انسان در طول تاریخ همیشه به نحوی دستخوش دگرگونی، تغییر و تحولاتی بوده است. این تغییرات باعث شده است که انسان مجبور باشد خود را با این شرایط جدید سازگار کند. یکی از این تغییرات پدیده مرگ است. مرگ، شخصیترین و حتمیترین واقعیت درونی انسانها است. تفکر درباره مرگ بخش انفکاکناپذیری از روند زیستن بوده است که شاید بتوان ادعا کرد که بدون آن و ترسهای ناشی از آن، انگیزش کافی برای حیات وجود نخواهد داشت. از آنجایی که مرگ بخش اجتنابناپذیر در زندگی هر فردی است، اشتغال فکری افراد در رابطه با مرگ و مردن نیز از امور اجتنابناپذیر میباشد یکی از مهمترین ملاحظات بشر در ارتباط با مرگ و مردن موضوع ترس (هراس) از مرگ یا اضطراب مرگ است. اگر وجود ترس در انسان را واکنشی طبیعی بدانیم، هیچ ترسی طبیعیتر از هراس بشر از مرگ نیست. از سوی دیگر شاید بتوان مرگ را بزرگترین و مهمترین سرچشمه ترس های آدمی دانست. واکنشهای هیجانی از ترس و جلوههای گوناگون آن آغاز میشود و سایر انواع عواطف را نیز دربرمیگیرد. در این میان بیشتر، عواطف آزاردهنده مانند اضطراب، افسردگی، خشم و احساس گناه دارد (مورین و ولش، 2006). اضطرابی که در برابر مرگ ایجاد میشود پدیدهای طبیعی و دارای ارزش زیستشناختی است، زیرا در غیاب این اضطراب، حیات در معرض خطر قرار میگیرد. لذا این اضطراب از اجزای سازنده نهاد بشری و عاملی ضروری برای استمرار حیات فردی است. اما ترس از مرگ زمانی به عنوان یک آشفتگی هیجانی تلقی میگردد که از حد طبیعی خود خارج شود و فرد را دچار استیصال و درماندگی نماید. به طوری که اشتغال فکری در مورد مرگ مانع از طی شدن روند طبیعی زندگی گردد. این نوع اضطراب در مبتلایان به بیماریهای مزمن و طولانی شایعتر است (بلسکی، 1999). افراد بیمار با توجه به ویژگیهای مربوط به بیماری، از وضعیت جسمی و روانی خاصی برخوردارند که ممکن است موانع و محدودیتهایی را در زندگی برای آنها ایجاد کند و این موانع منجر به سرخوردگی و انزوا از فعالیت های اجتماعی میشود. این کنارهگیری و اجتنابها خود زمینه ساز حالات افسردگی و اضطرابی میشود. افراد بیمار با توجه به ماهیت بیماری خود در معرض اضطراب مرگ هستند و این اضطراب همان طور که گفته شد در بیماریهای مزمن مانند سرطانها، بیماری های قلبی، ایدز، ام اس و هپاتیت بیشتر مشاهده میشود. در نتیجه بجاست که با فراهم کردن بسترهای حمایتی در جامعه و با شناسایی مشکلات و موانعی که در زندگی بیماران وجود دارد، در جهت رفع مشکلات، ارتقای روحیه و افزایش امیدواری و کاهش حالات افسردگی و اضطرابی بیماران تلاش شود. این پژوهش نیز با هدف شناخت عوامل ارزیابیکننده درونی موثر بر نگرش بیماران (ارزشها) و تاثیر منابع تقویتی (حمایت اجتماعی) در اضطراب مرگ بیماران صورت گرفته است.
1-2- بیان مساله
بیماری تصلب چندگانه که به اختصار به آن ام اس (MS) گفته میشود، یک بیماری مزمن دستگاه اعصاب مرکزی (یعنی مغز و نخاع) میباشد. در حال حاضر در حدود دو میلیون نفر در سرتاسر دنیا دچار این بیماری میباشند. ام اس، بیماری مزمن و ناتوانکنندهای است که ماده سفید مغز را درگیر میکند. دمیلینیزه شدن ماده سفید سبب ایجاد اختلالات و عوارضی در دستگاه عصبی میشود (حسنعلیزاده و صدرخوانلو، 1380). نمیتوان علت خاصی را در بروز این بیماری دخیل دانست اما مجموعهای از علل محیطی، عفونی، ژنتیکی، ایمنی، ویروسها، سموم، سوخت و ساز و موادی چون اکسیدنیتریک در بروز آن دخیل اند (براون، 2005).
