کاوش پیشینه و ادبیات تحقیق، نهتنها پژوهشگر را یاری میکند تا تمام متغیرهای مربوطه را در تحقیق خود بگنجاند بلکه آمیزش زیرکانه اطلاعات بهدستآمده از طریق ابزارهای گردآوری اطلاعات با آنچه در مطالعات پیشین، توسط دیگران، ارائهشده است را آسان میکند. بهبیاندیگر، بررسی پیشینه، چارچوب بنیادی خوبی برای ادامه پروژه تحقیقی، فراهم میآورد. ازاینرو، پیشینه کاوی خوب، پایههای ایجاد یک چارچوب نظری جامع که از محل آن فرضیههایی برای آزمون به دست میآید را مهیا میسازد (سکاران، 1391). علاوه بر این، ادبیات مناسب میتواند بستری را ایجاد نماید تا استفادهکنندگان از تحقیق، بتوانند با بررسی روند و خاستگاه تحقیق به درک بالاتری ازآنچه انجامشده است برسند. ازآنجاکه در این تحقیق به مباحثی چون نشاط کاری در بین کارکنان پرداخته میشود مباحث مطرحشده در این فصل، حولوحوش مفاهیم تئوری موجود و مرتبط با اجزای نشاط کاری و عوامل زمینهساز نشاط کاری، ابعاد نشاط کاری پرداخته میشود. بهگونهای که در ابتدا به تعاریف مختلفی که از نام نشاط کاری در دست است پرداخته میشود سپس شرح مختصری از روند نشاط کاری ارائه میشود و اجزای آن نیز، تشریح میگردد. با ورود به مبحث نشاط کاری، تعاریف، رویکردها و تئوریهای مربوط، مطرح میشود و در ادامه بحث، نشاط کاری و منابع انسانی و متغیرهای چند اخصه MCDM ها بهعنوان بخشی از ادبیات تحقیق، موردبررسی قرار میگیرد.
2-2 چارچوب نظری تحقیق
سالهاپیش پژوهشگرانکشورهایصنعتیدر اصولروابطانسانیالتونمایودریافتهبودندکهتنظیممیزانروشنایی،دما،رطوبتوسروصدای محیطبرافزایشکار آییافراداثرمستقیمدارد.بنابراین،میتوان نتیجهگرفتکهیکراهساده امامؤثردرافزایشبهرهوریدرمحیط کاراستفادهازنیرویانسانیشادوبانشاطاست.درنظرگرفتن محیطیشادباتوجهبهروابطانسانیشادبسیارمؤثرترازشرایط جبرواجباروایجادمحیطخشککاریاست. افرادباخواستهها وآرزوهاییبهسازمانمیپیوندند؛هماهنگیوهمسوییسازمانبااینآمالدرافرادایجادشادیمینماید،اینشادیوخوشنودیخودباعثنوآوری،خلاقیتدرکار،افزایشمیزان تولیدوخدماتووفاداریافرادبهسازمانشدهوازاینرهیافتسازمآنهمازسلامتو پویاییبرخوردارمیشود.
را در افزایش با توجه به بررسی مباحث نظری و مطالعه تحقیق پژوهشگران میتوان سه دسته از عوامل نشاط کاری مؤثر دانست. این سه دسته عبارتاند از:
1- عوامل سازمانی
با توجه به چالشهایی که سازمانها امروزه با آن مواجه هستند، ایجاد سازمان شاد یکی از نیازهای استراتژیک برای موفقیت در بلندمدت است (زارعی متین و همکاران، 1388).
مدیر یک مجموعه، میتواند با اندیشههای سالمش محیطی شاد، بانشاط و با بهرهوری بالا را در سازمان به وجود آورد و همین مدیر میتواند با اندیشههای تنگنظرانه یا بهدوراز عزتنفس، افسردگی، اضطراب و در پی آن رخوت و کسالت را در کارکنان به وجود آورد.
