:
اختلالات تغذیهای[1] از جمله مشکلاتی هستندكه ارتباط نزدیك با شیوهزندگی وفرهنگ جامعه دارند. تمایلشدید برخی از فرهنگها به خصوص فرهنگ غرب در توجه به زیبایی اندام، لاغری و تناسب اندام، اغلب اوقات، آنها را به اعمال رژیمهای غذایی سخت و طاقت فرسا وادار میكند و یا حتی بعضی از آنها به اقدامات دیگری نظیر ورزشهای شدید، استفراغ عمدی[2]، استفاده از داروهای مسهل[3] و غیره روی میآورند. اكثر موارد گزارش شده مربوط به كشورهای غربی است اما از كشورهای آسیایی نیز گزارش هایی ارائه شده است كه حاكی از نفوذ آن در كشورهای آسیایی میباشد(فیربورن،2006). اختلالات تغذیهای شامل دو دسته عمده میباشند، در نوعی از آن تحت عنوان بیاشتهایی عصبی[4]، بیمار با امتناع از غذا خوردن سعی در كاهش وزن خود دارد به نحوی كه حتی كاهش وزن بیشتر از 20% نیز رضایت بخش نمیباشد. پرخوری عصبی[5] حالت دیگری است كه در آن بیمار پس از خوردن با ایجاد حالت تهوع و استفراغ عمدی و یا استفاده از داروهای مدر و مسهل سعی در كاهش اجباری وزن خود دارد طبق بررسیهای صورت گرفته در مطالعات همگانی و استفاده از آمار تشخیصی، اختلالات تغذیهای در بین زنان نسبت به مردان 9 برابر شیوع بیشتری داشته است. اختلالات تغذیهای، دارای تظاهراتی در
زمینههای مختلف گوارشی، پوستی، اختلالات الكترولیتی و غیره است. طبق ملاكهای تشخیصی ذكر شده در متن تجدید نظر شده بیماریهای روانی آمریکا 5 (2012)برای تشخیص قطعی اختلالات تغذیهای، بروز رفتارهای زیر لازم است: اشتغال ذهنی دائم با غذا و میل شدید به غذا و عدم كنترل در غذا خوردن، كوشش برای رفع اثرات چاقكننده غذا با رفتارهای جبرانی6 نامناسب مثل استفراغ عمدی، سوء مصرف داروهای مسهل، استفاده از محدودیتهای غذایی و دورههای متناوب گرسنگی كشیدن، مصرف داروهای بازدارنده اشتها، مصرف تركیبات تیروئیدی یا داروهای مدر، آسیب روانی شامل ترس مرضی از چاقی، بهطوریكه بیمار، آستانه وزن بسیار دقیقی را برای خود در نظر میگیرد كه آشكارا از وزن قبل از بیماری كه بر اساس نظر پزشكان متناسب و در سطح بهینه بوده است پائینتر است و تاثیر فشارهای اجتماعی بر غذا خوردن. موارد ذكر شده از علائم اختلالات تغذیهای میباشند و در مرحله بعد، افراد مبتلا طبق تشخیص علائم گزارش شده برای هر یك از گروههای پراشتهایی عصبی یا بیاشتهایی عصبی، میتوانند در هر یك از این دو گروه قرار بگیرند. جاكلین [6]و همكارانش (2007) سن شروع اختلالات بیاشتهایی عصبی را اواسط دوره نوجوانی تشخیص دادهاند .هویت یابی به موازات رشد فیزیکی ،شناختی ،اجتماعی و عاطفی اهمیت خاصی دارد فرد با شور زیادی از خود سوال می کنند که جایگاه من کجاست ؟شغل؟موقعیت تحصیلی؟ازدواج و…. من چگونه خواهد شد این سوالات در واقع تلاش برای یافتن هویت است که در نحوه برخورد با دیگران اثر می گذارد و با تغییر زمینه اجتماعی دچار دگرگونی می شود(احدی،جمهری 1385). اریکسون معتقد است عمده ترین تکلیف یک فرد حل بحران هویت است که برای رسیدن به هویتی کم و بیش ثابت باید نیازها ،آرزوها و توانایی های خود را به شکل تازه ایی سازمان دهد تا بتواند خورا باشرایط و انتقادات موجود در جامعه وفق دهد( احدی-جمهری1385). سلامت روانی جنبه ایی از مفهوم کلی سلامت است و به عقیده فروید انسان سالم کسی است که هر یک از مراحل رشد روانی-جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل مزبور بیش از حد تثبیت نشده باشد و به عقیده اسکینر فردی که رفتارش منطبق بر قوانین و ضوابط جامعه باشد و با استفاده از شیوه ها را اصلاح رفتار برابر بهبود و به هنجار کردن رفتار خود اقدام کند فرد سالمی است و از نظر راجرز انسانی که سلامت روانی دارد، انعطاف پذیر است، پیش داوری ندارد، احساس آزادی و خلاقیت میکند و سازمان بهداشت جهانی آن را مفهومی کلی یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی، جسمی قلمداد می کند. چه کسی یا چه چیزی سرنوشت شما را تعیین میکند؟ وقایع و حوادث زندگی روزمرهی خود را خوب درنظر بگیرید؛ چه کسی مسئول این وقایع است؟ در صورت بروز مشکلات چه کسی را سرزنش میکنید و در مورد موفقیتهای به دست آمده چه کسی را مؤثر میدانید؟ پاسخ شما به این سؤالات کانون کنترل شما را نشان میدهد. انسا نها یاد گرفته اند که وقایع زندگی را به نحوخاصی ببینند؛کانون کنترل به نحوه ی نسبت دادن علتها به وقایع زندگی گفته میشود. این عامل نشان میدهد که شما عادت دارید کجا دلایل رویدادهای زندگی را جستجو کنید. هر انسانی به طور طبیعی یک دستگاه ادراکی دارد که خودش از وجود آن باخبر نیست. این عقیده که چیزی درکنترل شماست، قویاً بر گفت وگوی درونیتان با خود و جهانی که درآن زندگی میکنید تأثیر دارد. شما به سؤالات ساده ولی اساسی زندگی به شیو های قابل پیش بینی پاسخ میدهید. چون ادراک شما در مورد اینکه وقایع زندگی چگونه کنترل میشود، معمولاً از یک ثبات نسبی برخوردار است (مک گراو،2001). به عقیده ی راتر یکی از ابعادی که افراد را از یکدیگر متمایز میکند، درجه ی کنترلی است که افراد تصور میکنند بر رویدادهای زندگی خوددارند. به سخن دیگر میزان اعتقاد انسانها بر کنترل رویدادهای مؤثر در زندگی، عاملی است که سبب تمایز آ نها از یکدیگر میشود. لذا پزوهش حاضر سعی دارد به بررسی رابطه متغییرهای سلامت روان و پایگاههای هویت ومنبع کنترل با اختلالات تغذیهای در زنان مراجعهکننده به مراکز مشاوره تغذیه شهرستان کرمانشاه بپردازد.