ام اس معمولاً درمان قطعی ندارد، هدف اصلی درمان ام اس، متوقف کردن ناتوانی پیشرونده ناشی از حملات حاد، ام اس عودکننده، بهبود یابنده یا پیشرونده مزمن است و به این منظور از داروهایی مانند کورتیکواستروئیدها و اینترفرونهایی مانند آونکس و اینترفرون بتا – 1 ب استفاده می شود (براون، 2005؛ جنتی، عظیمی و محمودی، 1381). اما، ممکن است حادثه بزرگتر از تغییر جسمی، تغییرات روحی و روانی آنها باشد. روان بیمار ام .اس تحت تأثیر جسم وی قرار میگیرد و سخت وی را آزار میدهد(روگلیاتی و همکاران، 2006؛ جاناردان و باکسی، 2002).
سلامت روان از اهم مسائل بهداشتی است و چگونگی تفکر، احساس و عملکرد ما را در مواجهه با موقعیتهای زندگی نشان داده و به درک ما از خود و زندگی معنی میدهد، به طوری که در تعریف، به عنوان علمی برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیشآمدهای زندگی قلمداد میشود (روگلیاتی و همکاران، 2006).
اهمیت پرداختن به جنبههای روانی سلامت بر کسی پوشیده نیست . یکی از مهمترین دلایل اهمیت بهداشت روان، شیوع بالا و ناتوانکننده و نیز بسیار شدید و طولانی بعضی از اختلالات روانی است، بطوریکه طبق گزارش مجامع علمی، حدود نیم میلیارد نفر از مردم دنیا از اختلالات روانی و مغزی رنج میبرند و میلیونها فراموش شده درد و رنج خود را پشت دیوارهای ناامیدی نه تنها در سکوت و انزوا، بلکه در احساس شرمساری، محرومیت و مرگ تحمل میکنند سلامت روان در بیماران مبتلا به ام اس به دلیل درگیری وسیع ماده سفید، دچار اختلال می شود . در همهگیرشناسی ام اس وارد شدن ضربه های روحی و استرس نیز دخیل است (جنتی، عظیمی و محمودی، 1381).
کی از مواردی که میتواند در ارتباط با بیماران ام اس بررسی شود میزان اضطراب مرگ افراد و دیدگاه آنان نسبت به مرگ است. مرگ واقعیتی اجتنابناپذیر است و هر شخصی ممکن است نسبت به آن برداشت و واکنش منحصر به فرد داشته باشد. مرگ به خاطر ماهیت پر از ابهامش، برای بسیاری از انسانها به صورت تهدیدآمیز جلوه میکند. جانسز و همکاران (2004) نشان دادند که مبتلایان به ام اس سطح بالایی از تنش و احساس شدید افسردگی را تجربه میکنند و از سلامت روان پائین برخوردار بودند و اضطراب بالایی را نسبت به مرگ گزارش دادهاند. بیماری ام اس به دلیل عدم درمان قطعی و بوجود آمدن محدودیتهای حرکتی برای بیمار و از دست دادن فعالیتهای عادی و روزمره که از ویژگیهای این بیماری است، اثرات روانی منفی زیادی را در فرد ایجاد میکند و استرس و اضطراب وی را افزایش میدهد که این به نوبه خود سبب تشدید بیماری میشود.
اضطراب و ترس از مرگ در میان تمام فرهنگها متداول است و گروهها و ادیان مختلف به طرق گوناگون با آن برخورد میکنند(هورتا و یاپ، 2006). از آنجایی که مرگ هرگز تجربه نشده و هیچ کس به وضوح آن را لمس نکرده است همه به نوعی در مورد آن دچار اضطراب هستند، ولی هرکس بنابر عوامل معینی درجات مختلفی از اضطراب مرگ را تجربه میکند و این اضطراب در بیماران بیشتر است (سینگ، سینگ و نیزامی، 2003).