از عوامل سازمانی حائز اهمیت در نشاط کاری میتوان به انتخاب صحیح و بهجای کارکنان، پرداخت حقوق و دستمزد مناسب، متناسب بودن روابط انسانی در محیط کار، امنیت شغلی، برنامهریزی کاری مناسب، سرکشی مداوم مسئولین به کارکنان و گوش فرادادن به مشکلات آنها، استفاده از توانمندیها و تخصصهای کارکنان و … اشاره کرد.
2- عوامل اجتماعی
عوامل مربوط به محیط اجتماعی پیرامون فرد چون تشکلهای فکری و ایدئولوژیکی که کارمند در آن عضو است، ارتباطات در جریان پیرامون فرد، فرهنگ رفتاری و هنجارهای اجتماعی پذیرفتهشده در محیط زندگی و بالأخص خانواده تأثیر بسزایی روی نشاط کارمند دارند. محکم و استوار بودن پایههای نظام خانواده، ارتباط صمیمی با آشنایان، دوستان و خانواده و آشنایی باروحیه ایثار و ازخودگذشتگی ازجمله عوامل اجتماعی مؤثر بر نشاط هستند.
3- عوامل فردی
تحقیقات جدید نشاندهنده این است که آنچه باعث ناخشنودی فرد در محیط کار میشود، رویدادهای منفی که برای وی اتفاق میافتند نیستند، بلکه نحوه نگرش او به این رویدادهاست. نشاط در محل کار یک عنوان جدید محرک تفکر است که ذهن را از منفی نگری دور نموده و شمارا وادار به مقاومت در برابر برچسب بد» گذاشتن بر شرایط و دیدن آنها بهعنوان شرایط خنثی میکند (راو، 2010).
2-4 عواملزمینهسازنشاطاجتماعی
عواملمهمیمانندصفاتشخصیتی،مؤلفههایشناختی،گرایشهایاعتقادیومحیطی، تربیتی،جمعیتی،زمینهسازنشاطبهشمارمیروند. بررسیهایبسیاریهمبستگیویژگیهایوراثتی،صفاتشخصیتی،شناختی ومذهبیبانشاطراگزارشکردهاند. فارنهاموچن،بهنقلازآرجیل (٢٠٠١)درتحقیقاتخودپیبردهاندکهبرونگراییبانشاطهمبستگیمثبتورواننژندیباآنهمبستگیمنفیدارد.سایرمطالعاتنیزاینموضوعرامحققساختهاند. بررسیمجموعهاینگونهتحقیقات،برروابطزمینهایژنتیکیوصفاتشخصیتیدرنشاطتأکیدمیکنند (ایزاوا،٢٠٠۴:٢). عواملشناختینیزنقشمؤثریدرایجادنشاطایفامینمایند. اینعواملوعواملدیگریکهدربروزنشاطتأثیرگذارهستنددر این فصلموردبحثقرارمیگیرد.
2-5 نقشمحیطدرایجادنشاط اجتماعی
تجاربارتباطیواجتماعیدراوایلدورهکودکینیزممکناستدرشادکامساختنیاعدمنشاطشخصیتافراددردورههایبعدیرشداثربگذارد. درپژوهشی،مالتاستاوهمکاران (١٩٨۶)دریافتندکهمادرانبهنوزادانخودآموزشمیدهندکهچگونهاحساساتشانرابهشیوهاجتماعیمطلوبیبیانکنند. اینابرازاحساساتدرتجربههیجاناتمثبتتأثیرمیگذارد. کیفیتروابطعاطفیخانوادهدردورانکودکیودورههایپسازآندربروزقابلیتهایمربوطبههیجاناتمثبتونشاطبسیارمؤثراست (تامپسون،١٩٩٩،بهنقلازآرجیل،٢٠٠١)
نظریهامید
یکیاززمینههایاصلیومهمدربه وجودآمدناحساسنشاطوشادی،وجودامیدنسبتبهخود،زندگیوآیندهاست. احساساضطرابیانگرانیباعدمامیدبهآیندهرابطهمستقیمدارد. امیدبهآیندهدستیافتنبههدفیاانتظاردستیابیبههدفاست،بهگونهایکهشو “تئوریامیدراتئوریانگیزشنامیدهاست (کمپل،١٩٨١).
