات و گزارش یک سری اقلام تعهدی در صورتهای مالی میشود. دیچو وهمکاران (1995) نشان دادند. که اقلام تعهدی غیر اختیاری ثابت هستند واز آنها نمیتوان برای هموارسازی سود استفاده کرد. بلکه هر چقدر اقلام تعهدی اختیاری در داخل اقلام تعهدی بیشتر باشد احتمال مدیریت سود نیز متعاقب آن افزایش مییابد. فرصت مدیریت سود در شرکتهای دارای جریان وجوه نقد آزاد مازد بیشتر است، به این دلیل كه مدیران واحدهای اقتصادی دارای جریان وجوه نقد آزاد بالا و فرصت رشد پائین، اغلب تمایل دارند تا در پروژههای اضافی و یا حتی در پروژههای دارای خالص ارزش فعلی منفی(NPV منفی) سرمایه گذاری کنند و برای پنهان کردن و پوشش دادن اثرات سرمایه گذاریهایی که ثروت سهام داران را بیشینه نمیکند از اقلام تعهدی اختیاری افزایش دهنده سود استفاده کنند. ازطرفی ترکیب سهامداری یا ساختار مالکیت از موضوعات مهم حاکمیت شرکتی به شمار میرود که انگیزه مدیران را تحت تأثیر قرار میدهد و بدین ترتیب میتواند در کارآیی هر شرکتی تأثیر قابل توجهی داشته باشد. در گذشته، اقتصاددانان فرض میکردند که تمامیگروههای مربوط به یک شرکت سهامیبرای یک هدف مشترک فعالیت میکنند اما در طول 3 دهه اخیر، موارد بسیاری از تضاد منافع بین گروهها و چگونگی مواجهة شرکتها با این گونه تضادها توسط اقتصاددانان مطرح شده است. این موارد به طور کلی، تحت عنوان “تئوری نمایندگی” بیان میشود. بنابراین با عنایت به مطالب مطرح شده در راستای حل مشکل مذکور در این تحقیق تاثیر ساختار مالکیت از جنبه نوع مالکیت (مالکیت نهادی، مالکیت مدیریتی) به عنوان مکانیزمهای حاکمیت شرکتی بر تعدیل رابطه بین جریان نقد آزاد و مدیریت سود مورد بررسی قرار میگیرد.
لذا سوال اساسی تحقیق که ذهن محقق را درگیرمیکند این است که:
آیا تنوع مالکان میتواند باعث تعدیل رابطه منفی بین جریان نقد آزاد ومدیریت سـود گردد. یا خیر؟ میلیونها نفر که پس اندازهای خود را از راه سرمایه گذاری در اوراق بهادار شرکتها بــه آنها سپرده اند، برای اطمینان از این که وجوه سرمایه گذاری شده آنان به طور درست و مؤثر استفاده میشود به صورتهای مالی سالانه و میان دوره ای شرکتها اتکاء میکنند. حتی افراد بیشتری، پس اندازهای خود را به بانکها و مؤسسات دیگر میسپارند که آنها نیز به نوبه خود، این وجوه را در سهام شرکتها سرمایه گذاری میکنند. بنابراین تقریباً هر فردی به طور مستقیم یا غیرمستقیم منافعی در شرکتها دارد و حفظ منافع عمومیمستلزم گزارشهای مالی قابل اتکاء و به موقع از عملیات و سلامتی مالی شرکتهای سهامیعام است.
در ارتباط با هدف مطلوب شرکت دو دیدگاه وجود دارد:
عده ای میگویند: هدف مطلوب شرکت سودآوری است. اما سودآوری نمیتواند هدف مطلوب شرکت باشد ؟
بزرگترین ایراد هدف سودآوری، این است که سود مبهم بوده و به علت این که تحت تأثیر رویههای حسابداری قرار دارد، قابل دست کاری میباشد (قالیباف اصل، 1387، ص2-1).
- هنگامیکه شرکتها در وضعیت نامطلوب اقتصادی تحت فشار فزآینده قرار میگیرند، مدیران آنها از حسابداری درخواست مینمایند که سطر آخر صورتهای مالی (یعنی سود) را بهبود ببخشند، و بدین وسیله محتوای اطلاعاتی آنها را تغییر دهند. حسابداری با وجود تمامیانعطاف پذیری اش، به نظر نمیرسد قادر به فراهم آوردن دادههای مفید برای مدیریت در این قبیل شرایط باشد. دادههای مورد نیاز تصمیم گیری، مقوله ای بسیار پیچیده میباشد، زیرا طیف متنوع استفاده کنندگان از آن، نظیر سرمایه گذاران ( از آن جایی که نیاز به دانستن میزان سودآوری و ثبات شرکت قبل از سرمایه گذاری در آن دارند)، مدیران ( نیاز به اطلاع از وضعیت مالی شرکت دارند )، بانکها و تأمین کنندگان مالی (نیاز به اطلاع از توانایی شرکت در بازپرداخت وام) به اطلاعات گوناگونی نیاز دارد (نوروش و دیگران، 1384، ص166 ).
- یکی از روشهایی که گاهی اوقات برای آرایش اطلاع رسانی وضعیت مطلوب شرکتها مورد استفاده قرار میگیرد، مدیریت سود میباشد. مدیریت سود به مداخله عمومیمدیریت در فرآیند تعیین سود که غالباً در راستای اهداف دلخواه مدیریت میباشد، اطلاق میگردد. مدیریت ســود روشی است که تــوسط مــدیـــریت
جهت دستکاری دادهها به کار میرود. به عنوان مثال هموار نمودن سود برای کسب اطمینان بیشتر سرمایه گذاران از پایداری سود، نمونه ای از دستکاری دادهها محسوب میشود. این قبیل اقدامات ممکن است دادههای موجود در صورتهای مالی را به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهد.
بازی با «ارقام مالی » میتواند تأثیر کاملاً منفی، درهنگام کشف شدن باقی گذارد. با استفاده از حسابداری مدیریت سود، مدیریت میتواندتصورات سایرین نسبت به عملکرد شرکت اش را تغییر دهد. ارزیابی قدرت سودآوری شرکت ممکن است به اشتباه تعبیر شود و باعث تعیین نامناسب قیمت اوراق بدهی و سرمایه شود. هنگامیکه اشتباهاتی کشف میشود. شرکت دیگر اطمینان بازار را به دست نخواهد آورد. پژوهشها نشان داده است که نوسان کم و پایدار سود، حکایت از کیفیت آن دارد. به این ترتیب، سرمایه گذاران با اطمینان خاطر بیشتری در سهام شرکتهایی سرمایه گذاری میکنند که روند سودآنها با ثبات تر است. همچنین پژوهشهای وسیعی در مدیریت سود انجام شده است، اما پژوهش در خصوص عوامل تأثیرگذار در انتخاب نوع خاصی از مدیریت سود کاملاً کم است. و بطور کلی اهمیت و ضرورت این پژوهش این است که به گونه تجربی به سرمایه گذاران و صاحبان سود نشان دهد که مدیران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار چه نوع مدیریت سود را اعمال میکنند. و قبل از سرمایه گذاری به ترکیب سهامداران نیز توجه داشته باشند. با توجه به موارد ذکر شده میتوان به اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر پی برد و انجام اینگونه پژوهشها را ضروری دانست.