درجات معینی از اضطراب مرگ از این جهت که فرد را مجبور میکند که از برخی شیوههای زندگی همراه با خطر دوری گزیند، میتواند سودمند تلقی شود. اگرچه باید تذکر داد که درجات خیلی زیاد اضطراب مرگ میتواند باعث اختلال در زندگی عادی روزانه فرد شود ( گایر، 2002).
تورسونو همکاران (1993)، در پژوهش خود که در رابطه با بیماران سرطانی انجام دادند به این نتیجه دست یافتند که 76% آنان دارای اضطراب مرگ بالایی بودند. همچنین گاسر و همکاران (1988) در تحقیق مشابهی با بیماران قلبی، به این نتیجه رسیدند که بیماران همواره، حتی زمانی که عمل موفقیت آمیز داشتهاند و از لحاظ جسمی سالم هستند باز هم دارای اضطراب مرگ بوده و دید منفی نسبت به مرگ دارند.
در ارتباط با بیماران علاوه بر درمانهای دارویی حمایت خوب خانواده، دوستان و اعضای تیم درمانی از آنها ضرورت دارد تا خود را تنها احساس نکنند(عامر، 1380). با توجه به اینکه وضعیت روانی بیمار ام اس تحت تاثیر شرایط جسمانی وی قرار دارد، حمایتهای روانی، تشویق و اطمینان دادن به بیماران جهت کمک به جلوگیری از پیدایش ناامیدی به درمان ضروری است.
حمایت اجتماعی یکی از مهمترین شکلهای روابط اجتماعی است و برخورداری از آن و ادراک و تصور آن و همچنین نیاز به آن با توجه به سن، جنس، شخصیت و حتی فرهنگ میتواند متفاوت باشد. حمایت اجتماعی ادراک شده، احساس ذهنی از تعلق داشتن، مورد عشق و احترام بودن و پذیرفته شدن است. چنین احساسی، جایگاهی امن را برای فرد فراهم میکند که در آن با ایجاد روابط صمیمانه و نزدیک، به احساس ارزشمند بودن و در نتیجه خودپندارهای مثبت دست مییابد و این همان سپر محافظ در برابر وقایع استرسزا و فرصتی برای رشد و خودشکوفایی است(نیسی، شهنیییلاق و فراشبندی، 1384).
سطوح متوسط شبکه اجتماعی و حمایت اجتماعی به طور دایمی در حال تغییر است و در رهبری و میزان این تغییرات تفاوت های فردی وجود دارد. با این حال تحقیقات نشان میدهد افرادی که روابط اجتماعی بیشتری دارند، سلامتی بهتر و نرخ مرگ و میر کمتری در برابر بسیاری از بیماریها از جمله اختلالات قلبی – عروقی، ایدز و سرطان نشان میدهند (ویلز، آلایر، السن و استفنس، 2007).
یالوم (1390)، عقاید مذهبی، داشتن ارتباطات صمیمانه و برخورداری از حمایت اجتماعی را باعث کاهش نگرانی و ترس از مرگ میداند و از ارتباط صحیح و دوستانه با اطرافیان به عنوان سادهترین و موثرترین راه ایجاد شادی در بین انسانها نام میبرد.
و کورتنز و همکاران (1996) و کارابلاتلا (2005 به نقل از حیدری و همکاران 1387) بیان میکنند که حمایت اجتماعی زمانی که به اندازه کافی ادراک شود، در دسترس باشد و فرد از دریافت آن خشنود شود، میتواند با ایجاد احساس کنترل بیشتر، افزایش اعتماد به نفس، کاهش تاثیر رویدادهای منفی زندگی، بهبود پریشانیهای عاطفی و افزایش کیفیت زندگی در ارتقای سلامت روان فرد موثر باشد.
یکی از مواردی که نیازها و خواستههای انسانی را تنظیم و فرد از طریق آن به ارزیابی رفتار خود و دیگران میپردازد و به تفسیر محیط و جایگاه خود میپردازد، ارزشهای شخصی افراد است (رضایی و احمدوند، 1384). نظام ارزشی، به عنوان درونیترین لایههای شخصیت و هویتشکل دهنده پایههای نظام نگرشی و رفتاری افراد تعریف شده و مفاهیم صریح و تلویحی در نظر گرفته شده است که از لحاظ ابزاری و هدفی برای فرد برتر است و بر روی جهتگیریهای رفتاری و تصمیمات او تاثیرگذار میباشد (پینکورات و سیلبرسن، 2004، به نقل از نیکوگفتار، 1386).