ازنظر اشنایدر امید فرایندی است که طی آن افراد ابتدا اهداف خود را تعیین میکنند، سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق میکنند و بعدازآن انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ میکنند. اشنایدر و همکاران (1991) یک نظریه ترکیبی مبتنی بر هدف را مطرح کردند که بسط یافته مدل تکبعدی سنتی بود و برای اولین بار زمینهای را برای امکان سنجش معتبر و قابلاعتماد امید در افراد گشود. نظریه امید اشنایدر بر سه مؤلفه مرکزی بنیان گذاشتهشده است: اهداف، گذرگاهها و عامل
اهداف: اشنایدر (2000) با توجه به مصاحبههای متعددی که با افراد داشت معتقد است مردم در این ادعا که هر کاری که انجام میدهند سعی دارند در آن هدفی را دنبال کنند یککلام بودند. اهداف نقاط پایان و یا زنجیره عمل ذهنی را ایجاد میکنند، آنها مرجع تئوری امید هستند (اشنایدر، 1994، اشنایدر و چیونز و سیمپسون 1997)
– اهداف اساس نظریه امید هستند که میتوانند کوتاهمدت یا بلندمدت باشند و ازنظر اهمیت طبقهبندی شوند، اهداف بایستی برای تسخیر ذهن هشیار ما به حد کافی ارزشمند باشند و نیز اهداف امیدوار نه نوعی عدم حتمیت به همراه خوددارند. یک سر این زنجیره-اطمینان قطعی- اهدافی با احتمال نائل شدن 100% است، آنها نیاز به امید ندارند. در سر دیگر این زنجیره، اهداف غیرقابلدفاع (که احتمال نائل شدن به آنها 0% است) وجود دارند که بیش از اینکه مفید باشند غیرمولد هستند. درواقع تحقیقات این بحث را تأیید میکند که به نظر مردم امید، یک کامیابی است که درم واقعی که احتمال رسیدن به هدف در حد متوسط است وجود دارد (آوریل و همکاران، 1990 به نقل از اشنایدر،2000).
در نظریه امید، اهداف منبع اصلی هیجان هستند، هیجان مثبت ناشی از دستیابی به هدف یا تصور نزدیک شدن به آن است، درحالیکه هیجان منفی ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اشنایدر، 2002). با توجه به پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفی مثبت، ممکن است به نظر برسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و کاملاً قابلدستیابی است؛ اما افراد دارای امید بالا معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی متوسط از دشواری باشند (اشنایدر، 1994).
– تفکرات گذرگاه؛ تواناییهای درک شده شخص هستند که راههای عملی را برای اهداف خواستهشده به وجود میآورند. تفکر گذرگاه اغلب قابلمشاهده در گفتار درونی از قبیل «من راهی برای انجام این کار پیدا خواهم کرد» است اگرچه تفکر گذرگاه خواستار تنها یک گذرگاه قابلاستفاده به هدف خواستهشده است، اما افراد دارای سطوح امید بالاتر اغلب قادر به تصور چندین گذرگاه هستند و از تفکر واگرا استفاده میکنند این راههای متناوب هنگامیکه فرد مجبور به مقابله با مانع یا مشکل دررسیدن موفقیتآمیز به اهداف میشود، تعیینکننده هستند. تفکر گذرگاه توانایی ادراکشده فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اشنایدر، 1994) ازآنجاکه برخی از طرحها و نقشهها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای امید بالا، بهمنظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظر میگیرند (اشنایدر، 1991، 1996، ایرولیگ و همکاران، 1998). لازم به ذکر است که آثار سودمند امید، ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاهها نیست بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاههایی در صورت لزوم میتوانند تولید شوند اشنایدر و همکاران، (1991) نشان دادهشدهاند که رفتار هدفمند از آن طریق بر افکار فعلی و بلندمدت مربوط بهسوی هدفها و نقش کارگزاری فردی در نیل به این هدفها؛ و میزان ارزشگذاری به هدفها جاری تأثیر میگذارد.
– تفکرات عامل؛ بهعنوان افکاری تعریف میشود که بدان وسیله افراد با توجه به تواناییشان گذرگاههایی انتخاب کنند و به تلاش خود ادامه دهند. مؤلفه انگیزشی نظریه امید است که به شخص اطمینان میدهد قادر به شروع و تحمل تلاشهای ضروری برای دنبال کردن گذرگاه خاص است یا نه. عامل مستقیماً شناختهای افراد را در مورد توانایی آنها برای شروع و تحمل رفتارهای هدفگرا منعکس میکند و با گفتارهای درونی مانند «من میتوانم این کار را انجام دهم «و «من قصد ندارم متوقف شوم«مشخص میشود (اشنایدر لاپوینته، کروسون و ارلی، 1998). البته باید توجه داشت اهداف افراد بدون عزم حرکت به سمت آن و حفظ تلاش لازم برای نیل به آن قابلدسترسی نخواهد بود.
در نظریه امید، رسیدن موفقیتآمیز به هدف، هیجانات مثبت را فرامیخواند و شکست در دستیابی هدف باعث هیجانات منفی میشود. این هیجانات، بهنوبه خود گذرگاههای فرد و مؤلفه عامل را درباره تعقیب هدف آینده تغییر میدهند، هیجانات مثبت که از هدف موفق نتیجه میشود فرد را به کوشش و انتخاب اهداف آیندهی چالشانگیز تری سوق میدهد، در مقابل هیجانات منفی مطابق با شکست در دستیابی به اهداف خاص ممکن است باعث بیمیلی فرد برای تلاش کردن و پیشرفت آینده شود. بنابراین توانایی فرد برای تعریف کردن هیجانات منفی که از شکستها و مصیبتهای شخصی ناشی میشود مستقیماً تفکر گذرگاه و تفکر عامل اهداف آینده را تحت تأثیر قرار میدهد.
چندین مطالعه در طول دهه گذشته اهمیت امید را در جمعیت بزرگسالان نشان داده، پژوهشها نشان داده که افراد دارای امید بالاتر از تفکرات مثبت، عزتنفس و اعتمادبهنفس بیشتری نسبت به کسانی که امید کمتری دارند، برخورد دارند. افراد با سطح امید بالا احساسات را باانرژی بیشتری گزارش میکنند خودشان را به شکل مثبتتری معرفی میکنند (کوری و همکاران، 1997). افراد دارای سطح امید بالا اصولاً از مزایای سلامتی قابلاطمینان بهرهمند هستند. برای مثال هارنی (1990) گزارش داده است افرادی که امید بالایی دارند علاقه بیشتری به شرکت در تمرینات جسمانی دارند. امید همچنین در افرادی که در حال بهبود یافتن از صدمهها و بیماریهای مختلف هستند مؤثر شناختهشده است. همچنین پژوهشها تحمل درد را با امید مرتبط میدادند یعنی افراد با امید بالا دو برابر بیش از همتاهای کم امید خود درد را تحمل کردهاند (اشنایدر و براون، 1998) امید با پیشرفت تحصیلی نیز ارتباط دارد و چندین مطالعه این امر را نشان داده است. دانشجویان دانشگاه که امید بالایی دارند درمجموع نمرات بالاتری نسبت به سایر دانشجویان کسب کردهاند (چانگ، 1998؛ کوری، مافیر، سون داگ و ساندستدت، 1999). یک مطالعه دیگر گزارش میدهد که سطوح بالای امید در دانشجویان دانشگاه پیشبینی کننده معدل کل بالاتر، شانس بالاتری برای فارغالتحصیلی و احتمال کمتر برای مشروط شدن بوده است (اشنایدر، شوری، جیونز و ویلکلاند، 2002) همسان با این یافتهها اشنایدر (2000) نشان داد که دانشجویان بعد