ارزشها نقش بسیار مهمی در زندگی افراد ایفا میکنند و تاثیر بارزی بر رفتار و عملکرد افراد دارند. مطالعات متعددی که در این زمینه انجام شده است، نشان داده که دخالت نظام ارزشی فرد در اغلب موقعیتها موثر است(احمدی 1378). با نگرش به اوضاع و احوال اجتماعات بشری و نظام اجتماعی و بررسی رابطه حقوق و ارزشها درمییابیم که در پهنه گیتی و در طول تاریخ، اقوام و ملل زیادی با عقاید مختلف به وجود آمده است و ادیان و مکاتب بسیاری ظهور کردهاند که دارای نقاط مشترک و وجوه افتراق بودهاند. اما آنچه که موجب جدایی انسانها از یکدیگر شده و موجد تزاحم و تعارض گشته است و بینشهای تک بعدی و یک سونگری را بوجود میآورد، اختلال در ارتباط ارزشها بوده است (جلالوندیان، 1378).
بنابراین با توجه به اینکه ارزشهای شخصی، نگرشها و برداشت های افراد از جهان اطراف را تعیین میکند، میتواند در دیدگاه فرد نسبت به مرگ نقش بسزایی داشته باشد و این تاثیرگذاری میتواند در کنار متغیرهای دیگری صورت پذیرد و در این پژوهش سعی شده است تا نقش متغیر حمایت اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گیرد. از آنجا که اکثر تحقیقات انجام شده متغیرهای ارزشهای شخصی، حمایت اجتماعی و اضطراب مرگ را بصورت جداگانه و با متغیرهای متفاوتی مطالعه کردهاند و محقق نتوانسته است تحقیقی در اینباره بیابد، بنابراین مسألهی اساسی در پژوهش حاضر بررسی رابطه ارزشهای شخصی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ در بیماران ام اس است.
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
با در نظر گرفتن این مساله که ارزشها، نگرشها علایق از جنبههای بسیار مهم شخصیت هستند، کیفیت زندگی و چگونگی رفتار و مناسبت های افراد مستقیماً از نظام ارزشی و اصول اخلاقی که بدان پایبند هستند نشات میگیرد (احمدی، 1368).
بسیاری از نظریهپردازان مطرح نمودهاند که ارزشها به عنوان استانداردهای مطلوب هنگام قضاوت کردن در مورد رفتار، حوادث، موقع شکل گرفتن و بیان نگرشها و هنگام انتخاب و مستدل ساختن اعمال به کار میروند. علاوه بر این ارزشها به صورت بارزی در سازگاری تحصیلی و شغلی، روابط بین فردی، بهرهمندی از فعالیتها، در مورد ازدواج، انتخاب سبک زندگی و احتمالاً، در پیشگیری از ابتلا به برخی اختلالات روانی و سایر حوزههای مهم زندگی تاثیر میگذارند (میرزاحسینی، 1376).
با توجه به اثرات عمیق و پایدار فاکتورهای ارزشی بر رفتار و ارتباطات متقابل اعضای جامعه و با در نظر گرفتن این مساله که مبحث ارزش در گذشته فقط در حوزه مذهب و فلسفه بررسی شده است و امروزه علاوه بر آن در رشتههای دیگری چون جامعه شناسی، مردم شناسی، مشاوره و روانشناسی مورد بحث واقع شده است، شناخت ومطالعه دقیق اثرات گسترده آن قابل توجه است. ضرورت و اهمیت فوقالعاده ارزش از منظر روانشناسی در این است که ارزش به عنوان جنبه ای از شخصیت که می تواند بر ابعاد مختلف وجودی، رفتار و اعمال انسان، اهداف و شیوه زندگی اثرات پایدار بر جای گذارد، محسوب میشود و شناخت آن معیاری در جهت شناسایی رفتار آدمی است. بنابراین پژوهش و بررسی در راستای مبحث ارزش و چگونگی تاثیر آن بر سیستم فرد و ارتباط آن با محیط و اعضای جامعه ضروری به نظر میرسد( حسینی، 1383).