از دوره لیسانس که امتیاز بالاتر در مقیاس امید گرفتند مهارت سازگاری بهتری دارند و راهبردهای بهتری را برای دورههای تحصیلات انتخاب میکنند در طول عملکرد افراد هم در کلاسهای مدرسه هم دانشگاه امید پیشبینی کننده مهمی از پیشرفت ورزشی دانشجویان بود، امید بالا با عملکرد برتر ورزشکاران مرتبط بوده است (کوری و دیگران 1997). مطالعه دیگر توسط (براون، کوری، هاگستروم و ساندستدت، 1999) نشان داد که دختران با امید بالا در اردوی ورزشی تابستانی بیشتر مایل به داشتن اهداف خاص مرتبط با پیشرفت ورزشی بودند. مطالعه مشابهی گزارش کرد که دختران با سطح امیدواری بالاتر درباره تسلیم شدن افکار کمتری دارند. مطالعات این حد مهم به پژوهشگران دلیلی برای این باور ایجاد کردهاند که سازهی امید موضوعی ارزشمند وابسته به زمان است که باید برای درک بهتر آن تلاش کرد (وال، 2006).
متأسفانه واقعیت این است که افراد بسیاری وجود دارند که ممکن است به دو دلیل توانایی فکر کردن از روی امیدواری درباره آینده را از دست بدهند: اول اینکه آنها از زمان تولد هرگز محبت، مراقبت و توجهی که به آنها اجازهی ایجاد تفکر امیدوارانه را بدهد دریافت نکردهاند. دوم اینکه ممکن است که در آغاز یاد میگیرند که امیدوارانه فکر کنند، اما امیدشان بهوسیله وقایع پراسترس زندگی در طول
دوران رشد تخریب میشود بااینوجود روانشناسی مثبتگرا معتقد است امید را میتوان ایجاد و ارتقا داد.
نظریهلذتگرایی
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیفقطیکاحساساست.زندگیشاد،لذتانسانراافزایشدادهوغمانسانراکممیکند.
طیفنگاری نظریههای لذتگرا
لذتگرایی از دوره یونان باستان تا به امروز بهصورتهای گوناگونی تقریر شده است:
یکی از سادهترین و سطحیترین انواع لذتگرایی نظریهای است که معتقد است هر چیزی که دارای لذت حسی باشد ذاتاً خوب است؛ و ارزش هر چیز دیگری تنها باهمین معیار سنجیده میشود. اصول مکتب لذتگرایی شخصی را میتوان بهطور خلاصه چنین برشمرد (مصباح یزدی، 1384):
- هر لذتی ذاتاً خوب است و هر ألمی ذاتاً بد.
- ارزش ذاتی هر فعلی بر اساس میزان لذت یا المی حسی که در آن وجود دارد مشخص میشود.
- ارزش ذاتی امور پیچیده و مرکب، مانند زندگی، کاملاً بر اساس ارزشهای ذاتی لذتها و المهایی که در آن وجود دارد معین میشود.
گفتهشده آریستپوس شاگرد سقراط به چنین دیدگاهی قائل بوده است. او که مؤسس مکتب کورنائی است لذت را هدف اخلاق میداند ولی افراط را در این زمینه نادرست میشمارد.(کاپلستون، 1368)
- لذتگرایی محدود یا اپیکوری
اپیکور برخلاف آریستپوس کوشیده است تقریر عمیقتری از لذتگرایی به دست دهد. بهطور خلاصه میتوان اندیشه اخلاقی اپیکور را در پنج اصل خلاصه کرد:(مصباح یزدی، 1384)
- لذت عبارت است از فقدان الم
- لذت روحی به دلیل دوام بیشترش، بر لذت جسمانی ترجیح دارد و به همین دلیل برای از میان بردن الم فعلی یا اهمیت ندادن به آن، میتوان از لذت روحی و عقلانی استفاده کرد.
- ارزیابی و سنجش عقلانی لذتها و المها به ما این امکان را میدهد که از یک زندگی بهرهمند شویم که در آن لذت بادوام، بیشتر از درد گذرا باشد.
- از امیال و خواستههای فراوان انسانی ما باید فقط آن دسته از امیال را ارضا کنیم که ضروری و طبیعی باشند.
- هرچند لذت دارای خیر ذاتی است؛ اما امور دیگری از قبیل سعادت و مصلحتاندیشی را نیز میتوان دارای خیر ذاتی دانست.
اپیکور با قبول اینکه لذت روحانی بر لذت جسمانی ترجیح دارد، معتقد بود برآورد عقلانی در باب منابع لذت و درد دستیابی انسان را به زندگیای که در آن لذت دیرپا بر درد گذرا غالب باشد، ممکن میسازد. (لارنسی سی، 1378).
چنانچه در دو تقریر گذشته از لذتگرایی مشاهده شد، متعلق لذت در آن دو، خود شخص یعنی فاعل اخلاقی بود. اشکال عمده این نوع لذتگرایی این است که تنها لذت خود انسان را معیار درستی میشناسد. توجه به این نکته برای «جرمی بنتام «و شاگردش «جان استوارت میل «بسیار مهم بود که تنها لذت من نیست که اهمیت دارد بلکه سعادت یا نفع شخصی هرکسی که نسبتی با عمل من دارد نیز مهم است. این ایده پایه نظریهای شد که علیرغم تفاوتهای عمدهاش با لذتگرایی شخصی تقریری دیگر از لذتگرایی به دست دهد. بنتام و میل یک لذتگرا بودند و مانند نیاکان لذتگرایشان به این اصل اساسی معتقد بودند که لذت تنها خیر و الم تنها شر است. این نکته بهوضوح در جملات آغازین کتاب مبانی اخلاقیات و قانونگذاری بیانشده است. در ابتدای این کتاب آمده: «طبیعت، بشر را تحت سیطره دو ارباب مطلق، لذت و الم قرارداده است. فقط به دلیل آنهاست که آنچه را باید انجام دهیم، خاطرنشان میکنیم و آنچه را میخواهیم انجام دهیم، تعیین میکنیم. «(پالمر، 1385).
لذتگرایی خاصی که این دو بدان قائل بودند به سودگرایی یا قاعده نفع عمومی مشهور است. اصل محوری در سودگرایی این است که اصول اخلاقی حاکم بر اعمال ما باید با توجه به تأثیرشان بر همه افراد ذیربط داوری شوند، خواه به بیشترین سعادت برای بیشترین افراد بینجامد یا نه. ازنظر بنتام معیار اخلاقی درست اصل سود است و غایت اخلاقی که در تمام اعمال باید به دنبال آن باشیم همانا بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر در کل جهان است. (فرانکنا، 1383).
تفاوت عمده لذتگرایی تبلوریافته در سودگرایی با لذتگرایی شخصی در این است که در سودگرایی لذت همه موردتوجه است. در این تقریر از لذت نکته بسیار مهم نحوه محاسبه لذت و تعیین بیشتر یا کمتر بودن آن است. بنتام هفت معیار را برای بررسی و اندازهگیری لذتها معرفی میکند. پیشفرض اساسی سخن بنتام این است که لذت و المهای انسانی قابلاندازهگیری کمیاند و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی محاسبه اخلاقی حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد. حاصل جمع لذتها یا المهای موردبحث منتظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند.