با در نظر گرفتن اهمیت ارزشها بر نگرش و رفتار افراد، بررسی و ارزیابی ارزشهای شخصی بر دیدگاه افراد بیمار ضروری مینماید. افرادی که دچار بیماری میشوند با تغییراتی در زندگی و محدودیتهایی در فعالیتهای روزمره مواجه میشوند. در بیماریهای حاد به خاطر خطرناک بودن بیماری، فرد بیمار علاوه بر تحمل ناراحتیهای جسمانی، فشارهای روانی و اضطراب زیادی را نیز متحمل میشود. در بیماری ام اس با توجه به این که فرد به طور تدریجی دچار ناتوانی میشود و نیز از آنجا که درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد، فرد بیمار استرس و فشار روانی زیادی را به دوش میکشد.
طولانی بودن دوره درمان و مشکلات فراوانی که رویاروی این بیماران قرار دارد، به مرور زمان میزان توجه اعضای خانواده و دوستان را به آنان کاهش میدهد. این در حالی است که ابتلا به ام اس و تغییرات ناشی از آن در زندگی فرد، وابستگی وی به دیگران را افزایش داده، منجر به کاهش اعتماد به نفس و احساس تنهایی بیمار میشود (العربی، 2006) و نیاز به حمایت از جانب دیگران را افزایش میدهد.
درک حمایت اجتماعی می تواند از بروز عوارض نامطلوب فیزیولوژیکی بیماری جلوگیری نموده، میزان مراقبت از خود را افزایش دهد، تأثیر مثبتی بر وضعیت جسمی، روانی و اجتماعی فرد بر جای گذارد و در نهایت به افزایش عملکرد منجر شود (یو و همکاران، 2004). شناسایی حمایت اجتماعی درک شده در بیماران میتواند به ارتقای رفتارهای سازگاری خاص در آنها کمک کرده و حمایتهای محیطی مناسبی را برای آنان فراهم کند (ارسوی – کارت و گولدو، 2005).
یکی از مشغولیت های ذهنی افراد دارای بیماریهای حاد و از جمله آن ها ام اس، دلواپسی درباره ناتوانی تدریجی و مرگ است. اضطراب مرگ عموماً به عنوان احساس ناراحتی توأم با ترسی که معطوف به مرگ خود یا دیگران است و با در نظر گرفتن مرگ به عنوان پایان حیات یا تجسم مراسم تدفین و جسد برانگیخته میشود، تعریف میشود (فیرستون و کتلت، ۲۰۰۹ ). اینکه فرد چه دیدگاهی نسبت به مرگ داشته باشد، تحت تاثیر عوامل متفاوتی است. سن، جنس، نگرش مذهبی و شرایط خاصی که فرد در آن قرار دارد، بر نگرش نسبت به مرگ تاثیر میگذارد و هر یک از موارد اشاره شده را میتوان در سطوح اجتماعی ، فردی و ناخودآگاه فرد مورد بررسی قرار داد (کاستنبام، 1999).
اضطراب مرگ یک اضطراب واقعی و یکی از مهمترین مؤلفهها در سلامت روانی افراد است که میتواند تحت تاثیر ارزشهای شخصی فرد و ادراک فرد از حمایتهای محیطیش قرار گیرد. پژوهشهای داخلی متغیر اضطراب مرگ را بیشتر در جامعه دانشجویان بررسی کرده و در جامعه بیماران که به طور ملموستری با مفهوم مرگ در تماسند، پژوهش بسیار کمی صورت پذیرفته است.
در مجموع از لحاظ نظری پژوهش حاضر به افزایش دانش ما از رابطه متغیرهای ارزشها (که از متغیرهای درونی فرد است) و حمایت اجتماعی (ادراک از یک متغیر بیرون از فرد) با اضطراب مرگ بیماران کمک میکند. هرچند که مطالعات دیگری این متغیرها را بصورت جداگانه بررسی کردهاند، اما ارتباط آنها بویژه ارتباط بین ارزشهای شخصی و حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ با نقش واسطهای حمایت اجتماعی، مورد پژوهش قرار نگرفته است.