محاسبه لذت در دیدگاه بنتام بر این نظر مبتنی است که لذتها و المهای انسانی قابلاندازهگیریاند؛ و بدین ترتیب میتوان بر اساس نوعی «محاسبه لذت اخلاقی«حکم به صواب و یا خطا بودن اعمال کرد؛ حاصل جمع لذتها یا المها متناظر است با میزان لذت یا المی که این اعمال در بردارند. بنتام میپذیرد که تجربه لذت بسیار پیچیده است و لذتهای خالص اندک شمارند و بالاخره اینکه بیشتر لذتها با درد عجین شدهاند. بر این اساس و با در نظر گرفتن همه این عوامل بنتام هفت شاخص برای محاسبه لذت معرفی میکند. وی معتقد است برای یک انسان فینفسه بر طبق شرایط چهارگانه زیر مقدار لذت یا الم بیشتر یا کمتر خواهد شد: (فرانکنا، 1383).
- شدت
- مدت
- قطعیت یا عدم قطعیت
- نزدیکی یا دوری
زمانی که مقدار لذت یا المی بهمنظور ارزیابی گرایش عملی که بهوسیله آن ایجادشده است، ملاحظه میشود، باید به دو شرط زیر نیز توجه جدی کرد:(پالمر، 1385)
- بارآوری، یا امکان اینکه به دنبال آن، عواطفی از همان سنخ پدید آید. به این معنا که اگر لذت باشد در پی آن لذت و اگر درد باشد در پی آن آلام پدید آید. به این معنا که این لذت چه میزان لذت دیگر به همراه خود به ارمغان خواهد آورد؟ یا برعکس.
- خلوص، یا امکان اینکه به دنبال آن عواطفی از سنخ متضاد پدید آید. بهعنوانمثال اگر کسی مقداری پول پیدا کند یا بدزدد قطعاً بهواسطه خرج کردن این پول لذتی خواهد برد اما لذت بردن او همچنین همراه است با دردی که بهواسطه احساس گناه و شرمندگی برایش پدید میآید؛ بنابراین میتوان گفت این لذت، خالص نیست زیرا مقداری الم با خود به همراه دارد.
- گستردگی، آخرین شرط در محاسبه لذت تعداد افرادی است که مشمول لذت یا الم میشوند.
نظریهخواستهها
بر اساسایننظریهنشاطوخوشبختیبهمعنایدستیابیبهخواستههااستوزمانیکهفردخواستهخودتعریف«دستیابیبهشادیورهاییازغم«رادرقالبمیکندنظریهخواستهها،نظریهلذتگراییرانیزدربرمی گیرد (سلیگمن،٢٠٠٢).
نظریهدستیابیبهارزشها
بر اساسایننظریهنشاطیکاحساسفردینیست،بلکهواقعیتیمستقلازاحساساتفردیاستوعبارت استازدستیابیبهچیزهاییکهازنظرعمومواقعاًارزشمندبهحسابمیآیند. مثلاًاگرکودکانخیابانیاحساسنشاط،خوشبختیورضایتکنندممکناستبر اساسنظریهلذتگرایییانظریهخواستههاشادوخوشبختبهحسابآیندامابر اساسایننظریه،افرادیشادوخوشبختقلمدادنمیشوند (دارلینگواستینبرگ،1993)
اگر درست بودن را به خوب بودن تعبیر کنیم، میتوانیم سه نامزد اصلی برای نظریه ارزش لیبرالی تشخیص دهیم. نخستین نظریه که پیشتر مطرح شد کمالگرایی جان استوارت میل است. ازآنجاکه کمالگرایی نظریهای درباره کنش صحیح است – اینکه درستی مشتمل بر چیزی است که میل «فایده به وسیعترین معنای کلمه«میخواند، یعنی شکوفایی انسانی میتوان کمالگرایی را رویکردی به اخلاقیات دانست. بااینحال، آشکار است که این رویکرد نظریهای در باب ارزش یا خیر را نیز پیشفرض میگیرد: غایت ارزش انسانی شکوفایی شخصیت یا داشتن یک زندگانی خودمدار است. رقیب این نظریه عینیتگرایی ارزش، دو رویکرد لیبرال دیگر هستند: پلورالیسم (تکثرگرایی) و سوبژکتیویسم (ذهنیگرایی)