از لحاظ کاربردی نیز این پژوهش میتواندبه تدوین برنامههای مداخلاتی در شکلدهی و حمایت از ارزشهای تقویت کنندهی سلامت روان، ایجاد مراکز و نهادهای حمایتی و گروههای خودکمکی، مشاوره خانواده، کلوبها و شبکه های اجتماعی یاریدهنده کمک کند.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی پژوهش
تعیین رابطه ی میان ارزشهای شخصی و حمایت اجتماعی ادراک شده با اضطراب مرگ در زنان و مردان مبتلا به بیماری ام اس میباشد.
1-4-2- اهداف جزیی پژوهش
- تعیین رابطه بین ارزشهای شخصی و اضطراب مرگ در مردان و زنان مبتلا به بیماری ام اس
- تعیین رابطه بین ادراک حمایت اجتماعی و اضطراب مرگ در مردان و زنان مبتلا به بیماری ام اس
1-5- سوال های پژوهش
- آیا ارزشهای شخصی و ادراک حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ رابطه دارد؟
- آیا ادراک حمایت اجتماعی با اضطراب مرگ رابطه دارد؟
- آیا بین ارزشهای شخصی و اضطراب مرگ رابطه وجود دارد؟
- آیا در اولویتهای ارزشهای شخصی، بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
- آیا در ادراک حمایت اجتماعی بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
- آیا میزان اضطراب مرگ بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد؟
7- آیا نوع ریختهای ارزشی میتوانند اضطراب مرگ را پیش بینی کنند؟
1-6- معرفی متغیرها
متغیرهای پیش بین : ارزشهای شخصی و حمایت اجتماعی
متغیر ملاک : اضطراب مرگ
1-7- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-7-1- تعریف مفهومی
ارزشهای شخصی: ارزشها مفهومی مطلوب از هدفها، آرزوها، غایتها و شیوههای عملی که رفتارهای انتخابی افراد را جهت میدهد و در هر فرد متمایز از دیگری است (آلپورت و ورنون و لیندزی، 1970). به عقیده شوارتز (2002)، ارزشها اهداف فرا موقعیتی، مطلوب و متفاوت در اهمیت هستند که به عنوان اصول راهنمایی کننده در زندگی اشخاص عمل میکنند . ارزشها در انتخاب ،تفسیر و توجیه رفتار خود و دیگران به کار میروند و در جای دیگر ارزشها را بیان ادراکی الگو های پیچیده انتخاب رفتار میداند.
حمایت اجتماعی: حمایت اجتماعی اطلاعاتی است که شخص را به این باور راهنمایی میکند که مورد عشق و علاقه، تایید و ارزش قرار گرفته و متعلق به شبکهای از ارتباطات و وظایف متقابل است. این دو ویژگی تعلق به شبکه ارتباطی و داشتن تعهدات متقابل نسبت به یکدیگر، از عناصر حمایت اجتماعی محسوب میگردد (کوب،1976).
اضطراب مرگ: رایس (2009) اضطراب مرگ را به عنوان یک ترس غیرعادی و بزرگ از مرگ همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرآیند مردن یا چیزهایی که پس از مرگ رخ میدهند، تعریف میکند.
1-7-2- تعریف عملیاتی
ارزشهای شخصی: نمره ای که آزمودنی در هریک از خرده مولفههای زمینه یاب ارزشی شوارتز(SVS)دریافت میدارد و هرچه نمرات حاصل از هر مولفه بالاتر باشد نشان دهنده گرایش بیشتر به هریک از ارزشها میباشد.
حمایت اجتماعی: در این پژوهش حمایت اجتماعی ادراک شده آن چیزی است که مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی زیمت، داهلم، زمیت و فارلی (1988) میسنجد. حداقل نمره آزمودنی 12 و حداکثر آن 84 خواهد بود کسب نمره بالا در این مقیاس نشاندهنده ادراک بالای حمایت اجتماعی و کسب نمره پایین، نشاندهنده ادراک پایین حمایت اجتماعی است.
اضطراب مرگ: اضطراب مرگ شامل نمرهای است که فرد در مقیاس اضطراب مرگ تمپلر 1970( DAS)کسب میکند. حداقل نمره فرد صفر است که معادل عدم اضطراب مرگ فرد است و حداکثر نمره برابر با 14 است که نشاندهنده اضطراب بالای فرد است.